منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 640
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 313
:: باردید دیروز : 437
:: بازدید هفته : 313
:: بازدید ماه : 930
:: بازدید سال : 12116
:: بازدید کلی : 408524
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 13 فروردين 1401

 

 

تلاش اعضای غربی برجام و آمریکا برای احیای توافق هسته‌ای را باید همان‌گونه که هست، دید: تلاش برای تأمین منافع غربی‌ها. و باید توجه داشت که این منافع، صرفاً منحصر به محدودسازی برنامه‌ی هسته‌ای ایران نیست، بلکه جلوگیری از پیشرفت برنامه‌ی موشکی تهران و بستن دست و پای جمهوری اسلامی در منطقه را نیز شامل می‌شود.  در ظاهر به نظر می‌آید رژیم صهیونیستی بر خلاف آمریکا، علاقه و اعتقادی به احیای برجام ندارد و اتفاقاً دارد تلاش می‌کند با انجام اقدامات تحریک‌آمیز علیه ایران، در فرآیند بازگشت تهران و واشینگتن به توافق هسته‌ای سنگ‌اندازی کند. اما آیا واقعیت همین است؟ آیا صهیونیست‌ها به دنبال ریشه‌کن کردن توافق با ایران هستند یا به دنبال دستیابی به توافقی «بهتر» با ایران؟

حمایت ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل از برجام/ چرا رئیس سابق موساد از احیای توافق هسته‌ای دفاع می‌کند؟ +فیلم

نشست نمایندگان ایران، روسیه، چین، اتحادیه‌ی اروپا، انگلیس، فرانسه و آلمان برای احیای برجام،  ۱۷ فروردین ۱۴۰۰، در «گرند هتل» در شهر وین، پایتخت اتریش

مجله‌ی آمریکایی فارن‌پالسی اخیراً گزارشی تحت عنوان «اسرائیل باید از تلاش‌های بایدن برای احیای توافق هسته‌ای ایران حمایت کند» به قلم «تامیر پاردو» رئیس سابق موساد (بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶)، و «ماتان ویلنای» معاون سابق ستاد ارتش و معاون سابق وزیر دفاع رژیم صهیونیستی منتشر کرد که در آن برخی از دلایل  ضرورت حمایت این رژیم از احیای برجام برشمرده شده‌اند. البته گزارش فارن‌پالسی صرفاً بیانگر نظر پاردو و ویلنای نیست، بلکه این دو، گزارش خود را به نمایندگی از سازمان «فرماندهان حامی امنیت اسرائیل» نوشته‌اند؛ سازمانی متشکل از بیش از ۳۰۰ مقام سابق دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی، از جمله ارتش اسرائیل، موساد، و شین‌بت (یا شاباک) ، که ویلنای، ریاست آن را به عهده داردو پاردو عضو بدنه‌ی رهبری آن است.

دو نویسنده‌ی گزارش، خاطرنشان می‌کنند که برجام در حال حاضر بهترین راه برای مقابله با ایران است و آمریکا برای به دست آوردن اهرم‌های فشارش در چارچوب این توافق، باید دوباره به عضویت آن درآید. البته مقامات سابق امنیتی رژیم صهیونیستی معتقدند بازگشت به توافق هسته‌ای و تحمیل مجدد محدودیت‌های آن علیه ایران کافی نیست، بلکه باید توافقی طولانی‌تر و محکم‌تر با ایران امضا شود که جلوی برنامه‌ی موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای تهران را نیز بگیرد.  آن‌چه در ادامه می‌خوانید، ترجمه‌ی گزارش فارن‌پالسی است.

حمایت ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل از برجام/ چرا رئیس سابق موساد از احیای توافق هسته‌ای دفاع می‌کند؟ +فیلم

آن‌چه که صهیونیست‌ها می‌خواهند، نابودی برجام نیست، بلکه تقویت آن با معیارهای خودشان است.

گزارش‌ها درباره‌ی خسارت‌های واردشده به تأسیسات هسته‌ای نطنز در ایران و یک ناو اطلاعاتی ایرانی در دریای سرخ (صرف‌نظر از این‌که اسرائیل ارتباطی با هر یک از این حوادث داشته باشد یا نداشته باشد)، و متعاقب آن بیانیه‌ی ایران درباره‌ی اقدام این کشور به افزایش سطح غنی‌سازی اورانیوم تا ۶۰ درصد، دو مسئله را برجسته می‌کنند: خطرات مرتبط با جاه‌طلبی‌های هسته‌ای و منطقه‌ای ایران، و نیاز فوری به برطرف کردن این خطرات.

خرابکاری در نطنز و حضور اسرائیل در مذاکرات وین/ موضع بایدن درباره‌ برجام را نتانیاهو تعیین می‌کند

تصویر ماهواره‌ای از تأسیسات نطنز پیش از عملیات خرابکارانه‌ی اخیر که به اسرائیل نسبت داده شده است

در ظاهر، آمریکا و اسرائیل، هم ارزیابی مشابهی درباره‌ی تهدیدات هسته‌ای و منطقه‌ای ایران دارند، و هم کاملاً متعهد به یک هدف مشترک هستند: جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هسته‌ای و، به این ترتیب، پیش‌گیری از پیروی کشورهای دیگر از ایران [و به راه افتادن رقابت بر سر تسلیحات هسته‌ای]. به علاوه، نه واشینگتن و نه تل‌آویو، هیچ‌کدام آن‌قدر ساده‌لوح نیستند که باورشان شود ایران جاه‌طلبی‌های نظامیِ هسته‌ایش را کنار خواهد گذاشت، یا این‌که هسته‌ای شدن ایران منجر به اشاعه‌ی هسته‌ای و بی‌ثباتی بیش‌تر در منطقه نخواهد شد.

با این وجود، در عمل، هیچ موضوعی بیش از توافق هسته‌ای ایران (که به آن «برنامه‌ی جامع اقدام مشترک» یا «برجام» هم می‌گویند) میان سیاست‌ها و مقامات اسرائیل و آمریکا شکاف ایجاد نکرده است. با توجه به هدف مشترک دو طرف، برای جلوگیری از ایجاد بی‌اعتمادی و خصومت میان آمریکا و اسرائیل، چنان‌که در مذاکرات و امضای برجام شاهد بودیم، و (مهم‌تر از همه) برای مسدود کردن راه ایران به سوی دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای، ما [نویسندگان گزارش] و سایر اعضای جنبش غیرحزبی «فرماندهان حامی امنیت اسرائیل» متشکل از بیش از ۳۰۰ مقام سابق دستگاه امنیتی اسرائیل، معتقدیم اختلافات در رویکردهای دو دولت [آمریکا و رژیم صهیونیستی] درباره‌ی این چالش مشترک می‌تواند و باید حل‌وفصل شود. 

 نظر به همین مسئله، «فرماندهان حامی امنیت اسرائیل» به دولت اسرائیل توصیه کرده که بهتر است از استراتژی دومرحله‌ای دولت بایدن (که مرحله‌ی اول آن روی احیای برجام متمرکز است، و مرحله‌ی دوم آن روی دستیابی به توافقی «طولانی‌تر و قوی‌تر») حمایت کند و در طراحی و اجرای هر دو مرحله همکاری نزدیکی با واشینگتن داشته باشید. این رویکرد دومرحله‌ای باید با بازگشتِ هم ایران و هم آمریکا به برجام آغاز شود؛ با فرض مقابله با اقدامات اخیر تهران در نقض توافق و برخی نواقص در اجرای توافق‌نامه‌ی اولیه (که همگی از مدت‌ها پیش از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ آغاز شده بود).

لازم به یادآوری است که هدف برجام، تضمین این بود که ایران نمی‌تواند در کم‌تر از یک سال (مدتی که «زمان گریز» نامیده می‌شود) مواد شکاف‌پذیر کافی برای ساخت سلاح هسته‌ای را به دست آورد. این در حالی است که عدم اجرای بندهای اصلی برجام و همچنین اقدامات ایران در نقض توافق هسته‌ای پس از خروج آمریکا از این توافق (از جمله تلاش تهران برای دستیابی به سانتریفیوژهای سریع‌تر و اورانیوم بیش‌تر با غنای بالاتر)، این کشور را به فاصله‌ی سه یا چهار ماهیِ دستیابی به مواد شکاف‌پذیر مناسب برای ساخت سلاح رسانده است. ایران، به طور همزمان، زرادخانه‌ی قدرتمندی از سامانه‌های قادر به حمل چنین سلاح‌هایی را ساخته است؛ اقدامی که البته متناقض با مجموعه‌ای از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل است.

حمایت ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل از برجام/ چرا رئیس سابق موساد از احیای توافق هسته‌ای دفاع می‌کند؟ +فیلم

جلوگیری از پیشرفت برنامه‌ی موشکی ایران یکی از دغدغه‌های اصلی غربی‌هاست که امیدوارند در دورهای بعدی مذاکرات با تهران به آن دست پیدا کنند 

ما از دولت اسرائیل خواسته‌ایم از اقدامات آمریکا برای پیوستن مجدد به توافق هسته‌ای ایران و کاهش تحریم‌های مربوطه در ازای پیروی کامل تهران از هر سه مجموعه تعهداتی که کاخ سفید سال ۲۰۱۵ به عنوان بسته‌ی برجام ارائه کرد، حمایت نماید. برخی از این تعهدات عبارتند از: مفاد اصلی خود برجام، قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل (از جمله قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ در سال ۲۰۱۵) ناظر بر منع ساخت سامانه‌های حامل سلاح دارای کاربرد دوگانه، تعهد کامل به پادمان‌های جامع تعیین‌شده توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، و (به موجب اختیارات گسترده‌تر وضع‌شده در پروتکل الحاقی) اجازه‌ی دسترسی بدون محدودیت بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به سایت‌های هسته‌ای (بدون پاک‌سازی قبلی سایت‌ها)، مطابق با تعهدات ایران در چارچوب پیمان منع اشاعه‌ی هسته‌ای و تأکید برجام بر این تعهدات.

بازگشت آمریکا به جایگاه سابق خود به عنوان عضو برجام، اولاً مجدداً به این کشور امکان می‌دهد تا تعیین کند چه زمانی تحریم‌ها طبق مکانیسم ماشه بازگردند و چه زمانی تخفیف‌های تحریمی به تناسب عمل ایران به تعهداتش شامل حال این کشور بشود، و دوماً توان تأثیرگذاری واشینگتن روی تصمیمات مربوط به کارآمدی بازرسی‌ها و واکنش‌ها به کشف اقدامات ایران در نقض توافق را به آمریکا برمی‌گرداند.

 علاوه بر این، تمایل آمریکا به بازگشت به برجام و تخفیف در تحریم‌ها باید حول محور توانایی کاخ سفید برای تضمین اجرای آن دسته از بندهای اصلی در توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ پایه‌گذاری شود که یا مسکوت مانده‌اند و یا ایران آن‌ها را به‌خوبی اجرا نکرده یا حتی به‌کلی از زیر آن‌ها شانه خالی کرده است. مهم‌ترینِ این بندها در بخش T توافق‌نامه آمده‌اند که ناظر بر راستی‌آزمایی عدم پیگیری فعالیت‌های تسلیحاتی هسته‌ای توسط ایران (فعالیت‌هایی که به شهادتِ آرشیو هسته‌ایِ افشاشده توسط موساد، ایران، تا پیش از سال ۲۰۰۳، با نقض پیمان منع اشاعه هسته‌ای، آن‌ها را دنبال می‌کرده است)، تغییر کاربری دو سایت هسته‌ای [برای از بین رفتن امکان کاربرد نظامی آن‌ها] که ایران اقدام به تبدیل آن‌ها نکرده، و همکاری تهران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای اثبات ماهیت صلح‌آمیز فعالیت‌های هسته‌ایش و تصویب پروتکل الحاقی که به حقوق گسترده‌ای در زمینه‌ی دسترسی [و بازرسی] به آژانس اعطا می‌کند.

به‌رغم کاستی‌های موجود در توافق هسته‌ای ایران، هیچ بستر دیپلماتیک جایگزینی برای مقابله با بحران فوری [برنامه‌ی هسته‌ای ایران] در دسترس نیست. با این حال، با توجه به شیوه‌ی فرسایشی‌ای که ایران عمداً در مذاکرات اتخاذ کرده است، لغو تحریم‌ها باید مشروط به عقب‌نشینی تهران از تمامی اقدامات متناقض با برجام و بازگشت سطح غنی‌سازی، ذخیره‌ی مواد شکاف‌پذیر، و ترکیب سانتریفیوژها به وضع سابق و تعیین‌شده در برجام شود. اما این‌ها کافی نیست. تحریم‌های تسلیحاتی علیه ایران ماه اکتبر سال گذشته طبق برجام منقضی شدند؛ سایر تعهدات ایران نیز طی سال‌های آینده منقضی خواهند شد؛ و برخی از اقدامات ایران از سال ۲۰۱۸ به بعد (مانند تسلط این کشور بر ساخت سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر) بازگشت‌پذیر نیستند. این کاستی‌ها اتخاذ یک استراتژی دوگانه‌ی الحاقی در ادامه‌ی راه را ایجاب می‌کنند.

بخش اول این استراتژی، که ما آن را ضروری می‌دانیم، عزم دولت بایدن برای دستیابی به یک توافق جدید، «طولانی‌تر و قوی‌تر» و حل‌وفصل مسائل دیگر است، از جمله برنامه‌ی موشکی ایران و رفتارهای بی‌ثبات‌کننده‌ی این کشور در منطقه. این بخش، احتمالاً پیچیده و طولانی خواهد بود. با این حال، نباید اجازه داد دستیابی به این اهداف بلندمدت، موجب تأخیر یا به خطر افتادن اهداف فوری پیش رو یعنی افزایش زمان گریز ایران و بازگرداندن یک سازوکار نظارتی مستحکم شود؛ اهدافی که می‌توان در بخش اول استراتژی با احیای برجام به آن‌ها دست پیدا کرد.

از آن‌جایی که هدفِ بخش دوم این استراتژی، رفع محدودیت‌های توافق هسته‌ای ایران و [گنجاندن] سایر موضوعات اضطراریِ منطقه‌ای است که در برجام لحاظ نشده بودند، ما به دولت اسرائیل توصیه کردیم از این استراتژی الحاقی تحت رهبری آمریکا نیز حمایت کند و در طراحی و اجرای آن همکاری نزدیکی با دولت بایدن داشته باشد. این توافق الحاقی باید «بندهای غروب» توافق سال ۲۰۱۵ [ناظر به انقضای محدودیت‌های برنامه‌ی هسته‌ای ایران] را تمدید کند (از جمله باید محدودیت‌های فروش تسلیحات به ایران را که پیشاپیش منقضی شده‌اند، برگرداند و محدودیت‌های تحقیق و توسعه‌ی غنی‌سازی را که قرار است تا چند سال دیگر منقضی شوند، تمدید نماید)، و همچنین با فعالیت‌های براندازانه‌ی منطقه‌ای ایران و اقدامات این کشور در تجهیز شبه‌نظامیان شیعه و سایر نیروهای ضدغربی در منطقه با سلاح‌های پیشرفته مقابله کند.

با توجه به سبک مذاکره‌ی ایران، و همچنین به دلایل دیگر، پیش‌بینی ما این است که توافق‌نامه‌ی مرحله‌ی دوم با ایران به گونه‌ای که بتواند نگرانی‌های و سایر نگرانی‌ها را به‌خوبی برطرف کند، به این زودی‌ها شکل نخواهد گرفت. در عین حال، برای افزایش احتمال موفقیت مذاکرات فعلی و آینده، دیپلماسی باید با مخابره‌ی یک پیام فوری و واضح به ایران تکمیل شود: آمریکا و متحدانش همچنان متعهدند که از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری کنند.

حمایت ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل از برجام/ چرا رئیس سابق موساد از احیای توافق هسته‌ای دفاع می‌کند؟ +فیلم

مراحل سه‌گانه‌ی برنامه‌ی احتمالی بایدن برای ایران 

باید به ایران فهماند که هرگونه اقدامی از جانب این کشور در ازسرگیری برنامه‌ی تسلیحات هسته‌ایش، ادامه‌ی تلاش‌هایش برای تسلیح نیروهای نیابتی منطقه‌ایش با موشک‌های دقیق و سایر سامانه‌های تسلیحاتی پیشرفته و یا استقرار این سامانه‌ها در خارج از مرزهایش، یا تداوم رفتارهای جسورانه‌اش در امتداد مرزهای اسرائیل و نقاط دیگر منطقه، با رویکرد تلخی از طرف واشینگتن و شرکایش مواجه خواهد شد. قدرت کامل این پیام زمانی محقق می‌شود که ظرفیت‌های نظامی مشترک و مستقل [آمریکا و متحدانش]، که به عنوان آخرین راه چاره در دسترس هستند، از آن حمایت کنند.

از شنیدن این خبر خرسند شدیم که آمریکا و اسرائیل، مجمع مشترک مشاوره‌ی ارشد درباره‌ی ایران را که در دولت‌های کلینتون، بوش و ترامپ فعال بود، احیا کرده و به‌زودی برگزار خواهند کرد. در این مجمع است که می‌توان به تبادل دیدگاه، اشتراک اطلاعات و برآوردهای مربوطه، و هماهنگی مواضع (و در صورت لزوم، عملیات‌ها) پرداخت؛ همگی به شکلی حرفه‌ای، صریح و محرمانه، متناسب با حساسیت این موضوعات و صمیمیت میان متحدان.

خرابکاری در نطنز و حضور اسرائیل در مذاکرات وین/ موضع بایدن درباره‌ برجام را نتانیاهو تعیین می‌کند

دیدار جو بایدن (چپ)، معاون اول رئیس‌جمهور وقت آمریکا، با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، در محل سکونت نتانیاهو در بیت‌المقدس در سال ۲۰۱۰؛ تفاوت واشینگتن و تل‌آویو درباره‌ی مقابله با ایران در هدف نیست، بلکه صرفاً در روش است 

ما هیچ توهمی درباره‌ی ماهیت رژیم ایران، جاه‌طلبی‌های منطقه‌ایش، رفتارهای خصمانه‌اش، یا طرف‌داری‌اش از نابودی اسرائیل نداریم؛ و جاه‌طلبی‌های هسته‌ای این کشور را جدی می‌گیریم. در عین حال، به قدرت نظامی اسرائیل و توانایی‌اش در برخورد مؤثر با چالش‌های امنیتی پیش روی این کشور، از جمله ایران، اطمینان داریم. اولویت باید اتخاذ یک رویکرد چندجانبه تحت رهبری آمریکا باشد؛ و داشتن یک رویکرد دوجانبه یا یک‌جانبه به عنوان گزینه‌ی جایگزین. استفاده از زور باید همیشه آخرین گزینه باشد.

دست موساد پشت اتهامات تروریستی علیه ایران

روز سه‌شنبه، ۱۸ دی ۹۷، اوج فعالیت‌های ماه‌های اخیر کشورهای اروپایی علیه ایران به بهانه «اقدامات تروریستی در خاک اروپا» بود. در این روز، «آندرس ساموئلسن» وزیر خارجه دانمارک در صفحه توئیتر خود خبر داد که اتحادیه اروپا با اِعمال تحریم علیه یکی از بخش‌های وزارت اطلاعات ایران و دو فرد ایرانی (ظاهراً به درخواست دولت دانمارک) موافقت کرده است . گزارش‌های منتشرشده نهاد مذکور را دفتر امنیت داخلی وزارت اطلاعات و آن دو نفر را «سعید هاشمی مقدم» و «اسدالله اسدی» معرفی کرده‌اند. هاشمی مقدم (که گزارش‌ها او را معاون وزارت اطلاعات و مدیر دستگاه اطلاعاتی ایران دانسته‌اند  ) به صدور دستور بمب‌گذاری در تجمع مجاهدین خلق در حومه پاریس متهم است و اسدی نیز (که تحت عنوان دبیر سوم سفارت ایران در وین اتریش معرفی شده ) تیر ماه سال جاری (۹۷) به همین بهانه در آلمان بازداشت و سپس به بلژیک استرداد داده شد . دفتر امنیت داخلی وزارت اطلاعات به همراه هاشمی مقدم و اسدی اکنون در فهرست تروریستی اتحادیه اروپا قرار گرفته و مشمول تحریم‌های این اتحادیه، از جمله انسداد دارایی‌هایشان در اروپا، شده‌اند . در گزارش پیش رو، به موضوع تحریم‌های جدید اتحادیه اروپا علیه ایران و برخی از شواهدی می‌پردازیم که حکایت از وجود پازلی بزرگ‌تر دارند که این تحریم‌ها صرفاً یکی از قطعات آن است.

اروپا: از پناه دادن به تروریست‌ها تا اتهام‌زنی به قربانیان تروریسم

 چنان‌که گفته شد، تحرکات جدید اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی از ماه‌ها پیش آغاز شده است، اما متمرکز شدن این تحرکات در یک نقطه اوج مشخص آن هم در فاصله تنها چند ساعت، اولین نشانه از وجود توطئه‌ای بزرگ‌تر است. چند ساعت پس از آن‌که وزیر خارجه دانمارک خبر از تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی داد، وزارت خارجه هلند نیز با صدور بیانیه‌ای مدعی شد که دولت ایران «احتمالاً» طی سال‌های گذشته در ترور «محمدرضا کلاهی صمدی» (با نام مستعار «علی معتمد» عضو سازمان مجاهدین خلق و عامل اصلی انفجار در ساختمان حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰) و «احمد مولا ابوناهض» (مشهور به «احمد نیسی» بنیان‌گذار گروه تروریستی «جنبش آزادی‌بخش الاحواز») در هلند دست داشته است . این در حالی است که ماجرای ترورهای ادعایی در هلند، حتی از نظر خود مقامات این کشور نیز قطعی نیست و در بیانیه وزارت خارجه هلند به صراحت بیان شده است که پرونده این اتهامات هنوز در دست بررسی است و به نتیجه نهایی نرسیده است. پیش‌تر فرانسه نیز تهران را به دست داشتن در نقشه بمب‌گذاری در گردهمایی سازمان مجاهدین خلق در پاریس متهم و اعلام کرده بود دولت ایران را تحریم می‌کند.

 آن‌چه بر ابعاد توطئه‌آمیز موضوع اتهامات تروریستی علیه تهران می‌افزاید، رقابتی است که به نظر می‌رسد در میان کشورهای اروپایی برای به عهده گرفتن مسئولیت وضع تحریم‌ها علیه ایران به وجود آمده است. مسئله فقط این نیست که دانمارک و هلند برای حمله به ایران صف کشیده و هر دو در یک روز ایران را به اقدام تروریستی در خاک خود متهم کرده‌اند؛ اظهارات عجیب و غریب مقامات این کشورها نیز نشان می‌دهد احتمالاً ماجرا از جای دیگری آب می‌خورد. لحن پیام ساموئلسن در توئیتر کاملاً نشان می‌دهد وزیر خارجه دانمارک از این خوشحال است که پیش از دیگران خبر موافقت اتحادیه اروپا با تحریم ایران را اعلام می‌کند. از طرف دیگر، «استف بلوک» وزیر خارجه هلند نیز که چند ساعت دیرتر این خبر را مخابره کرده است، به وضوح تلاش دارد تا از این «افتخار» بی‌بهره نماند و با یادآور شدن «همکاری هلند با اتحادیه اروپا »، تأکید می‌کند که کشورش در اتخاذ تصمیم تحریم تهران توسط این اتحادیه نقش داشته است. خوانندگان این دو پیام توئیتری، ناگزیر به تلاش این دو مقام اروپایی برای اثبات خوش‌خدمتی به فرد یا نهادی که هنوز هویتش مشخص نیست، پی می‌برند. ماجرا به سه کشور دانمارک، هلند و فرانسه نیز خلاصه نمی‌شود. تیرماه امسال، مقامات بلژیک یک زوج ایرانی-بلژیکی به نام‌های «امیر سعدونی» و «نسین نومنی» را در بروکسل، پایتخت این کشور، به اتهام تلاش برای بمب‌گذاری در همان همایش مجاهدین خلق دست‌گیر کرده بودند 

 اتهامات نخ‌نمایی که با چند علامت سؤال باطل می‌شود

اتهامات وارد شده علیه جمهوری اسلامی به هیچ عنوان جدید نیست و بارها توسط کشورهای اروپایی و آمریکا تکرار شده است. حتی ایران هم تنها هدف این‌گونه اتهامات نیست و کشورهایی مانند روسیه نیز مورد همین نوع حملات قرار گرفته‌اند. ماجرای ترور مشهور «آلکساندر لیتویننکو » افسر سابق سرویس امنیت فدرال روسیه با ماده رادیواکتیو «پولونیم» در انگلیس در سال ۲۰۰۶، ترور «بوریس نمتسوف » از منتقدان و مخالفان ولادیمیر پوتین در مسکو در سال ۲۰۱۵، و ترور نافرجام «سرگئی اسکریپال » جاسوس دوجانبه روسی-انگلیسی با عامل عصبی «نوویچوک» در انگلیس در سال ۲۰۱۸ صرفاً برخی از موارد این‌چنینی طی سال‌های گذشته است که در آن‌ها افرادی ترور می‌شوند که در ظاهر فقط یک طرف (در این موارد، دولت روسیه) انگیزه کافی برای ترور آن‌ها را دارد. با این وجود، تجربه و تاریخ نشان می‌دهد انجام عملیات‌های پرچم دروغین توسط کشورهای غربی برای دست‌یابی به اهداف و مقاصد سیاسی، راه‌بردی کاملاً رایج و البته نخ‌نماست. به عبارت دیگر، این کشورها ثابت کرده‌اند برای تأمین منافعشان به راحتی حاضرند از جان چند نفر تا چند هزار نفر بگذرند. اگرچه مشرق پیش از این در ده‌ها گزارش درباره عملیات‌های پرچم دروغین و نحوه تشخیص آن‌ها مفصلاً توضیح داده است، اما برای رد اتهاماتی که علیه ایران مطرح شده است، نیازی به اثبات ساختگی بودن حوادث ۱۱ سپتامبر در آمریکا (جایی که مقدمات نقشه هژمونی واشینگتن در خاورمیانه چیده شد) و حمله به نشریه «شارلی‌ابدو» در فرانسه (جایی که تروریست‌ها در صحنه عملیات با خودشان کارت شناسایی برده بودند) نیست.

اتهاماتی که کشورهای اروپایی علیه جمهوری اسلامی مطرح کرده‌اند، در مواجهه با ابتدایی‌ترین سؤال‌های ممکن، به سرعت رنگ می‌بازد:

◄ چرا دولت ایران باید در شرایط حساس کنونی که به روابطش با اروپا برای دور زدن تحریم‌های آمریکا نیاز و امید دارد، دست به عملیات‌های تروریستی در خاک این قاره بزند؟

◄ فرض کنیم روابط با اروپا هم برای ایران کوچک‌ترین اهمیتی ندارد؛ اصولاً چرا تهران باید دست به انجام عملیات علیه گروهکی بزند که به اعتراف اکثر قریب به اتفاق حتی کارشناسان غربی، نزد مردم ایران کم‌ترین میزان از مقبولیت یا مشروعیتی را ندارد و بنابراین به هیچ عنوان، تهدیدی برای نظام جمهوری اسلامی محسوب نمی‌شود؟

◄ فرض کنیم دولت ایران، سازمان مجاهدین خلق را تهدیدی علیه خود می‌داند؛ باز هم کدام دولت عاقلی در دنیا این ریسک را می‌کند که به جای انجام یک عملیات محدود (به فرض وجود انگیزه یا ضرورت)، دست به عملیات بزرگ و کثیف (و پرسروصدای) بمب‌گذاری در نشست یک گروه معارض در یک کشور دیگر بزند؟

◄ فرض کنیم دولت ایران ریسک انجام بمب‌گذاری در یک کشور اروپایی را هم به جان خریده است؛ با توجه به این‌که بدیهی‌ترین اصل در انجام عملیات‌های اطلاعاتی (چه با هدف کسب اطلاعات و چه به منظور نابودی یک یا چند هدف) غیرقابل‌ردیابی بودن آن‌هاست، چرا دولت ایران باید عملیاتی را انجام بدهد که در تمام دنیا حتی به یک دولت دیگر هم قابل‌انتساب نیست؟

◄ باز هم فرض کنیم که مقامات ایران به سیم آخر زده‌اند و به هر دلیلی تصمیم دارند از تروریست‌های مجاهدین خلق انتقام‌جویی کند؛ در حالی که تجربه نشان داده است انجام عملیات تروریستی علیه هر فرد، نهاد یا کشوری صرفاً محکومیت تروریست و مشروعیت قربانی را به دنبال دارد، چرا ایران باید دست به اقدامی بزند که سازمان تروریستی مجاهدین خلق را مشروع جلوه دهد؟

 

 سناریوهای احتمالی درباره عملیات تروریستی علیه تروریست‌ها

مقامات جمهوری اسلامی بارها ادعاها درباره تلاش ایران برای انجام عملیات تروریستی در کشورهای اروپایی را مطلقاً رد کرده‌اند. به عنوان نمونه، پس از دست‌گیری اسدالله اسدی به اتهام ارتباط با زوج بلژیکی، بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان، با محکوم کردن این «نمایش مضحک»، اتهامات وارد شده علیه ایران را «سناریو و توطئه‌ای برای تخریب روابط خوب و رو به گسترش ایران و اروپا» توصیف کرد . هم‌چنین پس از اِعمال تحریم‌های جدید اتحادیه اروپا علیه تهران، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، با اشاره به میزبانی کشورهای اروپایی از جمله دانمارک، هلند و فرانسه از تروریست‌های عضو سازمان مجاهدین خلق ، یادآور شد که «اتهام‌زنی به ایران، اروپا را از مسئولیت پناه دادن به تروریست‌ها تبرئه نخواهد کرد .» مقامات ایرانی هم‌چنین اعلام آمادگی کرده‌اند تا با هرگونه تحقیقاتی درباره این عملیات‌های تروریستی همکاری و شواهد و مدارکی را که در اختیار دارند (به عنوان مثال، اسنادی که نشان می‌دهد زوج بلژیکی اعضای سازمان مجاهدین خلق هستند) به طرف‌های اروپایی ارائه کنند  .آن‌چه تا این‌جا گفتیم، شواهدی بود که نشان می‌داد جمهوری اسلامی اقدامی در جهت انجام عملیات‌های ادعایی کشورهای اروپایی نکرده است. اما این سؤال هنوز وجود دارد که پس اصل ماجرا چیست. سناریوهای مختلفی در این‌باره ممکن است وجود داشته باشد که برخی از آن‌ها قابل‌رد، برخی قابل‌اثبات، برخی قابل‌بررسی و البته برخی هنوز مخفی هستند. یکی از سناریوهای قابل‌بررسی درباره عملیات تروریستی در پاریس، پرچم دروغین بودن آن است. مطابق این سناریو، ممکن است خود گروهک مجاهدین خلق بدون / با همکاری کشورهای حامی این گروهک تروریستی نظیر خود اروپایی‌ها و البته دولت آمریکا دست به طرح‌ریزی عملیاتی علیه نشست این سازمان تروریستی زده باشد. انگیزه انجام چنین عملیاتی توسط خود گروهک می‌تواند مشروعیت‌زایی و مظلوم‌نمایی در مقابل جامعه جهانی و اتهام‌افکنی علیه جمهوری اسلامی باشد. با توجه به دشمنی بسیاری از کشورهای اروپایی، مانند فرانسه و انگلیس، با نظامی جمهوری اسلامی، قلع‌وقمع شدن شماری از اعضای گروهک معاند مجاهدین خلق، سیلی از حمایت‌های مختلف را به سوی سرکردگان این نهاد تروریستی جاری خواهد کرد.

 
(ردیف جلو، از چپ) «رودی جولیانی»، وکیل شخصی ترامپ، «مریم رجوی» سرکرده مجاهدین خلق، و «ایلین چائو» وزیر حمل‌ونقل آمریکا

سناریوی قابل‌بررسی: خودزنی برای مشروعیت‌تراشی علاوه بر خود سازمان مجاهدین خلق، دولت آمریکا نیز امروزه بیش از هر زمان دیگری انگیزه جذب مشروعیت و حمایت از این گروهک تروریستی را دارد. مرگ «جان مک‌کین» سناتور آمریکایی که یک ایران‌ستیز تمام‌عیار بود، به نوعی سازمان مجاهدین خلق را از داشتن یک پدر و حامی بزرگ محروم کرد، اما این به آن معنا نیست که تروریست‌های این گروهک، یتیم شده‌اند. در دل دولت ترامپ، هم‌چنان افرادی هستند که توهم محبوبیت مجاهدین خلق در ایران را در سر می‌پرورانند و این سازمان را یکی از ابزارهای تغییر حکومت در تهران می‌دانند. «جان بولتون» مشاور امنیت ملی، و «رودی جولیانی» وکیل شخصی ترامپ، دو نفر از مهم‌ترین این افراد هستند که نه تنها بابت سخنرانی در نشست‌های این سازمان تروریستی مبالغ هنگفتی از آن‌ها دریافت می‌کنند ، بلکه روابط بسیار خوبی با مریم رجوی، سرکرده این گروهک، دارند. ناگفته نماند که حمایت از گروهک تروریستی مجاهدین خلق منحصر به جمهوری‌خواهان آمریکا هم نیست ، بلکه چه‌بسا دموکرات‌ها در حمایت از تروریست‌های مجاهدین خلق پیش‌تاز هم باشند. هرچه باشد، هیلاری کلینتونِ دموکرات بود که سال ۲۰۱۲، وقتی وزیر خارجه اوباما بود، تصمیم گرفت به‌رغم مخالفت‌های شدید  ، مجاهدین خلق را از فهرست گروه‌های تروریستی وزارت خارجه آمریکا خارج کند . پیش از دولت آمریکا، دولت انگلیس در سال ۲۰۰۸ و شورای اتحادیه اروپا  نیز در سال ۲۰۰۹ همین کار را کرده بودند. کانادا نیز به تبعیت از آمریکا اواخر سال ۲۰۱۲ مجاهدین خلق را از فهرست گروه‌های تروریستی خود حذف کرد . حمایت‌های آمریکا و میزبانی گرم کشورهای اروپایی از گروهک مجاهدین خلق نشان می‌دهد این کشورها انگیزه کافی برای حمایت از این سازمان تروریستی را دارند و بعید نیست در اتهام‌زنی علیه جمهوری اسلامی نیز با تروریست‌های این گروهک همراه شده باشند. یکی دیگر از شواهدی که ممکن است این سناریو را تقویت کند، ناکام ماندن عملیات ادعایی علیه تجمع مجاهدین خلق است. طرح ادعای خنثی‌سازی یک عملیات تروریستی (چه از اساس دروغ باشد و چه با صحنه‌سازی همراه شود) یکی از راحت‌ترین، تمیزترین، بی‌خطرترین و کم‌هزینه‌ترین راه‌های ممکن به منظور مشروعیت‌تراشی برای گروهکی تروریستی مانند مجاهدین خلق است. در نتیجه اجرای این سناریوی قابل‌بررسی، به گونه‌ای که ماجرای اتهام‌زنی علیه جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، تروریست‌های مجاهدین خلق مشروعیت مدنظر خود را پیدا می‌کنند و کشورهای حامی آن‌ها هم به اهداف سیاسی خود دست پیدا می‌کنند؛ اهدافی که می‌تواند از تحمیل هزینه‌های سیاسی و بین‌الملل علیه جمهوری اسلامی تا گرفتن امتیاز در روابط متقابل با دولت ایران را دربر بگیرد. اگرچه شواهد تقویت‌کننده برای این سناریو وجود دارد، اما چنان‌که گفته شد، این سناریو صرفاً یک سناریوی قابل‌بررسی است و اثبات احتمالی آن از عهده این گزارش خارج است.

  سناریوی قابل‌اثبات: دست زخم‌خورده موساد  یک سناریوی دیگر که از سناریوی «خودزنی» بسیار پررنگ‌تر است (و لزوماً در تناقض با این سناریو هم نیست)، واقعیتی است که در بحث‌ها پیرامون اتهامات اخیر علیه جمهوری اسلامی کم‌تر به آن اشاره می‌شود: دخالت سرویس اطلاعات رژیم صهیونیستی، موساد، در اتهام‌افکنی‌ها علیه تهران. اواخر سال گذشته میلادی (۲۰۱۸) گزارش‌هایی در رسانه‌های رژیم صهیونیستی منتشر شد که نشان می‌داد موساد اطلاعاتی را در اختیار مقامات دانمارکی گذاشته است تا به کمک آن‌ها عملیات‌های ادعایی توسط ایران را «افشا» کنند. اگرچه دست داشتن صهیونیست‌ها در این عملیات اتهام‌افکنی در ابتدا علنی نشد و صرفاً به نقل از یک «مقام ارشد» رژیم صهیونیستی در جمع محدودی از خبرنگاران مخابره شد  ، اما این خبر، برای مخفی ماندن نبود، بلکه دست‌کم به یک دلیل (که در ادامه خواهید خواند) باید مانند بمب در دنیا صدا می‌کرد. بنابراین پس از اطمینان از موفقیت‌آمیز بودن عملیات و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، اوایل ماه نوامبر میلادی، رسماً اعلام کرد که این رژیم به نهادهای اطلاعاتی دانمارک اطلاعات داده است . دست داشتن رژیم صهیونیستی در ایجاد موج جدید تنش‌ها میان اروپا و ایران، ممکن است به تنهایی برای اثبات یا دست‌کم تقویت این سناریو کافی باشد، اما شواهد دیگری هم در این‌باره وجود دارد که نباید از آن‌ها غافل شد.
 
 
دیدار بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی با «آندرس ساموئلسن» وزیر خارجه دانمارک 
 
جنگ اطلاعاتی میان ایران و رژیم صهیونیستی طی ماه‌های اخیر بالا گرفته است. از یک طرف نتانیاهو هرچند وقت یک بار، یک نمایش تبلیغاتی به راه می‌اندازد و با عَلم کردن چند تصویر مدعی می‌شود که «اسناد» جدیدی درباره «ابعاد نظامی برنامه هسته‌ای ایران» به دست آورده است. در حالی که هر بار، مقامات دنیا (و حتی آمریکایی‌ها) به ادعاهای نتانیاهو می‌خندند، چند ماه پیش گزارش‌هایی منتشر شد که خبر از ضربه مهلک نهادهای اطلاعاتی ایران به رژیم صهیونیستی می‌داد: جاسوسی «گونن سگو» وزیر سابق انرژی رژیم صهیونیستی برای ایران  . جمهوری اسلامی چنان ضربه‌ای به رژیم صهیونیستی وارد کرده بود که نه تنها هیچ‌کس توان انکار آن را نداشت، بلکه خود مقامات این رژیم با دست‌گیری و متهم کردن سگو به دادن اطلاعات به ایران، عملاً کوس رسوایی خود را در دنیا زدند. اما دست‌گیری و اتهام این وزیر سابق کابینه رژیم صهیونیستی چه ارتباطی با اتهامات اخیر علیه ایران دارد؟ هم‌زمان با طرح اتهامات ضدایرانی در کشورهای اروپایی و در لابه‌لای موضع‌گیری‌ها و اعلام‌نظرها در این‌باره، خبری منتشر شد که بر خلاف نقش رژیم صهیونیستی در دادن اطلاعات به دانمارکی‌ها، باید تا جای ممکن بی‌سروصدا از سرِ صهیونیست‌ها می‌گذشت.
روز چهارشنبه، ۱۹ دی ۹۷ (یک روز پس از اعلام خبر تحریم ایران توسط اتحادیه اروپا) خبرگزاری‌ها از بسته شدن پرونده جاسوسی سگو برای ایران خبر دادند. این وزیر سابق صهیونیست که در بحبوحه تلاش‌های نهادهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی برای اتهام‌زنی به ایران دست‌گیر شده بود، با وزارت دادگستری این رژیم به توافق رسید تا به جاسوسی برای تهران اعتراف کند و در ازای این اعتراف، مجازاتش از حکم قطعی اعدام به ۱۱ سال حبس کاهش یابد  . هرچه باشد جاسوسی یک وزیر سابق برای دشمن شماره یک رژیم صهیونیستی، بدون شک سرویس اطلاعات این رژیم را بی‌آبرو کرده است. بنابراین آیا دور از انتظار است که موساد با دروغ‌پردازی و تطمیع کشورهایی مانند دانمارک و هلند سعی در کم‌رنگ‌تر کردن این شکست و انتقام گرفتن از وزارت اطلاعات ایران داشته باشد؟ و آیا تأکید افتخارآمیز وزیر خارجه دانمارک بر این‌که «تا پیش از این هیچ سرویس اطلاعاتی دیگری در فهرست تروریستی اتحادیه اروپا قرار نگرفته بود » نمی‌تواند شاهد دیگری بر صحت این سناریو باشد؟

 

«ند پرایس» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا- ۱۲ فروردین- در نشست خبری گفت که به رغم وجود اختلاف تاکتیکی بین واشنگتن با تل‌آویو درباره مذاکرات وین و برجام، آنها درباره مسئله برجام هیچ اختلاف استراتژیک با یکدیگر ندارند.

پرایس تصریح کرد: «از کسی مخفی نیست که ما با شرکای اسرائیلی خود اختلافات تاکتیکی داریم. خانواده‌ها، حتی نزدیک ترین اعضای خانواده گاهی اوقات اختلاف نظر و مشاجره دارند.»

مقام های دولت بایدن- دقیقا مشابه رویکرد دولت های ترامپ و اوباما- بارها تاکید کرده اند که در پرونده برجام کاملا با اسرائیل هماهنگ هستند. این مقام آمریکایی صراحتا اعلام کرده است که در موضوع ایران و به طور خاص در مسئله برجام، آمریکا و اسرائیل دارای هدف مشترک و تاکتیک های متفاوت هستند. یعنی استراتژی طرفین یکسان است و صرفا در بکارگیری نوع تاکتیک، با یکدیگر اختلاف نظر دارند.

اعتراف مقام آمریکایی و رسوایی چندین باره «جریان غربگرا»/«پلیس خوب- پلیس بد» ترفند نخ نمای آمریکا و اسرائیل در برجام

اعتراف مجدد مقام آمریکایی درباره همصدایی با اسرائیل در مسئله برجام، سندی دیگر بر رسوایی جریان غربگرا در داخل کشور است، چرا؟! به این دلیل که این طیف بارها با این ادعا که اسرائیل مخالف سفت و سخت برجام است، منتقدان برجام را به همصدایی با اسرائیل متهم کرده بودند.

این در حالی است که اسرائیل دقیقا همصدا با آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در پی تعمیم مدل برجام به دیگر مولفه های قدرت ایران از جمله توان موشکی و منطقه ای است. با اینحال اسرائیل با فریبکاری در این پرونده، نقش «پلیس بد» را ایفا می کند؛ یکروز با دلقک بازی های احمقانه نتانیاهو و روز دیگر با لاف زنی های مضحک نفتالی بنت.

اعتراف مقام آمریکایی و رسوایی چندین باره «جریان غربگرا»/«پلیس خوب- پلیس بد» ترفند نخ نمای آمریکا و اسرائیل در برجام

اعتراف مقام آمریکایی و رسوایی چندین باره «جریان غربگرا»/«پلیس خوب- پلیس بد» ترفند نخ نمای آمریکا و اسرائیل در برجام

نکته قابل توجه اینجاست که  رژیم صهیونیستی بارها از برجام دفاع کرده است. برای نمونه روزنامه صهیونیستی هاآرتص- اردیبهشت ۹۸- در مطلبی نوشت:«برجام قید و بند قابل اطمینانی برای کنترل ایران بود که رفته رفته دارد از بین می‌رود و این به‌معنای افزایش تهدید علیه امنیت اسرائیل است.»

در یک نمونه دیگر در تیرماه ۹۶ در دوسالگی برجام مقام ارشد سابق امنیتی رژیم صهیونیستی (کارمی گیلون رئیس‌اسبق شین‌بت) در فارن پالیسی نوشت:«برجام برای اسرائیل یک موهبت بود.»

باز هم در یک نمونه دیگر ژنرال «گادی آیزنکوت» فرمانده سابق ارتش رژیم اسرائیل- بهمن ۱۴۰۰- در مصاحبه با روزنامه صهیونیستی «معاریو» با انتقاد از اقدام دولت ترامپ به خروج یکجانبه از برجام، تاکید کرد که این اقدام باعث پیشرفت برنامه هسته ای ایران شده و هیچ دستاوردی برای اسرائیل نداشته است.

انستیتو واشنگتن نیز چندی پیش در یادداشتی با عنوان «چرا اسرائیل برای توافق هسته ای با ایران (به نوعی) دلتنگ است.» نوشته بود:«با توجه به پیشرفت های برنامه هسته ای ایران با وجود سیاست فشار حداکثری آمریکا، عده زیادی از مقامات اسرائیلی حال می گویند داشتن برجام بهتر از نداشتن آن بود ولی پیوستن مجدد آمریکا به آن کار دشواری خواهد بود.»

نشریه آمریکایی فارن پالیسی- اردیبهشت ۱۴۰۰- در مطلبی نوشته بود:«برجام در حال حاضر بهترین راه برای مقابله با ایران است و آمریکا برای به دست آوردن اهرم‌های فشارش در چارچوب این توافق، باید دوباره به عضویت آن درآید. البته مقامات سابق امنیتی رژیم صهیونیستی معتقدند بازگشت به توافق هسته‌ای و تحمیل مجدد محدودیت‌های آن علیه ایران کافی نیست، بلکه باید توافقی طولانی‌تر و محکم‌تر با ایران امضا شود که جلوی برنامه‌ی موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای تهران را نیز بگیرد.»

اعتراف مقام آمریکایی و رسوایی چندین باره «جریان غربگرا»/«پلیس خوب- پلیس بد» ترفند نخ نمای آمریکا و اسرائیل در برجام

این نشریه آمریکایی در ادامه نوشته بود:« ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل به دولت اسرائیل توصیه کرده که بهتر است از استراتژی دومرحله‌ای دولت بایدن (که مرحله‌ی اول آن روی احیای برجام متمرکز است، و مرحله‌ی دوم آن روی دستیابی به توافقی «طولانی‌تر و قوی‌تر») حمایت کند و در طراحی و اجرای هر دو مرحله همکاری نزدیکی با واشینگتن داشته باشید. این رویکرد دومرحله‌ای باید با بازگشتِ هم ایران و هم آمریکا به برجام آغاز شود.»

متاسفانه جریان غربگرا در داخل کشور که بخش قابل توجهی از آنان به طیف اصلاح طلب گرایش دارند، آگاهی بسیار اندکی نسبت به مسائل سیاست خارجی دارند. این طیف ادعا می کند که به زبان دیپلماسی مسلط است اما این ادعا هیچ نسبتی با واقعیت ندارد.

آمریکا در مواجهه با کشوری همچون ایران همواره سه گزینه را مدنظر داشته است؛ جنگ، تحریم، مذاکره. هدف این سه گزینه یکسان است و آن چیزی نیست جز خالی کردن دست ایران از مولفه های قدرت ساز و راهبردی.

در این میان مدت هاست که گزینه حمله نظامی علیه ایران از روی میز مقامات آمریکایی کنار رفته است. هنوز خاطره «پایگاه عین الاسد» و «پهپاد ترایتون» مقامات آمریکایی را عصبی و پریشان می کند.

از سوی دیگر گزینه تحریم علیه ایران نیز نتوانست به هدف اصلی خود برسد. دقت کنید که بنابر تاکید کارشناسان و صاحبنظران، تحریم ها نهایتا ۲۰ الی ۳۰ درصد در ایجاد مشکلات اقتصادی سالیان اخیر سهیم بوده است و ۷۰ الی ۸۰ درصد مشکللات ناشی از سوءمدیریت بوده است.

در سالهای اخیر مقامات ارشد آمریکایی همصدا با اندیشکده ها و رسانه های غربی بارها اعتراف کرده اند که تحریم های ضدایرانی به حداکثر میزان رسیده و دیگر حوزه ای باقی نمانده که تحریم نشده باشد.

در این میان تنها یک گزینه پیش روی مقامات آمریکایی وجود دارد و آن چیزی نیست جز مذاکره. بر همین اساس آمریکا در پی آن است تا نیاز شدید خود به مذاکره با ایران را در قالب فریبنده «امتیاز ویژه» به ایران بفروشد و با این ترفند، بر التماس برای مذاکره سرپوش بگذارد.

در حال حاضر دستان مقامات آمریکایی و اروپایی بیشتر از هر زمان دیگری در قبال ایران و مقاومتش در برابر کارزار شکست خورده تحریم، خالی است. از این رو به بهره‌گیری از تاکتیک‌هایی همچون تهدید به بی‌اثر شدن برجام برای فشار بر ایران در میز مذاکره و نیز ائتلاف‌سازی به منظور امتیازگیری بیشتر و انداختن توپ در زمین ایران روی آورده‌اند. اما خوشبختانه تیم مذاکره‌کننده دولت سیزدهم در این بزنگاه هوشمندانه عمل کرده است.

 

 

 

 

 

 
 
 

 

 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 394
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 12 فروردين 1401

نفاق غرب در جنگ اکراین

پایگاه خبری الشروق در یادداشتی به قلم عبدالحمید عثمانی نوشت: نتایج جنگ روسیه و اوکراین دوگانگی معیارهای نژادپرستان غربی و دروغ نخبگان و رسانه‌ها و جعلی بودن شعارهای بشردوستانه آنان را برملا کرد، کشورهای غربی امروز برای مقابله با حمله روس‌ها عنوان "حاکمیت و یکپارچگی خاک" را بر دوش می‌کشند در حالی که طی اشغال افغانستان و عراق و تجزیه لیبی و ویرانی سوریه و سوزاندن یمن بر تمام قوانین بین المللی پا گذاشتند.

در این گزارش آمده است: وزیر خارجه انگلیس با تمام جسارت شهروندان این کشور و تمام اروپایی‌ها را برای جنگ در اوکراین بسیج می‌کند. این در حالی است که پیش از این بسیج کردن و به خدمت گیری سربازان در عراق، چچن، بوسنی و هرزگوین و دیگر کشورها "تروریسم" تلقی می‌شد و کشورهای اروپایی از کسانی که از میادین جنگ عربی و اسلامی باز می‌گشتند حتی استقبال هم نمی‌کردند.

نویسنده آورده است: یادمان نرود که کشورهای اروپایی کمک تسلیحاتی به فلسطین و عراق را ممنوع کردند، زیرا از نظر آنها " مقاومت ما در برابر اشغالگران تروریسم است" اما امروز سلاح پیشرفته و موشک‌های ضدهوایی و تجهیزات جنگی دیگر به وفور به اوکراین ارسال می‌شود. رسانه‌های غربی طی چند دهه وحشی گری صهیونیست ها و جنایت های پی در پی اسرائیل علیه فلسطین و کشورهای عربی را نادیده گرفتند اما امروز برای مردم اوکراین می گریند و روسیه را دشمن می خوانند. یک اقدام فداکارانه و استشهادی علیه صهیونیست ها و آمریکایی ها در عراق و فلسطین و یا افغانستان، تروریستی و انتحاری خوانده می شود اما همین اقدام در مقابله با روس‌ها یک اقدام قهرمانانه بزرگ توصیف می شود.

در ادامه این یادداشت آمده است: حتی نهادهای بین المللی نیز تنها ابزاری در دست کشورهای غربی است زیرا دیوان کیفری بین المللی تنها با گذشت چهار روز از عملیات روسیه در اوکراین اقداماتی اتخاذ کرد؛ این در حالی است که شکایت های موثق فلسطین و عراق علیه جنایت های آمریکا و اسرائیل راهی به جز سطل آشغال نیافتند. فیفا نیز که ورزشکاران عرب و مسلمان را به دلیل حمایت از ملت فلسطین مجازات می کرد امروز شعارهای همدردی اروپایی ها با اوکراین را "اقدامی انسان دوستانه" و خارج از ممنوعیت های سیاسی می داند. این تناقض آشکار منجر به شکستن سکوت ریچارد بوید، نماینده پارلمان ایرلند شد تا دوگانگی مواضع غربی ها در تعامل با مساله فلسطین و اوکراین را برملا کند، وی گفت که " با گذشت ۵ روز از جنگ تحریم های شدیدی علیه پوتین وضع شد اما ۷۰ سال اشغالگری هیچ تحریمی برای اسرائیل در پی نداشت".

در بخش دیگر این یادداشت آمده است: تعامل غرب و آمریکا و اروپا با جنگ روسیه و اوکراین بار دیگر ثابت کرد که دخالت های پی درپی در جغرافیای عرب ها و مسلمانان یک جنگ تمدنی و یک جنگ مبتنی بر منافع مادی سرنوشت ساز در چارچوب پروژه سلطه گری است و با شعار های صلح و امنیت و مبارزه با تروریسم نفاق در شعارهای بشردوستانه آنان را نشان داد. همچنین سیاست رسانه ای غرب در این جنگ جدید شوکی بزرگ به کسانی که از حقیقت شعارهای جعلی و غیر انسانی غافل بودند، وارد کرد زمانی که به صحبت های زنده و مستقیم گویندگان و خبرنگاران در مورد مشکلات چشم آبی ها و مو بورها و سفیدپوستان گوش می دادند تا جایی که چارلی داگاتا، خبرنگار شبکه سی بی اس با تمام وقاحت گفت "اوکراین عراق و یا افغانستان نیست بلکه یک کشور اروپایی متمدن است، امیدواریم که چنین اتفاقاتی در آن رخ ندهد".

نویسنده در ادامه می گوید: تبعیض نژادی به جایی رسید که از خروج دانشجویان آفریقایی مقیم اوکراین به دلیل رنگ پوستشان ممانعت شد و کشورهای اروپایی همجوار به آنها پناه ندادند اما زمانی که مساله به هم نژاد آنها مربوط می‌شود کیلی کوبیا، خبرنگار ان بی سی با صدای بلند فریاد می زند که " اینها پناهندگان سوری نیستند، اینها از کشور مجاور ما اوکراین هستند، اینها مسیحی هستند، اینها سفید پوست هستند".

نویسنده آورده است: مساله مهم این است که پیامدهای این جنگ باید آگاهی تمدنی نسبت به اصول جعلی مدرنیستی غربی که اشغالگران موجود در کشورهای ما  می خواهند از طریق آن نقشه راه فریبنده ای به ما بدهند را در ما بیدار کند. آنها با نام دموکراسی و حقوق بشر و محافظت از محیط زیست و ایجاد صلح و امنیت جهانی، می خواهند دخالت های استعماری خود را گسترش دهند. هدف اول آنها پیاده کردن سلطه گری جهانی بر منابع و ثروت ملت ها و به خدمت گرفتن آنها در راستای خدمت به غرب و منافع مقدس آن است و در این راستا و بر اساس نظریه ماکیاولیسم به خود اجازه می دهند که تمام ممنوعیت های بین المللی را نقض کنند.

در این یادداشت آمده است: ما به خوبی دیدیم  که  "من غربی" در گفتمان مذهبی صلیبی و نژادپرستانه چقدر قوی ظاهر شد تا ثابت کند که سکولاریسم، مدرنیته، ارزش های جهانی و حقوق بشر در بهترین حالت چیزی جز حقوقی برای غربی ها نیست و بقیه انسان ها کم تر از آن هستند که از این برابری برخوردار شوند.

در پایان این یادداشت آمده است:طبیعتا ما با توجه به ارزش های دینی و تمدنی خود، به دنبال تقسیم این ارزش ها با آنها نیستیم بلکه آنچه ما می خواهیم بیداری مدافعان روشنفکری و مدرنیته جعلی و همچنین حفظ نسل‌های‌مان از لغزش های فکری است، زیرا تنها راه بشر برای خروج از بحران معاصر "اسلام انسانی" است.

آلمان صدها پناهنده ‎افغانستانی که از حکومت طالبان فرار کرده بودند را از کمپ اخراج و پناهنده های اوکراینی را جایگزین کرده است!

برخورد دوگانه با پناهجویان افغانستانی و اوکراینی در آلمان

 

***

حقوق بشر در اسلام و غرب

***

مردان مجرد انگلیسی در ازای رابطه جنسی به زنان تنها و یا حتی با بچه اوکراینی (بدون شوهر) پیشنهاد تخت برای خواب در خانه‌شان می‌دهند.

سازمان ملل از دولت انگلستان خواسته جلوی استعمار جنسی زنان پناهجوی اوکراینی در این کشور را بگیرد.

پیشنهاد بیشرمانه مردان انگلیسی به زنان پناهجوی اوکراینی

سابقه دیرینه تجاوز در تجاوز

کانال تلگرامی جنایات غرب نوشت:

خانم "میریام گبهارد" در کتاب «وقتی سربازان آمدند» چنین آورده است:

سربازان آمریکایی در جنگ جهانی دوم به حدود ۱۹۰ هزار زن و دختر و دختربچه آلمانی تجاوز کردند. این تنها سهم آمریکایی‌ها بود. 

سربازان انگلیسی ۴۵ هزار تجاوز و نیروهای فرانسوی ۵۰ هزار تجاوز ثبت کرده‌اند.

علاوه بر این نیروهای آمریکایی به ۳۵۰۰ دختر فرانسوی تجاوز کردند، با اینکه فرانسوی‌ها هم‌پیمان آنها بودند.

 راهب دهکده رامساو در ۲۰ جولای ۱۹۴۵ چنین نقل می‌کند: هشت زن و دختر مورد تجاوز قرار گرفتند که برخی جلوی چشم والدینشان رخ داد.

راهب مونسبرگ از ماجرای یکم آگوست ۱۹۴۵ می‌نویسد: به دستور فرماندار نظامی آمریکا باید هر خانه‌ای روی درب خود، اسم همه ساکنان منزل و سن آنها را می‌نوشتند. نتیجه این کار معلوم است. ۱۷ دختر و زن در پی یک یا چند تجاوز، به بیمارستان برده شدند. کوچکترین قربانی این گزارش دختری هفت ساله بود و بزرگترین آنها پیرزنی 69 ساله!

تجاوز، تجاوز و باز هم تجاوز !


:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 11 فروردين 1401

جنگ. کاش وجود نداشت. کاش می‌شد مثل کودکان از خودمان بپرسیم چرا آدم‌ها با همدیگر می‌جنگند؟ چرا مردم به جای خوبی نفرت نصیب هم می‌کنند؟ چرا با هم دعوا می‌کنند؟ اینها سوال‌هایی است که بسیاری از ما در کودکی از خودمان و دیگران می‌پرسیدیم. سوالی که جوابی برایش نداشتیم و نداریم. «ان الانسان کان ظلوما جهولا»؛ به راستی که انسان بسیار ستمکار و نادان بود. دنیایی که قرار بود بر شانه‌های ما بهشتی زیباتر از بهشت عدن باشد، تبدیل به مخروبه‌ای شده است که حتی یک روز بدون جنگ، کشتار، خون‌ریزی و ظلم ندارد. بعضی محققان می‌گویند کره زمین در قرن بیست و یک تنها سه هفته بدون جنگ داشته است؛ یعنی نزدیک به صفر!

تقریباً از ۱۵۰ سال پیش بود که با قدرت گرفتن انگلیس، وقوع انقلاب صنعتی و رقابت کشورهای متجاوز غربی برای استعمار بیشتر کشورهای ضعیف، جنگ‌ها شکلی ترسناک‌تر و کشنده‌تر به خود گرفتند. پیشرفت در ساخت سلاح‌های کشتار جمعی و ورود درگیری‌ها به عصر بمب و موشک و سلاح‌های هسته‌ای و شیمیایی و… جنگ‌های قرن ۲۱ را از همیشه تاریخ کشنده‌تر و خونین‌تر کرد. قرن ۲۱ قرنی بود که با یک بمب می‌شد جمعیتی ده‌ها هزار نفره را در یک آن تبدیل به خاکستر کرد؛ مثال آن استفاده آمریکا از بمب‌های هسته‌ای در دو شهر هیروشیما و ناکازاکی است که جمعیتی بالغ بر ۲۰۰ هزار نفر در یک لحظه کشته شدند. با ساخت سلاح‌های جدید که با نیت کشتار بیشتر و استعمار بیشتر و ظلم بیشتر روز به روز پیشرفته‌تر شدند، می‌توان جنگ‌های قرنی که گذشت را خونین‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین جنگ‌های تاریخ دانست.

جنایات جنگی عساکر آسترالیایی - کاریکاتور/ سکوت مرگبار مجامع جهانی در برابر جنایات جنگی عساکر آسترالیایی

در این گزارش نگاهی مختصر به پنج تا از کشنده‌ترین، بزرگ‌ترین، طولانی‌ترین و مهم‌ترین جنگ‌های قرن چهارده هجری خورشیدی می‌پردازیم

 

جنگ جهانی دوم

این جنگ جنگی فراگیر بین کشورهای دنیا بود که اول سپتامبر ۱۹۳۹ شروع شد و تا دوم سپتامبر ۱۹۴۵ طول کشید. البته درگیری‌های مرتبط با این جنگ از چند سال پیش از آن آغاز شده بودند. این جنگ بسیاری از کشورهای جهان از جمله تمامی ابرقدرت‌های روز را درگیر خود کرد تا جایی که دو دسته از کشورهای مختلف با تشکیل اتحادهای نظامی به نام‌های متّحدین و متّفقین در مقابل یکدیگر صف‌آرایی کردند. این جنگ گسترده‌ترین جنگ جهانی تاریخ بشر بود که در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر از سی کشور مختلف به صورت مستقیم در آن جنگیدند. در این جنگ از متفقین ۶۱ میلیون کشته شدند که ۴۵ میلیون از آنها غیرنظامی بودند و از متحدین ۱۲ میلیون کشته شدند که ۴ میلیون از آنها غیرنظامی بودند. جنگ جهانی دوم به تنهایی سیاه‌ترین اتفاقات جنگی تاریخ را رقم زده است. در این جنگ جدا از تعداد کشتگان و احمقانه بودن خود جنگ، جنایات ضدبشری فراوانی توسط هردو سوی جنگ انجام شد که انسان از خواندن آنها به انسانیت خودش شک می‌کند. برای آشنایی با گوشه‌ای از این جنایت‌ها «واحد ۷۳۱» ژاپن و نیز سرنوشت و زندگی «یوزف منگله» دکتر ارتش آلمان در جنگ جهانی دوم را مطالعه و بررسی کنید.

ضمناً، خوب است بدانیم که ایران در این جنگ از همان آغاز اعلام بی طرفی کرد، اما متفقین به بهانه حضور کارشناسان آلمانی در کشور ما، ایران را اشغال کردند.

 

جنگ شبه جزیره کره

این جنگ بین سال‌های ۱۹۵۰ الی ۱۹۵۳ اتفاق افتاد. این جنگ نتیجه تقسیم کره پس از جنگ جهانی دوم بود که میان جمهوری کره تحت حمایت آمریکا و جمهوری دموکراتیک خلق کره تحت حمایت شوروی درگرفت. در این جنگ ۱.۵ الی ۱.۷ میلیون نفر کشته و در مجموع ۳.۵ میلیون نفر کشته و زخمی به همراه داشت.

 

جنگ آمریکا و ویتنام

این جنگ که از نوامبر ۱۹۵۵ الی آوریل ۱۹۷۵ در جریان بود طولانی‌ترین جنگ قرن اخیر به حساب می‌آید. مجموع کشته‌های آمریکا ۴۰۰ هزار سرباز با بیش از یک میلیون و ۳۴۰ هزار زخمی و مجموع کشته‌های ویتنام نزدیک به یک میلیون با ۶۵۰ هزار زخمی برآورد شده است. این جنگ که با شکست آمریکا به پایان رسید، هیمنه آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم را شکست و این کشور را تا مرز فروپاشی و تغییر حکومت پیش برد. نظریه دومینو اصلی‌ترین دلیل حمله آمریکا به ویتنام بود. طبق نظریه دومینو اگر در یک کشور آسیای جنوب شرقی کمونیسم به پیروزی برسد، بسیاری از کشورهای دیگر از آن پیروی خواهند کرد. جالب است بدانید که بعضی پژوهشگران و مراکز اطلاعاتی و جاسوسی مثل سی‌آی‌ای انگلستان کودتا علیه دولت مصدق را متأثر از نظریه دومینو می‌دانند. آنها معتقدند نزدیک بودن محمد مصدق به حزب توده و عملکرد ضعیف او در مقابل گسترش کمونیسم در ایران، آمریکا را متقاعد کرد علیه دولت ملی او کودتا کرده و با روی کار آوردن محمدرضاشاه از گسترش کمونیسم در ایران جلوگیری کند.

 

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

دیگر جنگ بزرگ و طولانی این قرن جنگ ایران و عراق بود که توسط صدام و عراق شروع شد و هشت سال طول کشید. ایران که با وقوع انقلاب اسلامی هویت و استقلال و عزت خود را بازیافته بود، مثل خاری در چشم آمریکا و کشورهای غربی بود که در قرن‌های اخیر همواره تکه‌ای از خاک و ثروت و دارایی مردم ایران را کنده و با خود برده بودند. به همین دلیل چه کاری بهتر از تحریک صدام برای یک جنگ خانمان‌سوز علیه ایران اسلامی؟ با وجود حمایت همه کشورهای غربی از صدام در طول جنگ، خوشبختانه حتی یک وجب از خاک ایران به دست دشمن نیفتاد و این جنگ تحمیلی با پیروزی ایران به پایان رسید.

بنا بر آمار غیررسمی نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر جان خود را در این جنگ از دست دادند. نزدیک به ۲۰۰ هزار شهید و حدود ۷۰۰ هزار جانباز در این جنگ برای عزت ایران جنگیدند و از دست درازی عراق و کشورهای غربی به خاک و هویت و استقلال ایران جلوگیری کردند. روح‌شان شاد این قهرمانان همیشگی مردم ایران.

 

جنگ آمریکا با تروریسم خودساخته

جنگی که آمریکایی‌ها از سال ۲۰۰۱ و حتی پیشتر با آنچه که به اصطلاح خود آنها علیه تروریسم خوانده می‌شود، نیز از جمله رهاوردهای دنیای مدرن برای منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا بود که آمار دقیقی از آن نیست. اگر کشته‌های نظامی و غیرنظامی ناشی از حملات آمریکا را در کنار کشته‌های گروه‌های تروریستی همچون القاعده، داعش، النصره بگذاریم شمار قابل توجهی از انسان‌ها در این مناقشات جان خود را از دست داده‌اند.

بطور کلی طبق تحقیقی که اواخر سال ۲۰۱۵ در گلوبال ریسرچ منتشر شد، ایالات متحده از بعد از جنگ جهانی دوم حداقل در کشتار ۲۰ میلیون انسان در جهان نقش‌آفرینی مستقیم کرده است. این آمار بدون لحاظ کردن شمار تلفات سنگینی است که در سوریه، یمن، لبنان و لیبی در سال‌های اخیر اتفاق افتاده است. از ۱۹۴ کشور دنیا، ۱۳۶ کشور جمعیتی زیر ۲۰ میلیون نفر دارند. یعنی اگر آمریکا می‌خواست تمام توان خود را روی یک کشور متمرکز کند، سه چهارم کشورهای دنیا مستعد این بودند که آمریکا با خوی انسان دوستانه (!) خود آن کشور را کان‌لم‌یکن کند. همچنین اگر مجموع جمعیت کشورها را در نظر بگیریم، نتیجتاً ایالات متحده رأساً به اندازه مجموع کل جمعیت ۴۵ کشور دنیا آدم کشته است و می‌توان در اکثر جنگ‌های یکی دو قرن اخیر دست خون‌آلود حاکمان و ارتش این کشور را دید.

 

دور نمای عروس هزار چهره غرب

چطور نقاب از چهره جنتلمن ها کنار زده شد!؟

چشم آبی داریم تا چشم آبی!+کاریکاتور

کاریکاتور اثر «کمال شرف» هنرمند یمنی می‌باشد.

 

سیاهی جنگ انقدر سنگین هست که روی تمام خوشی‌هایمان سایه بیندازد.

جنگ به جان سرزمین‌هایمان رنگ تلخی خواهد زد. مادرها لالایی‌هایشان را از یاد می‌برند، پدرها به جای فرزندان، تفنگ‌هایشان را به آغوش می‌کشند و بچه‌ها بچگی را از یاد خواهند برد، تاجایی که شهروندان دیروز یک شهر، پناهجویان وحشت زده‌ امروز سرزمین‌های دیگر می شوند .

تاریخ بشریت در همه این سالها  تصویر ماتم زده مردم جنگ زده را به خود کم ندیده است از مردم غزه، یمن، عراق و سوریه تا جنگ‌زده‌های امروز اوکراین؛ آدمهایی که هرکدام در برهه‌ای از زمان مجبور شده اند، جان خود را بردارند و به کشورهای دیگر پناه ببرند.

اما چیزی که این روزها باعث شده تا جنگ در اوکراین تلخ تر به نظر برسد واکنش برخی از رسانه‌ها و خبرنگارهای غربی با پناهجوهای اوکراینی است. رفتار دلسوزانه ای که از پس آن  می شود چهره زشت نژاد پرستی و تبعیض را دید.

جلوگیری کردن از سوار شدن سیاهپوستان آفریقایی در قطارهای اوکراین و اظهارات برخی از رسانه‌های غربی که معتقدند کشورهای دنیا باید هوای اوکراینی‌های سفیدپوست، چشم آبی و اروپایی را بیش از پناهجویان سوری و عراقی داشته باشند تا رفتار عجیب و غیرقابل باوری که به شما می‌گوید کنار همه شعارهای بشردوستانه بین المللی  درست در قرن ۲۱ هنوز در نگاه رسانه‌های غرب آدم داریم تا آدم‌، دل آدمی را بدرد می آورد.

کشته شدن چشم‌آبی‌ها دردناک‌تر است؟

اینجا اروپاست نه یک کشور جهان سومی!

بخش زیادی از مردمان غرب آسیا سالهاست که به خاطر اشغالگری‌ آمریکا و غربی‌ها مجبور به تحمل وحشت، بمباران و جنگ شده‌اند. ملت‌هایی که عده‌ای از آنها در مقطعی از زمان برای نجات جان عزیزانشان مجبور به ترک زندگی شان شده اند. از جنگ و اشغالگری آمریکا در افغانستان و عراق گرفته تا سردرآوردن غول بی‌شاخ و دمی به نام داعش یا بحران گرسنگی در یمن که طبق گزارش سازمان ملل در هر ۱۱ دقیقه یک کودک بخاطرش می میرد؛ اما نکته اینجاست که انگار طی همه این سالها خبر روزانه کشته شدن آنها انقدر برای دنیا عادی شده که کسی نخواهد مثل حوادث اخیر در اروپا یا همین جنگ اوکراین برایشان هشتگ «نه به جنگ» بزند یا شمعی روشن کند.

نمونه واضح این تبعیض رفتاری را می شود در صحبت های خبرنگار شبکه انگلیسی بریتین دید، شخصی که در لهستان رو به دوربین درباره جنگ زده‌های اوکراینی این طور می‌گوید:«باورکردنی نیست اینجا اروپاست نه یک کشور جهان سومی!»

کشته شدن چشم‌آبی‌ها دردناک‌تر است؟

ما مردمان متمدن اروپایی هستیم!

در کنار این اظهار نظر عجیب روز جمعه هم  چارلی داگاتا، خبرنگار ارشد شبکه آمریکایی CBS در کی‌یف، پایتخت اوکراین در گزارش خود از اوضاع جنگ در این کشور اظهار نظر عجیبی کرد که بعدا به خاطر آن مجبور به عذرخواهی شد او گفته بود: با تمام احترامی که که قائل هستم باید بگویم اینجا جایی مثل عراق یا افغانستان نیست که ده‌ها سال با جنگ درگیر بوده باشد، اینجا "پایتخت اوکراین" یک شهر متمدن و اروپایی است!

کشته شدن چشم‌آبی‌ها دردناک‌تر است؟

اوکراینی‌ها سوری نیستند، سفیدپوست‌اند!

مورد بعدی درباره گزارش کلی کوبیلا خبرنگار شبکه آمریکایی ان بی سی است کسی که طی روزهای گذشته خیره به دوربین و بدون هیچ واهمه‌ای طی گزارش خود از اوضاع جنگ و مردم اوکراین، کلمات خودش را پشت سر هم ردیف کرد تا به شما ثابت کند علی رغم همه شعارهای ضد تبعیض و نژادپرستانه هنوز هم باید جان سفیدپوستهای اروپایی عزیزتر از جان جنگ‌زده های غرب آسیا باشد.

گزارشی که مدتی بعد با واکنش‌ها و انتقادات زیادی همراه شد. او گفته بود: «این‌ها پناهجویان سوریه نیستند، پناهندگان اوکراینی هستند... آنها بسیار شبیه به ما، مسیحی و سفیدپوست هستند.

کشته شدن چشم‌آبی‌ها دردناک‌تر است؟

پناهجویان اوکراینی مهاجرانی روشنفکر و عالی خواهند بود

اما این اظهار نظرها فقط به یکی دو مورد ختم نشد، فرانسوی‌ها در راستای نطق‌های نژادپرستانه درباره پناهجویان اوکراینی سنگ تمام گذاشتند به عنوان مثال یک کارشناس در شبکه BFMTV فرانسه اعلام کرد: «ما در اینجا از سوری هایی که از بمباران فرار می‌کردند صحبت نمی کنیم، در مورد اروپایی‌ها حرف می‌زنیم که با اتومبیل‌هایی شبیه به ما در رفت و آمد هستند و برای نجات جان خود محل زندگی‌شان را ترک می کنند» علاوه بر این ژان لوئی بورلانژ، یکی از اعضای مجلس ملی فرانسه، نیز در یک برنامه تلویزیونی گفت که پناهندگان اوکراینی مهاجرانی روشنفکر و عالی خواهند بود.

اوکراینی‌ها، پناهجویانی آدم حسابی!

حتی خبرنگار و مجری شبکه الجزیره انگلیسی هم هنگام اعلام مشاهدات خود از اوکراین و پناهجویان این کشور به خاطر جنگ و درگیری خیلی صریح و بی‌پروا در قیاس با پناهجویان سالهای گذشته، اوکراینی‌ها را این طور توصیف می‌کند: فقط با نگاه کردن به آنها و طرز لباس پوشیدنشان می‌فهمید که این افراد آدم حسابی و از طبقه متوسط هستند و مثل پناهجویانی نیستند که از غرب آسیا و شمال آفریقا فرار می‌کنند، آنها شبیه خانواده‌های اروپایی هستند که در همسایگی‌شان زندگی می کنید.

کشته شدن چشم‌آبی‌ها برایمان دردناکتر است!

شاید بشود بدون روتوش‌ترین واکنش و تحلیل نژادپرستانه ترین رسانه‌ و کارشناس‌های خارجی را درباره جنگ اوکراین و روسیه به اظهار نظر «ساکوار لیدزه، معاون سابق دادستان کل اوکراین در مصاحبه با شبکه بی‌بی‌سی نسبت داد.

او با  ناراحت شدن از این اتفاق ضمن اشاره به اینکه تماشای سفیدپوستان در حال فرار از درگیری برای او سخت تر است گفت: برای من بسیار تاثربرانگیز است وقتی می‌بینم اروپایی‌ها با چشمان آبی و موهای طلایی کشته می شوند.

 

 


:: بازدید از این مطلب : 419
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 8 فروردين 1401

 

آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامی

آرمان­ های ملت ایران برای در انداختن طرحی نو در جهان در 130 سال گذشته بر محور دین و معنویت و اسلام خواهی، آزادی و مردم سالاری و رهایی از سلطه استعمار با کسب استقلال همه جانبه بوده است.

 
هر انقلابی برپایه خواست و اراده ملت برای دگرگونی ساختار سیاسی روی می ­دهد وقتی خواست و اراده ملت با تغییر در رویه­ ها و یا اشخاص محقق نشود یا ساختار سیاسی اعتماد و مشروعیت خود را از دست بدهد، انقلاب یا دگرگون کردن نظام، آخرین راه برای رسیدن به خواست­ ها است.

انقلاب ­ها را می ‏توان از نظر اهداف و آرمان­ ها به سه دسته تقسیم نمود:

نخست: انقلاب­ هایی که آرمان عالی و اولیه آنها نیل به یک جامعه بی­ طبقه است؛ جامعه‏ ای که در آن مساوات اقتصادی نمود کامل داشته باشد. تحولات انقلابی رخ داده در کشورهای مارکسیستی را می‏ توان در این قسمت قرار داد.

دوم: انقلاب­ هایی که تأسیس یک جامعه مبتنی بر آزادی فردی و رفاه شخصی را به عنوان آرمان متعالی خود برگزیده‏ اند و در این راستا هر آنچه را که به گونه‏ ای در تقابل با این آزادی افسار گسیخته باشد، به کناری می‏ نهند. جوامع به اصطلاح لیبرال، چنین فرآیندی را پشت سر گذاشته ‏اند و هم اکنون سعی دارند در قالب شعارهای انسان دوستانه، کالاهای فرهنگی خود را به دیگر کشورها صادر نمایند.

سوم: انقلاب­ هایی که اصل را بر تربیت «انسان­های الهی» گذارده ‏اند و تأسیس یک جامعه خداپسند را آرمان عالی خود قرار داده ‏اند. در این انقلاب­ ها فقط تأمین معاش دنیوی و آسایش عمومی ملاک نیست، بلکه غرض اصلی به کارگیری این ابزار برای تحقق یک وضعیت متعالی­ تر در درون جامعه است و آن این‏که جامعه‏ ای صالح و پاک ایجاد شود که افراد در درون آن بتوانند به تکامل معنوی خویش نایل آیند. انقلاب بزرگ حضرت رسول اکرم (صلّی ا... علیه و آله) در صدر اسلام، نمونه عالی این دیدگاه است و در عصر حاضر «انقلاب اسلامی ایران» نیز در نوع خود منحصر به فرد می‏ باشد.

شاید بتوان گفت آزادی از استبداد فصل مشترک همه انقلاب ­های عصر حاضراست. از این منظر آزادی­خواهی آرمان انقلاب ­های فرانسه، چین، روسیه، نیکاراگوئه، الجزایر و انقلاب اسلامی ایران بوده است. با این حال اسلام خواهی و نفی استعمار همزمان با نفی استبداد در قرن اخیر از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی را به انقلابی تمام عیار و خاص بدل ساخته است. از نظر رهبر انقلاب آرمان­ های متعالی انقلاب اسلامی: تحقق عدالت اجتماعی، پیشرفت علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور و سعادت ملت، مقابله با ظالم و دفاع از مظلوم، استقلال و تسلیم نشدن در برابر زورگویی و باج­ خواهی آمریکا (۱۳۹۲/۱۱/۲۸) بوده است.

در نوشتار حاضر به طور مختصر به اهداف و آرمان­ های انقلاب اسلامی ایران پرداخته شده است.

مفهوم انقلااز دیدگاه مقام معظم رهبری

انقلاب در دیدگاه رهبر انقلاب دارای یک تفسیر اسلامى و الهى بوده و به معنى ‏زنده کردن دوباره اسلام است؛چنان‏که مى‏ فرمایند:

« انقلاب یک تفسیر اسلامى و الهى است. ما انقلاب را یک تحوّل اخلاقى، فرهنگى و اعتقادى ‏مى ‏دانیم که به دنبال آن‏ها تحول اجتماعى، اقتصادى و سیاسى و آنگاه رشد همه جانبه ابعاد انسان‌ها مى‏ آید. همان­طور که در آیه قرآن است «ان ا... لایغیر ما بقوم حتى یغیروا مابانفسهم» هر وقت انسان‌ها خصلت­ هاى بد، ضعف­ ها، نقص ‏ها و بى‏ ایمانى ‏ها را در خودشان تغییردادند، اوضاع و احوال اجتماعى آنها تحول پیدا خواهد کرد. هیچ چیز هم جلوگیر آن نخواهد بود. براى شروع این حرکت و تحول همگانى، انسان‌ها باید احساس تکلیف کنند.»

رهبر معظم انقلاب، انقلاب را لزوماً از نوع شورش، بى‏سامانى و اغتشاش، آشفتگى و بى ‏نظمى و خروج از انضباط نمی ­دانند و معتقدند انقلاب یعنى تحول بنیادى که در آن پایه ‏هاى غلطى برچیده شود و پایه ‏هاى ‏درستى به‏ جاى آن گذاشته شود و ارزش‏ هاى غلط جاى خود را به ارزش‏ هاى صحیح بدهد و باعث سازندگی می ­شود.

از سوی دیگر انقلاب یک دوره و حرکت مستمر است؛ انقلاب یک چیز دفعى و آنى نیست صدها شرط و موقعیت باید ردیف شوند و کنار هم قرار گیرند تا حادثه‌اى مثل انقلاب رخ دهد. البته این شرایط، آسان به دست نمى‌آید. از این رو انقلاب پدیده‌ بسیار مغتنم و دیریاب است. و باید برای تحقق آن تلاش و مجاهدت دائمى انجام ‌گیرد؛ مشروط بر این‌که روح و خواست و ضرورت انقلاب در مردم وجود داشته باشد.از این رو انقلاب یک امر تصادفی و اتفاقی نخواهد بود و با خیال‏ بافى و ذهنیت ‏گرایى تحقق نخواهد یافت. بلکه امرى واقعیت ‏دار است.

ایشان نظراتی که انقلاب را به معنای زد و خورد، خشونت و بی ­نظمی در جامعه و در نتیجه امری بد و مذموم می­ دانند رد می ­کنند.

مقام معظم رهبری انقلاب را مثل یک کوره‌ى گدازنده تغییردهنده‌ شکل و نظم عناصرِ موجود در جامعه و مانند اکسیری می­ دانند که تغییردهنده و دگرگون‌کننده یک جامعه است. البته این تغییر و دگرگونی فقط در سطح مناسبات اجتماعى جامعه رخ نمی­دهد، بلکه در درجه‌ى اول، در لایه‌ى درون انسان‌ها و در دل و ذهن آنها ایجاد می­شودو مردم در آن نقش اصلی را دارند و ناظر به اصول و مبانی اعتقادی و اجتماعی جامعه است.

بنابراین انقلاب از نظر ایشان دارای مشخصات زیر است:

1. انقلاب تحول بنیادى و عمیق در حوزه ارزش­ ها، اصول و مبانى اعتقادى و اجتماعى جامعه است.

2. مردم در شکل­ گیری، استمرار و پیشبرد آن نقش اصلی را دارند.

3. انقلاب یک حرکت مستمر است؛ نه حادثه­ ای دفعى، آنى و تصادفی.

4. اراده و خواست مردم و انقلاب درونی در آنها شرط تحقق انقلاب در جامعه است.

آرمان ­های ‌انقلاب ‌اسلامی ‌را از خلال ‌شعارهای ‌مردم‌ در دوران‌ پیروزی‌ انقلاب‌ و پیام ­های ‌رهبران ‌فکری‌ و سیاسی ‌انقلاب ‌می‌توان ‌شناخت‌، نکته‌ مهم‌ آن ‌است‌ که‌ این‌ اهداف ‌در روند نهضت ‌انقلاب‌ اسلامی‌ به­ صورت‌ کلی ‌و غیرشفاف ‌بیان‌ می‌گردیدند. که ‌پس ‌از پیروزی ‌انقلاب اسلامی ‌در کشاکش‌ حوادث ‌و رویدادها و نیز در قانون ‌اساسی ‌1358 به ‌مقدار زیادی ‌شفاف‌تر و جزئی‌تر شده‌اند.

 

الف: اهداف و آرمان­ های ‌سیاسی‌:

یکم) نظام سازی

حذف ‌نظام ‌طاغوتی ‌ـ استبدادی ‌و ایجاد حکومت‌ دینی ‌و مردم سالار و مستقل‌. محو هرگونه ‌انحصار، استبداد و خودکامگی‌.

بهره‌گیری ‌از شورا و تعاون ‌در اداره ‌امورکشور، دعوت ‌به‌ خوبی­ ها از طریق ‌امر به ‌معروف ‌و نهی ‌از منکر.

مبارزه‌ و نفی‌ظلم ‌و ستم‌، سلطه‌گری ‌و سلطه‌پذیری‌.

امنیت ‌داخلی ‌و نفی ‌تفتیش‌ عقاید، سانسور و تجسس‌، مگر به ‌حکم ‌قانون‌.

تأسیس جمهوری اسلامی از جمله مهم ترین آرمان ­های انقلاب است که شکل­ گیری آن از نظر امام بزرگترین ثمره انقلاب اسلامی است. این جمهوری اسلامی در واقع آن مطالبه‌ای است که به ‌نظر مردم ایران در آن زمانی که انقلاب می‌کنند، می‌تواند دو خواسته اول را تامین کند. برای رسیدن به استقلال، آزادی، قطع وابستگی و برداشتن استبداد راه حل انقلاب، برپایی جمهوری اسلامی بود.

«جمهوری اسلامی» در دیدگاه امام خمینی قدّس سرّه دارای تعریف و ویژگی­ های خاصی می‏باشد که از همان ابتدا توسط ایشان مورد تأکید بوده‏ اند:

«حکومت اسلامی حکومتی است بر پایه قوانین اسلامی. در حکومت اسلامی استقلال کامل حفظ می‏ شود. ما خواستار جمهوری اسلامی می‏ باشیم. جمهوری، فرم و شکل حکومت را تشکیل می ‏دهد و اسلامی، یعنی محتوای آن فرم، که قوانین الهی است».

دوم) جلب رضایت مردم در چارچوب دستورهای الهی

اتکاء به‌ آرای ‌عمومی ‌در اداره ‌امور و مشارکت ‌مردمی‌ در تعیین ‌سرنوشت ‌ملی‌ از جمله آرمان ­های محقق شده انقلاب است.

سوم) آزادی

هدف دیگر مردم انقلابی کسب آزادی بود. تلاش برای آزادی در انقلاب مشروطه، در نهضت نفت و در پانزده خرداد 42 آشکارا مشاهده شد. دغدغه آزادی یعنی برداشته شدن فشار استبداد از روی مردم که دغدغه‎ای دائم بود. آزادی ‌نشریات‌، مطبوعات‌، اجتماعات‌، راهپیمائی­ ها و تأمین ‌آزادی‌های ‌سیاسی ‌اجتماعی ‌در حدود قانون‌ خواست بیشتر ملت بود.

چهارم) استقلال همه جانبه

یکی از مسائلی که در طول تاریخ مردم ایران از آن رنج بردند و برایشان خیلی دردآور بود، وابستگی کشور بود. از دوران قاجار، به خصوص از جنگ‌های ایران و روسیه، پای روس‌ها و انگلیسی‌ها به تدریج به ایران باز ‌شد. از همان زمان مردم از هر فرصتی استفاده ‌کردند تا زنجیرهای وابستگی را پاره کنند و بتوانند به استقلال برسند.

پنجم) نه شرقی و نه غربی؛ آرمان ­ها در حوزه سیاست خارجی

ـ مبارزه‌ با استعمار و استکبار و جلوگیری ‌از نفوذ اجانب‌.

توجه ‌به ‌معیارهای ‌اسلامی ‌و حمایت ‌بی‌دریغ ‌از مستضعفان‌ جهان ‌در عرصه‌ سیاست‌خارجی. حکومت اسلامی بنا بر نص الهی، خود را موظف می‏ داند که از مظلوم حمایت کند و بر ظالم بتازد و در این راستا به نفی عملی کاربرد «پول» و «قدرت» در تعیین سیاست­ های اجرایی نظام بپردازد.

ـ برقراری‌ و استحکام ‌روابط‌ متقابل ‌با دول ‌غیرمحارب‌.

ـ پشتیبانی ‌از تمامی ‌نهضت‌های ‌آزادی‌بخش‌ در سرتاسر جهان‌.

 

ب: اهداف و آرمان­ های فرهنگی اجتماعی

می ­توان گفت احیای دین و معنویت مهم ترین آرمان انقلاب در عرصه فرهنگی بود. البته همه عرصه را باید ذیل دین ­گرایی قرار داد. شهید مطهری در تبیین این بعد از انقلاب اسلامی بیان داشته‏ اند:

« معنویت از ارکان واقعی این انقلاب بوده و مایه حیات انسان می ‏باشد. لذا تحقق یک جامعه اسلامی که در آن ارزش­ های الهی نمود تام دارند، منوط به پرورش انسان­ هایی است که مزین به آداب و ارزش­ های اسلامی باشند».

جایگاه معنویت دینی در شکل­ گیری و تداوم انقلاب اسلامی ایران بسیاری از پژوهشگران و نویسندگان قرار گرفته است. در همین راستا میشل فوکو که از نزدیک شاهد رویداد انقلاب اسلامی است آن را «روحی در جهان بی­روح» می ­نامد؛ «آنان مذهب اسلام را به‌عنوان نیرویی انقلابی زیست می­ کنند، چیزی غیر از اراده به اطاعتی وفادارانه از قانون شرع وجود داشت، یعنی اراده به تغییر کل هستی ­شان با بازگشت به تجربه­ ای معنوی که فکر می­ کنند در قلب اسلام شیعه می­ یابند. 

همیشه از مارکس و افیون مردم نقل‌قول می ­آورند [اما] جمله­ ای که درست پیش از آن جمله وجود دارد و هرگز نقل نمی­ شود می­ گوید که مذهب، روح یک جهان بی ­روح است. پس باید گفت؛ اسلام در آن سال 1978 افیون مردم نبوده است، دقیقاً از آن‌رو که روح یک جهان بی­روح بوده است» وی در مذهب شیعه نمونه ­ای آرمانی از «قدرت مشرف به حیات» می­ بیند که نه در سلاح­ ها و پول­ ها و نه در پست و موقعیت سیاسی بلکه در وجود تک­تک مردم مأوا گرفته است. این نوع قدرت در تمامی باورها، گرایش‌های و حرکات زندگی مردم ریشه دوانیده و کار را بر حکومت پهلوی سخت کرده است. «کجا باید در پی تامین گشت؟ و هویت واقعی خود را کجا باید سراغ گرفت؟ جز در این اسلامی که از قرن­ ها پیش زندگی روزانه، پیوندهای خانوادگی و روابط اجتماعی را با مراقبت تمام سامان داده است. 

اسلام این بخت را به سبب خشکی و بی­ تحرکی خود به دست نیاورده است. جامعه­ شناسی به من می ­گفت که اسلام ارزش گریزگاه پیدا کرده است. اما به نظرم می ­آید که این ایرانی که ایران را خوب می­ شناخت (شاید برای رازداری در پیش اروپایی ­ای که من باشم) در غرب­گرایی افراط می­ کرد» (فوکو؛ معصومی همدانی، 1377: 27) وی به ذکر نمادها، مراسم و آیین­ های دینی همچون عزاداری سیدالشّهداء (ع) به‌عنوان منبع اصلی قدرت سیاسی مردم پرداخته و حتی قبرستان مردگان و شهداء را نیز در صف انقلابیون قرار می­ دهد و از نوعی معنویت­ گرایی در سیاست سخن می­ گوید. (خرمشاد، 1377:209-224) در همان سال­ها خانم لیلی عشقی نیز در پاریس از نقش عوامل عرفانی در پیروزی انقلاب بحث می­ کند. وی با تألیف کتاب «زمانی غیر از زمان­ ها (امام، شیعه و ایران)» از نقش منحصر به ‌فرد معنویت و عرفان شیعی و اخلاق حسینی در پیش برد و تحقّق جنبش انقلابی مردم ایران سخن می­ گوید. تدا اسکاچپول نیز ضمن بازبینی در نظریات انقلاب چنین می­ نگارد؛ « اسلام شیعه هم به لحاظ سازمانی و هم به لحاظ فرهنگی در ایجاد انقلاب ایران نقش تعیین‌کننده داشت... شبکه‌ها و صورت‌بندی اجتماعی و اسطوره‌های محوری اسلام شیعه به هماهنگ ساختن مقاومت توده‌های شهری کمک کرد و اراده اخلاقی لازم را برای مقاومت آن‌ها در برابر سرکوب ارتش فراهم کرد».

نکته حائز اهمّیت در بازگشت سیاست به دامان معنویت حضور فعّال آن در متن زندگی مردم است. در ایران پس از انقلاب نیز گسترش حوزه­ ی سیاست به درون زندگی مردم به اوج می ­رسد. در واقع یک فشار دوسویه به این پدیده منجر شده است. از سویی در اثر تحوّلات خاص تاریخی و نیز بن‌مایه‌های دینی و فرهنگی همگان شاهد بودند که یک ملّت بدون بهره­ مندی از امکانات سخت و نرم رسمی و تشکیلاتی و تنها با استفاده از سرمایه­ های عادی زندگی خود به‌ویژه اندوخته ­های معنوی و اعتقادی‌شان دست به یک انقلاب بزرگ زدند و یک رژیم کاملاً مسلّط را به زیر کشیدند. لذا «انقلاب اسلامی ایران، قبل از هر چیز، یک انقلاب معنوی است. اگر این انقلاب که خود حاصل فداکاری‌ها و ایثارهای همه‌ی مردم، از جمله روحانیون و دانشگاهیان است توانسته باشد که مبشر و مبلغ معنویت و مروج آن در جامعه شود، به بخش عمده‌ای از اهداف خود دست یافته است. حضور و رسوخ معنویت، در جامعه به‌وضوح دیده می‌شود و در همه ابعاد آن، از جنگ که اولین مسئله است تا کارخانه، خانه، مدرسه و حتی در نحوه‌ی مصرف و راه و روش زندگی روزمره مردم به چشم می‌خورد. بدیهی است که هم در دانشگاه و هم در حوزه‌های علمیه، نباید جز این باشد. خلأ معنویت، از آفات اجتماعی در رژیم گذشته بوده است. دانشگاه‌ها و حوزه‌ها برای دفع این آفت، در خود و در جامعه، نقش مهم و مسؤولیت عمده بر عهده دارند».

دیگر ‌آرمان ­های ‌فرهنگی‌، اجتماعی ‌انقلاب ‌اسلامی ‌از این‌ قرارند:

فراهم‌ نمودن‌ زمینه‌ها و شرایط ‌مطلوب ‌جهت ‌رشد فضایل ‌اخلاقی ‌براساس ‌ایمان ‌و تقوا.

مبارزه ‌با فساد و تباهی ‌در تمامی ‌اشکال ‌آن.‌

ارتقای سطح ‌آگاهی‌های‌ عمومی ‌با استفاده‌ صحیح ‌از مطبوعات ‌و رسانه‌های ‌گروهی.‌

آموزش ‌و پرورش ‌و تربیت ‌بدنی ‌رایگان‌ و تسهیل ‌و تعمیم‌ آموزش ‌عالی‌ تا سر حد خودکفایی‌کشور.

رفع ‌تبعیضات ‌ناروا و ایجاد امکانات ‌عادلانه ‌برای‌ عموم‌ در زمینه‌های ‌مادی‌ و معنوی‌.

استقرار نظام ‌اداری ‌صحیح ‌و حذف ‌تشکیلات ‌غیر ضرور.

تأمین ‌حقوق‌ همه‌جانبه ‌افراد و ایجاد امنیت‌ قضایی‌ عادلانه‌ برای ‌عموم ‌و تساوی ‌همه‌ در برابر قانون‌.

برقراری ‌حقوق ‌مساوی ‌برای ‌مردم ‌بدون ‌توجه‌ به‌ قوم‌، قبیله‌، رنگ‌، نژاد و زبان.‌

تدوین ‌مقررات ‌مدنی‌، جزایی‌، مالی‌، اقتصادی‌، اداری ‌و فرهنگی و ... و آزادی‌های ‌اجتماعی ‌بر اساس ‌موازین‌اسلامی‌.

10- حاکمیت روحیه دلسوزی نسبت به سرنوشت کلیه انسان­ها بر جامعه.

امام خمینی (ره) در این باره می ‏فرماید:

« پیغمبر اسلام برای این‏که مردم ‏تربیت نمی‏ شدند، غصّه می‏ خوردند، به طوری که خدای تبارک و تعالی او را تسکین می‏ داد... و هر انسانی باید این طور باشد که متأسف باشد برای آنهایی که نمی‏آیند به خط اسلام و خط انسانیت».

11- داشتن مسئولیت دسته جمعی.

12- صالح بودن کارگزاران امور تربیتی و آموزشی.

حوزه، دانشگاه، رادیو، تلویزیون، مطبوعات و دیگر نهادهای تربیتی آن گاه می ‏توانند ثمربخش واقع شوند که در مقام نخست، خود صالح باشند. لذا وجود نهادهای صالح از جمله بلندترین آرمان ­های امام قدّس سرّه به حساب می‏ آیند.

هماهنگ بودن نهادهای تربیتی در راستای نیل به این هدف مقدس، بارها مورد تأکید امام (ره) قرار گرفته است

13- جمع تعهد و تخصص در کلیه نهادها

14- حاکمیت بلا منازع ارزش­ های الهی و نفی تمامی اولویت­ های غیر اسلامی.

 

ج) اهداف و آرمان­ های ‌اقتصادی‌:

انقلاب ‌اسلامی ‌ایران ‌در کنار آرمان­ های ‌بلند سیاسی‌ و فرهنگی اجتماعی، به ‌مسائل ‌دنیایی ‌مردم ‌و امور اقتصادی ‌نیز در شعائر اهتمام ‌ورزید: از جمله ‌آنها:

جلوگیری ‌از غارت ‌بیت‌المال ‌توسط‌ خاندان ‌شاهنشاهی ‌و وابستگان‌آن.‌

حفظ‌ و بهره‌وری ‌از ذخایر زیر زمینی ‌و معادن ‌و منابع‌.

استقلال ‌و خودکفای ‌اقتصادی‌، صنعتی‌.

اهتمام ‌به‌ پیشرفت ‌صنعتی ‌و تکنولوژیک ‌از طریق ‌برنامه‌ریزی ‌اقتصادی‌.

ریشه‌کن‌ کردن‌ فقر و محرومیت‌.

تأمین ‌نیازهای ‌اساسی‌، شامل‌ مسکن‌، خوراک‌، پوشاک‌، بهداشت‌، درمان‌، آموزش ‌و پرورش ‌و امکانات‌ لازم‌ برای ‌تشکیل ‌خانواده.‌

تنظیم ‌برنامه ‌اقتصادی ‌کشور به‌گونه‌ای ‌که ‌افراد هم ‌به‌ کار هم‌ تفریح ‌و هم‌خودسازی ‌معنوی ‌و استراحت ‌و شرکت‌ در ادارة‌ کشور و افزایش‌ ابتکار داشته ‌باشند.

تأمین ‌شرایط‌ برای ‌اشتغال ‌کامل‌.

عدم ‌اجبار افراد به‌کار معین ‌و جلوگیری ‌از بهره‌کشی ‌از کار دیگران‌.

10ـ منع ‌اسراف‌، تجملات ‌و تبذیر.

11ـ عدالت‌ اقتصادی ‌و کم‌کردن‌ فاصله‌ طبقاتی.‌

12ـ جلوگیری ‌از سلطه ‌اقتصادی ‌بیگانه‌ بر کشور.

13ـ منع ‌اضرار به‌ غیر، انحصار، احتکار و ربا.

14ـ محرومیت‌زدایی‌.

 

نتیجه گیری

آرمان­ های ملت ایران برای در انداختن طرحی نو در جهان در 130 سال گذشته بر محور دین و معنویت و اسلام خواهی، آزادی و مردم سالاری و رهایی از سلطه استعمار با کسب استقلال همه جانبه بوده است. جنبش مشروطه، نهضت ملی کردن صنعت نفت و دیگر مجاهدت­ ها و قیام­ های محدود ملت ایران تحقق این آرمان­ ها را میسر نکرد؛ اما ملت در انقلاب اسلامی با هدایت و رهبری امام خمینی (ره)، اتحاد همه جانبه و مشخص کردن مسیر مبارزه راه رسیدن به این آرمان­ ها را در قیام بر ضد رژیم پهلوی و محو سلطنت و تاسیس جمهوری اسلامی دیدند. از این نظر ملت ایران با آگاهی از تجربه دو سده گذشته خود و مبارزان راه آزادی در سال 57 به تحقق یکی از آرمان­ های خود نایل آمدند. می­ توان گفت انقلاب ملت ایران در بسیاری عرصه­ ها به تحقق آرمان ­ها نایل شده و برخی دیگر از این آرمان­ ها همچنان نیاز به تلاش و کوشش بیشتر دارد. 

می ­توان به طور فهرست وار برخی از آرمان ­های محقق شده ملت ایران در دوران جمهوری اسلامی را این­گونه برشمرد: پیوند دین و سیاست، احیای آزادی­ های سیاسی و تحقق مردم­ سالاری دینی، افزایش بینش سیاسی جامعه، احیای خودباوری و رهایی از وابستگی به غرب، حرکت جدی در مسیر عدالت و محرومیت زدایی، حفظ تمامیت ارضی، اجتماعی شدن امنیت، خودکفایی نظامی، حرکت به سمت توسعه متوازن، کاهش فاصله مرکز پیرامون، اتحاد ملی بر مبنای همبستگی اسلامی، چرخش قدرت، رهایی از لژهای فراماسونری، مردمی بودن حاکمان، انتخابات واقعی و جدی و لذا نظام برآمده از رای ملت، مشروعیت الهی مردمی نظام سیاسی، آزادی فعالیت سیاسی، شایسته سالاری، رقابت سیاسی، گسترش نهادهای انقلابی و کارآمد، آزادی نسبی رسانه­ ها، ساخت قدرت برآمده از شخصیت و اقناع و اسلام، مناسبات دو سویه قدرت دولت و ملت، تکثر احزاب و تشکل‌ها، برخورد با فرقه‌های ضاله استعمار ساز، حمایت از مستضعفان و محرومان، برخاستن بسیاری از مسئولان در کشور از طبقه پایین، کاهش فاصله فقیر و غنی و محرومیت‌زدایی، اعتماد بالا و نقد حکومت، فعالیت آزادانه مراجع، منشا اسلامی ایرانی قوانین، باز بودن دایره قدرت به طبقات پایین و به ­خصوص استقلال همه جانبه و مردمی بودن نظام، سیاست مستقل در عرصه بین ­الملل و وابسته نبودن به شرق و غرب، تکیه بر توان داخلی، اسلام­گرایی به جای باستانگرایی در دوره پهلوی، توجه به آموزش و پرورش و رسانه­ ها از حیث دینی و دور کردن مراکز فرهنگی از زمینه­ های انحراف و فساد از جمله آرمان­ های محقق شده انقلاب اسلامی است.


:: بازدید از این مطلب : 367
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 8 فروردين 1401


:: بازدید از این مطلب : 339
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 27 اسفند 1400

روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «پایان پرونده جنجالی تهران-لندن» نوشت:«در شرایطی که صبح روز سه‌شنبه زمزمه‌هایی در فضای رسانه‌ای آغاز شد که از توافق تهران و لندن در ارتباط با پرونده‌های دو زندانی دوتابعیتی ایرانی-بریتانیایی جهت آزادی نازنین زاغری رتکلیف و انوشه آشوری در آینده‌ای نزدیک حکایت داشت و در عین‌ حال برخی ناظران که نگاه‌شان بیشتر به فراز و فرودها و امید و نوامیدی‌هایی بود که در این سال‌ها در این خصوص شاهد بودیم و به همین دلیل هم گوش‌شان بدهکار این زمزمه‌ها نبود، هر چه از نیمروز سه‌شنبه دور شده و به غروب و شامگاه نزدیک شدیم، صدایی که از آزادی این دو زندانی دوتابعیتی حکایت می‌کرد، بر فضا غالب شد و با فرارسیدن صبح چهارشنبه، حکایت آزادی این دو زندانی دوتابعیتی، به‌ مراتب فراتر از سطح گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای مبتنی ‌بر شنیده‌های غیررسمی، به عنوان خبری که رویترز مستند بر اظهارات و توضیحات وکیل زاغری به دست داده بود، در فضای رسانه‌ای مطرح شد

در ادامه این مطلب آمده است:«آن‌ هم در شرایطی که نیمروز چهارشنبه حتی عکس سلفی نازنین زاغری نیز در شبکه‌های اجتماعی و متعاقبا خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری رسمی منتشر شد که او را کنار پنجره هواپیما تصویر می‌کرد، در حالی که رو به دوربین گوشی تلفن همراهش لبخند می‌زند...بوریس جانسون، نخست‌وزیر انگلیس در توییتی با ابراز خرسندی از اینکه می‌تواند این مهم را تایید کند که آنچه "حبس ناعادلانه نازنین زاغری رتکلیف و انوشه آشوری در ایران" خوانده، "به پایان رسیده و حالا (این دو زندانی دوتابعیتی ایرانی-بریتانیایی) به انگلیس بازخواهند گشت." جانسون همچنین در توییتی دیگر نوشت: "انگلیس سخت برای آزادی آنها تلاش کرده بود و از اینکه می‌توانند به خانواده و عزیزان‌شان بپیوندند، خوشحالم.

هدف از برجام موشکی، رعایت صلح و امنیت در منطقه است!/ قهرمانان اصلاح طلبان، از «قاتلِ یک زن» تا «جاسوس دوتابعیتی»

متاسفانه بخش قابل توجهی از جریان اصلاح طلب و رسانه های منتسب به این طیف به قهرمان سازی از افرادی اقدام می کنند که یا خیانت در کارنامه شان ثبت شده و یا جنایت.

نازنین زاغری، فردی است که در دادگاه و براساس مستندات متعدد به جاسوسی علیه ملت ایران محکوم شده بود. افرادی همچون زاغری، پادوهای آمریکا و انگلیس برای تسهیل فشار بر مردم ایران هستند. افرادی که با شبکه سازی در مسیر هموارسازی پروژه های ضدایرانی فعال هستند.

اما این اولین بار نیست که رسانه های اصلاح طلب از یک خائن، فردی مظلوم و قهرمان می سازند. پیش از این نیز این طیف از «قاتلِ یک زن» قهرمان ساخته و وی را جنتلمن و نخبه معرفی کرده و مدعی شدند که مقتول، مهدورالدم و مستحق مرگ بوده است!

از نگاه جریان تندروی اصلاح طلب، فردی که در پوشش فعال محیط زیستی اطلاعات سایت های دفاعی و موشکی ایران را به دشمن می دهد، مستحق تجلیل و تقدیر است. فردی که در بزنگاه مذاکرات هسته ای، اطلاعات حساس ایران را به طرف غربی می دهد، وطن پرست! است. فردی که با دختری ارتباط نامشروع برقرار کرده و او را به قتل رسانده و جسد او را مُثله و سپس جسد را مخفی کرده، یک قهرمان! است.

مدیری که با حقوق های نجومی، خون مردم را در شیشه کرده، کارآفرین برتر! و نخبه! است. مفسد دانه درشتی که مردم را با مشکلات اقتصادی و مالی مواجه کرده، مستحق تجلیل و قدرانی است و...

همانطور که پیش از این نیز ذکر شد، جریان تندروی اصلاح طلب از افرادی قهرمان می سازد که یا خائن هستند یا فاسد یا قاتل.


:: بازدید از این مطلب : 330
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 23 اسفند 1400

این روزها رسانه ها و فعالین اصلاح طلب در حجمی وسیع به القای این ادعا مشغول هستند که روسیه و ایران مسئول به بن بست رسیدن مذاکرات هستند و در این میان ایران باید با پرهیز از وقت کشی، با عقب نشینی از خواسته های خود، احیای برجام را در اسرع وقت کلید بزند.

این در حالی است که در روزهای گذشته «جو بایدن» در اقدامی خصمانه قانون وضعیت اضطراری علیه ملت ایران را تمدید کرد.

همچنین خبرگزاری آسوشیتدپرس در روزهای گذشته اعلام کرد که آمریکا محموله‌های ۲ نفتکش مظنون به انتقال نفت ایران را توقیف کرده است. این یعنی «دزدی دریایی در روز روشن و آن هم وسط مذاکرات».

«روسیه هراسی در مذاکرات» اسم رمز «کاسبان تحریم» / اصرار افراطیون اصلاح طلب برای رهایی آمریکا از مخمصه وین

- مقامات آمریکایی صراحتا اعلام کرده اند که نه تنها هیچ تضمینی برای ماندن در برجام نمی دهند بلکه صراحتا اذعان کرده اند که ایران برای لغو تحریم ها باید مذاکرات بعدی حول توان موشکی و قدرت منطقه ای را نیز کلید بزند.

و اما همزمان با اقدامات خصمانه و ضدایرانی دولت آمریکا، روزنامه اعتماد- در شماره ۲۲ اسفند- در مطلبی به قلم «کوروش احمدی» فعال اصلاح طلب نوشت: «برجام یک ترتیبات داوطلبانه است و تصمیم‌گیری در آن مقید به قوانین سفت و سخت برآمده از عهدنامه‌ای الزام‌آور با آیین کار مکتوب و مشخص نیست...مقامات ایران باید توجه داشته باشند که فرصت‌ها نه الزاما دوام دارند و نه قابل تکرارند. فرصت‌ها برای تامین منافع ملی همیشه می‌توانند به سرعت از دست بروند. ایران یک‌بار در تیرماه گذشته فرصت توافق را داشت. امروز نیز اگر از هر فرصتی برای نهایی کردن برجام استفاده نشود یا در جهت ایجاد چنین فرصتی تلاش نشود، معلوم نیست فردا خیلی خیلی دیر نباشد.»

«روسیه هراسی در مذاکرات» اسم رمز «کاسبان تحریم» / اصرار افراطیون اصلاح طلب برای رهایی آمریکا از مخمصه وین

در یک نمونه دیگر، «احمد شیرزاد» از افراطیون اصلاح طلب- ۱۹ اسفند- در مطلبی نوشت: «اراده امریکا، پایان دادن به یک بحران کهنه و قدیمی، است... بهتر است، ایران رودرروی طرف اصلی مذاکرات قرار بگیرد و مطالبات خود را با صراحت اعلام کند. تجاوز روسیه به اوکراین این فرصت را در اختیار ایران قرار داده تا مستقیما امریکا را مخاطب مطالبات خود قرار دهد. البته اصولگرایان به‌طور سنتی به برخی ظواهر اهمیت می‌دهند و معتقدند نباید به طرف مقابل رو داد. این در حالی است که از منظر روابط بین‌الملل، منافع ملی در اولویت قرار دارد و اگر منافع ملی ایجاب کند که با یک طرف بر سر یک میز بنشینند، باید به خاطر منافع ملی این ضرورت را عملیاتی سازند.»

این قبیل موضع گیری های تأمل برانگیز به این دلیل است که لغو تحریم ها اصلا برای جریان تندروی اصلاح طلب موضوعیت ندارد. این طیف صرفا به دنبال «عکس یادگاری با بایدن» است. بر همین اساس ذبح شدن صنعت هسته ای و توان دفاعی و قدرت منطقه ای برای این جماعت از کوچکترین اهمیتی نیز برخوردار نیست.

۱۶۰ نماینده مجلس- ۲۲ اسفند- با اشاره به مذاکرات وین در بیانیه ای تاکید کردند: «اکنون که بحران، نیاز غرب را به عرضه انرژی ایران افزایش داده، نباید بدون تامین خواسته های بحق ایران نیاز آمریکا به کاهش قیمت نفت تامین شود.»

در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «از هیات مذاکره کننده محترم می خواهیم اخذ تضمین کافی اقتصادی، فنی و سیاسی از طرف آمریکایی بابت عدم تکرار خروج غیرقانونی این کشور از توافق را با جدیت پیگیری کند. حفظ عناصر اساسی برنامه هسته ای کشورمان در داخل، قوی ترین تضمین برای عدم تکرار خطای آمریکا در بدعهدی است و همچنین لازم است جبران خسارات آمریکا به معیشت مردم کشور نیز پیگیری شود. رفع تحریم ها می بایست جامع و موثر باشد، رفع بخشی یا صرفاً روی کاغذ تحریم ها، تامین کننده منافع ملی ما نیست. می بایست تضامین علاوه بر حقوقی بودن، حقیقی نیز باشند. اتکا به بهانه هایی به داشتن عنوان غیرهسته ای یا غیربرجامی بودن عناوین تحریمی را پذیرفتنی نمی‌دانیم.»

آمریکا اکنون به دلایل مختلف در مخمصه قرار گرفته است. از مشکلات داخلی گرفته تا تبعات جنگ در اوکراین و گران شدن نفت و انرژی و...با اینحال در این سوی میدان جریان تندروی اصلاح طلب بجای تمرکز بر امتیازگیری حداکثری ایران، در پی امتیازدهی حداکثری و یکطرفه ایران به آمریکاست.

واقعیت این است که «روسیه هراسی در مذاکرات» اسم رمز «کاسبان تحریم» برای رهایی آمریکا از مخمصه است.  مبنای موضعگیری جریان اصلاح طلب، علاوه بر رفتار قبیله ای، همسو بودن با منافع آمریکاست. متاسفانه این جریان نقش خود را در حد پادوهای آمریکا در ایران تقلیل داده و دقیقا براساس منافع آمریکا موضعگیری می کند.

لازم به ذکر است که در سال ۹۸ به فاصله کوتاهی پس از جنایت دولت تروریست آمریکا در به شهادت رساندن سردار حاج قاسم سلیمانی، افراطیون اصلاح طلب پیشنهاد مذاکره مستقیم با قاتلان حاج قاسم حول برجام را مطرح کرده و مدعی شدند که شهادت سردار سلیمانی نباید مانعی در برابر مذاکره مستقیم با آمریکا باشد!

آمریکا در پی آن است تا با وعده لغو تحریم ها به صورت گام به گام و پلکانی، مولفه های قدرت ایران را یکی پس از دیگری فشل کرده و در نهایت ساختار تحریم ها را نیز بدون تغییر در جای خود نگه دارد. نتیجه برجام خود مثال روشنی از این رفتار آمریکاست.

اما نکته قابل تأمل اینجاست که برخی در داخل علیرغم کارنامه سیاه آمریکا در برجام، ضمن تخطئه صنعت هسته ای و انکار فواید بی نظیر آن در حوزه های مختلف از جمله تأمین دارو، پزشکی هسته ای، تأمین برق و انرژی، کشاورزی و...دقیقا در پازل طرف آمریکایی بازی می کنند.

این جماعت در پی عادی انگاری معامله بر سر توان دفاعی و قدرت منطقه ای ایران است و راه برون رفت از وضع موجود را اجرای برجام های ۲ و ۳ و...معرفی میکند.  به نظر شما، این رویکرد مصداق غفلت است؟ یا خیانت؟

 


:: بازدید از این مطلب : 362
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 23 اسفند 1400

1- قوی‌ترین سلاح ابر قدرت‌ها برای تسخیر کشورها کدام است؟ وجود سیاستمدارانی است که از ملت خود، خلع قدرت و اراده کنند. ایران ما،
80 سال قبل توسط قوای متفقین اشغال نشد، بلکه اشغالگری رونمایی شده در سوم شهریور 1320، در واقع با کودتای انگلیسی‌ها در سوم اسفند 1299 کلید خورده بود. آنها رضاخان را سر کار آوردند و شماری از غربزدگان را در اطراف او گماشتند. فرسودگی تدریجی ریشه‌های مقاومت، 16 سال طول کشید تا اینکه متفقین ظرف سه روز و بدون کمترین زحمت، ایران را اشغال کردند. پس از آن هم، فرزند بی‌اختیار‌تر رضاخان را به جای او گماشتند و 37 سال دیگر به استعمار ادامه دادند. 57 سال از قرن چهاردهم هجری شمسی که تا چند روز دیگر به پایان می‌رسد، با این تسخیر‌گری پنهان و پیدا سپری شد.
2- «احمد خان ملک ساسانی»، از دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی، در سِمَت‌های مختلف در وزارت خارجه فعالیت کرد و سپس در سال ۱۳۲۸، از طرف محمد ساعد به معاونت نخست‌وزیری رسید. او درباره فضای تربیتی «مدرسه علوم سیاسی» پس از مشروطه و آغاز دوره رضا خان می‌نویسد «مدیران و معلمین، که اغلب ‌شان فقط برای این انتخاب شده بودند که شاگردان را از طریق وطن ‌پرستی منحرف و به خدمتگزاری اجنبی تشویق کنند، سرکلاس موضوع درس را کنار گذارده و راجع به اصل مقصود صحبت می‌‌کردند... روزی جناب سیدولی‌‌الله خان‌نصر که تشریح درس می‌‌دادند، فرمودند ایران مثل خزه‌‌ای است که به دیوار چسبیده و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود خارجی ندارد... دستور
ذکاء الملک (فروغی)، منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و باسواد جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند». همین ذکاءالملک فروغی نخست ‌وزیر رضان خان، به شاگردان گفته بود «آیا آستین لباس بدون دست می‌ جنبد؟ انگلیس همان دست داخل آستین ایران است و ایران بی‌او نمی‌تواند حرکت کند»!
3- انقلاب اسلامی به اعتراف دشمنان آن، نقطه عطف تاریخ است. بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی، 5 خرداد 1390 در کنگره آمریکا گفت: «اکنون زمان گذشته و لولای تاریخ ممکن است به زودی چرخش پیدا کند. از گذرگاه خیبر [در عربستان] تا تنگه جبل‌الطارق
[در مراکش] دگرگونی عظیمی در خاورمیانه در جریان است. باید به یاد داشته باشیم که شعله‌ آرزو‌های ما می‌‌توانند سرد و خاموش شوند، مانند همان اتفاقی که سال 1979 در ایران رخ داد.... باید بپذیریم نیروهای قدرتمندی وجود دارند که با الگوی مورد نظر ما معارضه می‌کنند». او یک سال قبل‌تر (مهر 1389) در پارلمان رژیم صهیونیستی گفته بود
«برنامه هسته‌‌ای ایران با سرعت قطار تندرو پیش می‌تازد و ما مانند خودروی قراضه می‌‌ خواهیم خود را به آن برسانیم و مهار کنیم».
4- در همان ایامی که نتانیاهو درباره گردش لولای تاریخ هشدار می‌داد،‌اندیشکده آمریکایی «شوراي آتلانتيك» در گزارشي اعلام كرد «ايران به صخره اي بزرگ در برابر آمریکا تبديل شده و فراتر از ظرفيت پاسخگويي موثر ماست». همچنین، روز 22 آذر 1390، نشستي با حضور 3 مشاور امنيت ملي در دولت ‌هاي فورد، كارتر، بوش پدر و اوباما در «شوراي آتلانتيك» برگزار شد. بر اساس گزارش دویچه وله از این نشست، «برژينسكي، اسكوكرافت و جيمز جونز، هم‌عقیده بودند که جهان در نقطه عطف تاریخی از هنگام فروپاشی شوروی قرار گرفته و جنبش فراگیر در خاورمیانه نشانه این دوره تاریخی است. برژینسکی گفت: ما نیازمند درک عمیق‌‌تر از چالش‌‌های جهانی هستیم که آمریکا با آنها رو‌به‌رو شده؛ یکی از دلهره‌آورترین موضوعات این است که ما در مقایسه با گذشته با چالش‌‌های پیچیده‌تری مواجه هستیم. درگیری نظامی با ایران دارای ابعاد فاجعه‌آمیز برای آمریکا خواهد بود».
5- غرب در 10- 12 سال اخیر، یک پروژه بزرگ را برای مهار ایران به اجرا گذاشت: «ایجاد آشوب سیاسی که تحریم‌های فلج‌کننده از دل آن بیرون آمد؛ و دوم، بر کشیدن بانیان همان ضربه به عنوان جریانی که می‌تواند ایران را با مذاکره و واگذاری منابع قدرت ملی، از تحریم‌ها نجات دهد». شاید هضم این ادعا که دشمن، تحریم‌ها را با مشاهده آشوب 88 (دو قطبی ‌سازی سیاسی) طراحی کرد، برای کسانی سنگین باشد. اما گستاخ شدن حریف به واسطه مشاهده دو قطبی شدگی طرف مقابل، پدیده‌ای رایج در دنیاست؛ چنانکه اخیرا «فرانسیس فوکویاما» در ریشه یابی جنگ اوکراین و جرئت روسیه به حمله گفت: «من فکر می‌کنم حمله پوتین، ناشی از درک او از ضعف آمریکا بود که برای هر ناظر خارجی آشکار است. سیاست خارجی ما به دلیل دوقطبی شدن باور نکردنی کشور، مختل شده. از این نظر، احتمالا تحولات 6 ژانویه (حمله حامیان ترامپ به کنگره به بهانه وقوع تقلب) یک رویداد بحرانی بود. پیش از آن، روسیه ممکن بود انتظار داشته باشد که بایدن، آمریکا را به نقش سابق خود برگرداند. حمله به ساختمان کنگره و تلاش بعدی برای عادی نشان دادن آن، ثابت کرد که چیزی عمیقاً پوسیده در جامعه آمریکا وجود دارد. آمریکا واقعاً ضعیف شده، هم در ادراک و هم در واقع. این ضعف، ویژگی جامعه بشدت قطبی شده است. اجماع قدیمی دوحزبی مبنی بر حمایت از نقش بین ‌المللی قوی آمریکا در دنیا از بین رفته است. بحران اوکراین و سیاست ما در قبال آن را باید در درون جست‌وجو کرد».
6- خطرناک‌تر از منافذ برجام در تضعیف برنامه هسته‌ای و ضمنا تشدید تحریم‌ها، نقشه برجامیزاسیون بود. همان که رئیس‌وقت سرویس جاسوسی انگلیس به عنوان فرصت تدریجی نُرمالیزاسیون و انقلاب زدایی یاد کرد. در این فرآیند قرار بود شخصیت و اراده مستقل از دولت- ملت ایران مضمحل شود و پاسخ هر مطالبه ملی برای حل مشکلات متنوع، به دیدن دم کدخدا و التماس از او حوالت داده شود. سند این مدعا اظهارات برخی مدیران وقت است، مبنی بر اینکه ما در ایران فقط در زمینه پخت آبگوشت بزباش توانمندی داریم و برای حل مشکلات، از تولید و اشتغال گرفته تا آلودگی هوا و آب خوردن، باید تحریم‌ها برداشته شود و بنابراین، باید برای برجام‌های بعدی هم مذاکره کرد! این غفلت یا تغافل در حالی بود که «کریس بکمایر» معاون جان کری، سال ۹۴ در اوج هیجانات برجامی گفت: «ایران، به خاطر انقلاب ۱۹۷۹ تحریم است»!
7- همین موج غفلت و تغافل، بر سر برخی مدیران تاخته بود که آمریکای پسا برجام را طلبکار‌تر کرد. در این دوره، ادعا شد نه باید برنامه نظامی را گسترش داد و موشکی تولید یا آزمایش کرد، نه نیروگاه با سوخت فسیلی ساخت، نه مرگ بر اسرائیل گفت و نه نفوذ راهبردی در منطقه داشت و از متحدان خود حمایت کرد؛ چرا که آمریکا را می‌رنجاند! هنگامی هم که آمریکا به شکل متواتر، توافق را زیر پا می‌گذاشت، توجیه می‌شد. تا اینکه ترامپ کل توافق را زیر پا گذاشت و بررسی‌ها آشکار کرد دولتمرد ارشد ما به مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا «تضمین» داده که «حتی در صورت خروج آمریکا و برگرداندن تحریم ‌‌ها، ایران به برجام پایبند بماند»! (نشریه آمریکایی پولیتیکو، 22 اردیبهشت 97، سخنرانی موگرینی در کنفرانس اتحادیه اروپا). نباید تعجب کرد که «ریچارد‌هاویت» مسئول تهیه «سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران»، 15 آبان 95 گفته باشد «توافق با ایران، یک نقطه عطف بود. ما باید دفتر نمایندگی خود را در تهران افتتاح، و مذاکره درباره حقوق بشر را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما باعث پیشرفت در این زمینه شود. اروپا در ایران نفوذ دارد، ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما می‌‌خواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم».
8- نظام جمهوری اسلامی اما در گرماگرم مذاکره، از جنگ جاری دشمن غافل نشد، که این رهنمود امیر مومنان علیه‌السلام است: «ولا تدفعن صلحا دعاک الیه عدوک... و لکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه، فان العدو ربّما قارب لیتغفل، فخذ بالحزم، و اتهم فی ذلک حسن الظن. از صلح با دشمن، وقتی او ترا بدان می‌خواند، رو مگردان... اما پس از صلح، کاملا از دشمن حذر کن، چه بسا که نزدیکی جوید تا غافلگیر کند. پس احتیاط را در پیش بگیر و حسن ظن را متهم شمار». درست در شرایطی که برخی خواص، استدلال‌های دشمن درباره ضرورت کاهش نفوذ منطقه‌ای و توانمندی نظامی ایران را تکرار می‌کردند، نظام به برکت رهبری حکیمانه رهبر انقلاب توانست نقشی تاریخ ساز در تحولات منطقه ایفا کند و دو جنگ تحمیلی به منطقه تحت عناوین جنگ جهانی چهارم و سوم را چنان مغلوبه سازد که مقدمه‌ای برای عبور از جهان تک قطبی به جهان چند قطبی باشد. بر اساس همین فرآیند بود که روزنامه آلمانی تاگس‌اشپیگل نوشت: «ایران پس از چهار دهه، به یک قدرت بزرگ تبدیل شده است»؛ نشریه آمریکایی نشنال اینترست تاکید کرد: «تجربه ۴۰ ساله می‌‌گوید آمریکا باید از منطقه خاورمیانه خارج شود» و روزنامه واشنگتن تایمز خاطر نشان کرد «نفوذ آمریکا در خاورمیانه به خاطر طراحی و نفوذ ایران، رو به نابودی است».
9- طلسم فلج‌کننده «برجامیزاسیون» شکسته است. نشریه آمریکایی فارن افرز به تازگی نوشت «اختلافات رئیس‌جمهور فعلی ایران با سَلَف خود، چشمگیر است. سیاست خارجی بر بهبود روابط با همسایگان، روسیه و چین متمرکز شده، نه آمریکا و اروپا. رئیسی، اقتصاد ایران را وابسته نمی‌‌کند. او «اقتصاد مقاومتی» مد نظر رهبر ایران را پیگیری می‌‌کند». این نشریه، همچنین آبان ماه گذشته نوشته بود: «تهران در حال تدارک دور تازه‌‌ای از سیاست خارجی تهاجمی است. ایران با باور اینکه واشنگتن بر پایه فریب و بی‌‌احترامی رفتار می‌کند، بر اهرم‌ ‌سازی ‌اقتصادی و نظامی علیه دشمن دیرین متمرکز شده است... احیای برجام، ستون اصلی دیپلماسی دولت جدید را تشکیل نمی‌‌دهد. بلکه موضع این دولت مبتنی بر دو اصل است: گسترش توانمندی برای مقابله به مثل سریع در برابر آمریکا در صورت تخطی از توافق و گسستن پیوند فرصت ‌های اقتصادی با برجام از طریق ایجاد اقتصاد خودکفا و آسیا محور. مقامات ایران که از دسترسی به مزایای برجام محروم مانده‌‌اند، اکنون با تقویت صنایع داخلی و تقویت روابط با قدرت‌های نوظهور، به دنبال ایجاد اقتصاد مقاوم در برابر تحریم‌ها هستند. ایران همچنین روی گسترش متحدانش در منطقه و نفوذ اقتصادی بیشتر تمرکز کرده است. مقامات ایرانی می‌گویند مذاکره کنندگان غربی، دستورالعملی برای طرح موضوعات دیگر، مانند نقش منطقه‌‌ای و برنامه موشکی ایران دارند و این تاکتیکی برای گرفتن امتیاز بدون دادن امتیاز، و ممانعت از یک راه‌حل واقعی است. آمریکا در برابر تلاش ایران برای آزاد ‌سازی گروگان‌‌ها در لبنان، همکاری در سرنگونی طالبان در ۲۰۰۱ و پایبندی کامل به برجام، هیچ حسن نیتی نشان نداده. از این رو، دولت جدیدی پیش ‌بینی می‌‌کند که توافق تازه، جرقه افزایش فشار آمریکا باشد تا ایران، سودی از توافق نبرد. راهبرد تهران، ایستادگی در برابر نفوذ آمریکا در تمام زمینه‌‌ها و دادن پاسخ تهدید با تهدید پاسخ است».
10- تصورش را بکنید: اگر 80 سال قبل، به آن سرباز درمانده ایرانی در برابر اشغال کشورش توسط متفقین گفته می‌شد روزی می‌آید که ایران، متجاوزان را بشدت مجازات می‌کند و با موشک‌های نقطه زن، پایگاه‌های شان را در هم می‌کوبد. حتی در خیال او هم نمی‌گنجید. باورکردنی نبود که ایران تو سری خور، روزگاری چنان قدرتمند شود که زهره از دشمنان بدرد. نتانیاهو بود که چند ماه قبل در «کنست» به نفتالی بنت گفت: «ایران به خوبی می‌ داند ما ضعیف هستیم. به شهرک‌‌ها و کشتی ما حمله کرد؛ اما هیچ پاسخی ندید. این یعنی، ضعف شما را شناسایی کرده و پیشروی می‌کند». حالا دو پایگاه عملیاتی آنها در منطقه با موشک‌های دقیق نقطه زن در هم کوبیده شده است.

 

محمد ایمانی


:: بازدید از این مطلب : 382
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 20 اسفند 1400

معده خالی باعث می‌شود انسان تصمیم‌های ناگهانی نه‌چندان درستی بگیرند.

۴ کاری که نباید قبل از صبحانه انجام داد

 


:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 20 اسفند 1400

ما معمولا کلسیم را با نقشی که در سلامت استخوان‌ها دارد می‌شناسیم اما این ماده معدنی ضروری کارکردهای دیگری هم دارد که تثبیت فشار خون، تنظیم ترشح هورمون‌ها و هدایت صحیح سیگنال‌های عصبی از جمله آنهاست. بنابراین کمبود کلسیم می‌تواند علائم مختلفی به همراه داشته باشد. موارد زیر برخی از این علائم هستند.

خشکی پوست‌

هیپوکلسمی یا کمبود کلسیم می‌تواند در پوست هم قابل مشاهده باشد. کمبود کلسیم پوست را پوسته‌پوسته و خشک می‌کند و ارتباط نزدیکی با ایجاد مشکلات پوستی از جمله اگزما و پسوریازیس دارد.

خستگی

کمبود کلسیم می‌تواند بر سلامت کلی بدن تأثیر بگذارد. بنابراین اگر احساس خستگی مفرط، بی‌حالی، کمبود انرژی یا احساس سستی دائم دارید، کمبود کلسیم می‌تواند یکی از عوامل آن باشد.

افسردگی

کلسیم برای تنظیم خلق‌وخو نیز ضروری است. این ماده معدنی یک آرامبخش طبیعی است که اثرات آرامش‌بخشی دارد. هر چقدر کلسیم کمتری مصرف کنید، ممکن است افسردگی و تحریک‌پذیری بیشتری را تجربه کنید.

بی‌خوابی

هنگام خواب، سطح کلسیم بدن افزایش و کاهش می‌یابد و در طول خواب عمیق سطوح بالاتری از این افزایش و کاهش رخ می‌دهد. در صورت کمبود کلسیم، احتمالا خواب عمیق شبانه کافی ندارید. این مشکل به نقش کلسیم در تولید ملاتونین (هورمونی که کمک می‌کند به خواب برویم) مربوط می‌شود.

پارستزی یا خواب‌رفتگی اندام‌ها

پارستزی شامل علائم عصبی مرتبط با کمبود شدید کلسیم است. این شرایط ممکن است احساس سوزن‌سوزن‌شدن و بی‌حسی در اطراف دهان یا انگشتان دست و پا، لرزش عضلانی، اختلال در حس لامسه، ضعیف‌شدن حافظه و توهم همراه باشد.

بیمارشدن مکرر

کلسیم نقش مهمی در حفظ سیستم ایمنی سالم دارد. کمبود کلسیم مقاومت بدن را در برابر حملات پاتوژن‌ها کاهش می‌دهد و باعث می‌شود بیشتر دچار سرماخوردگی، سرفه و عطسه شوید.

ناخن‌های شکننده

ناخن‌ها هم مانند استخوان‌ها برای حفظ یکپارچگی خود به مقدار مشخصی کلسیم نیاز دارند. بنابراین در شرایط کمبود کلسیم، ناخن‌ها خشک، ضعیف و مستعد پوسته‌پوسته‌شدن و شکستن در حین ساده‌ترین فعالیت‌های روزانه می‌شوند.

مشکل در بلع

شاید عجیب به نظر برسد اما کمبود کلسیم می‌تواند به دیسفاژی یا مشکل در بلع منجر شود. دیسفاژی ــ احساس سفتی در گلو - ناشی از انقباض ضعیف عضلات این ناحیه - در موارد شدید می‌تواند به اسپاسم در حنجره منجر شود که تغییرات غیر عادی در صدا را به‌ همراه دارد.

دندان‌درد

بخش عمده کلسیم در استخوان‌ها و دندان‌ها ذخیره می‌شود. بنابراین کمبود کلسیم زودتر از همه این بخش‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. کمبود این عنصر حیاتی، زردشدن و پوسیدگی دندان‌ها را به‌ دنبال دارد و خطر ابتلا به بیماری پریودنتال (نوعی بیماری لثه) را نیز افزایش می‌دهد.

گرفتگی عضلانی

اگر معمولا هنگام شب دچار گرفتگی عضلات ران‌ها، ساق پا، بازوها و زیر بغل می‌شوید آن را از علائم اولیه کمبود کلسیم بدانید. گرفتگی عضلانی ممکن است با درد در حین حرکت همراه باشد و با گذشت زمان به اسپاسم در عضلات سراسر بدن تبدیل شود.

درمان کمبود کلسیم

همه بزرگسالان باید حدود ۱۰۰۰ میلی‌گرم کلسیم در روز مصرف کنند. سبزی‌های دارای برگ تیره، بیشتر ماهی‌های چرب از جمله سالمون، ساردین و تن و همچنین پنیر، شیر، سویا، بادام و دانه‌های کنجد از مواد غذایی غنی از کلسیم هستند. همچنین برای کمک به جذب بهتر کلسیم، باید مصرف ویتامین D را افزایش دهید که در زرده تخم‌ مرغ، صدف، میگو، قارچ و غلات یافت می‌شود.»

به نقل از جام جم

 

* پوست تخم مرغ جادوی تقویت استخوان و دندان ها

 

پوست تخم مرغ ان قدرها هم که به نظر می رسد بی فایده نیست بلکه کاملا برعکس سرشار از ماده ای است که متاسفانه امروزه افراد در تمامی سنین از کمبود ان به نوعی رنج می برند، کلسیم را می گویم ماده ای که کمبودش در بدن باعث خرابی دندان ها ، ضعف و دردهای استخوانی ، ریزش مو و... می شود.

روش تقویت استخوان و تامیل کلسیم با پوست تخم مرغ

بیشتر افراد به محض استفاده از محتوای تخم مرغ، پوست های آن را دور می اندازند در حالی که با این کار خود را از خواص آن ماده محروم می کنند. در واقع، پوست تخم مرغ سرشار از مواد معدنی مختلف همچون کلسیم است. جذب و هضم این منبع کلسیم برای بدن بسیار آسان تر از منابع دیگر است.تحقیقات نشان داده کلسیم موجود در پوست تخم مرغ شبیه به کلسیم موجود در استخوان ها و دندان ها است. این نوع کلسیم علاوه بر استحکام دندان و استخوان، کلسیم مورد نیاز بافت ها و عصب ها را تامین می کند. از طرف دیگر، پودر پوست تخم مرغ سبب کاهش فشار خون و کلسترول می شود.

نصف قاشق پودر پوست تخم مرغ حاوی حدود ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ میلی گرم کلسیم است. برای بهره مند شدن از خواص پوست تخم مرغ ابتدا چند تخم مرغ را به مدت ۱۰ دقیقه بجوشانید تا باکتری ها و میکروب های آن زدوده شود. بگذارید سرد شوند سپس آن ها را خرد کرده تا به پودر تبدیل شوند و آن پودر را در شیشه ای تمیز نگه دارید. می توانید از آن در غذاها، نوشیدنی ها و اسموتی ها استفاده کنید.


:: بازدید از این مطلب : 397
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 17 اسفند 1400

همزمان با ابتکارات و انعطاف ایران برای حصول توافق در مذاکرات وین، کشورهای غربی با طرح مجدد اتهامات خود علیه فعالیت‌های صلح آمیز کشورمان، به دنبال تخریب و تضعیف توافق احتمالی در وین هستند، از این رو احیای «برجام» در وضعیتی مبهم قرار گرفته و علی رغم ابراز خوش‌بینی طرف‌های مختلف در این موضوع، همچنان دو یا سه موضوع باقی‌مانده در این گفتگوها مانع از دستیابی طرفین به یک توافق و احیای برجام شده است.

طرف‌های غربی که هیچگاه از موضع مثبت در مذاکرات حضور نداشتند، اکنون نیز حاضر به اتخاذ تصمیمات سیاسی لازم نیستند و با ایجاد جبهه‌ی روانی علیه کشورمان به دنبال فشار حداکثری و مقصر نمایی ایران هستند.

اصولا استنادات آژانس برای چنین درخواست هایی ریشه در اسنادی دارد که صحت آن ها به شدت زیر سوال بوده و حاصل ادعاهای سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی است. کما این که یک منبع آگاه نیز به خراسان گفت آژانس در گفت و گوهای خصوصی غیر از چند عکس هوایی مبهم و بدون ارزش اطلاعاتی سند دیگری نداشته و تنها اتکای ادعاهایش به ادعاهای تل آویو است. این که یک نهاد تخصصی سازمان ملل که باید مدافع و حافظ صلح بین المللی باشد گزارش ها و درخواست های خود را بر اساس دروغ های یک سرویس جاسوسی بد سابقه به نام موساد که دشمنی اش با ایران پوشیده نبوده و سوابق مهمی در ترور و جعل سند علیه تهران دارد مطرح می کند جای سوال و تاسف دارد.

تاریخچه‌ی شکل‌گیری این پرونده‌ی ادعایی ("PMD" با توجه به گزارش رژیم صهیونیستی آژانس از ایران خواسته است تا سه مکان مورد درخواست که مختصات جغرافیایی و نام آن را که معاون مدیرکل آژانس در ماه گذشته به ایران اعلام کرده، مورد بازرسی قرار دهد. )نیز از ابتدا به عنوان بخشی از پروژه مشترک رژیم صهیونیستی و دولتِ ترامپ در جهت تخریب برجام و مشروعیت‌زدایی از برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان، ذیل کارزار فشار حداکثری مطرح و پس از آن با فشار آمریکا و سه کشور اروپایی به شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کشیده شد. قطعنامه آژانس نیز در ژوئن ۲۰۲۰ نیز توسط همین سه کشور اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) و آمریکا پیگیری شد.


:: بازدید از این مطلب : 276
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 16 اسفند 1400

 

۱- هوا داغ و تب دار بود، ریگ‌های صحرا زیر تابش مستقیم آفتاب به گلوله‌های آتش شبیه شده بودند. حرامیان آب را بر اردوگاه حسین‌(ع) بسته بودند تشنگی امان از مردان و زنان و کودکان ربوده بود، طاقت‌ها طاق شده بود. ابوالفضل‌العباس‌(ع)، سپهسالار سپاه امام حسین‌(ع)، رفته بود تا محاصره فرات را بشکند و با آبی که می‌آورد تشنگان را سیراب کند. عباس که هماوردی در سپاه شرک نداشت، صف محاصره‌کنندگان فرات را شکافت و بر کرانه آن نشست تا مَشک‌ها را پُر کند. فرزند علی‌(ع) که خود از تشنگی می‌سوخت، مشتی از آب برگرفته و به دهان مبارک نزدیک کرد اما، عباس را چه می‌شود؟ چرا آب را نمی‌نوشد؟ به چه می‌اندیشد؟ ... بجنب عباس! چرا معطلی؟ فرصتی نیست، حرامیان هجوم آورده‌اند و خیلی زود دیر می‌شود!...

عباس اما، مشت آبی را که به دهان مبارک نزدیک کرده بود، فرو ریخت. مَشک‌ها را پر از آب کرد و راهی اردوگاه حسین شد. چرا چنین کرد؟‌ ... عقل و شرع و منطق، همه یکصدا حکم به نوشیدن می‌دادند. به یاد حسین و یاران و کودکان تشنه‌اش افتاده بود؟‌!... ولی یک مشت آب در مقایسه با شط موّاج و خروشان فرات، مثل قطره‌ای از دریا بود، یعنی هیچ نبود. ابوالفضل العباس سپهسالار سپاه بود و سیراب شدنش بر توان و قدرتش می‌افزود ... اما چرا از نوشیدن چشم پوشید؟ ...

۲- زمستان سال ۱۳۵۷ بود. دو یا سه ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی. کارکنان شرکت نفت در حمایت از انقلاب و برای پیشگیری از صدور و غارت نفت، در اعتصاب بودند.

نفت به اصلی‌ترین کالای مورد نیاز مردم تبدیل شده بود و به سختی به دست می‌آمد. حضرت امام در نوفل لوشاتوی پاریس اقامت داشتند و اروپا در آن سال با زمستان سختی روبه‌رو بود. امام به اطرافیان دستور دادند بخاری محل اقامتشان را خاموش کنند! پرسیده بودند چرا؟! در پاسخ فرموده بود؛ وقتی مردم ایران با کمبود نفت روبه‌رو هستند و این سختی را به خاطر اسلام و انقلاب تحمل می‌کنند، نمی‌توانم از محل گرم و دور از سرما برخوردار باشم. ولی شما رهبر مردم هستید و سلامت شما خواسته همه ملت است. باید به سلامت باشید تا قافله انقلاب به سلامت بماند ... امام، اما نپذیرفته بود.

۳- وقتی ظرف غذا را برای حضرت آقا آورده و نزد ایشان گذاردند، نگاهی به آن کرده و خطاب به میزبان فرمودند که آن ظرف را از جلوی ایشان بردارد. میزبان به تصور اینکه در ظرف غذا چیز نامطلوبی مثلاً مو و... وجود دارد، با ابراز تعجب، علت را جویا شده بود و حضرت آقا فرموده بودند؛ در این غذا گوشت هست و توضیح داده بودند، این روزها قیمت هر کیلو گوشت ۱۰۰ هزار تومان است و بسیاری از مردم توان خرید آن را ندارند و من نمی‌توانم از غذایی که حاوی گوشت کیلویی ۱۰۰ هزارتومانی است استفاده کنم. چرا؟!

۴- و بالاخره، این کلام نورانی از امام راحلمان - رضوان‌الله تعالی علیه- است: «آنهایی که در خانه‌های مجلل، راحت و بی‌درد آرمیده‌اند و فارغ از همه رنج‌ها و مصیبت‌های جانفرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنه‌های محروم، تنها ناظر حوادث بوده‌اند و حتی از دور هم دستی برآتش نگرفته‌اند نباید به مسئولیت کلیدی تکیه کنند که اگر به آنجا راه پیدا کنند چه بسا انقلاب را یک شبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت ایران را برباد دهند».

۵- و امروزه، یاران این‌زمانی ابوالفضل‌العباس و پیروان پاکباخته خمینی و خامنه‌ای نه فقط ‌اندک و کم‌شمار نیستند، بلکه سراسر ایران اسلامی را با رایحه روح‌بخش حضور خود معطر کرده‌اند. مشکل آن است که در برخی از مدیریت‌های حساس و گره‌گشا حضور ندارند، اگرچه هرجا به کار گرفته شده‌اند به وضوح نشان داده‌اند که مدیران لایقی هستند.

 

حسین شریعتمداری 


:: بازدید از این مطلب : 399
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 16 اسفند 1400

عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: چند روزی است با پدیده‌ای به نام خانم «کاترین شکدم» مواجهیم که در رسانه‌های غیررسمی و معاند از وی به‌عنوان جاسوس نفوذکرده در مراکز مهم نظام، نام می‌برند. چند روز با چینش محتوایی که به‌نام وی منتشر می‌شود و مطالعه گفت‌وگوها و متونی که از وی در رسانه‌های کشور مانده است به این نتیجه رسیدم که وی نمی‌تواند جاسوس باشد.

رسم جاسوسی این نبوده و نیست که فردی مدعی نفوذ در اعماق سری یک حکومت باشد، با افراد کلیدی ارتباط برقرار کند، روش‌های نفوذ را یاد بگیرد اما خود یا سیستم امنیتی فرستنده او را بسوزاند و همه ارتباطات، آینده، ‌اعتمادسازی و...  را یک‌مرتبه بدون هیچ دلیلی دود کند.

می‌توان گفت او با احساسات و جو زدگی وارد حوزه مسلمانی شد و نتوانست چهارچوب‌های مسلمانی را در درازمدت استمرار دهد بنابراین خروج از جغرافیای مسلمانی را فروخت تا بریدن از اسلام را با دیدن «بدی‌های دین» توجیه کند.

در فرهنگ ایرانی-اسلامی ما ۲ مقوله به هر کس بسته شود از جهت سیاسی-اجتماعی نابود می‌شود. اول مسائل مالی و دوم مسائل اخلاقی است.

این دو مسئله در ایران از وابستگی و جاسوسی هم پرهزینه‌تر است. لذا مبتنی بر شناخت این دو آسیب از یک‌سو و مدعای دینداری حاکمان از سوی دیگر، پروژه بی اعتبارسازی مسئولان جمهوری اسلامی با رمز صیغه و ۳ تکنیک «ابهام»، «انتظار» و «تعمیم» توسط یک سرویس امنیتی مشرف بر فرهنگ و تعصبات اسلامی شروع شده است. وقتی مدعی ارتباط جنسی با ۱۰۰ نفر می‌شود یعنی ابهام و مخاطب را منتظر می‌گذارند که در تعقیب اسامی باشد و وقتی یک مورد با جزئیات به سناریو تبدیل شد اصل تعمیم‌پذیری اتفاق می‌افتد و ۹۹نفر دیگر نیز در دایره باور مخاطب قرار می‌گیرند.

سال‌هاست روشنفکران و غرب‌گرایان صیغه را بردگی جنسی و دست‌وپاگیر اما ولنگاری جنسی و رهاشدگی را آزادی می‌دانند و از قضا این فرد مامور است که اثبات کند شرع از نگاه مسئولان جمهوری اسلامی در روش‌های ارضای جنسی خلاصه شده است.

راستی چرا بر «صیغه» و ادبیات درون‌دینی اصرار دارد؟ چرا بر رابطه نامشروع تاکید نمی‌کند؟ چون می‌خواهند مذهبیون مدعی اسلام و انقلاب را تخریب نمایند و فساد اخلاقی را مکمل فساد اقتصادی کنند که قبلا «بود» یک مورد آن‌را به «نمود» هزار مورد تبدیل کرده‌اند.

زمان این سناریوسازی مقارن با شروع و تاکید بر جهاد تبیین است و ناگاه میدان‌داران جهاد تبیین در سپاه ازجمله دکتر جوانی یا مقدم‌فر محور هجمه قرار می‌گیرند. حال آنکه دکتر جوانی ایشان را حتی یک‌بار از نزدیک ندیده است. حتی در قالب خبرنگار مصاحبه‌ای با وی نداشته است اصلا چیزکی نبوده است که ایشان به چیز تبدیل کرده باشد.

بدون تردید محتوایی که به‌نام ایشان تولید و توزیع می‌شود توسط یک سرویس امنیتی با مشاوری ایرانی تهیه شده و حساسیت‌ها و احساسات منفی و مثبت ایرانیان را می‌داند. این مرحله حمله به قدرت نرم سپاه را برنامه‌ریزی کرده‌اند تا پرچم‌داران جهاد تبیین را از معرکه جهاد خارج کنند. اینکه از بین صدها یا هزاران نفر جوانی را سیبل می‌کنند به این دلیل است که طرف خود را رسانه‌ای جازده است و با عبارت «مسئول صبح صادق» می‌خواهد موضوع را جزیی، همسو و باورپذیر نماید.

راستی کجای دنیا یک زن ۱۰۰ مورد رابطه جنسی برای اعتمادسازی و اخذ اطلاعات و جاسوسی انجام می‌دهد و بعد از اعتمادسازی یک‌مرتبه پل را نابود می‌کند؟ بدون تردید این سناریو و پروژه برای تخریب چهره‌های موجه با اسم رمز «صیغه» است تا صیغه را معادل فحش، جاسوسی، پرستوسازی ولنگاری، ابزار حاکمیتی و نهایتا به‌مثابه جوک لوث نمایند.

هدف هم امثال جوانی نیست که بعد از پروژه «فایل صوتی» برای سپاه در حوزه اقتصادی، این پروژه در حوزه اخلاقی سناریوسازی می‌شود. نبرد با حیثیت و سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی چیز جدیدی نیست و این نیز خواهد گذشت. اما آنچه حتمی و قطعی است: گزینش عبارت‌های تولیدی به‌نام این زن با هدف به‌مسخره گرفتن دین، حاکمان دینی و احکام دین و درنهایت، تقابل مذهبیون با نظام به‌جای تقابل تاریخی لیبرال‌ها و غرب‌گرایان با نظام است. امید است جریانات ناکام داخلی از این سناریو مبرا باشند. این نیز بگذرد.


:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 16 اسفند 1400

محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- جنگ، چقدر زشت منظر است! ناامنی، کشتار، ویرانی و آوارگی. شاید اگر اوکراین در شرق اروپا نبود، خیلی‌ها به یاد نمی‌آوردند که یمن و فلسطین و سوریه و عراق و افغانستان - یا همین ایران عزیز ما- نه ده روز، بلکه سال‌ها گرفتار جنگ‌هایی فجیع بوده‌اند.

ویرانگرتر از جنگ نظامی، جنگ رسانه‌ای در اعماق ذهن‌هاست؛ که به دلشوره یک «چشم آبی مو بور»، هزاران برابر ضریب می‌دهد، اما فریاد ده‌ها میلیون انسان مظلوم و جنگزده در غرب آسیا را در هیاهوی تبلیغاتی دفن می‌کند. «چشم آبی موبور» هم اوکراینی نیست. اگر دقت کنیم، کسی که دنیا باید به‌خاطر نگرانی او خود را به آب و آتش بزند، در واقع، مو بور اروپای غربی و آمریکایی است، که از گران شدن قیمت نفت و گاز و بنزین دلشوره گرفته‌اند. و الّا اگر مردم اوکراین حرمت داشتند، غرب آنها را بازیچه دست‌درازی نمی‌کرد و از کشورشان، مستعمره سیاسی و نظامی و امنیتی نمی‌ساخت.

۲- نیروی نظامی متعارف در دنیا، ذاتا خشن‌ تربیت می‌شود. او باید بی‌محابا بناها و افراد مقابل را بکوبد و پیش برود. و چه صحنه‌های مشمئزکننده که بر جا می‌گذارد. در افغانستان و عراق مکررا اتفاق افتاد که‌ اشغالگران بی‌سر و پا نیمه‌شب، درِ خانه یا اتاق خواب شهروندان را شکستند و هرکس را خواستند، کشتند یا ربودند. اذن و اجازه صاحب‌ خانه معنا نداشت.

اما تاریخ، یک رزمنده متمایز از همه نظامیان غرب و شرق دنیا را به‌خاطر دارد. قاسم سلیمانی، فرمانده مبارزه با اشغال و ‌تروریسم، که هر چند برای تامین امنیت صاحب ‌خانه‌ گریزان از جنایات داعش جنگیده، اما برایش نامه می‌نویسد، شماره تلفن می‌گذارد و از اینکه از منزل او در عملیات آزادسازی بوکمال (مرز عراق و سوریه) استفاده کرده، حلالیت می‌طلبد: «خانواده‌ عزیز و محترم؛ سلام‌علیکم. من برادر کوچک شما قاسم سلیمانی هستم... اولاً از شما عذر می‌خواهم و امیدوارم عذر مرا بپذیرید که از خانه شما، بدون اجازه استفاده کردیم. ثانیا هر خسارتی که به منزل شما وارد شده باشد، ما آماده پرداخت آن هستیم... من در خانه شما نماز خواندم و دو رکعت نماز هم به نیت شما خواندم و از خداوند متعال خواستارم که عاقبت ‌به‌ خیر شوید. محتاج دعای شما هستم. برادر یا فرزند شما؛ سلیمانی».

۳- جنگاور و این قدر رقیق‌القلب؟ رقیق‌القلب، و پشت پا زده به همه محبت‌ها نسبت به خانواده و فرزند و همسر؟ آیا یک ژنرال آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی، یا روسی و چینی سراغ دارید که توانسته باشد نامه‌ای چنین شرافتمندانه و متعالی برای دخترش بنویسد و با خون خویش، پای ادعایش را امضا کند:

«هر بار که سـفر را آغاز می‌کنم، احساس می‌کنم دیگر نمی‌بینمتان... شما چشمان منید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده، همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هرچه در این عالم فکر کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی‌توانم و این به‌دلیل علاقه‌ من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به‌دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به‌خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار، حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما... فکر کردم برای شـما زندگی کنم. دیدم برایم خیلی مهم‌ و ارزشمندید، طوری که اگر به شما درد برسد، همه‌ وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود، من خودم را در میان شعله‌های آتش می‌بینم. اگر روزی ‌ترکم کنید، بند بند وجودم فرو می‌ریزد. اما دیدم چگونه می‌توانم حلّال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهمّ مرا علاج کند و او جز خدا نیست... اولین‌بار است که اعتراف می‌کنـم؛ هرگز نمی‌خواستم نظامی شـوم، هرگز از مدّرج شـدن خوشـم نمی‌آمد. من کلمه‌ زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی‌خاست، بر هیچ منصبی‌ترجیح نمی‌دهم...

عزیزم از خدا خواستم وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام، برای ایستادن در مقابل آدم‌کُشان است، نه برای آدم کشتن. خود را سربازِ درِ خانه هر مسلمانی می‌بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ مظلوم که ناقابل‌تر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت ‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه ‌به‌ سینه چسبانده هراسان، و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت‌سر خود برجای گذاشته، می‌جنگم. عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می‌کنید. چه کنم برای آن دختر بی‌پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل ‌گریان که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار ‌نمایید... دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام، اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشـد تا نکند در غفلت من، آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می‌کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اسـت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سر بریده شدن است، حسینم و رضایم است، از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بی‌خیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی‌توانم این‌گونه زندگی بکنم». این هم یک معنای کلام امیرمومنان(ع) است که فرمود «انّ اخا الحرب الارق. مرد جنگی بیدار است».

۴- اکنون به اعتبار نقش‌آفرینی ارتش رسانه‌ای غرب، زشتی جنگ به چشم مردم جهان آمده و ویرانگری بمب و موشکباران را می‌بینند. اما آیا حواس دنیا به زرادخانه‌های پنتاگون و لابراتوارهای جنگ‌افزارسازی سازمان سیا هم هست که چگونه ‌تروریست‌های خون‌آشام سازمان منافقین، داعش و جبهه النصره را ساختند و به جان ملت‌ها انداختند؟ یا چگونه دلقکان دست آموز را در قالب پروژه «کودتای مخملین» در کشورها پرورش دادند تا ملت‌های خود را طعمه دست و پا بسته در برابر سلطه آمریکا کنند؟ جنگ البته، صحنه‌های کریه دیگری هم دارد. در دنیای مصیبت‌زده از جنگ تودرتو و ‌ترکیبی، مقامات وقیح آمریکایی چشم بر جنایت بن‌سلمان‌ها و نتانیاهوها بستند، و به خود اجازه مجازات ملت‌ها با تحریم اقتصادی را دادند، ولی بسیاری از عزاداران امروز جنگ و جنایت، هیچ اعتراضی نکردند. خبرنگار شبکه CBS، روز ۱۲ می ‌۱۹۹۶، از خانم «مادلین آلبرایت» (وزیر خارجه دموکرات‌ها در دولت بیل کلینتون) پرسیده بود: «در اثر تحریم‌های شما، ۵۰۰ هزار کودک عراقی جان خود را از دست دادند، آیا ارزشش را داشت؟». و او با خونسردی پاسخ داده بود: «سؤال سختی است اما.... بله ارزشش را داشت»!

۵- مصاف ما با مدعی کدخدایی جهان، هویتی و موجودیتی است. او می‌خواهد سر به تن ملت ما نباشد یا برده و دنباله رو او باشیم - چنانکه حاضر است منافع اقتصادی غرب اروپا را قربانی زیاده‌خواهی خود در گسترش ناتو کند- ، و ما می‌خواهیم این نظم ظالمانه را به هم بزنیم. آمریکا و انگلیس و اسرائیل در ۲۰ سال گذشته، بالغ بر ۱۰ جنگ ویرانگر را برای بلعیدن منطقه تحمیل کردند؛ و ما ایستادیم و هزینه هفت هزار میلیارد دلاری آنها را بر باد دادیم. به همین دلیل هم عقده‌های آنها، با برجام گشوده نشد و خواستار برجام‌های دو و سه برای مهار قدرت نظامی- موشکی و نفوذ بی‌بدیل منطقه‌ای ایران شدند. اما حالا نه تنها رویای‌شان تبدیل به کابوس شده، بلکه به تلافی خدعه و بدعهدی در برجام، تودهنی هم خورده‌اند. ایران، هم برنامه هسته‌ای خود را گسترش داده، هم موشک‌ها و پهپادها را به میدان آورده، و هم بی‌اعتنا به تحریم‌های فلج‌کننده و فشار حداکثری، فروش نفت خود را به بالای ۱/۲ میلیون بشکه رسانده است. کمدی تلخی برای آمریکاست که حالا در اوج تحریم‌ها، رویترز و واشنگتن‌پست می‌نویسند «در شرایط فعلی ۱۲۰ دلاری شدن قیمت نفت، ایران روی شناورها ۱۰۰ میلیون بشکه نفت دارد که اگر روزی یک میلیون بشکه را هم آزاد کند، رقم قابل توجهی است» و «یک راه برای تغییر محاسبات روسیه، تحریم صنعت نفت و گاز این کشور است. اما تحریم‌ها با دقت طراحی شده تا به روسیه اجازه دهد به فروش انرژی ادامه دهد. بایدن باید به باز کردن دو منبع بزرگ نفتی کمک کند و با تعلیق تحریم‌ها، تمام نفت ایران و ونزوئلا را به بازار برگرداند». ما که نفت خود را می‌فروشیم، چرا باید نیاز حیاتی غرب را اجابت کنیم و به بازار آنها آرامش بدهیم؟!

۶- گفته می‌شود با وجود عقب‌نشینی آمریکا در برخی موضوعات، چند گره مهم در مذاکرات وین مانده است؛ از جمله لغو موثر تحریم‌ها، و تضمین معتبر. یکی از این موضوعات، تحریم سپاه پاسداران است. عجیب نیست که آمریکا با «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» - بازوی قدرتمند و دست بزن جمهوری اسلامی- دشمنی کند. نهادی که «انسان ‌تراز تغییر دنیا» را تربیت کرد، و از نفوذ فرهنگی در مقیاس جهانی، تا بازدارندگی نظامی و خدمات سازندگی و خودکفایی را به نمایش گذاشت.

سپاه پاسداران، دیده‌بان هوشمندی است که با وجود غفلت برخی مدیران، دست دشمن را خواند و مانع از دور خوردن کشور شد. برادر دیپلمات و انقلابی، جناب آقای امیرعبداللهیان، سال گذشته ضمن یادآوری خاطره‌ای گفت: «سردار سلیمانی به من زنگ زدند. با کنایه و خنده‌ای به من گفت دارید با آمریکایی‌ها قدم می‌زنید؟! سپس گفتند این پیامی را که می‌خواهم بگویم، به آقای ظریف برسانید. گفتند ما اسناد دقیقی به دست آوردیم مبنی بر اینکه در جریان سقوط موصل، چند هواپیمای غول‌پیکر آمریکایی در فرودگاه موصل به زمین نشسته و ژنرال‌های آمریکایی پیاده می‌شوند و فرماندهان داعش، روی فرش قرمز به استقبال می‌روند. آنها به مدت ۵ ساعت در سالن vip فرودگاه مذاکره می‌کنند. در تمام این مدت هم، سلاح‌ها و تجهیزات پیشرفته آمریکایی از هواپیماها پیاده می‌شد و در اختیار داعش قرار می‌گرفت. جزئیات این مذاکره و فایل آن در اختیار سردار بود. می‌خواستند با این اسناد به ما بگویند دشمنی که در حال مذاکره با شماست، قابل اعتماد نیست و بدانید آن روی سکه، این کارها را می‌کند».

۷- این هشدار مشفقانه، حتما همچنان در گوش دیپلمات ارشد ما و همکاران محترم ایشان طنین‌انداز است و بهتر از هرکس می‌دانند که نباید به تعبیر شهید سلیمانی، به دشمن کوچه داد. برجام قرار بود بهانه را از دست دشمن بگیرد و تحریم‌ها را لغو کند. اما چون به شکل غلط تنظیم و اجرا شد، هم بخش مهمی از برنامه هسته‌ای را به تعطیلی کشاند، هم تحریم‌ها را دوچندان کرد و هم معبری برای فشارهای جدید دشمن گشود. خسارت‌های این غفلت بزرگ نباید تکرار شود. چاره کار هم یکی بیشتر نیست. حالا که آبشار تحریم رو به سقوط، و مقاومت در حال جواب دادن است، نباید به چیزی کمتر از لغو همه تحریم‌ها (انتفاع پایدار و تضمین شده ایران در حوزه‌های بانکی، مالی، نفتی و سرمایه‌گذاری) راضی شد، یا به چرخه معیوب قبلی بازگشت. آمریکا و غرب در برجام، مرتکب تدلیس و کلاهبرداری شدند و به همین علت، توافق به شکل معیوب سابق، قابل احیا نیست. اگر مذاکره، ادامه جنگ در کریدورهای سیاسی است، نباید حتی برای لحظه‌ای از عملیات فریب «جنتلمن‌های پشت میز مذاکره» که همان ‌تروریست‌های فرودگاه بغداد هستند، غافل شد یا سر سوزنی اعتماد کرد.


:: بازدید از این مطلب : 303
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 14 اسفند 1400

در روزهای اخیر، هم در مقابل سفارت اوکراین تجمع شده و هم بر روی سفارت روسیه شعار نوشته شده است. با اینحال رسانه های اصلاح طلب با دمن زدن به دوقطبی های کاذب در پی ماهیگیری از آب گل آلود هستند. یکی از دلایل اصلی وضع فعلی اوکراین، اعتماد بلاوجه دولت این کشور به آمریکا و تروئیکای اروپا بوده است. اما افراطیون اصلاح طلب به دلیل آنکه نگاهی «ارباب- رعیتی» به آمریکا دارند، این مسئله بسیار مهم را سانسور کرده و بر آن سرپوش می گذارند.

«جان مرشایمر» نظریه پرداز مشهور آمریکایی 8 سال پیش با پیش‌بینی این روزها نوشت: «چرا بحران اوکراین حاصل خطای غرب است. توهمات لیبرالی جهان غرب موجب تحریک پوتین شده. غرب می‌بایست بی‌طرفی اوکراین را حفظ می‌کرد و آن کشور را به عنوان منطقه‌ای حائل بین خود با روسیه به رسمیت می‌شناخت و امکان می‌داد اوکراینی‌ها ضمن انتخاب خود، توان مصالحه و سازش با روسیه را حفظ کنند. اما جهان غرب به آنها القاء می‌کرد که شما سرانجام در ما ادغام خواهید شد و روس‌ها سرانجام شکست خواهند خورد.»

این نظریه پرداز آمریکایی در ادامه نوشته بود:«ما با این القائات، آنها را به سوی عدم مصالحه با روسیه و اتخاذ سیاست‌های تند راندیم و سرانجام موجب تحریک روسیه و بحران حاضر  شدیم.» «مرشایمر» رفتار غرب در اوکراین را به آن تشبیه می‌کند که «اگر چین در کنار سرمایه‌گذاری در کانادا، به تحریک این کشور به تقابل با آمریکا روی آورد؛ آمریکا چگونه برخورد خواهد کرد؟».

یکی از ویژگی های اصلی جریان تندرو اصلاح طلب، تناقض های فاحش این طیف است. چرا این طیف تناقض های فاحش دارد!؟ به این دلیل که اختیارش دست خودش نیست، وقتی قرار است همراستا با کاخ سفید عمل کنی، ناچار به تناقض گویی های عجیب و غریب می رسی.

تناقض گویی فاحش کار را به جایی می رساند که جماعتی که دیروز شعار می داد «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» و مدعی بود که فقط باید به فکر ایران باشیم، حالا برای مردم اوکراین اشک تمساح می ریزد.

واقعیت این است که جریان تندرو اصلاح طلب نه نگران مردم اوکراین است و نه دلواپس کیِف. این طیف حتی برای منافع ملی و عزت مردم ایران هم تره خرد نمی کند.

یک پیشنهاد؛ یک تیپ از اصلاح طلبان تشکیل شود؛به نظر شما «تیپ اصلاحاتیون» به اوکراین می رود؟! یا فقط دنبال شمع روشن کردن در تهران و توئیت زدن در کنار شومینه است؟!


:: بازدید از این مطلب : 266
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 11 اسفند 1400
به ظاهر ننگرید، به باطن توجه کنید که در بحران ها اصل شخصیت غرب فاشیست را نشان می دهد. 
... آنها دل‌هايى دارند كه با آن حقايق را دريافت نمى‏كنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند، و گوش‌هايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند ... آنها همان غافل‏ماندگانند. (بخشی از آیه 179سوره اعراف)
 
درگیری‌ها در اوکراین بار دیگر رسانه‌های مختلف و مشهور جهانی را در پوشش موضوعی واحد بسیج کرده است. اجماع کامل نهادهای بین‌المللی در محکومیت روسیه تا جایی پیش رفته که حتی فیفا نیز به عنوان نهادی که همواره منادی سیاست‌زدایی از فوتبال بوده است، تبدیل به بازیگری فعال برای محکوم کردن روسیه شده است. اما عیان شدن نگاه جانبدارانه تمام نهادهای بین‌المللی که در سال‌های گذشته هیچ واکنشی نسبت به تجاوز نظامی غرب به خاورمیانه نداشته‌اند تمام ماجرا نبود و رسانه‌های اروپایی در تشریح شرایط اوکراین بدون هیچ لکنت و حفظ ظاهری، صراحتا سفیدپوستان چشم‌آبی اوکراین را در جایگاهی بالاتر از آوارگان مظلوم خاورمیانه خواندند. در همین زمینه روز شنبه دانیل هانان، گزارشگر روزنامه بریتانیایی «تلگراف» و سیاستمدار سابق نوشت: «آنها (اوکراینی‌ها) خیلی شبیه ما هستند، این موضوع بسیار شوکه‌کننده‌تر است». وی در ادامه افزود: «اوکراین یک کشور اروپایی است. مردمش «نتفلیکس» تماشا می‌کنند و حساب‌های اینستاگرامی دارند. در انتخابات آزاد رای می‌دهند و روزنامه‌های بدون سانسور می‌خوانند. جنگ دیگر چیزی نیست که مخصوص مردم فقیر و دورافتاده باشد. ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد». 
«چارلی داگاتا» خبرنگار ارشد «سی‌بی‌اس» آمریکا نیز در گزارش روز جمعه خود از تحولات اوکراین در کی‌یف گفت: «اوکراین مانند عراق یا افغانستان نیست که چندین دهه شاهد درگیری بوده باشد». وی افزود: «این یک کشور نسبتا متمدن و نیمه‌‌اروپایی است؛ کشوری که انتظار نمی‌رود رویدادهای عراق و افغانستان در آن تکرار شود». در موردی دیگر «کلی کوبیلا» گزارشگر شبکه آمریکایی «ان‌بی‌سی‌ نیوز» روی تصاویر گروهی از مردم وحشت‌زده اوکراین در گزارش خود گفت: «اینها پناهجویان سوریه نیستند، اوکراینی هستند... آنها مسیحی، سفیدپوست و شبیه ما هستند». یکی از تحلیلگران شبکه «‌BFMTV» فرانسه گفت: «ما اینجا درباره سوری‌هایی که از بمباران رژیم تحت حمایت پوتین در سوریه فرار کرده‌اند، صحبت نمی‌کنیم. ما از اروپایی‌هایی حرف می‌زنیم که با اتومبیل‌هایی شبیه خودروهای ما برای نجات جان خود شهر و خانه را ترک می‌کنند». یکی دیگر از مفسران این کانال نیز گفت: «ما شاهد پرتاب موشک‌های کروز به یک شهر اروپایی در قرن بیست‌و‌یکم هستیم، انگار در عراق یا افغانستانیم. می‌توانید تصور کنید؟». «جین لوئیس بورلانژ» از اعضای مجمع ملی فرانسه نیز در طول یک برنامه گفت پناهندگان اوکراینی «مهاجرانی سطح بالا و روشنفکر» خواهند بود. 
سریال توهین خبرنگاران و کارشناسان اروپایی به مردم خاورمیانه و صراحت لهجه‌شان در ارزش‌گذاری قربانیان جنگ با واکنش‌های گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی مواجه شد. تحقیر مردم خاورمیانه به شکلی که گویی جنگ و توحش امری محتوم برای این مردم است و درگیر شدن اروپایی‌ها با جنگ فاجعه‌ای منحصر‌به‌‌‌فرد است، بار دیگر پرده از نگاه استعماری غرب نسبت به مردم دیگر نقاط جهان برداشت. یکی از نکاتی که در این میان بسیار قابل توجه است پیشینه تاریخی غرب در جرقه زدن عمده جنگ‌ها و درگیری‌هایی است که در مناطق مختلف جهان از جمله خاورمیانه به وجود آمده است. 
کاربران ایرانی شبکه‌های اجتماعی با اشاره به مجموعه اظهارات نژادپرستانه رسانه‌های غربی و مقایسه آن با سکوت حمایت‌آمیز دولت‌های غربی در قبال جنایاتی که سال‌های اخیر در افغانستان، یمن، سوریه، عراق، فلسطین، سومالی و... رخ داده است، درگیری‌های اوکراین را فرصتی مناسب برای بازخوانی رویکرد اروپا و آمریکا در برابر جنگ‌هایی که غرب در خاورمیانه جرقه ‌زده است دانستند. و اما غرب زده ها
گرچه دنیا عرصه تاخت‌وتاز فضای مجازی شده ولی در جهان واقعی‌گویی تمام تاریخ، با دور تند و متراکم برایمان تکرار می‌شود و درس و عبرت را با هم به اهلش می‌دهد. انگار در حال گذار از داستان‌های مکتوب به داستان‌ها ملحوظیم و از دنیای نوشتار به دنیای دیداری رسیده‌ایم و به‌جای سفارش به خواندن تاریخ و شنیدن داستان‌های عبرت‌آموز باید به دیدن پیرامون توصیه کنیم. ببینید و عبرت بگیرید. ببینید و درس بیاموزید. اکنون دنیا آموزشگاه عملی بزرگی است که می‌توان هر مورد و مطلب مورد نظر خود را در عرصه و عیان یا گوشه و کنار آن دید و به مطالعه نشست و آغاز و انجام هر تصمیم و اقدامی را کوتاه‌تر از آنچه که داستان‌های تاریخ می‌گویند، دید. مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ.
شرط آنچه در گزیده قبلی گفته شد داشتن چشم و گوش بینا و شنوا و مهم‌تر از اینها عقل سلیم و نفس متینی است که بتواند 
بر جنود جهل و تعصب پیروز شود و بی‌عِناد و کِناد و لِجاج، قضاوت کند 
وگرنه کافران و مشرکان و بت‌پرستان هم چشم و گوش داشته و دارند و هم عقل و هوش ولی توانایی استفاده صحیح از آن را نداشته و ندارند . با گِل و چوب و سنگ و با دستان خود بت می‌ساختند و خود را بنده آن می‌کردند و آن را می‌پرستیدند. ناتوانایی را لمس می‌کردند ولی باور نمی‌کردند. گویند مردی از بنی‌امیه در بستر مرگ می‌گریست. ابوجهل که به عیادتش رفته بود گفت که این‌گریه برای چیست؟ اگر از مرگ می‌ترسی از آن‌گریزی نیست. او گفت‌گریه‌ام از این است که می‌ترسم پس از مرگم مردم «عزّی»1 را نپرستند.2
مغضوبین و ضالّینی که در قرآن نکوهیده شده‌اند نیز از این منظر از گروه اول خیلی فاصله ندارند. کتاب خدا را تحریف کرده و مقدسش می‌نامند. گرفتار دور و تسلسل و تذبذبند و جواب عاقلانه از ما می‌خواهند! خودشان تجسم ستم و ستیهندگی‌اند و اسلام را به خشونت متهم می‌کنند . نژادپرست‌تر از آنها فقط شیطان است و از ما آزاداندیشی می‌طلبند. افراطی را از نام آنها گرفته‌اند و اینها به دیگران نسبت می‌دهند. در طول تاریخ، بدترین و بی‌رحمانه‌ترین جنایات و نسل‌کشی‌ها متعلق به آنهاست و از مسلمانان بد می‌گویند. هنوز یکی از پربیننده‌ترین و بهترین فیلم‌ها «غرب وحشی» است و به اعراب جاهلی می‌خندند. توحش را باید در فیلم«دار و دسته‌های نیویورکی» دید و این کذابان، به عراق و افغانستان نسبت می‌دهند. به گواه ویل دورانت مصادف با دوران ابن‌سینا و ابوریحان ما، در بازارهای جزیره بریتانیا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، گوشت انسان را کنار گوشت گاو و گوسفند و خوک، در بازارها به قناره می‌زدند.3
اینها که گفته شد به‌خاطر شناساندن فرهنگ غرب نیست، به‌خاطر اثبات جهالت و حقارت غرب‌پرستانی است که خود را در همه حال، گربه لوس و ملوس کدخدا و ملکه می‌دانند. شناساندن غرب نیاز به ذکاوت زیادی ندارد؛ مرور اجمالی جنگ‌ها گویای روحیه خشن کسانی است که در جنگ و جنگ‌افروزی رکورد دارند و جنگ اول و دوم جهانی میوه تمدن آنهاست. کاری که کانادا با کودکان سرخپوست؛ و اروپا با بوسنی؛ و کلینتون با دیویدیان؛ و آمریکا با ویتنام کرد و فرانسه و آلمان در نبرد حیرت‌آور «وردن» با هم کردند، نمونه‌های کوچکی از روحیه دوزخی و شرور غربی است که امروزه با رژ و کراوات پوشیده شده است. همان‌گونه که ما به کتابخانه آستان قدس رضوی و کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی که رحمت خدا بر او افتخار می‌کنیم، فرانسه مهد تمدن و مهد اودکلن، به موزه 18 هزار جمجمه‌ای پاریس افتخار می‌کند و درباره آدمخواری آفریقا و آمازون فیلم می‌سازد. باز هم حرفی هست؟ 
گفتن از اصل و نسب و اثر تمدن غرب مثل برشمردن گناهان شیطان است که ممکن است وقت‌گیر، بی‌ثواب و بیهوده هم باشد. آنچه دیدنی است را به سختی می‌توان استدلال و اثبات کرد. درست مثل آدم‌های غلط غربزده و غرب‌پرست و رسانه‌ای‌های خودفروخته که اگر مرامشان مثل غربی‌ها نباشد ولی بی‌شک منطق شان مطابق آنهاست. با چین دشمن‌اند نه به این دلیل که تاکنون هیچ رابطه استعماری با ما نداشته بلکه به‌خاطر اینکه رقیب آمریکاست. با روسیه دشمن‌اند نه به این دلیل که بارها قطعنامه‌های آمریکا را علیه ایران وتو کرده است، به این دلیل که مقابل آمریکا ایستاده. برای ملکه غنج و ضعف می‌روند نه به این دلیل که 9 میلیون ایرانی را در قحطی هلاک کرد، به این دلیل که نمکش را خورده‌اند. رؤسای آمریکا را مثل پدر دوست دارند نه برای شیرین‌کاری‌های «طولانی و بلند و نادیده ناگرفتنی» بایدن و امثالش، به‌خاطر آنکه از آنجا نان می‌خورند. بعد منتقدان خود را متعصب می‌دانند. 
گاو سعودی را نمی‌بینند که کودکان یمنی را زیر پا، پاره پاره می‌کند همان گونه که جنایت ناو وینسنس را به یاد ندارند و زرده و سردشت وحلبچه را نمی‌شناسند . از صبرا و شتیلا و نبل و الزهرا و کشتار اسپایکر و دختران مدرسه سیدالشهداء افغانستان و مسلمانان میانمار و شیخ زکزاکی و ... و هزاران هزار واقعه تلخ بی‌خبرند و برایشان مهم نیست. مهم کدخدا و ملکه است و کسانی که دور سفره آنهایند. از نظر آنها برخی جنایات خوب است و برخی بد. معیارهای دوگانه‌ای دارند بدتر از فیفا. برای ورزشکاری که روی پیراهنش «سلام برحسین» نوشته باشد، ورزش از سیاست جداست ولی اگر روی نمایشگر استادیوم به روسیه بد بگویند و اوکراین را ناز کنند، انسانیت است . بیماری این بی‌وطنان بی‌ریشه که برخی از آنها خود را بی‌ناموس و بی‌غیرت معرفی کرده بودند این است که از مرض داشتن لذت می‌برند. 
دنبال افتخارات مردم ایران‌اند تا تحقیرش کنند. به دنبال حق‌اند تا تکذیبش کنند. به دنبال حقیقتند تا در آن ‌تردید کنند. به‌دنبال واقعیت‌اند تا لجن‌پراکنند. و در یک کلام دنبال سطل شیر می‌گردند. در مورد کسانی که بعد نجات نفتکش ایرانی از دست دزدان آمریکایی یا توقیف ناو ملکه در گوشه خلیج فارس توسط سپاه می‌گویند «که چه؟» جز «أفی قلوبهم مرضٌ» چه می‌توان پرسید؟ یا برای کسی که به متلک از نبود «حرم در اوکراین» می‌نویسد جز دعا برای طلب شرف و ادب و عقل، برایش از خدا چه می‌توان خواست؟ دیدن مستقیم جنگ روسیه و اوکراین، نیازی به ماهواره همسایه ندارد، گوش و چشم و عقلی می‌خواهد که به کار آید و حیایی که با یادآوری خیانت گذشته شرمگین شد. اینها به جای عبرت و فریاد بلند «غلط کردم» عادت به اتهام‌زنی دارند. 
یادشان رفته در فتنه سبز 88، قصد اُکراینیزه کردن ایران را داشتند و تحریم‌های فلج‌کننده کاتسا و آیسا، دسته گل آنهاست. یادشان رفته سیاست‌شان را بر جوک «دنیای آینده دنیای موشک‌ها نیست» پایه‌ریزی کردند یا با بتن‌ریزی در راکتورها قصد تحویل دست بسته مردم خود به کدخدا را داشتند. یادشان رفته با برجام مردم خود را تحقیر کردند و با حمایت و اجرای 2030 قصد ‌تربیت دانش‌آموزان ایرانی برای سربازی آمریکا و انگلیس داشتند. و آب خوردن مردم را به تحریم وابستند و به قول شفاهی کری امید بستند و با FATF و سوئیفت به‌دنبال
قفل زدن به اقتصاد بودند و ... کلید همه این قفل‌ها را به کدخدای نادرستی سپردند که غوغاساز و غوغازیست است و اکنون واهمه افول کدخدا و مرگ معبود خود دارند.
و اکنون که روسیه پس از اسقاط گلوبال هاوک، ناو انگلیسی و موشکباران عین‌الأسد، جرأت نه گفتن به ناتو و در سینه آمریکا رفتن را پیدا کرده و پس از ایران در حال اثبات مرگ کدخدا به عالم است، برخی زبونان سفله به‌دنبال عقده‌گشایی و لجن‌پراکنی‌اند و به جای شماتت بایدن نامتعادل و نفرین به ناتو و دعوت روسیه به خویشتن‌داری و کمک به مردم آواره، به‌دنبال انتقام از ایران و انقلابند . گویی ایران به روسیه سلاح فروخته یا اوکراین را ما خلع سلاح کرده‌ایم. اصل ماجرا را نفهمیده و طبق آیه ابتدایی، از فهم صحیح عاجزند و خود را به هرنکبت و خفتی می‌آلایند تا حق نان و نمک کدخدا و ملکه را بجا آرند و حواس مردم را از این واقعیت پرت کنند که الگوی آنها در بی‌ارتش و سپاه کردن ایران، آلمان و ژاپن بود و در خلع سلاح و وابسته کردن ما، اوکراین. اینها نمی‌دانند و نمی‌فهمند که «وَمَكَروا وَمَكَرَ اللهُ وَاللهُ خَيرُ الماكِرينَ» یعنی چه؟ یعنی فهمیده شود انقلاب اسلامی در شکست ابهت آمریکا الگو شده است.

:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 8 اسفند 1400

 

‏همه چیز دست خود شماست و مسئول خود شمایید. در رژیم سابق ملت می گفت‏‎ ‎‏خوب، من چه کنم، به دست من چیزی نیست، اگر سؤال می شد. امروز که همه چیز در‏‎ ‎‏دست خود شماهاست دیگر این عذر پذیرفته نیست که من چه کنم. هر کس در هر محلی‏‎ ‎‏که هست، آن کسی که در یک اداره ایستاده است و برای رفت و آمد مردم راه می دهد یا‏‎ ‎‏کارهای دیگر انجام می دهد، با آن کسی که در اداره روی صندلی نشسته است و مردم به‏‎ ‎‏او مراجعه می کنند و آن کسی که در جبهه دارد جنگ می کند، و آن کسی که در پشت‏.جبهه هست و خدمت می کند، و آن بازاری که در بازار مشغول کسب و تجارت هست، و‏‎ ‎‏آن کارمند که در ادارات مشغول فعالیت هستند، و آن دهقان ها که در محل کشاورزی‏‎ ‎‏مشغول خدمت هستند، و آنهایی که در کارخانه ها مشغول فعالیت هستند، و تمام‏‎ ‎‏قشرهایی که در این کشور تصور بکنید، تمام اینها، از مقدرات این مملکت سؤال می کنند‏‎ ‎‏از شما. کسی گمان نکند که خوب من بازاری هستم،  نمی توانم. من یک اداری جزء‏‎ ‎‏هستم، من یک کارمند ضعیف هستم. فرق ما بین هیچ یک از شماها نیست در این معنا.‏‎ ‎‏هر کس آن محلی که هست همان محل، محل آزمایش اش است. آن کارمند جزئی که‏‎ ‎‏یک کار جزئی انجام می دهد آن کار جزئی آزمایش اوست. آیا این کاری که دست‏‎ ‎‏اوست انجام چطور می دهد؟ با کسانی که به او در همین جزئی مراجعت می کنند چه رفتار‏‎ ‎‏می کند؟ آیا قصدش از این شیطان است یا قصدش خداست؟ این مسئله استثنا ندارد. انبیا‏‎ ‎‏هم مورد آزمایش اند. یعنی هر کس در این دنیا پا گذاشت و مکلف بود به تکلیفی، این‏‎ ‎‏آزمایش می شود و گمان نکند که من این کار را که می کنم کسی  نمی بیند. این کاری که‏‎ ‎‏می کنید خود این کار منعکس می شود. خدای تبارک و تعالی در محضرش واقع می شود.‏‎ ‎‏ملائکة الله موکل هستند بر این فرد. باید ما فکر کنیم که چه باید بکنیم که از زیر بار‏‎ ‎‏مسئولیت خارج بشویم. مائی که امروز مقدرات مملکتمان به دست خودمان افتاده است‏‎ ‎‏همه مان مسئولیم، کسی نیست که مسئول نباشد، همه هستیم. ببینیم که باید چه کار بکنیم‏‎ ‎‏که این مسئولیتی که به عهده ماست به طوری انجام بدهیم که فردا پیش خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی و پیش انبیای خدا خجلت زده نباشیم و آبرومند باشیم. آن این است که هرکس در‏‎ ‎‏هر کاری مشغول است او را خوب انجام بدهد. فرض کنید خدای نخواسته، همۀ افراد‏‎ ‎‏کشور خلاف می کنند، شما یک نفر کار خوب بکن. هرکسی فکر خودش باشد. هر کسی‏‎ ‎‏خودش مسئول کارهای خودش است، هیچ کسی مسئول کار دیگری نیست. او کار را‏‎ ‎‏می گوید و مواظبت هم می کند، اما هیچ کس  نمی تواند که عمق کارهای شما را بفهمد چه‏‎ ‎‏جوری است، لکن در محضر خداست. آنهایی که در هر جا خدمت می کنند توجه کنند‏‎ ‎‏که خدای تبارک و تعالی و ملائکه ای که از طرف خدا موکل هستند مواظب هستند. همین‏

 

(صحیفه امام ره جلد 18 ص 307 و 308)


:: بازدید از این مطلب : 287
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 8 اسفند 1400

 

محمد ایمانی فعال رسانه‌ای در کانال تلگرامی خود نوشت: کسی را تصور کنید که برای سر به نیست کردن یک نوزاد، همه نوزادان پسر را می کشت. چه نامی برای اومی گذارید؟ وحشی؟ جنایتکار؟ بیمار روانی؟

فرعون، این گونه بود. کابوس دیده بود؛ و تعبیر کردند به این که پسری متولد می شود و تومار حکومت او را در هم می پیچد. او بی رحمانه تصمیم گرفت هر پسری را که در میان بنی اسرائیل متولد می شود، به قتل برساند تا سلطه جبارانه خود را تضمین کند.

خداوند در قرآن حکیم می فرماید: "إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ.

همانا فرعون برتری جویی و سرکشی نمود و مردمش را گروه گروه کرد؛ گروهی از آنان را به ناتوانی و ضعف کشاند، پسران شان را سر می برید، و زنان شان را [برای بیگاری گرفتن] زنده می گذاشت؛ بی تردید، او از مفسدان بود".

سلطه طلبی، جنایت و فساد انگیزی فرعون، مسلّم است. اما او برای تداوم سلطه مستکبرانه خود، نیاز داشت میان مردم  تفرقه بیندازد و آنها را چند دسته کند تا قدرتش بر همه آنها بچربد. به تعبیر امروزی، دو قطبی ایجاد کند و خود مردم را مقابل هم قرار دهد.

این همان ترفندی است که مستکبرانِ پس از فرعون هم به آن دست یازیدند. اختلاف افکنی و درگیری میان ملت های مختلف؛ و تفرقه اندازی در درون ملت های قدرتمندی که مقابل سلطه جویی ابرقدرت ها می ایستادند.

آمریکا و متحدانش بیش از چهل سال است که تمام ابزار های دشمنی را علیه ملت مقاوم ایران به کار بسته اند، اما ایران و انقلاب اسلامی قدرتمند تر از همیشه در حال شاخ و برگ گستراندن در منطقه است.

مهم ترین نقشه دشمنان، بعد از همه شیطنت ها و سرشکستگی ها، دو قطبی سازی و چند دسته کردن مردم به بهانه های مختلف است. از دیپلماسی و مذاکره و برجام بگیرید، تا انتخابات و مجادلات سیاسی و فرهنگی و کنسرت و فیلم و ورزشگاه رفتن زنان و ...

برای یگان عملیاتی دشمن، فرقی نمی کند که دستاویز  تفرقه انگیزی، کوچک باشد یا بزرگ، اصلی باشد یا فرعی، متن باشد یا حاشیه. مهم این است که اسباب مجادلهء بی حاصل را  فراهم سازد، به تقابل و دلخوری و سرخوردگی بینجامد، و توانمندی های کشور را دچار فرسایش درونی کند.

این که هر کدام ما درباره مسائل ریز و درشت، چه نظری داریم، یک بحث است، و این که  دشمنان مشترکی داریم و دشمن برای چند دسته کردن ملت ما طراحی کرده و اهتمام دارد، بحث دیگری است.

داشتن اختلاف نظر و بحث و گفت و گو با رعایت آداب عقلی و شرعی و قانونی آن، محترم است؛ اما شکاف انداختن در عمق جامعه و غافل کردن از عملیات جاری دشمن، عین خیانت و جنایت است.


:: بازدید از این مطلب : 296
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 8 اسفند 1400

 

«روزنامه کیهان» در اخبار ویژه خود نوشت: این روزنامه با ادعای اینکه اصولگرایان، مناسبات دیپلماتیک را به دعواهای سیاسی و جناحی تقلیل داده‌اند، می‌نویسد: سفر اخیر سیدابراهیم رئیسی به روسیه می‌تواند ابعاد مهم استراتژیک داشته باشد؛ اینکه گویا این سفر در شرایطی انجام شده که احتمالا در آینده‌ای نزدیک باید خود را آماده توافق‌نامه‌ای بلندمدت با روسیه کنیم؛ مشابه آن چیزی که با چین امضا شد و چند روز پیش هم حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان، از اجرائی شدن آن سخن گفت. به هر روی مشخص است که ایران در دولت رئیسی بنای خود را بر گسترش همکاری‌ها با چند قدرت مهم از جمله چین، روسیه و احتمالا هند گذاشته و می‌خواهد با این سیاست هم ظرفیت‌های جدید سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی بگشاید و هم در نفی سیاست دولت قبل از غرب فاصله بگیرد.

این روزنامه می‌افزاید: «اصولگرایان از آنجا که غرب را به مثابه شر مطلق می‌دانند، می‌خواهند بدیلی برای آن ‌ترسیم کنند و در چند ماهی که از دولت رئیسی گذشته است، نوعی تعجیل برای برقراری ارتباط‌هایی بین‌المللی با هر کشوری به جز کشورهای غربی مشاهده می‌شود که همه اینها بی‌حرف پس و پیش مورد تایید اصولگرایان قرار دارد و گویی ارتباط گسترده با روسیه و چین در نگاه اصولگرایان نوعی دهن‌کجی به کشورهای غربی و البته به دولت پیشین است که چنین سیاستی در تضاد آشکار با شعار مبنایی انقلاب اسلامی یعنی «نه شرقی، نه غربی» قرار دارد.

به هر روی اصولگرایان در بزنگاه کنونی مسئله ارتباطات خارجی ایران را کاملاً ایدئولوژیک کرده‌اند و در ادامه غرب‌ستیزی مطلق خود، بی‌توجه به منافع بلندمدت ملی، می‌کوشند صرفا واکنشی سیاست‌زده به هشت سال گذشته نشان دهند».

این تحلیل روزنامه شرق به دلایل مختلف فرافکنی یا مغالطه است. اولا اگر ایدئولوژی را به معنای نگاه متصلب و استدلال‌گریز و خلاف منافع ملی در نظر بگیریم چنان که غربگرایان می‌گویند، عملکرد این طیف به‌ویژه ظرف ۸ سال گذشته، مجسمه رفتار ایدئولوژیک است، چنان‌که حتی برای به دست آوردن دل آمریکا، حاضر شدند منافع ملی و بدیهی‌ترین اصول قراردادنویسی را پیش‌پای برجام قربانی کنند و با زدن تیترهایی مانند «امضای کری تضمین است»، عوام را فریب دهند. جالب اینکه همین‌ها صاحب‌نظران مستقل و منتقد را که درباره منافذ بزرگ برجام هشدار می‌دادند، با انگ دلواپس و کاسب برجام و... به یک جناح سنجاق کردند و کوشیدند ملاحظات ملی را دعوای جناحی و سیاسی جا بزنند.

ثانیا پادوهای غرب در روزنامه شرق باید توضیح دهند که اگر غرب سیاسی(امپریالیستی) شرّ مطلق نیست، خیر و خوبی‌اش در حق ملت ایران یا سایر ملت‌های مستقل چه بوده است؟! جنگ؟ ترور؟ کودتا؟ تحریم و محاصره اقتصادی؟! کارشکنی و سنگ‌اندازی در برابر پیشرفت ملت‌ها؟!

ثالثا حضرت امام خمینی ۱۶ شهریور ۱۳۶۰ (یک هفته پس از ترور جنایتکارانه شهیدان رجایی و باهنر) درباره اسلام‌شناس شدن ضدانقلاب و صدام و کارتر فرموده بودند، که بی‌مناسبت با نگرانی روزنامه غربگرای شرق برای سیاست نه شرقی، نه غربی نیست: «هیچ ما تزلزل روحی، هیچ نداریم ما؛ هیچ کدام‌مان، بچه‌های کوچکمان ندارند، زن‌ها تزلزل ندارند، جمعیت‌های میلیونی مردم هیچ تزلزلی ندارند. البته آنها هرچه دلشان می‌خواهد می‌گویند؛ ورشکسته هستند، رفته‌اند از بین. خوب ما متوقع نیستیم کسانی که ورشکسته‌اند و فرار کرده‌اند و رفته‌اند، برای ما تعریف کنند. البته بگویند و بیشتر از اینها هم باید بگویند که نخیر، اسلام چطور شد، اسلام. من فکر می‌کردم که اسلام شناسی، قبلاًً یک مقاله‌ای کسی می‌نوشت، می‌شد اسلام شناس؛ چند تا مقاله در روزنامه، در یکجا می‌نوشت، می‌شد اسلام‌شناس؛ گاهی یک کسی یک تاریخی می‌نوشت، می‌شد اسلام‌شناس، بعد کتابسوزی هم می‌کرد؛ مثل کسروی، بلکه دعوی نبوت هم می‌کرد. اسلام‌شناسی تقریباً رو به تورم است. خوب، صدام هم اسلام‌شناس شده است! آقای سادات هم جزو اسلام‌شناس‌هاست که تشخیص می‌دهد که فلان امر موافق اسلام است، موافق اسلام نیست! اخیراً آقای کارتر هم جزو اسلام‌شناس‌هاست! در یک جلسه‌ای که مسافرت کرده است، گفته است این کارهایی که در ایران، فلان می‌کند این موافق اسلام نیست! خوب معلوم شد که ما اسلام‌شناس داریم که به ابعاد اسلام‌شناسی اضافه می‌شود! فردا بگین هم اسلام‌شناس می‌شود و یا شده است این! هی می‌گویند: موافق اسلام نیست، خوب، شما که اسلام را نمی‌دانید با «صاد» می‌نویسند یا با «سین» می‌نویسند، شما به اسلام چه کار دارید؟ یک کتاب می‌نویسد، بعد می‌گوید من اسلام شناسم، اسلام را من می‌شناسم. یکی یک مقاله می‌نویسد، می‌گوید من اسلام‌شناسم. و اشخاصی که مثلاً، هشتاد سال زندگی کردند، هفتاد سال زندگی کردند، همه‌اش هم در اسلام بودند، نه، اینها نمی‌دانند، لکن آقای کارتر می‌داند و رفقای ایشان.

حضرت امام(ره) در جای دیگری با اشاره به شعار مرگ بر شوروی تصریح کرده بودند، «نباید فراموش کنیم که در جنگ با آمریکا و تفاله‌های آمریکا هستیم. تفاله‌هایی که قالب زدند خودشان را و ما غفلت کردیم، الان هم هستند... خط این بود که اصلا آمریکا منسی (فراموش) بشود. یک دسته شوروی را طرح می‌کردند تا آمریکا منسی بشود، خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود».


:: بازدید از این مطلب : 236
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 2 اسفند 1400
نگاهی به صفحات تاریخ نشان می‌دهد که امریکا، انگلیس و فرانسه هموراه در عرصه مراودات بین‌المللی مترصد دست‌یابی به اهداف زیاده‌خواهانه خویش بوده‌اند و در این مسیر از هیچ جنایتی فروگذار نکردند. سیاست ماکیاولیستی آمریکا و متحدان غربی‌اش نسبت به کشورهای جهان با شعار انسان‌دوستانه و دموکراتیک به انجام می‌رسد اما در پوشش حقوق بشر، آزادی، امنیت انسانی و... جنایاتی فجیع را در تاریخ کشورهای جهان ثبت کرده‌اند.
مروری بر جنایات آمریکا، انگلیس و فرانسه در طول تاریخ - مشرق نیوز
 
نوشتار حاضر تلاش دارد تا جنایت‌های مهم سه کشور آمریکا، انگلستان و فرانسه را در تاریخ جهان مرور کند و نشان دهد که این کشورها نسبت به ملت‌های آزاده و دولت‌های مستقل و در حال پیشرفت چه ظلم‌هایی را روا داشته‌اند.
 
مروری بر جنایت‌های آمریکا
 
برخی از مهم‌ترین جنایت‌های آمریکا در طول حیات سیاسی این کشور به شرح زیر است:
 
 
1. کشتار و نسل‌کشی 100 میلیون سرخ پوست آمریکایی
 
کشتار سرخ‌پوستان جنایت پردامنه و طولانی‌مدتی بود که به دنبال کشف قاره آمریکا توسط دریانوردان اسپانیایی در قرن شانزدهم آغاز شد. این کشتارها عمدتاً توسط کشورهای استعمارگر اروپایی خصوصاً اسپانیا، پرتغال، فرانسه و انگلستان به منظور سلطه بر مناطق مختلف قاره آمریکا و با هدف دستیابی اموال و املاک سرخ‌پوستان صورت می‌گرفت. بعدها و به خصوص در نیمه دوم قرن نوزدهم، آمریکاییان با کوچ دادن اجباری و جنگ‌هایی که به دنبال آن صورت می‌گرفت نقش پررنگی در کشتار سرخ‌پوستان آمریکای شمالی ایفا کردند.
 
جنگ‌های آمریکا با اولین حمله به سرخپوستان در شهر جیمزتاون در سال 1662 میلادی آغاز شد که به دنبال آن جنگ با سرخپوستان آلگوکین طی سال‌های 1635 و 1636 و جنگ سال‌های 1675 و 1676 که منجر به ویرانی نیمی از شهرهای ماساچوست شد را در پی داشت. دیگر جنگ‌ها و حملات امریکا به سرخپوستان تا سال 1900 ادامه داشت. در مجموع آمریکایی‌ها حدود 100 میلیون سرخ پوست را به قتل رساندند.
 
فهرست بیش از 100 جنایت و دخالت آمریکا در کمتر از یک قرن
 
 
2. جنایت جنگی امریکا در "درسدن"
 
با توجه به اینکه متفقین در جنگ جهانی دوم پیروز شده بودند، هیچ کدام از جنایات جنگی ایالات متحده در جنگ جهانی توسط دادگاهی بررسی نشد. اما این به معنای آن نبود که این جنایت‌ها در تاریخ جهان ثبت نشود.
 
نیروهای آمریکایی در آلمان به طور مستقیم یا غیر مستقیم باعث شدند غذای کافی به اسرای جنگی آلمانی و همچنین غیر نظامیان حاضر در منطقه تحت تسلط خود نرسد که این باعث کشته شدن هزاران آلمانی بر اثر گرسنگی شد.
 
نیروهای آمریکایی تمام آلمانی‌های عضو وافن اس‌اس را که در داخائو در سال ۱۹۴۵ به اسارت گرفته بودند تیرباران کردند. نیروهای لشکر ۴۵ پیاده نیروی زمینی ارتش آمریکا همچنین ۷۵ اسیر جنگی ایتالیایی را در منطقه بیسکاری قتل عام کردند.
 
در بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم بمب‌افکن‌های نیروی هوایی ارتش آمریکا و متحدانش ۳۹۰۰ تن بمب انفجاری قوی و بمب‌های آتش‌زا را طی ۴ یورش، در کمتر از ۱۵ ساعت بر روی درسدن ریختند و ۳۴ کیلومتر مربع از شهر را کاملا ویران کردند. در آتش‌سوزی بزرگی که در نتیجه بمباران رخ داد بقایای شهر نیز نابود شد.
 
به ادعای ارتش آمریکا درسدن یک مرکز مهم نظامی بود که ۱۱۰ کارخانه و ۵۰۰۰۰ شاغل در آن در حمایت از دولت نازی مشغول به فعالیت بودند. این در حالی بود که صرفاً زیرساخت‌های مخابراتی، پل‌ها و مناطق وسیع صنعتی خارج از شهر بمباران شدند و حملات بمباران مناطق، بدون هیچ فرقی بین نظامی بودن یا نبودن آنها و بی هیچ تناسبی با اهداف نظامی بود.
 
در تعداد کشته شدگان حاصل از این بمباران اختلاف نظر است و تعداد کشته‌ها از ۳۴۰۰۰ نفر تا تعداد بسیار بالایی ذکر شده است که اکثر قریب به اتفاق غیر نظامی بودند.
 
بنابر گفته "ارهارد موندرا"، عضو کمیته باتزن (مؤسسه زندانیان سیاسی سابق در جمهوری دموکرتیک آلمان)، در روزنامه "دی‌ولت": «براساس اظهارات سرهنگ دوم دی ماتس افسر سابق ستاد مشترک ارتش آلمان در منطقه نظامی درسدن، 35000 نفر از قربانیان کاملا شناسایی شدند، هویت 50000 نفر تا حدودی آشکار شد، اما در حدود 168000 نفر به هیچ وجه قابل شناسایی نبودند.»
 
 
3. فاجعه هیروشیما و ناکازاکی
 
بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی دو عملیات اتمی بود که در زمان جنگ جهانی دوم به دستور هری ترومن، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، علیه امپراتوری ژاپن انجام شد. در این دو عملیات، دو بمب اتمی به فاصله ۳ روز بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد که باعث ویرانی و کشتار گسترده شهروندان این دو شهر شد.
 
انفجار اتمی در دو شهر هیروشیما و ناکازاکی را شاید بتوان یکی از بزرگ‌ترین جنایت های تاریخی آمریکا قلمداد کرد که به مرگ آنی 220 هزار تن منجر شد وصدها هزار تن نیز طی سال‌های پس از آن بر اثر تاثیرات آن فاجعه دچار بیماری‌های حاد شدند.
 
 
4. کشتار 3 میلیون ویتنامی با مشارکت امریکا
 
جنگ ویتنام نام مجموعه عملیات و درگیری‌های نظامی‌ای است که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادی‌بخش ویتنام جنوبی معروف به "ویت‌کنگ" از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد.
 
جنگ آمریکا علیه ویتنام در زمان ریاست جمهوری لیندون جانسون آغاز شد و بر اساس آمار در طی 16 سال جنگ، حدود 3 میلیون ویتنامی کشته شدند.
 
"کشتار می لای" به مثابه یکی از جنایت‌های جنگی آمریکا، واقعه‌ای در روز ۱۶ مارس ۱۹۶۸ میلادی است که در جریان جنگ ویتنام بود و طی آن ۳۴۷ تا ۵۰۴ شهروند غیرنظامی جمهوری ویتنام جنوبی توسط سربازان واحد گردان سوم تجسسی ارتش آمریکا به قتل رسیدند. اکثر قربانیان غیرنظامیان زن و کودک بودند. قبل از قتل، برخی از قربانیان مورد شکنجه و قطع اندام نیز قرار گرفته بودند. برخی از اجساد نیز در جریان کشتار توسط سربازان قطعه‌قطعه شده بودند. علاوه بر کشتار دهکده‌های می لای، جنایت‌هایی در می خه و سون می در جریان جنگ ویتنام رخ داد که افراد زیادی در آن کشته شدند.
 
از جمله مهم‌ترین جنایات آمریکا در جنگ ویتنام، سم پاشی مناطق ویت کنگ‌ها با ماده شیمیایی بود. عنصر نارنجی که توسط هواپیماهای آمریکایی بر این مناطق بارید با ماده دی اکسین، سال‌های سال منجر به بیماری‌هایی چون سرطان و معلولیت ذهنی در این منطقه شده است.
 
امريكاييان سالانه 500 هزار تن بمب به اين سرزمين ريختند، جنگل‌ها را با ناپالم سوزاندند و انسان‌ها را زنده زنده بريان كردند.
 
از سال 1965 کشورهای هم‌مرز ویتنام، کامبوج و لائوس نیز به دلیل کمک سربازان این دو کشور به ویت‌کنگ‌ها هدف حملات هوایی آمریکا قرار گرفتند. تجاوز به زنان، شکنجه دادن آنها و کشتن مردم عادی توسط نیروهای آمریکایی‌ از 1967 به بعد شدت یافت و جنایت بزرگی در تاریخ جهان ثبت کرد.
 
 
5. کشتار مردم کره توسط امریکا در سال 1950
 
جنگ کره جنگی میان جمهوری کره (کره جنوبی) با پشتیبانی نیروهای سازمان ملل متحد به رهبری ایالات متحده و جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی) با پشتیبانی چین و کمک نظامی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با ورود نیروهای تحت فرمان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ به بخش جنوبی آغاز شد.
 
کشتار غیرنظامیان از جنایت‌های آمریکا در این جنگ بود که حدود ۳۰۰ شهروند کره‌ای توسط نیروهای ارتش آمریکا و بین ۲۶ تا ۲۹ ژوئیه ۱۹۵۰ در روستای نو گون ری کشته شدند. این کشتار توسط واحدهای لشکر یک مکانیزه آمریکا و در زیر پل آن روستا انجام شد. این واقعه را دومین واقعه تلخ بعد از کشتار می لای می‌دانند.
 
 
6. جنایت امریکا در افغانستان
 
جنگ آمریکا در افغانستان از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴، دوره‌ای از جنگ است که به بهانه آمریکا مبنی بر حمله القاعده به نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز شد.
 
این جنگ ده‌ها هزار تلفات مستقیم غیرنظامی برجا گذاشت. بیش از ۴۰۰۰ سرباز آیساف و پیمانکاران غیرنظامی، ۱۵۰۰۰ نیروهای امنیت ملی افغانستان و همچنین بیش از ۲۰هزار غیرنظامی کشته‌شدند. در حال حاضر آمار دقیقی از تعداد کل کشته شدگان این جنگ در دست نیست، اما طبق مطالعات پروفسور "مارک هرولد" که در روزنامه گاردین منتشر شد، فقط در سه ماه اول جنگ بیش از ۴۰۰۰ تن کشته شده‌اند. تنها در سال ۲۰۰۹ بمب‌های دست ساز و مین‌های کنارجاده‌ای ۱۰۵۴ نفر قربانی گرفته‌اند. در عین حال، ده‌ها هزار غیرنظامی از زمان آغاز حملات هوایی آمریکا در سال 2001 تا زمان حاضر در افغانستان جان باخته‌اند.
 
ارتش آمریکا 7 اکتبر 2001 برای نخستین بار اهدافی را در ولایت‌های کابل، قندهار، ننگرهار، قندوز، جوزجان، لوگر، تخار، نیمروز، فراه و غزنی با جنگنده‌های B-52 و موشک‌های کروز مورد حمله قرار دادند. در سه هفته اول این حملات بیش از هزار نفر در این مناطق کشته شدند.
 
در 17 اکتبر 2001 حداقل 29 غیرنظامی در روستایی در نزدیکی قندهار در حمله يك جنگنده آمریکا کشته شدند. به گزارش روزنامه «گاردین»، کاروانى متشكل از 12 خودروی حامل نمایندگان قبایل ولایت شرقی که به دعوت حکومت موقت کابل به منظور شرکت در مراسمی در حال حرکت به سوی پایتخت بودند توسط هواپیمای AC-130 ارتش آمریکا هدف قرار گرفته و 65 نفر کشته شدند. همچنین سازمان ملل متحد در 21 دسامبر همان سال اعلام کرد که در 29 دسامبر 2001 جنگنده‌های ارتش آمریکا یک روستا در نزدیکی شهر گردیز مرکز ولایت پکتیا را بمباران کرده‌اند. در اين حمله حداقل 52 غیرنظامی افغان از جمله تعدادى زيادى زن و کودک کشته شدند. سخنگوی پنتاگون در آن زمان مدعی شد که انبار مهمات طالبان در روستای مذکور منهدم شده است. شمار تلفات غیرنظامیان افغان در سال 2001-2002 از مرز تعداد قربانيان 11سپتامبر گذشت.
 
پروفسور مارک هیرالد تاکید می‌کند که 3800 افغان از 7 اکتبر الی 7 دسامبر 2001 توسط امریکا به قتل رسیده‌اند. خبرگزاری آسوشیتیدپرس طى گزارشی در 3 دسامبر 2001، تحت عنوان «بمب ايالات متحده روستای زراعى را با خاك يكسان کرد» از کشته‌ شدن 155 تا 300 تن از ساکنان روستای کامه ادو در ننگرهار خبر داد. روزنامه دیلی‌گراف نیز به تاریخ 20 دسامبر 2001 در گزارشی تحت عنوان «غیرنظامیان بهای بمب‌های منحرف شده آمریکا را می‌پردازند» اعلام كرده كه ده‌ها تن كشته شده‌اند. خبرگزاری پژواک و رسانه‌های بین‌المللی دیگر نیز در 25 اکتبر 2006 از کشته‌ شدن حدود 90 غیرنظامی در روستای پنجوایی قندهار خبر دادند. نیروهای آمریکایی با بمباران این روستا فاجعه بزرگی آفریدند، اما هرگز از این قتل‌عام‌ها عذرخواهی نکردند.
 
براساس گزارش دولت افغانستان در ماه مه 2007 طی دو روز بمباران جنگنده‌های آمریکایی به روستایی در نزدیکی هرات، دست‌کم 42 نفر، از جمله تعدادى زن و کودك قتل‌عام شدند. در این بمباران 100 خانه ویران و حدود 1600 نفر بی‌خانمان شدند. در پی حمله هوایی روز 22 اوت 2008 به روستای عزیزآباد در ولایت هرات، نیز 90 غیرنظامی کشته شدند. مقامات امنیتی افغانستان 4 مه 2009 اعلام کردند که حملات هوایی ناتو به رهبری آمریکا در منطقه گرانای ولایت فراه باعث کشته شدن 145غیرنظامی از جمله 92 کودک و 22 زن شد. حملات هوایی آمریکا در 23 ژوئیه 2010 به منطقه سنگین ولایت ننگرهار باعث کشته شدن بیش از 52 زن و کودک بی‌گناه شد. بیش از 400 نفر در خیابان‌های کابل به تظاهرات پرداخته و این حمله را محکوم کردند. هیئتی از کابل برای تحقیق به منطقه اعزام شدند. براساس بررسی‌های هیئت، تمامی کشته شدگان زنان و کودکان بودند. نیروی هوایی ایالات‌ متحده آمریکا در 3 اکتبر 2015، با جنگنده لاکهید AC-130U بیمارستان قندوز در شمال افغانستان را هدف حمله قرار داد. در این حمله دستکم 42 غیرنظامی کشته و 30 نفر مجروح شدند. سازمان پزشکان بدون مرز پس‌ از این فاجعه اعلام کرد که پیش‌تر کلیه هشدارها راجع به موقعیت مکانی بیمارستان به نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا داده‌ شده بود و این حمله عمدی صورت گرفته است. این سازمان در ادامه حمله به بیمارستان را نقض حقوق بین‌الملل عنوان کرد و تمامی کارمندان خود را از این شهر خارج کرد.
 
 
7. همدستی با رژیم بعث عراق در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران
 
جنگ رژیم بعث عراق با ایران، طولانی‌ترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید. جنگ به صورت رسمی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ برابر ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد. در این روز درگیری‌های پراکنده مرزی دو کشور با یورش هم‌زمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. در طی این جنگ نابرابر که همه قدرت‌های جهانی بخصوص آمریکا از صدام حمایت می کردند، ۱۶ هزار نفر در جریان بمباران مناطق مسکونی به شهادت رسیدند و بقیه در جبهه‌های نبرد شهید شدند. شهدای بسیجی ۸۵ هزار و ارتشی ۴۸ هزار نفر بودند. بیش از ۳۳ هزار دانش‌آموز و بیش از ۳۵۰۰ دانشجو هم طی این هشت سال به شهادت رسیدند. روحانیت نیز ۳۳۱۷ شهید داشتند. در این دوران شهت ساله نیز ۸۸ مسیحی، ۱۸ کلیمی و ۹ زرتشتی در دفاع از خاک میهن شهید شدند و ۲ هزار تبعه غیرایرانی نیز با حضور در جبهه‌ها به شهادت رسیدند.
 
در پشت صحنه این جنایت‌های جنگی وحشیانه، آمریکا قرار داشت که تلاش داشت از اهرم‌های منطقه‌ای برای مهار ایران و قدرت روزافزون انقلاب اسلامی جلوگیری کند. تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران، عراق را بیش از گذشته با انگیزه‌تر کرد. ماهواره‌های آمریکا تصاویر نبرد و اطلاعات استراتژیک نظامی را ساعت به ساعت به ایستگاه‌های آمریکا منعکس می‌کردند و ایستگاه‌های ردیابی، کلیه مکالمات نیروهای مسلح ایران را ثبت کرده و در اختیار ارتش صدام حسین می‌گذاشتند. تشکیل شورای همکاری خلیج فارس و ایجاد یک نیروی نظامی امنیتی در خلیج فارس با نظارت و رهبری آمریکا، در واقع حضور نظامی آمریکا در منطقه را مشروعیت بخشید تا در صورت تضعیف عراق و برتری ایران، آمریکا مستقیما کفه ترازو را به نفع عراق سنگین‌تر کند.
 
رژیم بعث عراق همچنین جنگ از راه دور (جنگ نفتکش‌ها، جنگ شهرها و حملات موشکی بر علیه مراکز اقتصادی) را در رئوس اهداف نظامی خود قرار داد و آمریکا در راس کشورهایی بود که امکانات نظامی وسیعی را در این زمینه در اختیار دولت بعثی عراق قرار دادند.
 
 
8. جنایت امریکا در عراق
 
جنگ عراق یک عملیات نظامی است که در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ با حمله یک ائتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحده به عراق آغاز شد. این جنگ با خروج آخرین تیپ رزمی آمریکایی در ۱۹ اوت ۲۰۱۰ به‌طور رسمی خاتمه یافت. هر چند بعد از آن هم حدود ۵۰ هزار نیروی آمریکایی عمدتاً به بهانه آموزش سربازان عراقی در این کشور باقی ماندند.
 
دو توجیه عمده برای آغاز این جنگ توسط جرج بوش رئیس‌جمهور وقت آمریکا مطرح شد که یکی از آن‌ها رابطه صدام حسین با القاعده و دیگری نابود کردن سلاح‌های کشتار جمعی عراق بنابر توافق‌نامه ۱۹۹۱ بود. تجاوز به زنان و کودکان، بهره گیری از سلاح شیمیایی، کشتار جوانان و مخالفان حمله نظامی آمریکا، تخریب نهادهای آموزشی و بهداشتی، غارت اموال مردم، کشتار بی دلیل بی گناهان، آزار و اذیت کودکان، کشتار دسته جمعی اهالی روستاهای عراق، زنده به گور کردن مخالفان، به آتش کشیدن روستاهای مخالف حضور نظامی آمریکا در عراق و... برخی از جنایت‌های آمریکا در کشور عراق است.
 
شمار نظامیان آمریکایی که در جنگ آمریکا در عراق کشته شدند به 4 هزار و 795 نفر رسید و هزینه جنگ در عراق 780 میلیارد دلار برآورد شده است.
 
براساس این جنگ افروزی آمریکا، در عراق تا سال ۲۰۰۷ سوءتغذیه کودکان به ۲۸٪ رسید و گزارش‌ها حاکی از آن بود که حدود ۶۰ تا ۷۰٪ از کودکان عراقی دچار مشکلات روانی شده‌اند. بیشترِ عراقی‌ها به آب آشامیدنی سالم دسترسی نداشتند. به نظر می‌رسید شیوع وبا در شمال عراق به سبب کیفیت پایین آب بوده باشد. بیش از نیمی از پزشکان عراقی بین سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ این کشور را ترک کردند. گفته می‌شود که کاربرد اورانیوم ضعیف‌شده و فسفر سفید در سلاح‌های آمریکایی باعث نارسایی‌های نوزادان و سرطان گسترده در فلوجه شده است.
 
بنابر آمارهای کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان، ۴/۴ میلیون عراقی تا پایان ۲۰۱۵ آواره شده‌اند. در طول جنگ جمعیت مسیحیان عراقی به شدت کاهش پیدا کرد به طوری که از 1/ 5 میلیون نفر در ۲۰۰۳ به ۵۰۰۰۰۰ نفر در ۲۰۱۵ رسید.
 
طبق آمار ویکی‌لیکس پیرامون گزارش‌های روزانه طبقه‌بندی‌شده جنگ عراق، از ژانویه ۲۰۰۴ تا دسامبر ۲۰۰۹ نیز ۶۶۰۸۱ غیرنظامی کشته شدند. این در حالی است که براساس پژوهش مؤسسه نظرسنجی ORB که در تاریخ اوت 2007 منتشر شده است، ۱۰۳۳۰۰۰ مرگ خشونت‌بار ناشی از جنگ در کشور عراق اتفادق افتاده است.
 
 

امریکا

 

 با دیدن این فهرست خودتان قضاوت کنید که خانه محور شرارت جهان کجاست...

1901 — ورود مستقیم نیروهای امریکایی به کلمبیا

1902 — حمله به پاناما

1904 — ورود به کوریا و مغرب

1905 — ورود به هندوراس علیه انقلاب این کشور

1905 — حمله به مکزیک (در کمک به دیکتاتور وقت بورویریو دمازبرای سرکوب قیام مردمی این کشور)

1907 — حمله به نیکاراگوئه

1907 — ورود به دومینیکن

1907 — اشتراک در جنگ میان هندوراس و نیکارگوئه

1908 — مداخله در انتخابات پاناما

1910 — برای سرکوب کودتا علیه حکومت نیکاراگوئه

1911 — ورود به هندوراس برای حمایت از کودتا به رهبری مانوئل بونیلا بر ضد رییس جمهور منتخب میگل داویا

1911 — سرکوب قیام ضد امریکایی در فیلیپین1911 — مداخله در چین

1912 — حمله و اشغال کیوبا

1912 — حمله به پاناما

1912 — حمله به هندوراس

1912 — 1933 — اشغال نیکاراگوئه. از این زمان نیکاراگوا به مستعمره ای برای احتکار شرکت های امریکایی تبدیل شد.

1914 — 1934 — هائیتی. نیروهای امریکایی پس از وقوع چندین انقلاب در هائیتی وارد این کشور کرد و به مدت 19 سال هائیتی تحت اشغال امریکا در آمد

1916 — 1924- اشغال جمهوری دومینکن به مدت 8 سال

1917 — 1933 — اشغال کیوبا.

1917 — 1918 — اشتراک در جنگ جهانی اول

1918 — 1922 — مداخله در روسیه

1918 — 1920 — ورود نظامی به پاناما

1919 — ورود نظامی به کاستاریکا

1919 — حمله به هندوراس

1920 — حمله به گواتمالا

1921 — حمایت امریکا از گروههای مسلح علیه کارلوس گیریرو1922 — مداخله در ترکیه

1922 — 1927 — ورود نظامی به چین

1924 — 1925 — حمله به هندوراس

1925 — حمله به پاناما

1926 — حمله به نیکاراگوا

1927 — 1934 — امریکا چین را به اشغال درآورد

1932 — حمله به السالوادور

1937 — حمله به نیکاراگوا

1945 — درحالیکه جنگ جهانی تمام شده بود!! بمباردمان هیروشیما و ناکازاکی جاپان. حدود ۲۲۰٬۰۰۰ نفر در اثر این دو بمباردمان اتومی جان باختند. بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ نفر بلافاصله هنگام بمباردمان کشته شدند و بقیه تا پایان سال ۱۹۴۵ بر اثر اثرات مخرب تشعشعات رادیواکتیف جان خود را از دست دادند.

1947 — 1949 — حمله به یونان

1948 — 1953 — حمله به فیلیپین

1950 — حمله به پورتریکوخ

1950 — 1953 — حمله به کوریا

1958 — لبنان

1958 — جنگ با پاناما

1959 — نظامیان امریکایی وارد لائوس شدن

بخش دوم و پايانى

1959 — حمله به هائیتی

1960 — عملیات نظامی امریکا در اکوادور

1960 — حمله به پاناما1965 — 1973 — تجاوز خونین به ویتنام

1966 — حمله به گواتمالا

1966 — حمایت نظامی از اندونزیا علیه فیلیپین

1971 — 1973 — بمباردمان لائوس

1972 — حمله به نیکاراگوا

1980 — عملیات نظامی علیه ایران در طبس

1983 — دخالت نظامی در گرینادا

1986 — حمله به لیبیا و بمباردمان لیبیا

1988 — حمله امریکا به هندوراس

1988 — حمله به طیاره مسافربری ایرانی و قتل عام تمامی 290 نفر سرنشین این طیاره

1989 — سرکوب ناآرامی ها در جزایر ویرجین

1991 — عملیات نظامی گسترده در عراق (جنگ اول خلیج فارس)

1992 — 1994 — اشغال سومالیا و انجام خشونت بسیار مفرط علیه باشنده گان این کشور

1998 — حمله به سودان.

1999 — امریکا با پوشش ناتو جنگی را علیه یوگسلاویا براه انداخت. بمباردمان این کشور 78 روز به طول انجامید و یوگسلاویا از هم فروپاشید.

2001 — حمله و اشغال افغانستان به بهانه تعقیب گروه القاعده که بعدها ثابت شد القاعده را خود امریکایی ها تجهیز کرده اند!!!

2003 — حمله و اشغال عراق بدون مجوز سازمان ملل

2011 — حمله به لیبیا پس از پیروزی انقلاب این کشور و سرنگونی قذافی

2011 — حمایت رسمی از گروههای مسلح تروریستی در سوریه با هدف براندازی نظام منتخب ملت سوریه

2011 — اعلام حمایت رسمی از رژیم آل خلیفه در سرکوب قیام مردمی این کشور

2015 — اعلام پشتیبانی رسمی از آل سعود در جنگ این کشور علیه

2018 — حمله خودسرانه به سوریه

حال خودتان قضاوت کنید که خانه محور شرارت جهان کجاست!!!

 
 
جنایت‌های انگلستان در طول تاریخ
 
 
1. جنایت انگلیس در افغانستان
 
جنگ اول افغانستان و انگلیس (۱۸۳۹ – ۱۸۴۲) در بخش جنوبی دره هلمند روی داد. این جنگ، یکی از اولین لشکرکشی‌های بزرگ قرن نوزدهم در جریان رقابت‌ها بر سر تصاحب قدرت و نفوذ در منطقه آسیای مرکزی بود که با عنوان بازی بزرگ امپراتوری بریتانیا شناخته می‌شود. در این جنگ تعداد زیادی از مردم حوالی هلمند به قتل رسیدند و ترس و وحشت در افغانستان به وجود آمد. در عین حال، آبادانی و توسعه افغانستان متوقف شد و قتل و غارت در این کشور فزونی یافت و تعدادی از غیرنظامیان در این لشکرکشی کشته شدند.
 
 
2. اشغال هند و قحطی‌های کشنده
 
طی اشغال هند توسط نیروهای بریتانیا،‌ بر اساس منابع مختلف تاریخی، در دهه 1770 میلادی بیش از 10 میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور، بر اثر قحطی و گرسنگی، بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس و یا بر اثر فشار کار اجباری جان خود را از دست دادند. از سال 1942 نیز قحطی دیگری به دلیل تصمیم استعماری دولت بریتانیا و شخص چرچیل در هندوستان به وقوع پیوست که در حدود 5 میلیون هندی دیگر را به کام مرگ کشاند. طی سال‌های 1942 تا 1944 بین 3 /5 تا 5 میلیون هندی بر اثر قحطی جان باختند. به دستور چرچیل در این سال‌ها، تمامی کشتی‌هایی که برای انتقال مواد غذایی به هند مورد استفاده قرار می‌گرفت، به انتقال تجهیزات و آذوقه برای نیروهای نظامی انگلستان در شمال آفریقا به کار گرفته شدند و بدین ترتیب قحطی بزرگی این بار نیز در ایالت بنگال هند جان میلیون‌ها هندی را گرفت.
 
کشتار آمریت سر در پنجاب هندوستان به تاریخ 1919 یکی دیگر از فجایع جنگی انگلیس در هندوستان است. در طی این کشتار، معترضین به شکل مسالمت‌آمیز در مکانی جمع شدند تا به حکومت‌داری امپراتوری بریتانیا و شرایط اقتصادی اعتراض کنند. نیروهای انگلیسی به‌جای شنیدن صدای معترضین تمام خروجی‌ها را بستند و همه را به رگبار بستند. در عرض 10 دقیقه حدود 1000 نفر کشته و همین میزان به‌شدت زخمی شدند. پارلمان انگلستان سرتیپ ریجینالد دایر فرمانده نیروها که دستور شلیک را صادر کرده بود را احضار کرد ولی به وی مدال شجاعت داد و با پاداشی 900 هزار دلاری وی را ناجی هندوستان نامید.
 
 
3. جنگ بوئر در آفریقای جنوبی
 
انگلستان در طول جنگ‌های بوئر (1900 تا 1902) چندین هزار انسان بی‌گناه را فقط برای جلوگیری از خطرات احتمالی شورش داخلی، در اردوگاه‌های کار اجباری زندانی کرد. در عرض یک سال 10 درصد از مردم بوئر در مریضی و گرسنگی این اردوگاه‌ها مردند تا دولت بریتانیا به اهداف استعماری و اقتصادی خود در آفریقا برسد. سیاست‌های انگلیس برای کنترل مردم آفریقای جنوبی حدود 48 هزار کشته غیرنظامی، شامل زنان و کودکان برجای گذاشت. این آمار جدای از 30 هزار کشته‌شده جنگ بوئر است.
 
 
4. نسل کشی ایرانیان در سال‌های 1917 تا1919
 
در طول تاریخ، انگلیس جنایات متعددی را درایران مرتکب شده است. یکی از آن جنایات کشتار تقریبا 40% از جمعیت ایران درطول سال‌های 1917 تا1919 میلادی (۱۲۹۶ الی ۱۲۹۸)بوده است. به دیگر سخن انگلیس تقریبا 9 تا 10 میلیون نفر از جمعیت ایران را در طول این سال‌ها قتل عام کرد.
 
درآن دوران انگلیس نه تنها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران امتناع می‌کرد بلکه غلات ایران را غارت کرده و نیز اجازه نمی‌داد تا غلات و مواد غذایی از کشورهای دیگر، نظیر آمریکا، هند و ... وارد ایران شود و این امر باعث شده بود تا قیمت مواد خوراکی و غلات در ایران به شدت افزایش یابد و قحطی ایران را فرا بگیرد و در اثر گرسنگی و سوء تغذیه بین 9 تا 10 میلیون نفر از ایرانیان طی دو سال جان خود را از دست بدهند.
 
براساس اسناد وزارت امور خارجه آمریکا، جمعیت ایران در سال 1914 میلادی 20 میلیون نفر بوده است. این جمعیت در 5 سال بعد، یعنی در سال 1919 به 11 میلیون نفر تقلیل یافته است و علت آن سیاست نسل‌کشی انگلیس در ایران بوده است.
با وجود اعلام بی‌طرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلستان و روسیه تزاری از شمال و جنوب وارد ایران شدند و با توجه به نیاز این قوا به آذوقه تمام غلات و مایحتاج ایرانیان توسط قوای انگلیس حتی زیادتر از نیاز خودشان، جمع‌آوری شد.

میزان این قحطی درحدی بود که محمدقلی مجد نویسنده کتاب "قطحی بزرگ" معتقد است، هیچ کشوری مانند ایران از جنگ جهانی آسیب ندیده‌است. به عقیده وی، این بزرگترین قحطی تاریخ ایران و همچنین بزرگترین فاجعه تاریخ ایران بود که از حمله مغول در قرن سیزدهم میلادی نیز بسیار فراتر است.

به عقیده مجد، در این قحطی نزدیک به ۴۰%( ودر برخی دیگر از منابع ۲۵ درصد) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری‌های ناشی از آن نابود شدند و دولت بریتانیا به دلیل خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بین‌النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست‌های مالی -از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران- مسبب اصلی این بحران بود.

سربازان انگلیسی در مقابل جنازه مردمی که از گرسنگی جان باختند

 
 
5. بمباران شیمایی عراق توسط انگلیس
 
بمباران شیمیایی عراق به دستور چرچيل یکی از فجایع انسانی در طول تاریخ است. انگلیسی‌ها سلاح‌های‌ شیمیایی‌ خود را درعراق‌ آزمایش‌ کرده‌اند که مقدمات اشغال عراق در سال 2003 را فراهم کرد.
 
درسال‌ 1919 سرهنگ‌ آرتور هریس‌ ملقب‌ به‌ هریس‌ بمب‌ افکن‌ گفت‌: اعراب‌ و کردها اکنون‌ می‌‌فهمند که‌ معنی‌ واقعی‌ بمباران‌ چیست‌ زیرا ظ‌رف‌ 45 دقیقه‌ می‌توانیم‌ روستاها و یک‌ سوم‌ ساکنان‌ آن‌ را نابود کنیم‌.
 
در آن‌ زمان‌ فرماندهی‌ نیروی‌ هوایی‌ انگلیس‌ در آسیای غربی، آزمایش‌ سلاح‌ شیمیایی‌ بر اعرابی‌ که‌ سرسختانه‌ مقاومت‌ می‌‌کردند را تقاضا کرد. وینستون‌ چرچیل‌ وزیر جنگ‌ وقت‌ حمایت‌ گسترده‌ خود را از بکارگیری گازهای‌ سمی‌ برضد عشایر عراق اعلام‌ کرد. استفاده‌ از گازهای‌ کشنده‌ در سال‌ 1920 نیز ادامه‌ یافت‌. نیروی‌ هوایی‌ انگلیس‌ بار دیگر درسال‌ 1925 از این‌ سلاح‌ها برای‌ سرکوب‌ اهالی‌ سلیمانیه‌ عراق‌ استفاده‌ کرد. انگلیسی‌ها پاسخ ناآرامی‌های داخل عراق را با حملات شيميايي ارتش در جنوب، و بمباران جنگنده‌های نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در شمال و جنوب دادند. بمب‌گذاري، بمباران شبانه، بمب‌‌افکن‌های سنگین، بمب‌های تأخیری (که به خصوص جان کودکان را تهدید می‌کند) همه و همه در طول حملات بر روستاهای کاه‌گلی و سنگی توسط انگلیس در کشور عراق رخ داد.
 
نیروی هوایی سلطنتی در آغاز به منظور سرکوب شورش اعراب و کردها و محافظت از ذخایر نفتی تازه‌ اکتشاف‌شده و محافظت از شهرک‌نشینان یهودی در فلسطین و دور نگاه داشتن ترکیه به عراق اعزام شد. چرچیل به خصوص بر استفاده از سلاح‌های شیمیایی مصّر بود و می‌گفت این سلاح‌ها باید علیه "اعراب سرکش" به طور آزمایشی به کار روند. در این راستا حملات به روستاها آغاز شد.
 
یکی دیگر از روش‌های انگلیسی‌ها در برخورد با عراقیان به رگبار بستن اهالی قبایل در حال فرار از آلودگی شیمیایی بود. با این روش چندین هزار عراقی دیگر نیز کشته شدند.
 
 
6. قتل عام مردم آلمان توسط انگلیس در جنگ دوم جهانی
 
انگلستان و فرانسه در 3 سپتامبر 1939 علیه آلمان رایش اعلان جنگ دادند. دو روز بعد از این واقعه انگلستان بمباران شهرها و جمعیت غیرنظامی آلمان را آغاز کرد. در 5 سپتامبر 1939 اولین حملات هوایی علیه شهرهای کوکس‌هاون و ویلهلم‌شاون انجام گرفت؛ در 12 ژانویه 1940 شهر وسترلند بمباران شد. در 20 مارس، 110 بمب انفجاری و آتش‌زا بر فراز شهرهای کیل و هرنوم رها شدند. در این حمله یک بیمارستان به کلی تخریب شد. در آوریل 1940، بمب‌افکن‌های ارتش بریتانیا حملاتی فزاینده علیه شهرهایی انجام دادند که دارای هیچ نوع تأسیسات و اهمیت نظامی نبودند. وینستون چرچیل در 11 می 1940، و درست یک روز بعد از انتصاب به عنوان نخست‌وزیر و وزیر جنگ تصمیم گرفت دستوری مبنی بر انجام حملات هوایی وسیع علیه مردم غیرنظامی آلمان صادر کند. با این حال وی مردم انگلستان را از اتخاذ این تصمیم مطلع نکرد. قربانیان بمباران درسدن، تلفات و نحوه کشته شدن قربانیان، فجیع‌تر و فراتر از یک عملیات و بمباران ساده نظامی بود. هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود. وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمباران‌ها را در ساحل رودخانه الب به رگبار ببندند.
 
7 -تبعیدهای اجباری چین 1950
 
در دهه 1950 نیروهای مسلح کمونیست قصد داشتند مالای را باز پس بگیرند. نیروهای بریتانیایی با این بهانه که نمی‌توانند با لشکر مخفی کمونیست‌ها مقابله کنند و احتمال دارد کشاورزان به آن‌ها غذا دهند؛ به‌جای مبارزه با افراد مسلح ترجیح دادند کل کشاورزان را زندانی کنند؛ حدود نیم میلیون نفر. به همین میزان را نیز تبعید کردند. اردوگاه‌های کار اجباری فاقد هرگونه امکانات بود و در ازای غذای بسیار اندک مجبور بودند تمام روز را کار کنند. بسیاری در اثر گرسنگی و مریضی جان باختند. ارتباط کشاورزان با دنیای بیرون کاملاً قطع بود و اجازه نداشتند خانواده‌های خود را نیز ببینند. انگلستان برای مبارزه با مخالفین مسلح خود که تعداد زیادی هم نداشتند زندگی بیش از یک‌میلیون نفر را نابود کرد.
 برگه‌ای از تاریخ جنایات انگلیس +تصاویر
  
 
8-بازداشتگاه‌های قبرس 1955-1959
 
گفته می‌شود (تاریخ‌نگاران و دولتمردان انگلیسی می‌گویند) امپراتوری بریتانیا پس از آنکه فهمید دوران حکومت‌های امپریالیستی به سر آمده از کشورهای مستعمره خود خارج شد. این گفته به یک داستان تخیلی یا یک جوک خنده‌دار شبیه‌تر است تا یک واقعیت تاریخی. زندانی و شکنجه کردن بیش از 3000 هزار قبرسی به اسم مبارزه با تروریسم بین سال‌های 1955 تا 59 گواه این ادعاست. شکنجه‌های این بازداشتگاه‌ها بسیار فجیع است و شکنجه کنندگان دیوانه‌وار شهوت شکنجه کردن داشته‌اند.
 
نکته مهم این است که هیچ دادگاهی برای دفاع افراد برگزار نمی‌شد و حتی خود انگلیسی‌ها هم زحمت تحقیقات را نمی‌کشیدند؛ به هرکس مشکوک می‌شدند شکنجه‌اش می‌دادند. یا اعتراف می‌کرد یا زیر شکنجه مجبور می‌شد اعتراف کند؛ حتی اگر بی‌گناه بود. شکنجه‌های روزانه عبارت بود از؛ شلاق زدن با کابل‌های فلزی پر از میخ، فلفل کردن در چشم کودکان زندانی، غرق مصنوعی و اعدام‌های گزینشی و رندوم؛ یعنی هیچ‌کس امید ندارد فردا زنده باشد، شاید تو اعدامی امشب باشی.
 
 
9-اردوگاه‌های کنیا دهه 1950
 
مردم کنیا می‌خواستند که منابع کشور خودشان را در دست داشته باشند. هنوز کاری نکرده بودند که دولت استعمارگر انگلستان از ترس شورش مردم 1.5 میلیون نفر را در اردوگاه‌های کار اجباری زندانی کرد. آدم نمی‌داند به این ریاکاری بخندد یا گریه کند. شعار اردوگاه «کارگر و آزادی» بود. تا حد مرگ کارگران مجبور به کار می‌شدند و خیلی‌ها طاقت این کار سخت را نداشتند و می‌مردند. جنازه‌ها را در گورهای دسته‌جمعی می‌ریختند. کارگران به‌صورت رندوم اعدام می‌شدند تا همیشه ترس از شورش در دل بقیه باشد. جنایات این اردوگاه در عقل نمی‌گنجد. چشم‌ها را از کاسه در می‌آوردند. گوش‌ها را می‌بریدند. با سیم خاردار شلاق می‌زدند. مقعد مردها را با چاقو پاره می‌کردند. سینه زنان را می‌بریدند. مردها را با تبر اخته می‌کردند و به آن‌ها تجاوز می‌کردند. زنده‌زنده می‌سوزاندند. تعداد کشته‌ها 2000 نفر در اثر مریضی معمولی اعلام می‌شود اما اسناد واقعی و دست‌کاری نشده تاریخی کشته شدن چند صد هزار نفر را نشان می‌دهد. به همین فجیعی که گفته شد. کنیا در سال 1963 استقلال یافت.
 
برگه‌ای از تاریخ جنایات انگلیس +تصاویر
 
10-قحطی بنگال 1943
 
از 1 تا 3 میلیون نفر در یک قحطی قابل‌کنترل در منطقه بنگال کشته شدند. تاکنون تصور می‌شد که این قحطی در اثر بی‌لیاقتی رهبران امپراتوری در رسیدگی به مستعمراتشان است ولی در سال 2010 یک کتاب پیدا شد که نشان می‌داد قحطی عمدی بوده است. این قحطی توسط یک مرد مهندسی ‌شده بود: «چرچیل». او مانع دادن بخشی از آذوقه لشکر بسیار متنعم امپراتوری به مردم گرسنه شد. شاید تا اینجا برخی کار وی را طبیعی بدانند. ولی وی به کشتی‌های آمریکایی و کانادایی هم اجازه ورود نداد. حتی به دولت هند هم اجازه کمک به مردمش را نداد. از طرفی موجبات افزایش تورم و قیمت گندم را نیز فراهم کرد تا فشار بیشتری به مردم بیاید. وقتی هندی‌ها تلگراف زدند و گفتند که مردم ما دارند میمیرند. جواب چرچیل کوتاه بود: «پس چرا گاندی هنوز نمرده؟»
برگه‌ای از تاریخ جنایات انگلیس +تصاویر
 
11. کشتار مردم ایرلند شمالی
 
در شمال ایرلند شواهد معتبری در رابطه با تعداد موارد کشتار شهروندان غیرنظامی از سوی سربازان انگلیسی موجود است. بین سال‌های 1970 و 2000 پرسنل نظامی انگلیس بیش از 300 شهروند مرد، زن و کودک را به قتل رسانده‌اند. تمامی قربانیان غیرمسلح بودند و هیچ یک خطر جانی برای سربازان انگلیسی به شمار نمی‌رفتند. در میان کشته‌شدگان کشیشان کاتولیک، زنان مسن، کودکان و حتی دختران نوجوان به چشم می‌خورند. اسنادی از دولت انگلیس منتشر شده است که در سال 1972 به تمامی سربازان انگلیسی متهم به کشتار شهروندان غیرنظامی در شمال ایرلند بخشودگی تعلق گرفت.
 
 
12. کشتار مردم یمن
 
شکنجه‌گاه‌های عدن در یمن طی سال‌های 1963-1966 یکی دیگر از جنایت‌های انگلستان است. در دهه 1960 یمنی‌ها برای در دست گرفتن بندرگاه یمن دست به کار شدند. انگلیسی‌ها بهترین راه سرکوب مخالفان را در ایجاد شکنجه‌گاه‌های مخوف دیدند. نگه‌داری مخالفان در سلول‌های یخچالی با تن کاملاً برهنه موجب شد بسیاری از آن‌ها ذات‌الریه بگیرند و از بین بروند. سوزاندن بدن‌ها با سیگار، نشاندن زندانیان برهنه روی نیزه و تجاوز جنسی از دیگر شکنجه‌های این مراکز بود.- شکنجه‌گاه‌های عدن در یمن 1963-1966
 
 و اما بقیه داستان:
 

حدود صد و چهار سال از بزرگترین خیانت به ملت فلسطین و فراهم آوردن مقدمات اشغال اراضی آن‌ها با بیانیه بالفور می‌گذرد، آتش انگلیسی که تا همین امروز دامان فلسطینیان را گرفته است. در دهه‌های اخیر هم انگلیس با قرار گرفتن در کنار آمریکا و همراهی کردن آن در سیاست‌های تهاجمی و مداخله‌گری، منافع خود را در غرب آسیا دنبال کرده که حاصل آن برای منطقه بی‌ثباتی و رشد تروریسم، ناامنی و آشوب و از دست رفتن جان غیرنظامیان، فقر و آوارگی بوده است. نقش مستقیم و پشت پرده انگلیس در ایجاد بسیاری از بحران‌های منطقه از اعزام نظامیان به افغانستان و عراق با دروغگویی تا نقش حمایتی و مدیریتی در آشوب‌های سوریه و هم‌دست بودن در جنایات سعودی در یمن در دو دهه گذشته بر کسی پوشیده نیست.

جنگ افغانستان و عراق؛ فریبکاری روباه پیر

انگلیس به عنوان استعمار پیر در بیش از صد سال گذشته شکست‌های سنگینی را از مردم افغانستان متحمل شد و از این کشور گریخت. مردم افغانستان در سه جنگ خونین ارتش امپراتوری انگلیس را شکست دادند و دولت این کشور را وادار به پذیرش استقلال خود کردند. انگلیس که طعم تلخ موضع ضد بیگانه مردم افغانستان را چشیده بود تا سال‌ها خود را از صحنه این کشور دور نگه داشت تا اینکه در سال ۲۰۰۱ آمریکا و متحدان آن در قالب یک ائتلاف برای به اصطلاح مقابله با طالبان و القاعده به افغانستان لشکرکشی و این کشور را اشغال کردند.

این مداخله نظامی مقابله خونین و طولانی طالبان را در پی داشت و افغانستان را به باتلاقی برای آمریکا تبدیل کرد، طولانی‌ترین جنگ آمریکا که به بهانه حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز شد، در نهایت با ۲۴۰ هزار کشته و خروج تحقیرآمیز نیروهای غربی از افغانستان و به قدرت رسیدن دوباره طالبان در ۳۰ اوت ۲۰۲۰ پایان یافت.

بعد از افغانستان، نوبت عراق بود که با ادعای داشتن سلاح‌های کشتار جمعی هدف حمله آمریکا واقع شود و نیروهای انگلیسی آن را در یک حمله و اشغال تمام عیار به یک کشور مستقل همراهی کردند. فریبکاری تونی بلر نخست‌وزیر وقت انگلیس درباره ادعای وجود سلاح‌های کشتار جمعی در عراق و همراهی بی‌چون و چرای او با جورج بوش پسر رئیس‌جمهور جنگ‌طلب آمریکا در این حمله، سال‌ها بعد هدف تحقیقات دولتی انگلیس، کمیته بررسی جنگ عراق قرار گرفت که در نتایج خود اعلام کرد انگلیس با اطلاعات مخدوش و برمبنای قانونی ناکافی به جنگ عراق رفت. «جان چیلکات» رئیس هیأت تحقیق اعلام کرد آغاز جنگ عراق آخرین انتخاب ممکن نبود و دولت وقت انگلیس قبل از آن که راه‌های مسالمت‌آمیز و دیپلماتیک برای خلع سلاح عراق به بن‌بست برسد، تصمیم گرفت که به جنگ برود.

جنایات و خیانت‌های انگلیس در غرب آسیا

جنایات و خیانت‌های انگلیس در غرب آسیا

 

یافته‌های تحقیق جنگ عراق همچنین نشان داد که تهدید ناشی از تسلیحات کشتار جمعی عراق بزرگ و فوری جلوه داده شد و فرماندهان نظامی انگلیس توانایی‌های خود را بیش از حد خوش‌بینانه ارزیابی کردند و بر همین مبنا تصمیمات غلطی گرفتند. طبق این تحقیقات، تونی بلر در نامه‌ای به جورج بوش نوشته بود: «هرچه شود با تو هستم». تونی بلر هنگام ادای شهادت در برابر کمیته بررسی از کشته شدن نظامیان انگلیسی و جان دادن شمار فراوانی از مردم عراق ابراز تاسف و تایید کرد که اطلاعاتی که در مورد اهداف و اقدامات حکومت وقت عراق دریافت کرد، دقیق نبود، اما گفت که دولت صدام باید سرنگون می‌شد.

اخیراً اعطای عنوان شوالیه به تونی بلر از سوی ملکه انگلیس باعث اعتراض بسیاری در انگلیس از جمله مردم و روزنامه‌نگاران شد و بیش از یک میلیون نفر با امضای طوماری آنلاین مخالفت خود را با اعطای این عنوان به یک جنایتکار جنگی اعلام کردند. 

جنایات و خیانت‌های انگلیس در غرب آسیا

کاریکاتور میدل ایست مانیتور

جنایات جنگی و پنهانکاری ارتش و دولت انگلیس

در سال ۲۰۱۹ نتایج یک تحقیق مشترک روزنامه «ساندی تایمز» و «پانوراما» برنامه پربینندۀ بی‌بی‌سی نشان داد ارتش انگلیس در افغانستان و عراق دست به جنایات جنگی زده و دولت این کشور در این زمینه اقدامی برای مجازات عاملان این جرایم به عمل نیاورده است. طبق این نتایج، نظامیان انگلیسی علیه غیرنظامیان در افغانستان و عراق مرتکب اعمالی شدند که می‌تواند جنایت جنگی محسوب شود. کشته شدن سه کودک و یک مرد جوان افغان در سال ۲۰۱۲ توسط یکی از سربازان نیروهای ویژه انگلیس، از جمله جرایم جنگی بود که در این تحقیق به آن اشاره شده بود و مورد دیگری که این تحقیق به آن می‌پرداخت، اعمال خشونت علیه زندانیان عراقی توسط سربازان انگلیسی در سال ۲۰۰۳ بود.

جنایات و خیانت‌های انگلیس در غرب آسیا


 

این در حالی بود که دولت  ترزا می در فوریه سال ۲۰۱۷ تصمیم گرفت تا به تمامی تحقیقات در مورد جرایم جنگی ارتش این کشور به صورت ناگهانی پایان بخشد، تصمیمی که مورد انتقاد شدید سازمان‌های غیر دولتی از جمله عفو بین‌الملل قرار گرفت. وزارت دفاع انگلیس که خود ۱۰ بازرس ویژه را به منظور تحقیق در این باره منصوب کرده بود، خواستار پایان تحقیقات آنان شد و ارتکاب جرایم جنگی توسط نظامیان این کشور در افغانستان و عراق را انکار کرد.

در سال ۲۰۲۰ دیوان کیفری بین‌المللی اعلام کرد که با وجود یافتن «مبنای معقولی» برای باور به ارتکاب جنایات جنگی توسط نیروهای انگلیسی در جریان تهاجم و اشغال عراق، تحقیقات کاملی را درباره این جنایات انجام نخواهد داد و «فاتو بنسودا» دادستان ارشد وقت دیوان کیفری بین‌المللی در گزارش ۱۸۰ صفحه‌ای خود اعلام کرد که مسئولیت تحقیق و تعقیب جرایم برعهده انگلیس است. این در حالی بود که تا آن زمان انگلیس حتی در یک مورد از هزاران مورد شکایت علیه نظامیان این کشور، آن‌ها را مقصر نشناخته بود. با این حال، در گزارش دیوان کیفری بین‌المللی اتهامات بسیاری از موارد سوءاستفاده نظامیان انگلیسی که می‌توانست مصداق جنایت جنگی باشد، شامل کشتن غیرنظامیان، تجاوز و خشونت جنسی، سرپوش گذاشتن بر جنایات، شکنجه زندانیان، قصور نهادها در گزارش شکنجه و جنایات جنگی و ضرب و شتم نوجوانان در بازداشتگاه مطرح شده بود.

نقش انگلیس در بحران سوریه

از زمان شروع ناآرامی‌ها در سوریه در سال ۲۰۱۱ و با تشدید بحران در این کشور، غربی‌ها به‌ویژه آمریکا و انگلیس و فرانسه، در کنار متحدان عرب خود، از تروریسم در سوریه حمایت کرده و راهبرد فروپاشی دولت سوریه را در پیش گرفتند و اقدامات زیادی را در این راستا انجام دادند. این اقدامات از پشتیبانی مالی، لجستیکی، اطلاعاتی و تسلیحاتی تا آموزش نیروهای مسلح مخالف و حمایت مالی از آن‌ها را شامل می‌شد. هدف حمایت‌های همه‌جانبه‌ی آن‌ها از گروه‌های تروریستی مخالف دولت اسد، فرسایشی کردن جنگ سوریه و تضعیف دولت این کشور و در نهایت حذف اسد و روی کار آوردن دولت غربگرا بود. این گروه‌های تروریستی هم با پشتوانه‌ی سیاسی و مالی و آموزش توسط مستشاران نظامی کشورهای غربی به اقدامات وحشیانه‌ای علیه مردم بی‌گناه سوریه دست زدند که تاریخ مانند آن را کمتر به خاطر می‌آورد. 

«پیتر فورد» که بین سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ سفیر انگلیس در دمشق بود، در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۷ با شبکه «بی‌بی‌سی» سیاست‌های کشورش را در مورد سوریه در تمامی مراحل «نادرست» خواند و گفت انگلیس با تشویق و حمایت از گروه‌های شورشی در سوریه گام در مسیری گذاشت که محکوم به شکست بود. وی افزود: این  وضعیت به کشته و زخمی شدن صدها هزار غیرنظامی منجر شد و این قابل پیش‌بینی بود.

«رولاند دوما» وکیل و سیاستمدار سوسیالیست فرانسه و وزیر امور خارجه دولت «فرانسوا میتران» رئیس‌جمهور دهه ۸۰ این کشور نیز در اظهاراتی دست پشت پرده انگلیس در بحران سوریه را افشا کرد و گفت لندن دو سال پیش از آغاز بحران سوریه و به دلیل دشمنی دمشق با اسرائیل، افراد مسلح را برای جنگ در این کشور تجهیز کرده بود. نخست‌وزیر سابق فرانسه افزود آمریکا هم در این توطئه همراه با انگلیس بود و در واقع سیاست‌های لندن به طور غیرمستقیم پیرو سیاست‌های واشنگتن و همواره در تکمیل این سیاست‌ها بوده است.

اخیراً  پایگاه خبری «دیلی ماوریک» گزارش داد لندن حداقل ۳۵۰ میلیون پوند برای تبلیغ نیروهای مخالف و پروژه‌ها در مناطق تحت کنترل شورشیان در سوریه هزینه کرده است. مطابق این گزارش، هزینه این پروژه‌ها از صندوقی به نام «صندوق وایت‌هال برای ثبات، امنیت و [جلوگیری از] درگیری» تأمین شده است. بر اساس این گزارش، بودجه انگلیس برای گروه‌های معارض سوریه بلافاصله پس از شورش‌ها علیه اسد در اوایل سال ۲۰۱۱ آغاز شد و همزمان با برنامه مخفی لندن برای سرنگونی دولت سوریه با متحدانش در آمریکا، کشورهای حاشیه خلیج فارس و ترکیه بوده است. این رقم ۳۵۰ میلیون پوندی حداقل پول صرف شده در نظر گرفته شده، زیرا شامل فعالیت‌هایی که از بودجه سیاه انگلیس تأمین می‌شوند، از جمله عملیات اطلاعاتی نیست. 

دستان آلوده انگلیس در جنایات علیه مردم یمن

از آغاز حملات ائتلاف سعودی-اماراتی به یمن در تاریخ ششم فروردین ماه ۱۳۹۴، لندن در حال ارائه انواع حمایت‌های تسلیحاتی، لجستکی و اطلاعاتی به ائتلاف متجاوز بوده است. به همین دلیل سازمان ملل متحد، انگلیس، ایالات متحده و فرانسه را در جنایات جنگی در یمن شریک خوانده و «ملیسا پارک» کارشناس هیأت مستقل سازمان ملل در یک کنفرانس خبری در سال ۲۰۱۹ گفت: روشن است که ادامه ارسال اسلحه به طرف‌های درگیر در مخاصمه، به ادامه درگیری‌ها انجامیده و رنج مردم یمن را طولانی کرده است. 

این در حالی است که عربستان سعودی و امارات عربی متحده، طرف‌های اصلی ائتلافی که مردم یمن را هر روز هدف بمباران قرار می‌دهند، از بزرگترین خریداران تسلیحات انگلیس، آمریکا و فرانسه هستند. کارشناسان سازمان ملل در گزارشی که به «میشل باشِلِه» رئیس اداره حقوق بشر این سازمان ارائه شد، اعلام کردند قانونی بودن ارسال اسلحه توسط فرانسه، انگلیس، آمریکا و سایر کشورها جای سوال دارد.

جنایات و خیانت‌های انگلیس در غرب آسیا

اخیراً «جرمی کوربین» رهبر سابق حزب کارگر و نماینده کنونی پارلمان انگلیس از حوزه انتخابیه «لندن بزرگ» بعد از حمله ائتلاف متجاوز عربستان سعودی به یک زندان در استان صعده یمن که به گفته کمیته بین‌المللی صلیب سرخ بیش از ۱۰۰ کشته و زخمی بر جای گذاشت،  به شدت به مواضع دولت انگلیس در قبال عربستان سعودی و جنگ یمن تاخت و لندن را همدست جنایت‌های ائتلاف سعودی خواند.

«اُوِن جونز» ستون‌نویس روزنامه انگلیسی «گاردین» هم در مطلبی با اشاره به رسوایی‌های اخیر دولت لندن در برگزاری مهمانی در بحبوحه محدودیت‌های کرونایی، نوشت رسوایی به مراتب بزرگتر از مهمانی‌ها در «داونینگ استریت»، هم‌دستی لندن در جنایات ریاض علیه یمنی‌ها است که در یک دنیای عادلانه می‌توانست به سقوط بوریس جانسون نخست‌وزیر انگلیس منتهی شود. به نوشته این روزنامه، «به مدت هفت سال، ائتلاف تحت هدایت عربستان سعودی کشور فقیر (یمن) را با بمب‌هایی که بسیاری از آن‌ها توسط انگلیس تامین می‌شود، درهم کوبیده و از طریق اتحاد نظامی سرسخت لندن با دیکتاتوری سعودی، دولت ما به طور مستقیم در این جنایات شریک است».

بر اساس تحقیقات «کارزار علیه تجارت اسلحه» (CAAT)، «بی‌اِی‌ئی سیستمز» (BAE Systems) شرکت صنایع نظامی و هوافضایی بریتانیایی از سال ۲۰۱۵ تاکنون ۱۷.۶ میلیارد پوند تسلیحات و خدمات نظامی به دیکتاتوری سعودی فروخته و دارای ۶۷۰۰ کارمند در عربستان سعودی است. به لطف بررسی قضایی ارائه شده توسط این گروه انگلیسی در سال ۲۰۱۹، دادگاه استیناف دریافت که تصمیم دولت انگلیس برای تداوم دادن مجوز تجهیزات نظامی به عربستان سعودی غیرقانونی است، اما لندن با این استدلال که تنها در برخی موارد حملاتِ هوایی قوانین بشردوستانه نقض شده، فروش تسلیحات را از سر گرفت. انگلیس در حالی به تسلیح و حمایت از تلاش‌های جنگی عربستان ادامه می‌دهد که کمک‌های بشردوستانه خود به یمن را در سال ۲۰۲۱ به نصف کاهش داد و به گفته سازمان ملل این کشور با بدترین بحران انسانی در جهان روبه‌روست.

 
جنایت‌های فرانسه
 
 
1. جنگ الجزایر
 
در 18 مه 1830 فرانسه به بهانه آن که فرمانروای الجزایر، سه سال پیش از آن، برای وصول هفت میلیون فرانک طلب این کشور از فرانسه، پاریس را تهدید کرده بود، دستور حمله به الجزایر را صادر کرد. اما بر خلاف تصور دولت‏مردان فرانسه، مردم الجزایر در مقابل حمله به کشورشان به شدت مقاومت کردند و حتی پس از اشغال این کشور توسط سربازان فرانسوی، امیر عبدالقادر الجزایری، سال‏ها با آن‏ها مبارزه کرد. با این وصف، به دلیل برتری تجهیزات فرانسویان، آنان پس از کشتار و شکنجه مردم و تجاوز به عنف در این کشور و سرکوب مقاومت آزادی‏خواهان مسلمان الجزایری، بر این کشور مسلط شدند.
 
سرانجام در سال 1962، پس از یک جنگ استقلال‌طلبانه خونین که طی آن بین 500000 تا 1500000 نفر به دست ارتش فرانسه و جبهه ملی آزادی کشته شدند، کشور الجزایر به پایتختی الجزیره اعلام استقلال کرد. بهانه حمله به الجزایر ادب کردن پادشاه آن کشور خوانده شد اما نتیجه آن تخریب آبادی الجزایر و آوارگی ملت آن و شکنجه و کشتن هزاران الجزایری و تجاوز وحشیانه به نوامیس آنان بود. از جمله جنایت‌های تاریخی این اشغال جدا کردن سر مسلمانان توسط نیروهای فرانسوی در الجزایر بود.
 
 

انقلاب الجزایر
سربازان فرانسوی، سر آزادی‌خواهان الجزایری رو روی نیزه زده و با آن‌ها عکس می‌گیرند 
 
2. جنایات فرانسه در جنگ جهانی دوم
 
کشتار آندلوت یکی از فجایع جنگی فرانسوی‌ها در 12 سپتامبر 1944 است. در این تاریخ نیروهای فرانسوی حدود 500 اسیر آلمانی را در انباری جمع کردند و به دستور فرمانده با تانک به جمعیت شلیک کردند. دست و پای قربانیان به همه سو پراکنده می‌شد و آن‌هایی که هنوز نفس می‌کشیدند را با مسلسل تیرباران کردند.
 
در دوران جنگ جهانی دوم، در آوریل 1945 شهر فرودنشتات در جنوب غربی آلمان مورد هجوم نیروهای فرانسوی قرار گرفت. فرانسوی‌ها این شهر را که مردم غیرنظامی در آن سکونت داشتند به مدت 16 ساعت زیر توپ گرفتند. حدود 600 ساختمان، یعنی 95 درصد از کل شهر در این چند ساعت نابود و 1400 خانوار آواره شدند. فرانسوی‌ها طی حملات بعدیشان از هر گونه خشونت و تجاوزی استفاده کردند. سربازان فرانسوی سربازان آلمانی را آغشته به گازوئیل می‌کردند و به آتش می‌کشیدند و سوختنشان را تماشا می‌کردند. صدها اسیر آلمانی در فرودگاه لو بورژه در نزدیکی پاریس کشته شدند و بسیاری از اسرا زیر چرخ‌های تانک توسط فرانسوی‌ها از بین رفتند.
 
 
3. کمک‌های فرانسه به رژیم بعث در جنگ تحمیلی علیه ایران
 
مجموعه کمک‌های نظامی و اطلاعاتی فرانسه از قبل از جنگ ایران و عراق یعنی سال ۱۹۷۳ شروع شد و با شروع جنگ ۸ ساله نیز این کمک‌ها شدت گرفت. حجم کمک‌های نظامی و فروش تجهیزات فرانسه به عراق در طول جنگ تا حدی بود که این کشور در رده دوم فروشندگان تسلیحات به عراق قرار گرفت. با توجه به سند شماره 2099/4/53/د مورخ ۲ آوریل ۱۹۸۷ وزارت دفاع عراق، فیلیپ روندو، از نقش خود در ارسال هواپیماهای میراژ و موشک‌های رولاند خطاب به عدنان خیرالله سخن می‌گوید. وی همچنین خبر از بحث در هیئت دولت فرانسه بر سر امکان دست‌یابی محدود عراق به سلاح هسته‌ای در جنگ می‌دهد.
 
دکترین نیروی هوایی عراق بیش از شوروی به فرانسه نزدیک بود. رژیم بعث از بهترین خلبانان خود بجای هواپیماهای شوروی، بر روی هواپیماهای فرانسوی استفاده می‌کرد. فرانسه قرار داد فروش ۱۳۳ فروند داسو میراژ اف۱ را بین سال‌های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۷ با عراق امضا کرد. فرانسه ۵ فروند سوپر اتاندارد در اختیار عراق قرار داد که به موشک اگزوست مجهز شده و در جنگ نفتکش‌ها توسط عراق بکار گرفته شد. در همین راستا، فرانسه هلیکوپترهای آئروسپاسیال آلوئت ۴ پوما (بالگرد) سوپر فرلون را در اختیار عراق قرار داد.
 
اطلاعاتی که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد نشان می‌داد که فرانسه از تأمین کنندگان زنجیره تولید بمب‌های شیمایی برای عراق علیه ایران بوده‌است. ده‌ها هزار ایرانی که بخش عمده‌ای از آنان را غیر نظامیان تشکیل می‌دادند از جمله ده‌ها هزار کرد عراقی با بمب‌های شیمایی صدام قتل‌عام یا مجروح شدند و پس از تحمل سال‌ها درد و رنج از دنیا رفتند.
 
 
4. عملیات هوایی، نظامی و اطلاعاتی فرانسه علیه لیبی
 
فرانسه در سال 2011 میلادی نقش مهمی در حملات هوایی ناتو به لیبی داشته است. پاریس همچنین تایید کرده است که یک پایگاه نظامی پیشرفته را در شمال نیجر در مرز لیبی احداث کرده است. حمله هوایی علیه ارتش لیبی اولین بار توسط نیروی هوایی فرانسه انجام شد و طی اقدامات نیروهای فرانسوی، بسیاری از غیرنظامیان کشته شدند.
 
 
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 

:: بازدید از این مطلب : 269
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 29 بهمن 1400

 

در ادامه ماجرای هولناک کشف گورهای جمعی کودکان بومی کانادا، بومیان این کشور از کشف 54 گور بی‌نشان دیگر در محل ۲ مدرسه شبانه‌روزی سابق در استان «ساسکاچوان» خبر دادند. به گزارش «وطن‌امروز»، بومیان «کیسی‌کوز» کانادا از کشف شواهدی از ۵۴ گور بدون نشان دیگر در محل مدارس شبانه‌روزی «فورت پِلی» و «سنت فیلیپ» در استان «ساسکاچوان» خبر دادند. بر اساس گزارش رسانه‌ها، این آخرین یافته در ادامه موجی است که یک بحث ملی را درباره سیستم مدارس شبانه‌روزی کودکان بومی کانادا به راه انداخته است. تحقیقات بومیان در سراسر این کشور به شواهدی از بیش از ۱۳۰۰ گور بی‌نشان از بهار گذشته منتج شده است. همین چند هفته پیش، سران بومی در استان «بریتیش کلمبیا» در غرب این کشور گفتند ۹۳ گور بی‌نشان را در نزدیکی یک مدرسه شبانه‌روزی سابق کشف کرده‌اند. این مدارس شبانه‌روزی اجباری با بودجه دولتی بخشی از سیاستی بود که هدف آن جذب کودکان بومی و نابودی فرهنگ‌ها و زبان‌های بومیان بود. حدود ۱۵۰ هزار کودک بومی از خانواده‌های‌شان جدا شده و به این مدارس برده شدند. بازماندگان مدت‌ها شهادت داده بودند کودکانی که در مدارس جان خود را از دست داده‌اند، در زمین‌های بدون نشان دفن شده‌اند. «تد کوئوزنس» رئیس پروژه جست‌وجوی بومیان ساسکاچوان گفت فناوری رادار نفوذی زمین نشان می‌دهد ۴۲ گور در محوطه مدرسه مسکونی فورت پلی و ۱۲ گور دیگر در سنت فیلیپ وجود دارد. وی روز سه‌شنبه در یک کنفرانس خبری گفت این کشف با شهادت بازماندگان مدرسه شبانه‌روزی سابق مطابقت دارد. به گزارش سی‌بی‌سی نیوز، رئیس «لی کیچیمونیا» هم گفت: زمان بسیار سختی خواهد بود... با دانستن اینکه ما در جامعه خود قبرهای بی‌نشانی داریم؛ جایی که هر روز راه می‌رویم، هر روز رانندگی می‌کنیم. ما از کنار آنها گذشتیم و هرگز متوجه نشدیم آنجا قبرهایی وجود دارد. فورت پلی از سال ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ به عنوان یک مدرسه شبانه‌روزی فعالیت می‌کرد. ساختمان مدرسه سنت فیلیپ هم که از سال ۱۹۰۲ تا ۱۹۱۴ قبل از بسته شدن به دلیل شرایط نامناسب به عنوان یک پانسیون برای دانشجویان استفاده می‌شد، سال ۱۹۲۷ به عنوان یک مدرسه شبانه‌روزی برای بومیان بازگشایی شد و مانند اکثر این نوع مدارس، توسط کلیسای کاتولیک روم اداره می‌شد. این ۲ مدرسه در شرق ساسکاچوان قرار داشتند. بیش از ۱۳۰ مدرسه شبانه‌روزی بین سال‌های ۱۸۷۴ تا ۱۹۹۶ در کانادا راه‌اندازی شد که شرایط داخلی مدارس ناپسند بود. ساختمان‌های آنها اغلب بدساخت، با گرمایش ضعیف و غیربهداشتی بود و کودکان در معرض آزار عاطفی، فیزیکی و جنسی قرار داشتند. گزارش برجسته کمیسیون حقیقت و آشتی (TRC) که سال ۲۰۱۵ منتشر شد، به این نتیجه رسید که سیستم مدارس مسکونی کانادا مصداق «نسل‌کشی فرهنگی» بوده است. حداقل ۳۲۰۰ کودک بومی حین تحصیل مدارس جان خود را از دست دادند، اگر چه گفته شده این تعداد احتمالا بسیار بیشتر است. «موری سینکلر» رئیس سابق کمیسیون حقیقت و آشتی تخمین‌ زده حدود ۶۰۰۰ کودک احتمالا هرگز به خانه برنگشتند. اخیرا نشریه آمریکایی «فارین پالیسی» در گزارشی به مناسبت روز «مردم بومی» در آمریکا به جنایات انجام شده در حق بومیان این کشور و مقایسه موارد مشابه در کانادا که در قالب گورهای جمعی کشف شده کودکان بومی از آن پرده برداشته شده، پرداخت. 
 
* فهرست گورهای بی‌نام و نشان کودکان بومی در کانادا
با پیدا شدن ۵۴ گور بدون نشان دیگر در محل این مدارس شبانه‌روزی در استان ساسکاچوان، شمار دانش‌آموزان بومی کشته شده به بیش از 1900 نفر رسید. پیش از این نیز موارد زیر به عنوان گورهای دسته جمعی در کانادا کشف شده بود: 
- مدرسه شبانه‌‌روزی در جزیره‌ای در دریاچه ویلیامز، در استان سنت جوزف: 25 ژانویه 2022 از کشف بقایای اجساد 93 کودک خبر داد. 
- مدرسه شبانه‌روزی در جزیره کوپر واقع در استان بریتیش کلمبیا: 13 جولای 2021 قبیله بومی «پنلاکوت» (Penelakut) از کشف بقایای 160 کودک بومی که در محل این مدرسه مدفون بودند خبر داد. 
- مدرسه شبانه‌روزی کاملوپس ایندین در بریتیش کلمبیا: 27 مه 2021 ‌گروه بومی Tk’emlúps te Secwepemc از کشف بقایای اجساد ۲۱۵ کودک در نزدیکی زمین این مدرسه شبانه‌روزی خبر داد. 
- مدرسه شبانه‌روزی ماریوال ایندین در ساسکاچوان: 24 ژوئن 2021 گروه بومی Cowessess First Nation از کشف گورهای بی‌نام و نشان ۷۵۱ کودک در محل این مدرسه سابق که تحت مدیریت کاتولیک‌ها بود، خبر داد. 
- مدرسه سنت یوجینز میشن در بریتیش کلمبیا: 30 ژوئن 2021 گروه بومی aq’am First Nation از کشف بقایای اجساد ۱۸۲ تن شامل تعداد نامشخصی کودک در سال ۲۰۲۰ در نزدیکی محلی که سابقا برای مدرسه مذکور بود و به دست کاتولیک‌ها اداره می‌شد، خبر داد. 
- مدرسه شبانه‌روزی برندون ایندین در مانیتوبا: از سال ۲۰۱۲ تحقیقاتی برای شناسایی افراد مدفون در ۳ محل نزدیک این مدرسه انجام شده است. این مدرسه تحت مدیریت کلیساهای متودیست متحد بود. به گفته یک گروه بومی، ۱۰۴ تن در آن محل‌ها مدفون شده‌اند که مرگ ۷۸ نفر از آنان ثبت شده است. 
- مدرسه شبانه‌روزی موسکووکوان در ساسکاچوان: اوایل دهه ۹۰ میلادی، زمانی که کارگران در نزدیکی این مدرسه تحت مدیریت کاتولیک‌ها روی لوله‌های آب کار می‌کردند، استخوان‌ها یکی ‌یکی پدیدار شد. گروه بومی موسکووکوان فرست ‌نیشن در همکاری با ۲ دانشگاه ۳۵ گور بی‌نام و نشان را در سال ۲۰۱۸ پیدا کرد.
 

گورهای دسته جمعی و ادعاهای پوچ حقوق بشری کانادا

این روزها گزارش‌های زیادی درباره کشف گورهای جمعی از کانادا منتشر می‌شود که یک رسوایی بزرگ برای کشوری غربی و پر مدعا در زمینه حقوق بشر است.

سال‌های سال است که رژیم حاکم در کانادا با همدستی کلیسای کاتولیک، صاحبان و مالکان اصلی این سرزمین را قتل عام کرده و در گورهای جمعی دفن کرده‎اند، اما غافل از این که ماه هیچگاه پشت ابرها نمی‌ماند و سرانجام نمایان می‌شود.

کانادا در جنگ‌هایی که آمریکا در اقصی نقاط جهان راه می‌اندازد مشارکت می‌کند؛ نیروهای نظامی کانادا در جنگ‌هایی همچون حمله آمریکا به عراق مشارکت داشته‎اند.

حضور نیروهای کانادایی در عراق و افغانستان باعث مرگ بسیاری از مردم این کشور شده است، مشارکت کانادا برای حضور نظامی ارتش این کشور در دیگر کشورها نه نت‌ها باعث ایجاد امنیت و صلح نشده بلکه بر شدت ناامنی و جنگ افزوده است علاوه بر آن فروش سلاح به دیگر کشورهایی که جنگ افروز هستند، عاملی برای تشدید جنایات جنگی در جهان است.

کانادا با این سابقه جنایات در داخل و خارج، کشورهای دیگر را به نقض حقوق بشر متهم می‌کند و با چنین اتهاماتی در برنامه تحریم‌های آمریکا علیه دیگر کشورها نیز مشارکت دارد.

کانادا حتی داروهایی که کشورهای تحت تحریم نیاز دارند، صادر نمی‌کند و در بحرانی که به خاطر ویروس کرونا ایجاد شده از فروش داروهای ویژه این بیماری به کشورهایی که نیازمند آن هستند، امتناع می‌کند.

اما همین کشور مسابقه فروش سلاح به رژیم‌ها و کشورهایی را با دیگر رقیبان خود دارد، تا هر چه بیشتر سلاح بفروشد و سود این معامله را ببرد.

کانادا بدون توجه به آنکه این سلاح‌ها علیه چه افرادی استفاده می‌شود تنها در اندیشه سودی است که از فروش آن می‌برد.

عربستان سعودی سال‌های است علیه مردم یمن جنایت می‌کند.

سعودی‌ها در این جنایات از حمایت‌های آمریکا برخوردارند و در طول این سال‌ها میلیاردها دلار سلاح از آمریکا خریداری کرده و آن‌ها را علیه مردم مظلوم یمن به کار برده است.

در این مسابقه تسلیحاتی کانادا نیز اقدام به فروش سلاح به عربستان کرده است.

با وجود مخالفت‌های گسترده حقوق بشری، کانادا طی سال ۲۰۲۰ حدود ۷۴ میلیون دلار سلاح به عربستان فروخته است.

روزنامه کانادایی «گلوبال میل»، می‎گوید این کشور مجوز کارگزاری را برای یک شرکت که مواد منفجره به ارزش ۷۳.۹ میلیون دلار به عربستان سعودی می‌فرستد، صادر کرده است.

فروش تسلیحات به عربستان سعودی در حالی صورت گرفته که گروه‌های حقوق بشری خواستار توقف فروش سلاح به عربستان به دلیل جنگ علیه یمن و نقض حقوق بشر شده‎اند.

کانادا یک قرارداد فروش سلاح و ادوات جنگی به ارزش بیش از ۱۵ میلیارد دلار با عربستان امضا کرده است.

کانادا سال گذشته نیز حدود ۳ میلیارد دلار تجهیزات نظامی به عربستان سعودی فروخته بود.

مردم یمن سال‌ها است که با حملات نظامی سعودی‌ها در شرایط بسیار بحرانی قرار دارند، علاوه بر آن کمبود و نبود مواد غذایی، نبود امکانات بهداشتی و درمانی مردم این کشور را در شرایط مرگ تدریجی قرار داده است.

آیا دولت کانادا برای امداد رسانی به مردم یمن هم پیش قدم است یا تنها در زمینه فروش سلاح به رژیم جنایتکار سعودی اقدام می‌کند؟

کانادا اگر مدعی حقوق بشر است اکنون باید نه تنها برای پایان دادن به جنگی که سعودی‌ها علیه مردم یمن راه انداخته‎اند، پیشگام باشد بلکه در کمک‌های انسان دوستانه نیز در صف نخست امداد رسانی باشد، اما هیچ نشانه‌ای از این گونه رفتار در دولتمردان کانادا دیده نمی‌شود.

 گزارش این کمیسیون در سال ۲۰۱۵، جست و جوی گور دسته جمعی در مدارس مذکور را براساس شهادت حدود ۷ هزار نفر از بازماندگان این مدارس اجتناب ناپذیر خواند.
 اما مخالفت‌ها با این امر سبب شد، جست و جو برای یافتن گورهای مذکور از چند ماه آغاز شود. در سال‌های ۱۸۸۳ تا ۱۹۹۷ بیش از ۱۵۰ هزار کودک بومی کانادا به اجبار برای تحصیل در این مدارس از خانواده هایشان جدا شدند.
 جست و جو در محوطه ۴ مدرسه از مجموع ۱۳۹ مدرسه شبانه روزی کودکان بومی به کشف بقایای هزار و سیصد جسد منجر شد.
 در حالی که آمارهای رسمی شمار کودکان بومی جان باخته در این مدارس را حدود ۴ هزار نفر می‌دانند، واقعیت‌های موجود از چند برابری بودن این آمار حکایت دارند.
 واقعیت این است که شرایط این مدارس عامل اصلی مرگ و میر دانش آموزان بود.
 تهویه نامناسب، نبود امکانات بهداشتی، ازدحام جمعیت، کمبود کارکنان، نبود سیستم‌های گرمایشی و سرمایشی و تغذیه نامناسب از مهم‌ترین ویژگی‌های این مدارس بودند.
 موضوع تغذیه و کمبود، مهم‌ترین موضوع در این مدارس بود که تضعیف سیستم ایمنی کودکان بومی را در پی داشت.
 بازماندگان این مدارس می‌گویند که همیشه گرسنه بودند، برای دریافت غذا باید گریه می‌کردند، غذاهایشان اغلب فاسد و بدبو بود.
 در همین حال دولت کانادا از این کودکان برای انجام آزمایش‌های تغذیه‌ای استفاده می‌کرد.
 در یک مورد در سال‌های ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۲ بیش از هزار کودک بومی در ۶ مدرسه شبانه روزی تحت آزمایش تغذیه قرار گرفتند.

این اتفاق‌ها در حالی رخ می‌دادند که مقام‌های دولتی و کلیسا به خوبی از گرسنگی و سوءتغذیه در این مدارس آگاه بودند، اما اقدامی در این رابطه انجام ندادند.

 بازماندگان این مدارس پس از خروج از مدارس، در طول زندگی خود نیز از بیماری‌های مزمن مانند چاقی، دیابت نوع ۲ و فشار خون بالا رنج می‌برند.
 شمار زیادی از کودکان بومی در این مدارس به دلیل بیماری‌های همه گیر مانند سل، سرخک، آنفلوآنزا، ... جان خود را از دست دادند.
 کودکان بیمار در برخی از موارد بدون اطلاع خانواده هایشان به بیمارستان‌های در نظر گرفته شده برای قومیت‌های نژادی فرستاده می‌شدند.
 چنین بیمارستان‌هایی با هدف طولانی‌تر کردن مدت حضور کودکان بومی در بیمارستان برای آموختن زبانن غیربومی، از درمان آن‌ها خودداری می‌کردند.
 در سال ۱۹۰۷، یک مقام کانادایی پس از بازدید ۳۵ مدرسه شبانه روزی کودکان بومی، اعلام کرده بود که ۲۵ درصد کودکان بومی در این مدارس، جان خود را از دست دادند؛ البته در یک مدرسه، این میزان ۶۹ درصد بود.
 
 

:: بازدید از این مطلب : 306
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 16 بهمن 1400

وز گذشته وب‌سایت سازمان صهیونیستی اتحادیه ملی برای دموکراسی (NUFDI) اعلام کرد که نشستی را با حضور چهره‌های ضد ایرانی برگزار خواهد کرد. در این نشست دو عضو سابقه کابینه ترامپ سخنرانی خواهند کرد. الیوت آبرامز نماینده سابق آمریکا در امور ایران و نیز برایان هوک ازجمله حاضران در این همایش خواهند بود. نکته جالب در این نشست حضور کاوه مدنی به‌عنوان سخنران دریکی از پنل های این نشست است. کاوه مدنی، معاون عیسی کلانتری در سازمان محیط‌زیست در دولت روحانی بوده است. مدنی به اتهام جاسوسی مدتی نیز در بازداشت به سر برده و پس‌ازآن از کشور متواری شده است.

حضور کاوه مدنی در کنفرانس سازمان صهیونیستی/ نخبه اصلاح‌طلب جاسوسی خود را تایید کرد! + عکس


دادستان تهران وقت تهران در ۲۱ بهمن ۹۶، در توضیح این بازداشت مدنی و ۶ جاسوس محیط زیستی دیگر گفته است: «متهمان پرونده با هدایت افسران اطلاعاتی سیا و موساد مأموریت‌های سه‌گانه‌ای را شامل موضوعات زیست‌محیطی، نفوذ در جامعه علمی ایران و جمع‌آوری اطلاعات از اماکن حساس و حیاتی کشور ازجمله پایگاه‌های موشکی کشور، دنبال می‌کرده‌اند» و «برخی متهمان به انجام سفرهای متعدد به سرزمین‌های اشغالی ازجمله به‌منظور شرکت در کنفرانس منارید که با حضور افسر اطلاعاتی موساد در رژیم صهیونیستی برگزارشده، اقرار و اذعان کرده‌اند».طبق توضیح مقام قضایی وقت، اعضای این شبکه در برخی از مناطق استراتژیک کشور تعدادی دوربین در ظاهر برای رصد امور زیست‌محیطی نصب‌کرده بودند که درواقع پوششی برای رصد فعالیت‌های موشکی کشور بوده و تصاویر و اطلاعات ثبت‌شده را برای بیگانگان ارسال می‌کرده‌اند.

حضور کاوه مدنی در کنفرانس سازمان صهیونیستی/ نخبه اصلاح‌طلب جاسوسی خود را تایید کرد! + عکس


در ۲۷ فرودین ۹۷، اخباری منتشر شد که معاون سابق بین‌الملل، نوآوری و مشارکت فرهنگی-اجتماعی سازمان حفاظت محیط‌زیست، کاوه مدنی کشور را ترک کرده است. این در حالی بود که او درروند تحقیقات قضائی درباره پرونده جاسوسی محیط‌زیست قرار داشت و خروج او از کشور، یک اتفاق ساده نبود. بعدتر، در ۹ اردیبهشت آن سال، حجت‌الاسلام محسنی اژه‌ای، سخنگوی وقت دستگاه قضا، در نشست خبری خود گفت که به‌صورت قانونی از کشور خارج‌شده و تقاضای رفع ممنوع‌الخروجی وی توسط معاونت ذی‌ربطی در وزارت اطلاعات صورت گرفته است.

ازجمله اتفاقات مهم در آن زمان مواضع عیسی کلانتری رئیس سازمان محیط‌زیست در دفاع از کاوه مدنی بود. کلانتری، کسی از روز اول بازداشت متهمان جاسوسی، تا آخرین روز حضور در دولت به‌صورت سفت‌وسخت از آن‌ها دفاع کرده و نهاد امنیتی و قوه قضائیه را بابت این قضیه تخطئه می‌کرد.

پس از متواری شدن مدنی از ایران؛ محمود صادقی نماینده لیست امید در مجلس دهم در توئیتی با ردگم‌کنی و نخبه خواندن کاوه مدنی نوشت «امروز از یک منبع موثق شنیدم کاوه مدنی معاون سازمان حفاظت محیط‌زیست، ایران را ترک کرده است. همسر او نیز که ممنوع‌الخروج شده بود با رفع ممنوع‌الخروجی کشور را ترک کرد. درس عبرتی برای نخبگان ایرانی مقیم خارج از کشور!»

حضور کاوه مدنی در کنفرانس سازمان صهیونیستی/ نخبه اصلاح‌طلب جاسوسی خود را تایید کرد! + عکس


نزدیک به سه سال پس از فراری دادن کاوه مدنی از ایران؛ حضور او در یک همایش صهیونیستی با مشارکت بخش گسترده‌ای از ضدانقلاب، این سؤال را در رسانه‌ها مطرح کرده است که ن یکی از سر شبکه‌های اصلی جاسوسی و نفوذ در داخل را فراری داده‌اند، سطح نفوذ این افراد در دولت وقت به حدی بوده است که جیسون رضاییان جاسوس هسته‌ای در شرح آن نوشته است که حتی مزه آدامس پرزیدنت ایران (حسن روحانی) را نیز می‌دانستیم!

 ***

بعد از بازداشت شماری از متهمان به جاسوسی از مراکز نظامی (در پوشش فعالیت‌های محیط زیستی) در اواسط زمستان ۹۶، کاوه مدنی لاریجانی معاون عیسی کلانتری در سازمان حفاظت از محیط زیست نیز برای مدتی کوتاه بازداشت شد.

عباس جعفری‌دولت‌آبادی، دادستان تهران، در ۲۱ بهمن ۹۶، در توضیح این بازداشت‌ها گفت:

"متهمان پرونده با هدایت افسران اطلاعاتی سیا و موساد مأموریت‌های سه گانه ای را شامل موضوعات زیست محیطی، نفوذ در جامعه علمی ایران و جمع آوری اطلاعات از اماکن حساس و حیاتی کشور از جمله پایگاه‌های موشکی کشور، دنبال می کرده اند» و «برخی متهمان به انجام سفرهای متعدد به سرزمین‌های اشغالی از جمله به منظور شرکت در کنفرانس منارید که با حضور افسر اطلاعاتی موساد در رژیم صهیونیستی برگزار شده، اقرار و اذعان کرده‌اند".
به گفته دادستان تهران، "دو نفر از افسران سازمان اطلاعات آمریکا با هویت معلوم در پوشش‌های مختلف به ایران و برخی از استان‌های کشور سفر کرده‌اند که از جمله اهداف آن‌ها، ایجاد مؤسسه‌ای در قالب فعالیت‌های زیست محیطی بوده و طبق اسناد موجود، این مؤسسه در حدود یک دهه قبل در ایران با طراحی آمریکایی‌ها برای تحقق اهداف مدنظر سرویس‌های اطلاعاتی سازمان سیا و موساد و جمع آوری اطلاعات طبقه بندی شده در حوزه‌های دفاعی و موشکی کشور ایجاد شده است."

طبق توضیحات جعفری دولت‌آبادی، اعضای این شبکه در برخی از مناطق استراتژیک کشور تعدادی دوربین در ظاهر برای رصد امور زیست محیطی نصب کرده بودند که در واقع پوششی برای رصد فعالیت‌های موشکی کشور بوده و تصاویر و اطلاعات ثبت شده را برای بیگانگان ارسال می‌کرده‌اند. 

در ۲۷ فرودین ۹۷، اخباری منتشر شد که معاون سابق بین‌الملل، نوآوری و مشارکت فرهنگی-اجتماعی سازمان حفاظت محیط زیست، کاوه مدنی کشور را ترک کرده است. این در حالی بود که او در روند تحقیقات قضائی درباره پرونده جاسوسی محیط زیست قرار داشت و خروج او از کشور، یک اتفاق ساده نبود.

بعدتر، در ۹ اردیبهشت، حجت الاسلام محسنی اژه‌ای، سخنگوی دستگاه قضاء، در نشست خبری خود گفت که به صورت قانونی از کشور خارج شده و تقاضای رفع ممنوع‌الخروجی وی توسط معاونت ذیربطی در وزارت اطلاعات صورت گرفته است.

جالب این بود که در ایام تعطیلات نوروزی سال ۹۷، یکی از کانال‌های تلگرامی وابسته به ضدانقلاب، عکسی مربوط به دوران قبل از انتصاب کاوه مدنی به معاونت محیط زیست را منتشر کرد که او را در حالت رقص و پایکوبی مختلط در مالزی نشان می‌داد. چندی بعد به طرز هماهنگ و سازمان‌یافته این خط تبلیغی در رسانه‌های ضدانقلاب و حامیان داخلی مدنی پیگیری شد که حضور مدنی در چنین مراسمی موجب فشار بر او و استعفای تحت فشار مدنی بوده است.

این عملیات فریب، قطعاً برای پوشاندن اتهامات اصلی مدنی و پیوند او با پرونده جاسوسی محیط زیست بوده است.

در اواخر فروردین، همزمان با انتشار خبر ترک کشور توسط مدنی، دادستان تهران در مصاحبه‌ای انگشت بر نکته مهمی گذاشت:

" اگر عده‌ای فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند، ناشی از اهمیت تحقیقات مقدماتی در پرونده است و اگر امروز در برخی از سایت‌ها می‌خوانیم که فلان آقا از کشور خارج شده است، به پیش رفتن تحقیقات برمی‌گردد؛ چرا که برخی متهمان فهمیده‌اند که در حال نزدیک شدن به آن‌ها هستیم، حال اگر کسی از کشور خارج شده است، بالاخره روزی برمی‌گردد و به‌قول معروف، دیر و زود دارد اما سوخت‌وسوز ندارد."

جالب این‌جا بود که مقارن با دستگیری متهمان پرونده جاسوسی محیط زیست، در ۲۳ بهمن‌ماه، کاوه مدنی که هنوز معاون عیسی کلانتری بود، در حالی که ابعاد این پرونده هنوز روشن نبود و یک مقام مسؤول حق ندارد درباره پرونده مفتوح جاسوسی که تازه متهمان آن دستگیر شده‌اند و ابعاد آن روشن نیست، اظهارنظر کند، در دفاع از بازداشتی‌ها توئیتی زد که بازداشت آن‌ها را به «تنگ نظری» نظام فرو بکاهد:

نکته قابل‌تامل این است که رئیس سابق او در سازمان حفاظت محیط زیست ایران، عیسی کلانتری، کسی است که از روز اول بازداشت متهمان جاسوسی، تا خود امروز سفت و سخت از آن‌ها دفاع می‌کند و نهاد امنیتی و قوه قضائیه را بابت این قضیه تخطئه می‌کند. البته همین عیسی کلانتری که عملکرد به شدت بد و فاجعه‌بار او در دوران وزارت کشاورزی در دولت سازندگی، نقش مهمی در بحران امروز آب کشور دارد و امروز هم در رأس سازمان حفاظت محیط زیست، هیچ برنامه جدی و ملموسی را در جهت بهبود اوضاع محیط زیست کشور به سرانجام نرسانده، اصلی‌ترین عامل برکشیدن کاوه مدنی در سطح دستیار معاون رئیس جمهور و معاونت سازمان حفاظت محیط زیست بود، بدون اینکه مدنی ابتدایی‌ترین فیلترهای تأییدی برای قرار گرفتن در این جایگاه حاکمیتی را در نظام جمهوری اسلامی گذرانده باشد. در واقع سنگ‌تمام کلانتری برای مدنی آن‌قدر عجیب و غیرمعمول بود که حتی صدای ضدانقلاب را هم درآورد! مثلاً «نیک‌اهنگ کوثر»، روزنامه‌نگار و کارتونیست ضدانقلاب، در ۳ مهر ۹۶، در سایت بی بی سی فارسی چنین نوشته بود:

" حضور مستدام مدنی در گفت‌وگوهای تلویزیونی در داخل و خارج ایران و سفرهای پی‌درپی به این کشور در دو سال گذشته و نقشش در برگزاری جلسات و کنفرانس‌های مرتبط با اقلیم و آب و ریزگردها، او را به چهره‌ای شناخته شده در عرصه مهم‌ترین چالش امروز و فردای کشور، یعنی آب تبدیل کرده است. این مسئله حتی باعث شد نام او از سوی بعضی از اهالی رسانه و ساکنان اتاق‌های مجازی به عنوان یکی از گزینه‌های وزارت نیرو بعد از عدم اعتماد مجلس شورای اسلامی به حبیب‌الله بیطرف مطرح شود، اما او این خبر را تکذیب کرد.

بعد از آن‌که عیسی کلانتری، رئیس جدید سازمان حفاظت محیط زیست، بزرگ‌ترین مسئله کشور را وضعیت ورشکسته آبی دانست، پیش‌بینی می‌شد که او در یکی از معاونت‌های سازمان، مدیر و یا کارشناسی را به کار بگمارد که در بحث آب هم‌نظرش باشد. انتصاب مدنی نشان داد که کلانتری حاضر است حتی یک معاونت جدید را بر اساس مباحث تئوریک طرح شده از سوی استاد امپریال کالج ایجاد کند. این اقدام کلانتری، برخی از منتقدان را به یاد ضرب‌المثل دوختن کت و شلوار برای دکمه انداخته است." 

به هر حال، کاوه مدنی بعد از فرار (یا فراری داده شدن) از ایران، و استعفا از راه دور، به فعالیت‌های «پژوهشی» و «تحقیقاتی» گذشته خود در دانشگاه برگشت. اما جالب است که نگاهی به فعالیت‌های کنونی او داشته باشیم.

او عضو برنامه «هنری هارت رایس» در زیرمجموعه برنامه مطالعات ایران در مرکز مک‌میلان دانشکده علوم سیاسی دانشگاه ییل است. هنری هارت رایس، یک یهودی صهیونیست، غول حوزه املاک و مسکن در نیویورک و از حامیان مالی بزرگ اسرائیل، غول حوزه املاک بود که با سرمایه خود، این برنامه را در مرکز مطالعات ایران دانشگاه ییل راه اندازی کرد. او در راه‌اندازی بزرگ‌ترین مرکز «خیریه» یهودیان آمریکا را با عنوان «UJA-Federation» نقش عمده داشت. 

رزومه کاوه مدنی در دانشگاه ایمپریال کالج لندن

 

برنامه هنری هارت رایس در دانشگاه ییل
هنری هارت رایس از بانیان بزرگ‌ترین مؤسسه «خیریه» یهودیان در امریکا

مرکز مک‌میلان را چند تن از یهودیان صهیونیست از قبیل «دیوید بریون دیویس»، «ریچارد گیلدر» و «لوئیس لرمن» راه‌اندازی کردند  که هر سه از متنفذین جریان جمهوری‌خواهان صهیونیست آمریکا هستند و بخش عمده بورس‌ها و گرنت‌های این مرکز هم به اتباع رژیم صهیونیستی تعلق می‌گیرد. از این رو، مسؤولان و دست‌اندرکاران و هیأت علمی این مرکز را عمدتاً یهودیان تشکیل می‌دهند و این در صفحه معرفی «افراد» این مرکز قابل مشاهده است. در برنامه «مطالعات ایران» مرکز مک‌میلان، یکی از چهره‌های محوری، «عباس امانت»، استاد بهایی دانشگاه یِیل است.

پروفایل کاوه مدنی در مرکز مک‌میلان
عباس امانت در مرکز مک میلان

 

کمیته اجرایی مرکز مک‌میلان که عمدتاً یهودی هستند

دانشگاه «ییل» در کنار دانشگاه «هاروارد»، از مراکز اصلی همکار سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در پروژه‌های دانشگاهی حوزه اطلاعات و امنیت ملی آمریکا است و یکی از مراکز اصلی تأمین نیروهای متخصص و کارشناسان آکادمیک سیا، دانشگاه ییل است. در زیر چند نمونه از مقالات نشریات آمریکایی درباره این پیوند قدیمی میان سیا و ییل را ملاحظه می‌کنید:

«مدرک ییل، یک دارایی برای سیا»
نیویورک تایمز: ییل، یک مهدکودک بزرگ برای پرورش جاسوس
«پیوند تاریخی دانشگاه ییل با سیا»

به علاوه، انجمن مخفی و ماسونی «جمجمه و استخوان‌ها» (Skull and Bones)، یکی از متنفذترین و قدرتمندترین محافل مخفی آمریکا که در واقع یکی از باراندازهای «الیت» سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایالات متحده است و چندین رئیس جمهور آمریکا از قبیل ویلیام هوارد تافت، جرج بوش پدر و جرج بوش پسر در آن عضو بوده‌اند [۸]، در واقع انجمن سری فارغ‌التحصیلان نخبه لیسانس دانشگاه ییل است. [۹]

کاوه مدنی همچنین در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷، با «برنامه حمید و کریستینا مقدم برای مطالعات ایران» در دانشگاه استفورد همکاری داشت. این برنامه، ذیل بخش مطالعات ایران استفورد، تحت مدیریت «عباس میلانی»، از چهره‌های ضدانقلاب و از کارشناسان ثابت بی بی سی فارس و تلویزیون صدای آمریکا اداره می‌شود که رادیکال‌ترین مواضع را علیه جمهوری اسلامی ایران می‌گیرد.

این پروژه، یک برنامه تحقیقاتی برای ارزیابی منابع استراتژیک ایران در حوزه‌های مختلف از قبیل کشاورزی، آب و انرژی است و قطعاً سفارش‌دهنده این تحقیقات نمی‌تواند یک فرد عادی باشد، بلکه قطعاً پای نهادهای حکومتی آمریکا و به طور خاص نهادهای اطلاعاتی این کشور در میان است. مدیر «پروژه ایران ۲۰۴۰»، «پویا آزادی» است که تخصص او حوزه «آب» است. آزادی به همراه حسن دهقان‌پور، مهران سهرابی و «کاوه مدنی»، پژوهشی را برای پروژه ایران ۲۰۴۰ در حوزه «نفت» و ذخایر نفتی ایران انجام داده‌اند!

همکاری با پروژه «ایران ۲۰۴۰» دانشگاه استنفورد با مدیریت عباس میلانی
عباس میلانی، مدیر برنامه مطالعات ایران حمید و کریستینا مقدم در دانشگاه استنفورد
معرفی پروژه ایران ۲۰۴۰ در سایت دانشگاه استنفورد / ‏همکاری‬ مدنی با پویا آزادی

حال، اینکه کاوه مدنی، بعد از مفتوح شدن پرونده قضائی او در پیوند با جاسوسی از مراکز نظامی و فرار از ایران، مستقیماً به این مرکز رفته و در آن‌جا استقرار یافته، خود می‌تواند یک سرخط مهم در ریشه یابی پیوندهای پنهان او با کانون‌های خاصی در غرب باشد.

در این چشم‌انداز، حضور و ارتقا کم‌سابقه او را در درون حاکمیت و در سطح معاونت سازمانی با مأموریت‌های استراتژیک در حوزه آب و اقلیم و محیط زیست، می‌توان در همین پازل در نظر گرفت. همگان به یاد دارند که در اواخر خرداد ۹۷، کلیپی ضبط شده از نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی خطاب به مردم ایران منتشر شد که او با ادعای دلسوزی برای کم‌آبی و بحران آب در ایران، مدعی شد که این رژیم حاضر است به شرط محقق شدن خواسته‌های این رژیم، فناوری شیرین‌سازی آب به ایران بدهد! [۱۰]

قطعاً پشت‌پرده این جنگ روانی-تبلیغاتی نتانیاهو، اطلاعاتی وجود داشت که بی‌ارتباط با پرونده جاسوسان محیط زیستی نیست. در این میان باید در نظر داشت که جزو موارد اتهامی کاوه مدنی و هم فردی مثل کاووس سیدامامی و مراد (موشه) طاهباز، جاسوسی از منابع استراتژیک آبی کشور بود.

در این میان باید به یک چهره که به نوعی نقش حلقه واسط را میان سازمان محیط زیست و کاوه مدنی و «فعالان» محیط زیستی بازداشتی اشاره کنیم. «گری لوئیس»، هماهنگ‌کننده سابق سازمان ملل در ایران که تقریباً مقارن با دستگیری متهمان این پرونده به مأموریت او در ایران پایان داده شد و ایران را ترک کرد، ارتباطات بسیار نزدیکی با کاوه مدنی، معاون پیشین سازمان محیط زیست داشت. گری لوئیس که به طرز عجیبی روی بحث محیط زیست و بحران آب در ایران متمرکز بود، متأسفانه از نفوذ و دسترسی بالایی در سازمان حفاظت از محیط زیست برخوردار بود. گزارش‌هایی درباره پرونده امنیتی این چهره وجود دارد.

کاوه مدنی در کنار گری لوئیس
عیسی کلانتری و گری لوئیس
گری لوئیس و معصومه ابتکار

از راست: هومن جوکار (متهم)، اسماعیل کهرم، مراد طاهباز (متهم)، جرج شالر (رابط)، کاووس سیدامامی (متهم خودکشی‌کرده)، گری لوئیس

 

کاوه مدنی (راست، ردیف جلو)، گری لوئیس (وسط، ردیف جلو)، مراد طاهباز (چپ، ردیف عقب) در سمپوزیوم محیط زیست ایران در لندن، سال ۹۲

:: بازدید از این مطلب : 298
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 11 بهمن 1400

 

«عباس عبدی» فعال اصلاح طلب که پیش از این چندین بار بر لزوم آزادی خرید و فروش مواد مخدر و آزادی مشروبخواری تاکید کرده بود، در یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «مهم تر از جرم و آسیب» نوشت: «معاون وزیر کشور و رییس سازمان امور اجتماعی...گفت: نرخ شیوع الکل در کشور ۹ تا ۱۰ درصد میان افراد ۱۵ تا ۶۴ سال است و سالانه بیش از پنج میلیون نفر در کشور الکل مصرف می‌کنند. سالانه ۵۰ تا ۶۰ هزار نفر در کشور بر اثر مصرف دخانیات می‌میرند. نگرش ۲۷ درصد مردم به مصرف مواد مخدر، مثبت است. سالانه در کشور حدود ۱۰۰ هزار نفر اقدام به خودکشی می‌کنند».

وی در ادامه نوشت:«مشکل اینجاست که نگاه مدیریت فعلی در حل آسیب‌ها، نگاهی سنتی است. آنان هر کس که مرتکب جرم یا آسیب می‌شود را به عنوان افراد پلید و شرور تلقی می‌کنند و تنها راه‌حل را مجازات و حذف آنان می‌دانند. در حالی که در جامعه جدید، آنان هم ذی‌حق هستند و جرم و آسیب بیش از آنکه یک مساله شخصی و ناشی از پلیدی و شرارت فردی باشد، یک امر اجتماعی است... در جامعه‌ای که رتبه فساد آن بالا، نابرابری و بیکاری و تورم چشمگیر، فقر گسترده، مشارکت عمومی کم، فقدان پاسخگویی امری رایج باشد و حداقل نیمی از مردم احساس کنند که حاکمیت قانون وجود ندارد و... پس چندان غیرطبیعی نیست که شاخص‌های جرایم و آسیب‌ها بالا برود».

مشروب و موادمخدر برای جوانان مردم، صندوق فرهنگیان و هفت تپه برای ما/ شرق: بانیان مشکلات موجود را کنار نگذارید!

افراطیون اصلاح طلب استاد مغلطه و سفسطه هستند. این طیف از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون حداقل 34 سال در مناصب ارشد اجرایی، تقنینی و قضایی حضور داشته است. طیف اصلاح طلب از سال 92 تا 1400 دولت را قبضه کرده و از سال 96 تا 1400 نیز شورای شهر و شهرداری پایتخت را دربست در اختیار گرفت. جریان اصلاح طلب از سال 94 تا 98 نیز در مجلس دهم حضور داشته و فراکسیون امید را تشکیل داد.

در مقطعی که طیف اصلاح طلب دولت را دربست در اختیار گرفته بود، تنها در یک نمونه فساد صندوق ذخیره فرهنگیان رخ داد و حدود 15 هزار میلیاردتومان از سرمایه فرهنگیان و معلمان عزیز کشورمان به جیب مفت خورها رفت. دستگاه قضا عوامل این فساد را دستگیر و دادگاه متهمان برگزار شد. با اینحال رسانه های منتسب به اصلاح طلبان بجای حمایت از معلمان و فرهنگیان، از متهمان و مفسدان حمایت کرد.

در یک نمونه دیگر در مقطعی که اصلاح طلبان دولت را قبضه کرده بودند، شرکت هفت تپه به صورت غیرقانونی به شخصی فاقد صلاحیت واگذار شد و این امر موجب شد که حقوق کارگران زحمتکش در این کارخانه ضایع شود. در این مورد نیز دستگاه قضا مدیر متخلف را بازداشت و دادگاه رسیدگی به جرایم او برگزار شد اما باز هم اصلاح طلبان تمام قد از متهم و مدیر متخلف دفاع کرده و به کارگران دهن کجی کردند.

پرونده حسین فریدون، مهدی جهانگیری، فرزند عباس آخوندی، فرزند نعمت زاده، داماد محمد شریعتمداری و...در دولتِ اصلاح طلبان مطرح شده و اسناد متعددی از فساد این افراد منتشر شد.

از سال 92 تا 1400 ساخت مسکن برای جوانان از سوی دولت تقریبا متوقف شد. دولتمردان تاکید کردند که استعداد جوانان ایرانی در حد طبخ آبگوشت بزباش و قرمه سبزی است. قیمت خودرو سر به فلک کشید. دلار تا 10 برابر گران و به نسبت آن ارزش پول ملی سقوط کرد و...

حالا بانیان و عاملان اصلی این وضعیت، با توهین به جوانان و ملت ایران و با سیاه نمایی و القای بن بست در آینده کشور، اینگونه القاء می کنند که جوانان ایرانی یک مشت انسان مشروبخوار و معتاد هستند و حاکمیت نیز نتوانسته خواسته های آنان را برآورده کند و با بگیر و ببند در پی مدیریت امور است.

افراطیون اصلاح طلب می بایست بجای این قبیل توهین ها، از مردم عذرخواهی کرده و برای جبران خسارت هایی که به کشور وارد کردند، ریل گذاری خود را تغییر دهند.

 

** شرق: بانیان مشکلات موجود را کنار نگذارید!

روزنامه شرق در مطلبی با عنوان «برکناری به بهانه بانیان وضع موجود؟» نوشت:«رئیسی برخلاف روزهای ابتدایی خدمتش از «بانیان وضع موجود» که مشخص است منظور از آن مدیران و مسئولان دولت حسن روحانی است، گلایه دارد و از حذف آنان سخن می‌گوید. حذف مدیران قبلی و جایگزینی مدیران همسو به «آوردن مدیران اتوبوسی» معروف است».

در ادامه این مطلب آمده است:«این در حالی است که در سال 86 مجلس با تصویب قانونی به دنبال ممانعت از تغییرات اتوبوسی بود... باید دید دولت در چند ماه آینده به این مصوبه عنایت خواهد داشت یا همچنان باید شاهد حذف بانیان وضع موجود باشیم».

مشروب و موادمخدر برای جوانان مردم، صندوق فرهنگیان و هفت تپه برای ما/ شرق: بانیان مشکلات موجود را کنار نگذارید!

جریان اصلاح طلب اصلا با شایسته سالاری و گردش مدیران میانه خوبی ندارد. برخی از مدیران این طیف که خود را «ژنرال» نیز می نامند از ابتدای پیروزی انقلاب تا همین تابستان 1400 در مناصب ارشد حضور داشته و اکنون نیز گلایه دارند که چرا در تغییرات جدید، این افراد کنار رفته اند.

از نگاه جریان اصلاح طلب، تا وقتی ژنرال های خودخوانده و آقازاده ها هستند، دیگر چه نیازی به جوانان متخصص و مدیران موفق است؟! حالا اگر دولت دست به تغییر این افراد بزند، متهم به جابجایی اتوبوسی مدیران می شود!

برخلاف ادعای این روزنامه اصلاح طلب، قرار نیست نگاهی حزبی و جناحی حکم‌فرما باشد؛ بلکه مسئله اصلی اجرای شایسته‌سالاری و کنارزدن بانیان مشکلات موجود است. براساس‌این صحبت از کنارگذاشتن اتوبوسی و انتصابات اتوبوسی نیست؛ بلکه حرف اصلی تلاش برای اصلاح ساختار و کنارگذاشتن بانیان مشکلات موجود است.

لازم به ذکر است که آقای رئیسی- 5 بهمن- در گفت و گوی زنده تلویزیونی گفته بود:«دولت استقبال می‌کند از اینکه مثلاً بگویید چرا انتصابات با کندی انجام می‌شود، می‌گویم بله این انتقاد را قبول دارم، در دولت تأکید کردم که حتماً با سرعت انتصابات صورت گیرد و گفتم هر کس شایسته است و کارآمده است باید به کار گرفته شود، هر کس هم بانی وضع موجود است، حتماً نباید از آن استفاده شود.»

 

** عصبانیت اصلاح طلبان از دیپلماسی فعال منطقه ای دولت

روزنامه سازندگی در مطلبی با عنوان «مرز تحقیر کجاست؟» با انتشار کاریکاتوری توهین آمیز نوشت:«سفر قابل تأمل رستم قاسمی وزیر مسکن و شهرسازی به کشور جمهوری آذربایجان و دیدار مجازی با رئیس جمهور آن کشور به انتقادات از وی دامن زد و این پرسش را پیش کشید که اگر قرار بر دیدار مجازی است، چرا باید به چنین سفرهایی رفت؟».

مشروب و موادمخدر برای جوانان مردم، صندوق فرهنگیان و هفت تپه برای ما/ شرق: بانیان مشکلات موجود را کنار نگذارید!

اما انتشار این کاریکاتور توهین آمیز، نشان از عصبانیت است. عصبانیت از دیپلماسی فعال منطقه ای دولت سیزدهم. در روزهای گذشته یکی از فعالین رسانه ای در مطلبی نوشته بود:«سفر چند روز اخیر ذاکر حسن اف وزیر دفاع جمهوری آذربایجان به ایران در هیاهوی رسانه‌ای تقریبا گم شد... سفر وزیر دفاع آذربایجان بعد از سفر بسیار مهم رئیسی به روسیه که معادلات منطقه‌ای را تحت تاثیر قرارداد، صورت گرفت. سفر روسیه و نزدیک شدن بیش از پیش تهران و مسکو به هم و همچنین تلاش دو کشور برای نهایی کردن قرارداد بلندمدت همکاری،اثرات زیادی در مناسبات منطقه گذاشته است.»

این فعال رسانه ای در ادامه نوشت:«پیش از سفر وزیر دفاع جمهوری آذربایجان به تهران، وزیر راه ایران به باکو رفت و درخواست رسمی مقامات باکو برای مشارکت ایران در بازسازی قره‌باغ را دریافت کرد. اینها نشان داد که عزم ایران در ورود جدی‌تر به مناسبات منطقه‌ای در قفقاز، جدی است...».

و اما رستم قاسمی، وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به فضاسازی ها درباره حواشی سفیر وی به آذربایجان گفت:« در سفر به جمهوری‌آذربایجان بر سر موضوعات گوناگون مذاکرات خیلی خوبی داشتیم. علاوه بر ملاقات با همتای آذربایجانی، جلسه وبیناری با رئیس جمهور کشور میزبان نیز برگزار شد. ابتلای به کرونا در تیم همراه مانع نشست حضوری شد. جلسه نیم‌ساعته با آقای علی‌اف، یک ساعت و ۴۵ دقیقه طول کشید. مصوبات سفرهای خارجی دولت یک‌به یک اجرایی می‌شوند».

یکی از فعالین رسانه ای نیز در واکنش به فضاسازی ها درباره حواشی سفر وزیر راه و شهرسازی به آذربایجان، در مطلبی نوشت:« بدون اشاره به دستاوردهای مهم سفر راه و شهرسازی به باکو، دیدار مجازی الهام علی اف با هیات ایرانی را سوژه میکنند اما نمیگویند بخاطر تشدید وضعیت کرونا در جمهوری آذربایجان، علی‌اف با دبیرکل سازمان جهانی گمرک (۸ بهمن) و رئیس مجلس مونت نگرو (۲۶ دی) هم دیدار مجازی برگزار کرد».

این فعال رسانه ای در ادامه نوشت:«امضای قرارداد ساخت پل آستاراچای برای افزایش تردد کامیونها به ۱۰۰۰ دستگاه در روز و بهبود مسیر تجاری ایران به سمت اروپا شرقی و روسیه است و تفاهم برای حضور شرکتهای ایرانی در بازسازی قره باغ دستاوردهای این سفر است؛ خوب است حاشیه سازان پاسخ دهند سفرهای  نماینده روحانی چه نتیجه‌ای داشت؟».

واقعیت این است که دیپلماسی فعال اقتصادی دولت، افزایش صادرات نفتی و غیرنفتی را در پی داشته است. آن هم بدون برجام و بدون FATF و همین مسئله عصبانیت جریان غربگرا را در پی داشته است.


:: بازدید از این مطلب : 198
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 20 دی 1400

ایران‌اینترنشنال رسانه حامی تروریست‌های ضدایرانی است که هزینه‌اش را هم سعودی‌ها می‌دهند. کارشکنی‌ها و دشمنی سعودی‌ها با ایران هم که اظهر من الشمس است، حال چه کسی در ایران دوست دارد مخاطب و بیننده شبکه‌ای باشد که روی جان و مال مردم ایران بنا شده است؟

ایران‌اینترنشنال از همان آغاز که آمد، یک کپی حرفه‌ای و البته فارسی شده از العربیه بود. برخلاف العربیه، نام ایران را بر خود داشت تا حس همراهی ایران‌دوستان را با خود داشته باشد و تلاش هم کرد در ظواهر موضوعات، ایرانیزه شده باشد، با این حال وطن‌دوستی ایرانی از مسیر دربار آل‌سعود، خروجی مضحکی خواهد داشت. نمی‌شود از عربستان سعودی پول گرفت و برای ایران دغدغه‌مندانه نوشت.

سردبیر جدا شده ایران‌اینترنشنال، اخیراً گفت‌وگویی با شهرام همایون، مجری سلطنت‌طلب شبکه‌های ضدایرانی انجام داده و در بخشی از صحبت‌هایش به دلیل جدا شدنش از اینترنشنال اشاره کرده است.

محمد منظرپور گفته است: «یکی از مدیران سابق بی‌بی‌سی با من تماس گرفت و گفت ما درصدد راه‌اندازی یک شبکه تلویزیونی تحت عنوان ایران‌اینترنشنال هستیم. خدمت ایشان عرض کردم که من شنیده‌ام این شبکه توسط عربستان سعودی بودجه‌اش تأمین می‌شود. وی گفت: من به شما اطمینان می‌دهم که یک ریال از طرف سعودی وارد این شبکه نمی‌شود و ما ظرف سه ماه تلویزیون را روی آنتن بردیم. قرار بود مبنای سیاست سردبیری ما همان سیاست سردبیری سرویس جهانی بی‌بی‌سی باشد.»

او در ادامه از یک تغییر در این شبکه گفته است: «بعد در ریاض تحولاتی رخ داد و کودتایی شد و یکسری مدیریت‌ها عوض شد، از آنجا بود که در سیاست‌های سردبیری ما هم تغییراتی رخ داد که من احساس کردم خط بسیار خطرناکی را دنبال می‌کنند، مثل پوشش مجمع سالانه مجاهدین خلق، پوشش حمله طرفداران آقای شیرازی با قمه به سفارت ایران و پوشش حمله گروهک الاحوازیه به رژه نظامی ایران در اهواز توسط این شبکه، این آغاز پایان من در ایران‌اینترنشنال بود.»

ایرانیان سعودی!

ایران‌اینترنشنال، اما از ابتدا هویت مشکوکی داشت و اینگونه نبود که ناگاه خط مشی عوض کند. در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان گفت شاید امثال منظرپورها فریب خورده‌اند، ولی حتی در این صورت هم آیا برای امثال او مهم نبود که از منبع مالی شبکه‌ای که تأسیس می‌کنند، مطلع باشند؟ یک رسانه تلویزیونی با هزینه‌های گزاف و بدون پخش آگهی از کجا هزینه‌های خود را تأمین می‌کند؟ خود منظرپور هم که خاطره‌ای از صحبتش با یکی از مدیران بی‌بی‌سی، قبل از تأسیس اینترنشنال را نقل می‌کند، می‌گوید: «من شنیده‌ام این شبکه توسط عربستان سعودی بودجه‌اش تأمین می‌شود»، یعنی اینگونه هم نبوده که شک و شبهه‌ای در این میان نبوده باشد.

ایران‌اینترنشنال همزمان با انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ در ایران، فعالیت خود را در لندن آغاز کرد و تلاشش را بر این گذاشت که رسانه‌ای حرفه‌ای، دغدغه‌مند علیه جمهوری اسلامی، ایران‌دوست و مستقل به نظر برسد، با این حال گذر زمان نشان داد تغذیه از منابع مالی سعودی چه بلایی بر سر وطن‌دوستی یک ایرانی می‌تواند بیاورد. گرچه ایرانی بودن فقط یک عنوان هویتی ولی در واقع تهی باشد. گذر زمان نشان داد هر کس در ایران به دنیا آمده و به زبان فارسی صحبت می‌کند، ایرانی نیست.

خبرهای مغرضانه ایران‌اینترنشنال از همان ابتدا روشن بود؛ دامن زدن به شلوغی و آشوب، دوقطبی کردن جامعه، اخبار دروغ، تخریب وجهه ایران و حمایت از تحریم‌کنندگان ضدایرانی، جمع فعالیت‌های این شبکه بود، با این حال چند تصویر خیلی وقیح از ایران‌اینترنشنال، تعفنی را که دلار و ریال‌های سعودی ساخته بود، بسیار آشکار کرد.

پخش همایش منافقین

تابستان سال ۹۷ این شبکه تنها رسانه‌ای بود که گردهمایی گروهک تروریستی منافقین را پوشش خبری می‌داد. آن‌ها حتی در توئیتر سخنان مریم رجوی سرکرده این فرقه را به صورت لحظه به لحظه و با عنوان «فوری» توئیت می‌کردند! مردمی از ایران هم لابد آن را تماشا می‌کردند و دیدند که آنتن زنده اینترنشنال در اختیار تروریست‌هایی است که دست‌شان به خون ۱۶ هزار ایرانی آلوده است، بارها مردم و مسئولان ایرانی را ترور کرده‌اند و سال ۶۷ برای فتح تهران! به ایران حمله نظامی کرده‌اند.

حمایت از تروریست‌های «پژاک»

همان ایام، عوامل گروهک تروریستی پژاک به یک پایگاه بسیج روستایی در مریوان حمله کردند و ۱۱ بسیجی را که کرد و اهل سنت بودند، به شهادت رساندند. ایران‌اینترنشنال امکاناتش را به یکی از اعضای گروهک پژاک اختصاص داد تا او بتواند دلایلشان را برای این حمله تروریستی شرح و خود را محق جلوه دهد.

تریبون دادن به تروریست‌های الاحوازیه

پس از حمله تروریستی گروهک الاحوازیه به مراسم رژه نیروهای مسلح در ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ ایران‌اینترنشنال در اقدامی غیرحرفه‌ای که مصداق تبلیغ تروریسم است، تریبون زنده‌اش را در اختیار تروریست‌هایی قرار داد که چند ساعت قبل چندین زن و کودک بی‌گناه حاضر در مراسم را هم به رگبار بسته بودند. هنوز پیکرهای خونین مردم ایران به طور کامل از کف خیابان جمع نشده بود که آنتن این شبکه در اختیار سخنگوی گروهک تروریستی عامل حادثه قرار گرفت و او از طریق این شبکه، مسئولیت این حادثه را پذیرفت!

پوشش همایش تجزیه‌طلبان

پوشش ویژه همایشی که تحت عنوان «آینده اقوام ایران» شکل گرفته بود و هدف آن تجزیه‌طلبی و صدتکه کردن ایران بود هم انتقادات زیادی را به این شبکه وارد کرد. این رویکرد رسانه‌ای نشان داد آن‌ها دغدغه ایران یکپارچه را ندارند و مخالفت با جمهوری اسلامی بهانه‌شان است تا کل ایران را هدف قرار دهند.

سیاست منجی‌سازی از امریکایی‌ها، اخبار دروغ برای تشویش اذهان عمومی در ایام اوج‌گیری کرونا و حمله به اعتقادات دینی مردم از جمله دیگر رویکردهای محوری این شبکه است.

پشت پرده‌هایی که عیان شده است

شهریور امسال، پایگاه خبری الخنادق نوشت: «عربستان سعودی رفتارهای خصمانه خود را تغییر نمی‌دهد و اگر نتواند با سلاح در برابر کشوری بایستد با استفاده از دلارهای نفتی خود و خریدن مؤسسات رسانه‌ای و روزنامه‌نگاران کمپین‌های رسانه‌ای علیه آن کشور راه‌اندازی می‌کند.

در همین راستا از آنجا که عربستان هرگز نتوانسته رودررو با جمهوری اسلامی ایران مواجه شود، همیشه به منظور مقابله با این کشور از عناصری همچون گروه‌های تروریستی و سرویس‌های اطلاعاتی استفاده کرده است. تأسیس یک شبکه تلویزیونی فارسی‌زبان به نام «ایران اینترنشنال» با هزینه‌های سعودی نیز در چارچوب همین اهداف عربستان بوده است. عربستان از سال ۲۰۱۷ تأمین بودجه مالی و مدیریت این شبکه را همزمان با دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران بر عهده گرفت.»

گاردین چند سال پیش در گزارش خود درباره این شبکه افشا کرد: «شبکه تلویزیونی فارسی‌زبان «ایران‌اینترنشنال» که در بریتانیا مستقر است، از طریق یک کمپانی خارجی حمایت مالی می‌شود که رئیس آن روابط نزدیکی با «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی دارد.»

یک منبع خبری به گاردین اعلام کرده است: «سعود القحطانی، مشاور اطلاعاتی محمد بن سلمان که پس از ارتباط با موضوع قتل جمال خاشقجی از سمت خود برکنار شده بود، یکی از چهره‌های پشت پرده حمایت مالی از شبکه ایران‌اینترنشنال است. تصور کنید که چگونه این غول‌های رسانه‌ای سعودی با پول‌هایی که از ولیعهد دریافت می‌کنند در تلاش برای تغییر دنیا از طریق خریدن رسانه‌ها هستند. این پولی است که از دربار سلطنتی سعودی می‌آید. عربستان سعودی، ۲۵۰میلیون دلار برای کمک به ایجاد شبکه تلویزیونی ایران‌اینترنشنال کمک کرده است که هیچ آگهی تبلیغاتی ندارد. همچنین تحقیقات درباره اجاره‌بهای پرداختی این شبکه و حقوق پرداختی به کارکنان، حاکی از هزینه سالانه ۵۰ میلیون دلاری آن است.»

ایران‌اینترنشنال برخلاف اسمش و برخلاف زبان آن که فارسی است، یک رسانه حامی تروریست‌های ضدایرانی است که هزینه‌اش را هم سعودی‌ها می‌دهند. کارشکنی‌ها و دشمنی سعودی‌ها با ایران هم که اظهر من الشمس است. حال چه کسی در ایران دوست دارد مخاطب و بیننده شبکه‌ای باشد که روی جان و مال مردم ایران بنا شده است؟

 

منبع: روزنامه جوان


:: بازدید از این مطلب : 314
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 13 دی 1400

«محمد ایمانی»، فعال رسانه‌ای در روزنامه کیهان نوشت:

رازآلودگی کار جهان، اسباب ‌تربیت در مسیر توحید است. وگرنه موسی کلیم‌الله، مأمور سفری دور و دراز در طلب جناب خضر نمی‌شد و در آغاز و انجام این ملاقات نمی‌شنید «إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا و َکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَی مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا». دنیا پر از حیرت و حسرت‌هاست که اگر درست دیده شود، سرمایه تنبّه و ‌تربیت است. معمای «قاسم سلیمانی»، یکی از دلایل حیرت و حسرت - برای دوست و دشمن- است.

انسان از مرگ و درد و رنج ‌گریزان است و همین ‌ترس، ابزار دست قدرت‌ها بوده است. اما عاقله مردی را که تدابیرش، پشت ابرقدرت‌ها را به لرزه درآورده و در عین حال می‌گوید «به‌دنبال قاتلم می‌گردم، چقدر مشتاق دیدارش هستم، او مرا به قله سعادت خواهد رساند»، چگونه می‌توان ‌ترساند؟ کدام فرمانده‌ای در دنیا مانند او به میان رزمندگان در خط مقدم نبرد جنگ رفته و مانند یک عاشق بی‌قرار گفته است «سخت‌ترین روزهای عمر من در کربلای پنج و در کانال ماهی گذشت؛ تنگِ تنگ و پر از جنازه. سر را نمی‌شد بالا آورد... آن روزها گذشت و تمام شد.  اگر از من بپرسند بهترین روز عمرت کِی بوده، می‌گویم آن روزی که در کانال ماهی بودم... این روزها مثل همان روزهاست، استفاده کنید».

ما چه می‌دانیم «سرلشکر»، دنیا را چگونه می‌دید که خود را «سرباز» می‌خواند؟ «سرباز، قاسم سلیمانی»، هنوز پر از رمز و راز، و معمایی سربسته است. اهل دقت می‌پرسند اگر گستره تغییراتی که در منطقه بلکه دنیا پدید آمد، حاصل تکاپوی مرد شجاع و مدبّری است که خود را «سرباز» می‌داند، کدام تغییرات هنوز انجام نشده، به دست لشکر آخرالزمانی «فرمانده»، پدید خواهد آمد؟! کدام رزمنده را می‌شناسید که بدون تجهیزات نظامی لازم و با لباس غیرنظامی، به قلب منطقه‌ای محاصره شده توسط وحشی‌ترین گروه‌ها زده باشد؟ کدام رزمنده را در دنیا سراغ دارید که چهل سال جنگیده باشد و حالا سر پیری، مهیب‌ترین جنگ‌ها («جنگ سوم جهانی» به تعبیر هنری کیسینجر و موشه یعلون) را این‌گونه تحقیر کند؟

اگر او را ‌ترور کردند تا از مخمصه رها شوند، چرا یک روز بعد از جنایت، سناتور آمریکایی گفت «ژنرال سلیمانی به‌عنوان یک شهید، می‌تواند برای آمریکا به مراتب خطرناک‌تر باشد. سؤالی که باید از خود بپرسیم این است که او زمانی که زنده بود، خطرناک‌تر بود یا الان که کشته شده؟». سلیمانی، دشمنان خود را به تسخیر درآورده بود. چنانکه همرزمانش گفته‌اند، از شهادت خود آگاه بود، و با این یقین، دشمنان غدّار را وادار به بازی در زمین حق کرد. هنگامی که طواغیت عالم، دستور ‌ترور میهمان رسمی دولت عراق را دادند، تازه، آغاز رازگشایی از حاج قاسم بود.

او بدون شهادتی آن چنان، نمی‌توانست آخرین مأموریت‌هایش را عملیاتی کند. او با شهادتش، جادوی برجامی آمریکا و غرب را به هم ریخت و ورق را برگرداند. و آن شهادتی بود که هزاران نخبه را در تراز عقلانیت انقلابی، به تکاپو درآورد.

سرشار بودن از ایمان و امید و اراده در دشوارترین مصاف‌ها و محاصره ها، بزرگ‌ترین آورده حاج قاسم برای ما و دیگر ملت هاست. او مرد تغییرات معجزه‌آسا در میادینی است که تغییرناپذیر به‌نظر می‌رسیدند. هیبت فاتحان جنگ جهانی کجا، و مغلوب شدن در «جنگ جهانی چهارم» ادعایی‌شان کجا؟ منطقه چنان در قبضه‌شان بود که نام آن را بر حسب موقعیت خود، Middle East گذاشتند و حالا هم از تغییر نقشه منطقه سخن می‌گفتند. اما سلیمانی و همرزمانش در نبردی نابرابر، تمام آن نقشه را به هم ریختند و با زدن داغ شکست بر پیشانی آمریکا و اسرائیل، بر حقانیت این آیه شریفه شهادت دادند: «إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».

کبک آمریکایی‌ها در بحبوحه توافق برجام چنان خروس می‌خواند که روزنامه نیویورک‌تایمز به قلم توماس فریدمن نوشت: «توافق پیش‌رو با ایران به اوباما این امکان را می‌دهد تا به کنگره و اسرائیل بگوید این بهترین توافقی است که با یک غلاف خالی از اسلحه می‌توان به دست آورد و تا بروز دگرگونی‌ها در ایران زمان می‌خرد».

اوباما هم ۲۱ دی ۹۵ در شیکاگو گفت: «اگر ۸ سال پیش به شما گفته بودم می‌توانیم برنامه هسته‌ای ایران را بدون شلیک یک گلوله تعطیل کنیم، احتمالا می‌گفتید بیش از حد بلند پروازانه است، اما با توافق توانستیم».

این روند بنا بود با برجام دو و سه، طومار اقتدار ایران را در هم بپیچد؛ همان که سردار سلیمانی صراحتا درباره‌اش هشدار داد؛ و فراتر از هشدار، با جان گرامی خویش، راه شبیخون بزرگ را بست. پس از شهادت سردار بود که تدریجا، توقف تعهدات یکطرفه آغاز شد و پیشرفت، به برنامه هسته‌ای، موشکی و ماهواره‌ای بازگشت.

کاری که سلیمانی با آمریکا کرد، بیش از اینهاست. وب‌سایت الجزیره اواخر تیر ۹۴، به قلم یکی از اعضای اپوزیسیون جمهوری اسلامی (حمید- د) تصریح کرد: «طبق تعریف توماس فریدمن از دکترین اوباما، مشارکت دادن ایران، بیش از انزوا قادر به برآوردن نیازهای آمریکاست... آنچه از نگاه جمهوری‌خواهان، تلاش برای به دست آوردن دل ایران تلقی می‌شود، در حقیقت نوع بسیار زیرکانه‌تری از امپریالیسم است که مثل یک شطرنج باز عمل می‌کند... اگر توافق، از نقشه‌های کنگره یا مخالفان در ایران جان سالم در ببرد، تبدیل به گل سرسبد دستاوردهای اوباما به‌عنوان تجلی قدرت هوشمند خواهد شد... به تعبیر جوزف نای، این ‌ترکیب قدرت نرم و سخت است. دکترین اوباما در حوزه قدرت هوشمند، اهدافی فراتر از ایران و برنامه هسته‌ای‌اش دارد؛ اما همیشه میان نیات مؤلف یک دکترین و شیوه‌خوانش و شکستن ساختار آن توسط دیگران، اختلاف وجود دارد.

برای دکترین اوباما هر نامی که انتخاب کنید، او و جوزف نای باید کوله‌بار خود را ببندند و به قم بروند تا بفهمند قدرت هوشمند چیست... از همان مرزهای پرمنفذی که قرار است بازرسان سازمان ملل (و در میان آنها جاسوسان اسرائیل) به ایران بروند و تأسیسات هسته‌ای را رصد کنند، از همان مرزها، قاسم سلیمانی خیلی زودتر نفوذ کرده و اوباما و جوزف نای را دور زده است».

داعش در خرداد ۱۳۹۳ به ۴۰ کیلومتری مرز ایران رسید. این تاریخ، حدفاصل توافق موقت ژنو در پاییز ۹۲ و توافق برجام در تیر ۹۴ است. چند ماه بعد (دی‌ماه ۹۳) در حالی که آقای ظریف، مشغول قدم زدن با جان کری در ژنو بود، سیا و پنتاگون در حال تجهیز داعش پشت مرزهای ایران بودند.

همان زمان سردار سلیمانی، از طریق آقای امیرعبداللهیان به آقای ظریف پیغام داد: «ما اسناد دقیقی داریم که در جریان سقوط موصل، چند هواپیمای آمریکایی در فرودگاه به زمین نشسته و ژنرال‌های آمریکایی پیاده می‌شوند و فرماندهان داعش، روی فرش قرمز به استقبال آنها می‌روند. آنها به مدت ۵ ساعت در سالن vip فرودگاه مذاکره می‌ کنند و سلاح‌ها و تجهیزات پیشرفته آمریکایی در اختیار داعش قرار می‌گیرد.».

نقشه از این پیچیده‌تر نمی‌توانست باشد که بخواهند طرف مذاکره را با ادعای توافق خام کنند و همزمان، جنگ را تا پشت مرزهای او بکشانند. اما مرد میدان بیدار بود که به دل خطر در مناطق محاصره شده زد و ظرف سه سال، جنگ را مغلوبه کرد. بی‌تردید اگر آمریکایی‌ها قهرمانی شبیه او داشتند، به جای افسانه «مرد ۶ میلیون دلاری»، سریال «مرد ۸۰۰۰ میلیارد دلاری» را می‌ساختند.

با شکست نقشه جنگی آمریکا، خسارت دست‌کم ۱۰۰۰ میلیارد دلاری از ایران دفع شد. جنگ نیابتی صدام، طبق برآورد سازمان ملل، هزار میلیارد دلار خسارت برای ایران به همراه داشت و اگر جنگ نیابتی اخیر می‌توانست به ایران سرریز شود، خسارتی به مراتب بیشتر برجا می‌گذاشت.

اما این تنها ضربه حاج قاسم به دشمن نبود. صدای آمریکا اواخر خرداد ۱۳۹۳ گفته بود «آمریکا می‌داند حرف اول را در عراق، ایران می‌زند و ژنرال بدون سایه ایران قاسم سلیمانی، از افغانستان تا عراق و لبنان و غزه و سوریه نفوذ دارد.».

یکی از چند داغی که او بر پشت بوش، اوباما و ‌ترامپ گذاشت، نابودی ۷۰۰۰ میلیارد دلاری بود که برای جنگ در منطقه هزینه کرده بودند. ‌ترامپ، مدتی پس از آنکه دی ماه ۹۷، با هواپیمای چراغ خاموش، به پایگاه عین‌الاسد عراق سفر کرد، گفت: «هنگام فرود آمدن، تمام چراغ‌های هواپیما را به دلایل امنیتی خاموش کردند.

فکرش را بکنید! ما هفت ‌تریلیون دلار در خاورمیانه خرج کردیم و نمی‌توانیم با چراغ‌ روش واردش شویم! این خیلی غم‌انگیز است که با آن هزینه، ناچار باشی سفرت را تا این حد فوق‌العاده سرّی نگه داری».

اگر کاری ناشدنی در حد شکست آمریکا در میدان، ممکن است، پس دیگر مأموریت‌های کمتر دشوار، به شرط صدق و اخلاص شدنی است. همین درس‌های موفق سردار سلیمانی بود که او را در میان ملت ما و ملت‌های منطقه دوست داشتنی کرد. نظرسنجی بهمن ۹۶ دانشگاه مریلند نشان می‌داد «در حالی که از محبوبیت روحانی و ظریف، ۱۷ و ۱۰ درصد کاسته شده، محبوبیت قاسم سلیمانی ۱۷ درصد افزایش یافته و به ۸۳ درصد رسیده است».

آقای ظریف هم اگرچه در فایل صوتی کذایی با کم‌لطفی، میدان را در تعارض و تزاحم با دیپلماسی وانمود کرده بود، اما اذعان می‌کرد: «قبل از شهادت شهید سلیمانی در تمامی نظرسنجی‌ها از سال ۹۶ تا ۹۹، محبوبیت من از ۹۰ آمد روی ۶۰ درصد، و محبوبیت شهید سلیمانی رفت روی ۹۰ درصد. مردم ما قهرمان بودن در منطقه را می‌پسندند. ما هم نوکر مردم و هم نوکر آنچه می‌پسندند هستیم. من برای شهید سلیمانی ‌گریه کردم».

زمان لازم بود تا خیلی‌ها به معرفتی که شهید سلیمانی داشت، اندکی نزدیک شوند. آقای صادق خرازی، معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات، چندی قبل در کلاب‌هاوس گفت: «در روزهایی که آقای روحانی به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب اما هنوز مستقر نشده بود، در جلسه‌ای نزد رهبر انقلاب صحبت‌هایی در مخالفت با حضور ایران در سوریه کرد. رهبر انقلاب در جواب فرمودند شما حالا از راه برس، کمی با مسائل از نزدیک آشنا بشو، بعد نظر بده». ز

مان برد و جان‌های گرامی هزینه شد، تا آقای روحانی اواخر دولتش بگوید: «شاید برخی‌ها فراموش کرده باشند روزهایی بود که هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد به میدان داعش برود. برخی یادشان نیست که نه کربلا و نجف و حرمت حرم اهل‌بیت(ع) و حتی کسی جرأت نمی‌کرد از منطقه سبز بغداد خارج شود.

کسی که راه افتاد و نیمه‌های شب تنها به عتبات، بغداد و شمال عراق رفت و توطئه صهیونیست‌ها و آمریکا را در منطقه خنثی کرد، سردار سلیمانی بود».

اگر نقشه به‌روز شده آمریکا پس از شکست در منطقه، خواب کردن ملت‌ها با جنگ نرم بود، جنایت ‌ترور سردار سلیمانی، پنبه آن نقشه را زد. گزارش رسانه‌های غربی پس از تشییع باشکوه سردار سلیمانی خواندنی است: «رویترز؛ حجم جمعیت حاضران در این تشییع، شبیه جمعیتی بود که برای تشییع آیت‌الله خمینی به خیابان‌ها آمدند».

خبرنگار نیویورک‌تایمز: «دریایی بیکران از مردم در مراسم حضور یافته‌اند. سیل بی‌پایان و چند میلیونی مردم از ساعت ۶ صبح در خیابان هستند. در ٢۵ سالی که ایران را پوشش می‌دهم، هرگز چیزی شبیه به این ندیدم».

خبرگزاری فرانسه: «دریای سوگواران با ادای احترام به ژنرال سلیمانی، خواستار انتقام سخت شدند». خبرنگار لوفیگارو: «این تشییع، گسترده‌ترین تجمع بعد از رحلت آیت‌الله خمینی در سال ۱۹۸۸ میلادی است».

سال گذشته هم مجله نیوزویک نوشت: «‌ترور قاسم سلیمانی، او را به قهرمانی تبدیل کرده که حالا بیلبوردهای بزرگش سرتاسر خاورمیانه را فرا گرفته است؛ نه تنها مناطق شیعه‌نشین، بلکه مناطق سنی‌نشین مثل کرکوک، غزه و کرانه باختری رود اردن. این، روند سلیمانیزاسیون خاورمیانه و گسترش نفوذ ایران است».

این پاداش دنیایی مردی است که دوست داشت گمنام باشد و نوشته بود «باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم. آن‌کس که باید ببیند، می‌بیند».


:: بازدید از این مطلب : 316
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 13 دی 1400

«روزنامه کیهان» در اخبار ویژه خود نوشت:

سایت دیپلماسی ایران وابسته به صادق خرازی، در مقاله‌ای به قلم «صادق ملکی» می‌نویسد: «عرصه سیاست، عرصه تدبیر است. در این عرصه عدالت و حق و باطل جایی ندارند.

برد - برد در روابط بین‌الملل نه بر اساس حق برابر، بلکه بر اساس ظرفیت است. در عرصه سیاست و هر آنچه در صحنه آن شکل می گیرد تنها قدرت و منافع حاصل از آن عامل تعیین کننده است.

ما به عنوان ایران باید این نکته را فهم و به درک راهبردی تبدیل کنیم که در عرصه سیاست و در نظام بین‌الملل متکی بر قدرت، یک با یک مساوی نیست. بازنده کشوری است که این واقعیت حاصل از قدرت و ثروت را درک نکرده باشد.

بیش از یک قرن است که حکمرانی در ایران از درک معادله قدرت در جهان عاجز بوده و نتایج تلخ آن، قراردادهای گلستان، ترکمنچای، جام زهر و برجام بوده است.

لذا به مذاکرات دولت سیزدهم در خصوص برجام امید بستن، بدون درک معادله قدرت و الزامات ناشی از آن سرابی بیش نخواهد بود. مگر آنکه برجام آغازی برای تغییر و درک واقعیت‌های حاکم بر نظام بین‌الملل باشد.

با خروج آمریکا از برجام، برجام مرد و امروز نیز بدون آمریکا برجام معنا نخواهد داشت. آنانی که تا دیروز به برجام می تاختند، امروز ثابت کردند که نه با برجام، بلکه با بازیگران داخلی برجام مشکل داشتند. داستان برجام، داستان تلخ تاریخ معاصر ایران و رنجی است که مردم آن کشیده و می‌کشند. سرنوشتی که حاصل آن شکست ها و تحقیرهای تلخی بوده که کام‌ها را تا ابد تلخ کرده و می‌کند.

به برجام و احیای آن امید بستن بدون درک این نکته که برجام باید نقطه آغاز حل و فصل اختلافات ایران و آمریکا باشد حاصلی جز شکست نخواهد داشت. نگاه تنفسی و ابزاری به احیای برجام، افتادن در گرداب بازی‌های تکراری و پیچیده سیاسی است و دیری نخواهد پائید که تحریم‌ها به بهانه‌ها و در قالب‌های دیگر تکرار و حتی خروج دوباره از آن امری بسیار محتمل خواهد بود.

تنها راه خروج از بن‌بست سیاسی و اقتصادی ایران مذاکرات فرا برجامی میان تهران و واشنگتن است که مسئله هسته‌ای جزئی از مذاکرات موضوعات متعدد آن باشد. برجام اگر پروژه باشد شکست آن حتمی است و اگر تبدیل به روند شود می توان بدان امید بست. باید توجه داشت تا روابط ایران و آمریکا عادی نشود رسیدن به توافق در برجام، نقش چندانی در ایجاد تحولات بنیادی در شرایط داخلی و روابط خارجی ما ایجاد نخواهد کرد.

ما به عنوان ایران از نظر تاریخی از یک تنهایی استراتژیک رنج می‌بریم که این تنهائی با تعارضات جهانی، منطقه‌ای و شرایط سخت داخلی که داریم امروز بسیار تشدید شده به شکلی که کیان کشور را با خطر مواجه کرده است. نباید آدرس اشتباه داد. ورود به منطقه و تعامل با جهان با توجه به قدرت و ظرفیت تاثیرگذاری آمریکا بر معادلات تنها با بهبود روابط با آمریکا امکان پذیر است.»

از نویسنده این تحلیل پر از غلط باید پرسید:

۱- مگر درباره توافق برجام هم ادعا نمی‌کردید که توافق «برد - برد» است، اما معلوم شد که یک کلاهبرداری تمام عیار (به کمک تحریف کنندگان و بزک‌کنندگان داخلی است؟ اصلاً چگونه می‌توان واگذاری بخشی از حقوق و منابع قدرت و پیشرفت خود را توافق برد- برد گذاشت؟!

۲- اگر به بیان شما برجام، چیزی شبیه ترکمانچای است، چرا زمان انعقاد آن مدعی بودند سه گل به آمریکا زده و دو گل خورده‌اید و این، فتح‌الفتوح و بزرگ‌ترین پیروزی قرن است؟! به این معنا آیا نباید به جای تجویز نسخه تازه، پاسخگوی خسارت‌های اقتصادی و امنیتی و سیاسی و فنی چند لایه‌ای باشید که با برجام به کشور و ملت تحمیل کردید؟ فراتر از آن، وقتی کسانی با بی‌تدبیری، موجب قبولاندن چک بی‌محل دشمن به عنوان پیروزی، به ملت خود شده‌اند، صلاحیت ندارند که پیشنهاد معامله‌ای بزرگ‌تر برای واگذاری امتیازات بیشتر در ازای وعده‌های جدید را بدهند؟

۳- برجام مرد، جمله‌ای نارسا نیست. برجام خود به خود نمرد، بلکه به قتل رسید. و قاتل آن هم کسی جز آمریکا نیست. شما در حالی پیشنهاد می‌کنید پروژه خسارت‌بار برجام تبدیل به رویه و روند با آمریکا شود، که اذعان دارید قاتل آن هم طرفی جز همین آمریکا نبوده است. برجام در حالی از پا درآمد که مورد تأیید قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل هم بود.

۴- مذاکره امروز تیم مذاکره کننده نه ارزش انتخاب و تمایل دولت جدید، بلکه برای درآوردن سنگی است که با ندانم‌کاری در چاه ویل انداخته و کشور را گرفتار کرده‌اید. در حقیقت امتیازات نقد را شما ظرف کمتر از ۲ ماه پرداخته‌اید و ۶ سال است که مردم منتظرند وعده‌های شما درباره برجام جامه عمل بپوشد.

۵- وقتی آمریکا و غرب به شهادت «قرارداد الجزایر، توافق بوش پدر با دولت هاشمی برای آزادی گروگان‌های آمریکا در لبنان و لغو برخی تحریم‌ها، همکاری دولت خاتمی با آمریکا در اشغال افغانستان و قرار گرفتن در محور شرارت، توافقات هسته‌ای سعدآباد و پاریس و بروکسل، و سرانجام برجام»، ثابت کرده‌اند هیچ عهد و پیمانی را نمی‌شناسند و به سادگی، زیر تعهدات خود می‌زنند، چرا باید یک ایرانی نسخه مذاکره جدید و اعتمادافزون‌تر و واگذاری امتیازات بیشتر مثلاً در حوزه دفاعی، نظامی یا اقتدار منطقه‌ای را درست همان‌گونه که آمریکایی‌ها می‌خواهند، بپیچد؟ چنین پیشنهاددهندگانی چه تفاوتی با مستخدمان رسانه‌ای و سیاسی و دیپلماتیک آمریکا دارند؟!

۶- دولت جدید در همین ۳ ماه چگونه توانست بدون مذاکره و توافق با آمریکا و با وجود تداوم تحریم‌های گسترده، صادرات نفتی و غیرنفتی را افزایش دهد، بخشی از منابع ارزی بلوکه شده را به کشور برگرداند، ۱۵۰ میلیون دز واکسن وارد کشور کند و... در مقابل چرا در دولت قبل با وجود اعتمادسازی یکطرفه (از سال ۹۲ و ماقبل برجام۷ تا سال ۹۹)، کشور را حتی در حوزه‌های غذا و دارو هم گرفتار تحریم کرد؟! آیا عبرت‌آموز نیست؟!


:: بازدید از این مطلب : 266
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 11 دی 1400

 دکتر محمدحسین محترم طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: دور هشتم مذاکرات وین برای لغو تحریم‌ها در حالی آغاز شده که هفتمین دور با تثبیت اصول ایران پایان یافت. به گفته دیپلمات‌های حاضر در وین و تحلیلگران، ابتکار عمل تیم ایرانی، طرف غربی را دچار سردرگمی و مجبور کرد تا پیشنهادهای ایران را روی میز وین بگذارند. به‌طوری که علی‌رغم فضاسازی‌های صهیونیست‌ها و رسانه‌های غربی در خارج از اتاق مذاکرات، به گفته برخی منابع اروپایی، در اتاق وین ۸۰ درصد این پیشنهادها از طرف سه کشور غربی پذیرفته شده است.

نماینده روسیه نیز توئیت کرد که «کشورهای غربی گرچه ابتدا مخالفت کردند اما پذیرفتند که این پیشنهادها حق مسلم طرف ایرانی است»؛ با این وجود هرچند هیچ اتفاقی از جمله پذیرش لغو تحریم‌ها از سوی طرف آمریکایی و غربی بعید نیست، اما با توجه به پیشینه فریبکارانه آمریکا و اعتماد بخش نبودن مواضع اروپایی‌ها و هشدار وزیر خارجه ایران به طرف‌های مقابل که «هیچ‌وقت زیر بار گرفتن یک امتیاز و دادن ده امتیاز نخواهیم رفت» و همچنین مخالفت جمهوری اسلامی با درخواست آمریکایی‌ها برای مذاکره مزورانه مستقیم با هدف طولانی کردن گفت‌وگوها و بهره‌برداری از عکس‌های یادگاری، مسیر مذاکرات وین پر چالش و میز دور هشتم صعب‌العبور و پیچیده است.

وزیر خارجه عراق آن‌گونه که از نشست خبری مشترک با همتای ایرانی‌اش در سفر به تهران استنباط شد، حامل پیام هم آمریکایی‌ها برای گفت‌وگوی مستقیم و هم سعودی‌ها برای ادامه گفت‌وگوها با ایرانی‌ها بود. فوادحسین در حالی ‌که میزبان دور پنجم مذاکرات ایران و عربستان در روزهای آینده در بغداد است؛ در این مصاحبه علناً خواستار مذاکره مستقیم تهران- واشنگتن شد و گفت «صرفاً پیام‌رسان نیستم و موضوع مذاکره مستقیم را با هر دو طرف مطرح کرده‌ام»! که با پاسخ حسین امیرعبداللهیان روبه رو شد که «اگر غربی‌ها خواستار برطرف شدن نگرانی‌هایشان هستند؛ قبل از هر چیز باید تحریم‌ها را بردارند». لذا فعلاً برای قضاوت درباره آنچه که از آن به انعطاف غربی‌ها و پذیرش پیش‌نویس ایرانی‌ها یاد شده، زود است و باید منتظر ماند و دید که آیا در عمل نیز واقعاً شاهد آن خواهیم بود یا نه؟! اما هرچند آمریکایی‌ها و رسانه‌های غربی خیلی تلاش دارند تا با وارونه‌نمایی تحولات منطقه و فضاسازی‌های سیاسی- رسانه‌ای به ادعاهای رژیم صهیونیستی «رسمیت و اعتباربخشی» بدهند و برای گزافه‌گویی‌های این رژیم قدرت‌نمایی القا و از مواضع ایران «اعتبار زدایی» کنند، اما شلیک هم‌زمان ده‌ها موشک هوشمند کروز ضدکشتی، موشک‌های بالستیک زمین به زمین و موشک‌های ضد زره هدایت‌شونده از جمله شلیک هم‌زمان ۱۶ موشک بالستیک به ماکت مرکز هسته‌ای دیمونا در رزمایش اخیر سپاه، همه آن «اعتباربخشی‌های کاذب» را فروریخت و برای تیم مذاکره‌کننده ایرانی «اعتبارزایی» کرد. اهمیت رزمایش سپاه در مقطع کنونی علاوه بر همه دستاوردهایش، در این است که:

اول- جمهوری اسلامی برخلاف صهیونیست‌ها و غربی‌ها که در اتاق‌های شیشه‌ای رسانه‌ها با حرافی فضاسازی می‌کنند، «در میدان عمل» قدرت‌نمایی کرد و این رزمایش نشان داد «میدان پشتیبان دیپلماسی» است و هماهنگی میدان و دیپلماسی می‌تواند دستاوردهای اقتصادی- سیاسی به دنبال داشته باشد.

دوم- جمهوری اسلامی به موشک‌های پیشرفتهِ مانور پذیری با مشخصات موشک‌های هاپیرسونیک دست پیدا کرده که به مخاطبان پیام رزمایش فهماند شلیک موشک‌های ایرانی با اهداف واقعی هزینه‌های گزافی بر مدعیان هر حماقتی تحمیل خواهد کرد.

سوم- نشان داد نه تنها اهداف گوناگون با هر بردی در تیررس موشک‌های ایرانی قرار دارند، بلکه هم صهیونیست‌ها و هم آمریکایی‌ها فهمیدند که ایران همه‌ جای آنها را می‌تواند هدف قرار دهد! لذا هم صهیونیست‌ها فهمیدند که امنیت و منافع آنها دیگر اولویت آمریکا نیست و هم آمریکایی‌ها فهمیدند اولویت بودن منافع و امنیت رژیم صهیونیستی، منافع و امنیت خود آنها را به خطر می‌اندازد.

چهارم- هم‌زمان با برگزاری مذاکرات وین به طرف‌های غربی و آمریکایی مذاکره‌کننده پیام داد که برد و قدرت موشکی ایران تحت هیچ شرایطی قابل مذاکره نیست و بستن تنگه هرمز چندان هم مشکل نیست و آماده آن روز باشند ! کما اینکه قایق‌های تندرویی که چند هفته قبل از آنها رونمایی شد و در ادبیات خارجی‌ها به «نیش زنبورهای سرخ» معروف‌اند، نیز همین کارکردها را دارند.

پنجم- اما رزمایش پیامبر اعظم علاوه بر اینکه محاسبات خیالی و متوهمانه صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها را به هم ریخت، فرصت‌طلبی و منفعت‌طلبی منافقانه برخی سیاسیون داخلی را هم به‌هم ریخت. عده‌ای ورشکسته سیاسی و «کاسبان برجام و تحریم» که حقیرانه منافع مالی و اقتصادی خود را در ذبح منافع ملی با پادویی برای آمریکا جست وجو می‌کنند، در مقابل «پیشنهاد بستن تنگه هرمز»، از سر ترس ادعا کردند «چرا برخی در بدترین زمان‌ها، بدترین پیشنهادها را می‌دهند»! اولاً اینکه به جای آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها این جماعت ترسیدند، خود جای سؤال است؟! ثانیاً در چند ماه اخیر که ده‌ها بار مقامات آمریکایی و اسرائیلی - قبل و حین و بعد از مذاکرات وین - در گزافه‌گویی‌های متوهمانه ادعای استفاده از گزینه نظامی علیه ایران را داشتند، این جماعت مفلس کجا بودند که خطاب به دوستان آمریکایی و صهیونیستی خود بگویند چرا بدترین پیشنهاد را در بدترین شرایط داده‌اند؟! همین تناقض خیانت‌آمیز آنها نشان می‌دهد که اکنون این «بهترین پیشنهاد در بهترین زمان» بود، هرچند کسی که اندک عقل سیاسی و غیرت ایرانی و شم دیپلماتیک داشته باشد، این موضوع را درک خواهد کرد. لذا این جماعت نگران‌اند با توسل به بهترین پیشنهاد، بهترین نتیجه حاصل شود و کسب‌وکارهای تحریمی و برجامی آنها کساد شود! همچنین ادعا کردند «چرا یک‌بار برای همیشه به این پیشنهاد عمل نمی‌شود تا خیال همه راحت شود؟».

در پاسخ باید گفت: اولاً نکته مهمش همین است که شما درک و فهم آن را ندارید که این پیشنهاد برای همین است که خیال شما و اربابان شما راحت نباشد و شب و روز در فکر آن کابوس ببینید و دست از پا خطا نکنید!

ثانیاً منتظر بمانید هر وقت «بدترین گزینه آمریکا» عملیاتی شد، آنگاه خواهید دید که «بهترین پیشنهاد ایران» هم خودبه‌خود عملیاتی خواهد شد، اما در این فکریم که در آن زمان احتمالی، احتمالاً این جماعت مدعی در کدام سوراخ خزیده‌اند؟!

ثالثاً این جماعتِ سَر در برف کرده اگر قدرت بینایی داشتند، مقدمات و زمینه‌های عملیاتی شدن این پیشنهاد را می‌دیدند، از رزمایش پیامبر اعظم سپاه در جنوب کشور و رزمایش رسول اعظمِ ارتش در دریای عمان و رونمایی از نیش زنبورهای سرخ در تنگه هرمز تا زدن پهپاد فوق سری و فوق پیشرفته آمریکا در خلیج ‌فارس و پس گرفتن نفت‌کش سرقت شده از سوی آمریکا و اسارت نظامیان آمریکایی و ملوانان انگلیسی و زدن عین‌الاسد و...؛ و آنهایی که هنوز رسانه‌ای نشده! و به گفته کارشناس بی‌بی‌سی «ایرانی‌ها سال ‌به ‌سال قدم‌های محکم‌تری برمی‌دارند و توان و دقت موشک‌ها را بالا می‌برند و رزمایش سپاه نشان داد برنامه موشکی ایران به‌خوبی پیش می‌رود» و... . اکنون جای آن است که از جماعت مورد اشاره و سر در برف فرو کرده پرسید دیگر چگونه باید به شما فهماند که گزینه نظامی آمریکا یک بلوف بیش نیست، در غیر این صورت هم خیال شما و هم خیال ملت ایران از وطن‌فروشی‌های منافقانه و سیاسی- رسانه‌ای شما برای همیشه راحت می‌شد! البته بماند که انتشار نقشه سرزمین‌های اشغالی با ۳۰۰ هدف علامت‌گذاری شده با پرچم‌های قرمز ذهن و محاسبات صهیونیست‌ها را به شدت درگیر کرد و به قول محافل خود صهیونیست‌ها، از جمله تحلیلگر نظامی کانال یازده تلویزیون رژیم صهیونیستی و سخنگوی سابق ارتش این رژیم، «ایران با انتشار این نقشه به اهداف خود، از جمله وحشت‌افکنی میان مقامات اسرائیلی با جنگ روانی رسید و این عبرت سیاسی را داد که مقام‌های اسرائیلی باید صدایشان را پایین بیاورند»، به عبارتی خفه شوند! لذا اظهارات رئیس پیشین دایره تحقیقات و تحلیل مرکز اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی در بی‌بی‌سی فارسی یک روز بعد از اتمام رزمایش نشان داد صهیونیست‌ها به‌ خوبی پیام رزمایش در بستن تنگه هرمز را دریافت کرده اند. به همین علت در یک عقب‌نشینی آشکار اعلام کردند «خواستار توافق خوب بین غرب و ایران هستند»! مهمان بی‌بی‌سی در ارتباط مستقیم از تل‌آویو نیز اذعان کرد «از بین بردن تأسیسات هسته‌ای ایران غیرممکن و جنگ با ایران و جبهه مقاومت بسیار سخت و از ذهن اسرائیلی‌ها به دور است و راهی جز پذیرش برجام نداریم»! لذا برخلاف توهمات جماعت منافق داخلی، اکنون پیام‌های رزمایش سپاه روی میز مذاکرات وین است و به اذعان رسانه‌های منطقه «این رزمایش بی‌سابقه‌ترین رزمایش نظامی در بی‌سابقه‌ترین برهه زمانی بود که تأثیر خود را بر دور هشتم گفت‌وگوها خواهد گذاشت»!


:: بازدید از این مطلب : 268
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 11 دی 1400

جربه ثابت کرده است که در دنیایی که قانون جنگل بر آن حاکم است، باید با زبان اقتدار در عرصه بین المللی حضور یافت.

از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون- فارغ از اینکه کدام دولت روی کار بوده است- همواره «میدان» در خدمت «دیپلماسی» بوده است.

برای نمونه در دولت قبل، سربازان حاج قاسم و دلاورمردان مدافع حرم، با شکستن کمر داعش و نواختن سیلی بر گوش آمریکا، تروئیکای اروپا و حکام مرتجع منطقه، دست تیم مذاکره کننده در مذاکرات هسته ای را پُر کرده و از قرارگرفتن ایران در موضع ضعف جلوگیری کردند. در هفته های اخیر نیز رزمایش پیامبر اعظم(ص) ۱۷ دقیقا در همین راستا انجام شد.

نظام سلطه همواره در پی آن است تا با برتری در عرصه های مختلف علمی و نظامی و صنعتی و با تقسیم بندی جهان به «کشورهای سلطه گر-کشورهای سلطه پذیر»، برای دیگر کشورها تعیین تکلیف کرده و رفتار «ارباب-رعیتی» با ملت ها و دولت های دیگر داشته باشد.

با توجه به این مسئله، از آغاز به کار دولت سیزدهم، دیپلماسی اقتدار با بهره مندی از ظرفیت های گوناگون و متنوع کشورمان، به صورت جدی در دستور کار دولت قرار گرفته است.

در همین راستا همزمان با مذاکرات وین، در روزهای گذشته ماهواره بر سیمرغ، ۳ محموله تحقیقاتی را به فضا پرتاب کرد. پس از پرتاب موفق ماهواره بر سیمرغ، «عیسی زارع پور» وزیر ارتباطات در صفحه اینستاگرام خود نوشت: دقیقا یک ماه قبل، اولین جلسه شورای عالی فضایی با حضور رییس محترم جمهور بعد از یازده سال برگزار شد.  یکی از مصوبات جلسه، تثبیت فناوری تزریق ماهواره در لایه لئو تا پایان سال ۱۴۰۱ بود. مسیر سختی  که امروز اولین مرحله آن با دستان پرتوان متخصصان صنعت فضایی کشور رقم خورد.

گزینه های روی میز «دیپلماسی اقتدار» / از «ماهواره بر سیمرغ» تا «شبیه سازی حمله به دیمونا»

با اینکه فعالین و رسانه های اصلاح طلب مدعی بودند که در دولت سیزدهم و همزمان با مذاکرات، دیگر خبری از پرتاب موشک و ماهواره نخواهد بود، در روزهای گذشته رزمایش پیامبر اعظم(ص) ۱۷ و پرتاب ماهواره بر سیمرغ با موفقیت انجام شد. این رزمایش و پرتاب ماهواره، بازتاب بسیار گسترده ای در رسانه های جهان داشت.

متاسفانه در دولت قبل به مدت ۸ سال همه امور کشور به مذاکره و نشست و برخاست با مقامات غربی گره خورد و همین مسئله، علاوه بر شرطی سازی اقتصاد و کاهش ارزش پول ملی، موجب اخلال و کندشدن حرکت در حوزه های قدرت ساز و از جمله صنعت فضایی شد.

بر همین اساس با آغاز به کار دولت سیزدهم تاکید شد که معیشت مردم و اقتصاد کشور به مذاکرات هسته ای گره نخواهد خورد و در حوزه هایی از جمله صنعت فضایی نیز تغییرات قابل توجهی رخ داد.

مجموعه رفتار ایران در ماههای اخیر در حوزه میدان و دیپلماسی و از میز مذاکره تا پرتاب ماهواره، پالس اقتدار و قدرت به طرف خارجی ارسال کرد. بر همین اساس در روزهای اخیر مقامات صهیونیستی و آمریکایی بیش از پیش بر توانمندی ایران و ناتوانی خود اذعان کرده اند. برای نمونه،   «دانیل فریدمن» وزیر پیشین دادگستری اسرائیل در روزهای گذشته گفت «حمله نظامی به ایران مثل کوبیدن سر به دیوار است». در روزهای گذشته ژنرال «کنت مک‌کنزی» فرمانده نیروهای تروریستی سنتکام نیز در اظهارنظری گفت: «ایرانی ها در حمله به عین الاسد، هرجایی را خواستند زدند».

همچنین اخیرا «جک کین» ژنرال بازنشسته آمریکایی در مصاحبه با شبکه «فاکس نیوز» گفت:‌ «دولت آمریکا نسبت به دولت ایران برای حصول توافق مشتاق‌تر است و این بخشی از مشکل است...ایرانی‌ها قرار نیست نرمش چندانی داشته باشند...ایرانی‌ها این را می‌خواهند که کل تحریم‌ها لغو شوند و این چیزی است که از سوی آن‌ها روی میز است.»

 

گزینه های روی میز «دیپلماسی اقتدار» / از «ماهواره بر سیمرغ» تا «شبیه سازی حمله به دیمونا»

یکی از فعالین رسانه ای در روزهای گذشته در مطلبی نوشته بود: «معلوم است تمرین نابودی تاسیسات دیمونا با موشک‌های نقطه‌زن، چه ولوله‌ای در تل‌آویو برپا می‌کند. اهل دقت می‌فهمند موشک‌های فوق‌مدرن که کابوسی برای هر دشمن است، در دوران تحریم مطلق ساخته شد وحاشیه امنیت آمریکا و اسرائیل را نابود کرد. این روند تولید و کاربست قدرت، شاخص «عقلانیت انقلابی» در بُردار پیشرفت تمدنی است و صهیونیست‌ها، عزم و تدبیر درهم تنیده سرداران ایرانی را می‌شناسند». 

گزینه های روی میز «دیپلماسی اقتدار» / از «ماهواره بر سیمرغ» تا «شبیه سازی حمله به دیمونا»

اکنون گزینه های روی میز «دیپلماسی اقتدار»، دشمن را در موضع ضعف و انفعال قرار داده است. این جمهوری اسلامی ایران است که ابتکار عمل را در دست گرفته و دشمن را سردرگم کرده است، دشمن نه قادر است که صنعت هسته ای را متوقف کند و نه قادر به مقابله با صنعت فضایی ایران است. دیپلماسی منطقه ای نیز با شتاب در حال حرکت است و موشک های ایران نیز برای دفاع از مردم عزیز ایران، آماده است و به قول سرلشکر سلامی «فقط کافی است زاویه موشک ها را تغییر دهیم».


:: بازدید از این مطلب : 269
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 11 دی 1400

خوردن برخی مواد غذایی با پنیر نه تنها طعم قوی و خوشمزه این خوراکی پرخاصیت را تحت تاثیر قرار داده و کاهش می‌دهد، بلکه برای سلامتی هم مضر است. در این مقاله به شما می‌گوییم که چه چیزی را با پنیر نباید بخوریم، خوردن چه خوراکی‌هایی با پنیر مفید و خوردن چه خوراکی‌هایی با پنیر ممنوع است است و زمان مناسب برای خوردن پنیر چه موقع از روز است.

زمان مناسب برای خوردن پنیر

شاید شما هم جزو افرادی باشید که عادت کرده‌اید خوردن پنیر را به وعده صبحانه بیندازید. اما پژوهشگران و حتی متخصصان طب سنتی توصیه دیگری دارند. آن‌ها می‌گویند خوردن پنیر آن هم به عنوان اولین وعده غذایی در روز، اصلا کار درستی نیست. بهتر است پنیر را برای وعده شام و قبل از خواب بخورید.

شاید جالب باشد بدانید که مصرف پنیر برای سلامت دندان‌ها، مخصوصا قبل از خواب مفید است، البته فراموش نکنید که جای مسواک زدن و دهانشویه را نمی‌گیرد. اما دلیل این موضوع چیست؟ شیر و فرآورده‌های آن مثل پنیر، در طب سنتی طبع سرد وتر دارند. حتما می‌دانید که بهترین روش درست کردن پنیر هم پاستوریزه کردن شیر و بعد درست کردن پنیر است.

هر چند برخی انواع پنیر صبحانه با شیری که پاستوریزه نشده است، تهیه می‌شوند. به هر حال بعد از پاستوریزه شدن شیرها، برخی افزودنی‌ها و نگهدارنده‌ها با شیر افزوده می‌شوند. این موضوع هم مضاف بر سردی این فرآورده لبنی می‌شود.

به همین دلیل می‌تواند خوردن پنیر با نفخ شکم یا کولیت همراه باشد و مشکلات گوارشی را به وجود بیاورد. در عین حال اگر پنیر را با مواد غذایی که آن‌ها هم طبع سرد دارند، استفاده کنید، وضعیت کمی پیچیده‌تر می‌شود و مصرف مداوم آن‌ها، خطراتی را برای سلامتی به همراه دارد.

پنیر را با چی نخوریم؟

خوردن پنیر با هندوانه

همان‌طور که گفتیم پنیر طبع سرد وتر دارد، هندوانه هم یکی از میوه‌هایی است که به خاطر طبع سرد خود، معروف است. هر چند ترکیب پنیر و هندوانه بسیار لذیذ است و کلی هم طرفدار دارد، ولی مصرف آن‌ها با همدیگر باعث بروز عارضه‌ها و بیماری‌های مختلف شامل دیابت، اختلالات عصبی، گوارشی و … می‌شود. حتی مصرف سردی‌های زیاد می‌تواند عمر را کوتاه کند.

از طرفی پنیر پروتئین زیادی دارد و بدن برای تجزیه کردن این مولکول‌های پروتئینی پیچیده، نیاز به انرژی زیادی دارد. این انرژی باید توسط بدن دریافت شود. وقتی پنیر را با هندوانه می‌خورید، تجزیه این مولکول‌ها به انرژی بیشتری هم نیاز پیدا می‌کند؛ بنابراین بهتر است پنیر را به صورت مداوم و زیاد با هندوانه مصرف نکنید.

خوردن پنیر با خیار و گوجه فرنگی

خیار و گوجه فرنگی هم طبع سردی دارند و مصرف آن‌ها با هم مثل مصرف هندوانه با پنیر، باعث ایجاد نفخ و سردی و در نتیجه موجب بروز بیماری‌های گوارشی می‌شود. توصیه می‌شود که پنیر را اگر با خیار و گوجه یا هندوانه مصرف کنید، گردو را هم به این ترکیب اضافه کنید.

میزان مناسب برای این ترکیب هم نصف/ نصف است، یعنی ۵۰ درصد را گردو و ۵۰ درصد دیگر را پنیر، هندوانه، گوجه فرنگی و خیار. در این صورت سردی غالب نمی‌شود و به نوعی خنثی خواهد شد.

خوردن پنیر با حبوبات

یکی از چیزهایی که نباید با پنیر بخوریم انواع حبوبات است. ترکیب پنیر با حبوبات پخته یک ترکیب متداول مخصوصا در غذاها و سالادهای مکزیکی است. پنیر، لوبیا، سس تند و گواکامول، یک دستور العمل مطمئن برای ایجاد نفخ، تشکیل گاز معده و سایر مشکلات مربوط به هضم غذا است.

لوبیا به خودی خود باعث ایجاد نفخ معده می‌شود و به همین دلیل هم توصیه می‌شود که آن را قبل از طبخ، برای حداقل ۸ ساعت در مقداری آب خیس کنید تا میزان نفخ آن کم شود. ولی اگر سیستم گوارشی ضعیفی دارید، سعی کنید پنیر را از لوبیا جدا کنید، چون این کار باعث تشدید مشکلات گوارشی می‌شود.

خوردن پنیر با گوشت

انواع پنیر پخت و پز در تهیه غذاهای مختلف استفاده می‌شوند. کوفته‌های پنیری، گوشت در فوندو، املت گوشت با پنیر و … جزو غذاهایی هستند که پروتئین بسیار بالایی دارند. در نتیجه طبیعتا هضمشان هم بسیار سخت است؛ بنابراین برای کاهش مشکلات گوارشی به فوندو باید سبزیجات خرد شده اضافه کنید، از به کار بردن پنیر در کوفته هم پرهیز کنید.

در ضمن املت با گوشت نیز غذای سنگینی است که با پنیر سنگین‌تر هم می‌شود. پس یا مقدار گوشت را کم کنید یا میزان پنیر را در غذا کاهش دهید.

مصرف پنیر با بادام؛ خوب است یا بد؟

پنیر را با چی نخوریم؟ بادام یکی از مواد غذایی است که اگر با پنیر مصرف شود، باعث بروز مشکلات گوارشی می‌شود. ترکیب پنیر و بادام می‌تواند به ایجاد سنگ کلیه و مثانه منتهی شود؛ بنابراین تا حد ممکن این ترکیب را مصرف نکنید.

خوردن پنیر با ماست چکیده

ماست چکیده یکی دیگر از مواد لبنی است که در صورت مصرف کردن با پنیر می‌تواند باعث ایجاد لک و پیس روی پوست شود.

خوردن پنیر با سبزیجات

البته که سبزیجات طیف وسیع و مختلفی را شامل می‌شوند، به همین دلیل هم ممکن است کمی این دسته‌بندی بزرگ به نظر برسد، ولی تقسیم‌بندی آن ها، کار را راحت‌تر می‌کند. برای مصرف سبزیجات با پنیر، از نمونه‌هایی استفاده کنید که طعم نسبتا ملایمی دارند. مثلا رازیانه، گزینه خوبی است. اگر هم به فکر درست کردن یک سالاد با پنیر هستید، سبزی‌هایی که کمی طعم فلفلی دارند مثل آرگوولا و رادیکیو (نوعی کاهوی قرمز که از نظر ظاهری شبیه کلم قرمز است) ترکیبی عالی می‌سازند.

از طرف دیگر از ترکیب سبزی‌هایی مثل کلم بروکلی، هویج، لوبیا سبز، کرفس و گل کلم با پنیر اجتناب کنید. این سبزیجات برای اضافه کردن به پنیر چندان مناسب نیستند، مخصوصا اگر به صورت پخته یا آبپز شده آن‌ها را به کار ببرید. در صورت امکان این سبزی‌ها را به صورت خام به پنیر اضافه کنید.

پنیر با مرکبات یا میوه‌های پر اسید

درست است که پرتقال، گریپ فروت، کیوی و آناناس طعم‌های دل‌انگیزی دارند، اما نه برای ترکیب کردن با پنیر. این در حالی است که میوه‌هایی مثل سیب، گلابی، انگور و انجیر، حسابی با پنیر هماهنگ می‌شوند، حتی اگر آن‌ها را به صورت میوه خشک به کار ببرید.

پنیر را با چه مواد غذایی بخوریم؟

در کنار موادی که خوردن آن‌ها همراه با پنیر توصیه نمی‌شود و مضر است، برخی از خوراکی‌ها هم یک ترکیب مفید با پنیر می‌سازند. گردو، زیره، سیاه دانه، ترخون، کشمش، انگور و آویشن جزو مواردی هستند که ترکیب عالی با پنیر می‌سازند. علاوه بر این خوردن این مواد غذایی با پنیر به عنوان غذا برای شام توصیه می‌شود.

عسل هم یکی دیگر از مواد غذایی است که به خاطر خاطر طعم گرم، می‌تواند باعث متعادل شدن طبع سرد وتر پنیر شود. برخی هم پنیر را با مربا می‌خورند. ترکیب پنیر و انواع مربا هم علاوه بر خوشمزه بودن، از میزان سردی طبع پنیر می‌کاهد.

چرا باید پنیر را با گردو بخوریم؟

دلیل توصیه به خوردن پنیر با گردو این است که غده پاراتیروئید، کلسیم و فسفر بدن را تنظیم می‌کند و جذب این مواد به بدن آسان خواهد شد. این غده نیز کلسیم و فسفر را در کنار هم می‌شناسد، به همین خاطر هم وقتی ماده غذایی کلسیم‌دار مصرف می‌کنیم، باید فسفر را هم به همراه آن به کار ببریم تا میزان تاثیرپذیری‌اش افزایش پیدا کند.

در غیر این صورت، غده پاراتیروئید فسفر مورد نیاز خود را از مغز تامین می‌کند. به همین دلیل هم گفته می‌شود که خوردن مداوم پنیر، بدون مصرف گردو باعث مشکلات مغزی با کم هوشی می‌شود. در ضمن گردو را بهتر است به صورت تازه مصرف کنید. یعنی بلافاصله قبل از مصرف با پنیر، آن‌ها را پوسته خارج کنید و بشکنید.


:: بازدید از این مطلب : 274
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 4 دی 1400

سایت اصلاح طلب انصاف نیوز با فائزه هاشمی، مدیرمسئول روزنامه «زن» که در سال های دولت اصلاحات منتشر می‌شد گفتگو کرده است که بخش هایی از آن را در ادامه خواهید خواند:

*مسعود بهنود هم مشاور من در روزنامه زن بود. ایشان مدتها قبل از انتشار زن، کلاس‌های آموزشی برای تحریریه گذاشت و اصول روزنامه نگاری را به آنها آموخت.

* «سرنوشت تیم روزنامه زن چه شد؟» عده‌ای در جاهای دیگر مشغول شدند اما اغلب در خارج از کشور مشغول به کار شدند. فرناز قاضی زاده و فرج بال افکن برای بی‌بی‌سی کار می‌کنند و آقای بهنود، و ابراهیم نبوی هم خارج از ایران کار می‌کنند. علی اصغر رمضان‌پور سردبیر ایران اینترنشنال و کاملیا انتخابی‌فرد سردبیر ایندیپنت فارسی است.

*من ذاتا تند هستم و قابل کنترل نیستم. اعتقاد دارم که باید حقیقت را بگویم حتی اگر گزنده باشد.

*اگر اصلاح طلبان بابا را تخریب می‌کردند من از ایشان دفاع می‌کردم. ولی هیچ وقت از مشی اصلاح طلبی خود فاصله نمی‌گرفتم.

*عیسی سحرخیز و عطاالله مهاجرانی کمک زیادی به من کردند تا این روزنامه پا بگیرد.

*همان موقع که زن را توقیف کردند آقای یزدی رییس وقت قوه قضاییه در نماز جمعه به من حمله و مرا سلطنت طلب خواند. بابا اصرار داشت که من باید جواب ایشان را بدهم. من متن تند و تیزی تهیه کردم و به بابا دادم تا آن را بخواند. بابا مواردی را به این جوابیه اضافه کرد که وقتی آن را خواندم دیدم متن نه تنها تعدیل نشده، بلکه به مراتب تندتر شده است.


:: بازدید از این مطلب : 268
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید