منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 629
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 20
:: باردید دیروز : 130
:: بازدید هفته : 150
:: بازدید ماه : 5480
:: بازدید سال : 14481
:: بازدید کلی : 369611
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 9 دی 1399
بانیان و حامیان فتنه 88

قطعنامه ۱۹۲۹ در سالگرد فتنه ۸۸ و با هدف حمایت از جنبش سبز در ایران صادر شد. در حقیقت بانیان و حامیان فتنه ۸۸ با تحمیل قطعنامه ۱۹۲۹، چاقوی تحریم را تیز کرده و سفره مردم را کوچک کردند.

در هفته های گذشته وقتی «دونالد ترامپ» به نتایج انتخابات آمریکا اعتراض کرد و آن را مصداق تقلب نامید، مقامات و رسانه های آمریکایی از هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه، به وی حمله کرده و این اظهارنظر را «شرم آور»، «دیکتاتورمأبانه»، «خطرناک»، «مستبدانه»، «قانون شکنی» و «حمله به دموکراسی» نامیدند.

نکته قابل توجه اینجاست که «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» نیز در سال ۸۸ همین ادعا را مطرح کردند.

در آن سال، در شرایطی که مردم هنوز مشغول رأی دادن بودند و انتخابات به اتمام نرسیده بود، میرحسین موسوی در اظهارنظری تأمل برانگیز گفت: «برابر اطلاعاتی که ما از ستادهایمان داریم، در سطح کشور،  برنده قطعی، برنده قطعی با نسبت آراء بسیار زیاد اینجانب هستم»!

یک نامزد انتخاباتی در ایران، در شرایطی که هنوز رای گیری به پایان نرسیده و شمارش آراء نیز آغاز نشده بود، اعلام کرد که در انتخابات تقلب شده و خود را برنده قطعی انتخابات نامید! نامزد دیگر منتسب به اصلاح طلبان-کروبی- نیز با تشکیک در انتخابات، خواستار ابطال آن شد.

لگدمال کردن رأی مردم

اقدام تأمل برانگیز میرحسین موسوی و کروبی مصداق قانون شکنی، دیکتاتوری، استبداد و لگدمال کردن آرای مردم بود، اما در آن مقطع فعالین و لیدرهای جریان اصلاحات از خاتمی و حجاریان و تاجزاده تا بهزاد نبوی و شکوری راد و زنگنه و آخوندی، نه تنها این قانون شکنی و دیکتاتوری را محکوم نکردند، بلکه به روش های مختلف بر آتش فتنه دمیدند.

لیدرهای جریان اصلاحات که خود در سالهای گذشته، مجری برگزاری انتخابات بودند در جلسات خصوصی تاکید کردند که تقلب در انتخابات، آن هم به میزان ۱۱ میلیون رأی به هیچ عنوان امکانپذیر نیست، اما این طیف هیچگاه حاضر نشد که این حقیقت را در میان افکارعمومی و به صورت آشکار اعلام کند.

چندی بعد «محمدعلی ابطحی» معاون خاتمی صراحتا اعلام کرد که «تقلب، اسم رمز آشوب بود».

اصلاح طلبان در آن سال به دلیل اینکه جنبه شکست نداشتند، کشور را ماهها دچار آشوب و التهاب کرده و خسارت های زیادی به مردم تحمیل کردند. البته ناگفته نماند که لیدرهای فتنه در سال ۸۸ خیال خام «براندازی» را در ذهن می پروراندند؛ برای همین بود که به فاصله کوتاهی از برگزاری انتخابات، شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» توسط فتنه گران سر داده شد.

تیزکردن چاقوی تحریم ها

اما یکی از اقدامات نابخشودنی فتنه گران در سال ۸۸، تیزکردن چاقوی تحریم های ضدایرانی بود.

«مایکل لدین» مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا و عضو برجسته موسسه «آمریکن اینترپرایز» - مرداد ۹۴- در یادداشتی در نشریه «فوربس» نوشته بود: سناتور «چاک شامر» نقش مستقیمی در نامه نگاری محرمانه بین دولت اوباما و سران آشوب علیه دولت ایران در سال ۱۳۸۸ و در پی انتخابات ریاست جمهوری داشته است. دولت آمریکا تصمیم گرفت پیامی برای گروه موسوی و جنبش سبز بفرستد. سناتور شامر دوستی در وال استریت داشت که با سبزها در ارتباط بود و همان فرد به عنوان رابط انتخاب شد. از شامر خواسته شد از طرف دولت این پیام و سوالات پیوستش را به رهبران جنبش سبز منتقل کند. سوالات این بود: "ما باید چه کاری انجام دهیم؟ چه کاری نباید انجام دهیم؟ ".».

لدین در ادامه نوشت: «پاسخ این پیام در یک یادداشت ۸ صفحه ای در تاریخ ۳۰ نوامبر ۲۰۰۹ (۹ آذر ۸۸) دریافت شد. نویسندگان محتاط بوده اند و متن امضا نشده و من دلایل روشنی دارم که چند نفر در تهران روی آن کار کرده اند. در این نامه تصویری از ایران با عبارت های بسیار خشنی آمده است که این کشور تحت «حکومت استبدادی»، «رژیمی خشن» و «دیکتاتوری» است که با سرکوب مردم و چپاول منابع عمومی ادامه حیات می دهد. همچنین در این نامه تاکید شده است: حکومت قابل اصلاح نیست اما نیروهای حامی تغییر در داخل قوی هستند و به خوبی هدایت می شوند».

همچنین روزنامه لس آنجلس تایمز- مهر ۸۸- با اشاره به گفتگوی یک مقام آمریکایی با سران اپوزیسیون و نمایندگان سران جنبش سبز، به نقل از این مقام آمریکایی در گزارشی نوشت: «مطمئنا پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان اپوزیسیون ایران- که در میان آنها بعضی شخصیت های نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و هرچه شدیدتر باشد؛ تحریم تدریجی، فقط به رژیم این امکان را می دهد که خود را با وضعیت جدید تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم موثر باشد، باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند، نه مانند واکسن. برخی از آنها نگرانند رژیم بر اثر حمله نظامی فلج نشود و به جای آن، جنبش سرکوب شود. با وجود این نگرانی پیشنهاد دادند بمباران تاسیسات هسته ای و مراکز سپاه پاسداران و بسیج - هر چند که تعدادی از مردم را هم نابود کند- موجبات براندازی را تسریع خواهد کرد».

بانیان قطعنامه ۱۹۲۹

در حال حاضر رژیم تحریم های ایران که هنوز پس از امضای برجام برداشته نشده است، ریشه در قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت دارد که (ژوئن ۲۰۱۰) اولین سالگرد فتنه ۸۸ صادر شد.

تمام تحریم های یکجانبه ای که اکنون به عنوان تحریم های موثر علیه ایران از آنها یاد می شود (تحریم های انرژی و مالی) در واقع براساس زیرساخت حقوقی که در این قطعنامه ایجاد شد، اعمال شده است. اما این قطعنامه اساسا نه یک قطعنامه هسته ای و نه با هدف واکنش نشان دادن به سیاست های هسته ای ایران اعمال شده بود.

قطعنامه ۱۹۲۹ در سالگرد فتنه ۸۸ و با هدف حمایت از جنبش سبز در ایران صادر شد. در حقیقت بانیان و حامیان فتنه ۸۸ با تحمیل قطعنامه ۱۹۲۹، چاقوی تحریم را تیز کرده و سفره مردم را کوچک کردند.

روزها و ماهها و سالها گذشت و انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ فرا رسید. متاسفانه دولت آقای روحانی آنطور که باید و شاید با فعالین فتنه ۸۸ مرزبندی نکرد و برخی از این افراد در پست های ارشد اجرایی حضور یافتند.

یکی از نکات قابل تأمل، این بود که تعداد قابل توجهی از اعضای ارشد ستادهای انتخاباتی موسوی و کروبی در کابینه حضور یافتند.

آخوندی، زنگنه، ربیعی، محمدعلی نجفی، حسین فریدون، نوبخت، سلطانی فر، مجید انصاری، علی یونسی، ترکان، نعمت زاده، جهانگیری، ابتکار و...تنها بخشی از افرادی هستند که در سال ۸۸ یا در ستادهای موسوی و کروبی حضور داشتند و یا از حامیان جدی این دو در انتخابات بودند.

این افراد از سال ۹۲ تاکنون قوه مجریه را با امکانات بسیار گسترده در اختیار گرفته اند. در این فاصله زمانی، برجام نیز با تبلیغات فراوان امضا شد؛ اما نه تنها بهبودی در وضعیت معیشت مردم ایجاد نشد، بلکه متاسفانه سفره مردم کوچک شد.

نقطه های خیالی!

از سال ۹۲ تاکنون تحریم های آیسا، کاتسا ۲۰۱۷، محدودیت ویزا، قانون وضعیت اضطراری علیه ایران و موارد متعدد دیگر در دولت های اوباما و ترامپ تصویب و تمدید شد.

فعالین اصلاح طلب و برخی دولتمردان، مدعی هستند که خروج ترامپ از برجام، این وضعیت را ایجاد کرد. این ادعا در حالی است که ترامپ حدودا ۲۸ ماه پس از آغاز اجرای تعهدات ۱+۵ از برجام خارج شد و در این فاصله زمانی و به خصوص در دوره اوباما، هیچگاه تحریم ها به واسطه برجام لغو نشد.

در حال حاضر طیفی که در تحمیل قطعنامه ۱۹۲۹ نقش ویژه ای داشته و سپس از برجام به صورت ویژه حمایت کرد، بجای عبرت آموزی از گذشته و بهره مندی از توان عظیم داخلی و استفاده از استعدادهای عظیم جوانان متخصص ایرانی و اهتمام به اجرای اقتصاد مقاومتی، همچنان به نقطه های خیالی از قبیل FATF و بایدن و...چشم دوخته و از تمرکز بر نقطه های حقیقی امیدبخش، غفلت می کند.


:: بازدید از این مطلب : 812
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 7 دی 1399

محمد ایمانی فعال رسانه‌ای در کانال تلگرامی خود نوشت: خیانت تحریف بود که دُردانه پیامبر اعظم (ص) و عصمت الهی، حضرت زهرا (س) را مجبور کرد قد علم کند، سیلی بخورد، جراحت ببیند و آن خطبه رسوا کننده را در مسجد بیان فرماید.

جان محبوبه خدا و عصمت الهی را جنایتکارانِ تحریفگر، به جور و جفا ستاندند؛ و حال آن که او، سبب آفرینش بود.

جنایت و خیانت تحریف بود که امیر مومنان و امام حسن علیهما السلام را خانه نشین کرد، امام حسین (ع) را خارج از دین جا زد و بشریت را در کام بدبختی و بیچارگی هزار و چند صدسال بعد انداخت.


:: بازدید از این مطلب : 1025
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 17 آذر 1399

 یادداشت‌ استاد  رحیم پور ازغدی 

خون نامه" شهید پیشرفت وتمدن سازی برای "ایران قوی"،
 پاسدار متفکر، محسن فخری زاده


۱۰.  این خون‌نامه را می‌توان ادامه داد اما اگر در خانه کس است، یک حرف بس است. شخصیتی که چهل سال منتظر شهادت و بیست سال، منتظر ترور بوده است، صدایش درنیامده و دستی در بیت‌المال نبرده است.

از ابتدای تأسیس سپاه، در جبهۀ غرب و جنوب، پاسداری مشهور به روحیۀ عرفانی و مأنوس با شعر و ادبیات و علاقمند به فیزیک و ریاضیات بوده و از سال‌های دفاع مقدس تا لحظه ترور، مجاهد بود و مجاهد ماند. و این هنر «مجاهد ماندن» تا پایان را دست‌کم نگیرید. 

بودند مجاهدین سابق که قاعدین امروز و سپس خائنین لاحق شدند ، در معرکه (ثم استقاموا) بی‌توفیق ماندند، از کارنامۀ جهادی انقلاب و حتی از سابقه مختصر خود شرمنده‌اند، برخی مدیران که دیگر به هیچ چیز جز خود، اعتقاد ندارند، در محضر سران کشورهای دشمن با دهانی باز، چون دهان اسب آبی، از عمق وجود می‌خندند و در تهران، نگاه نفرت‌بار و ادبیات کینه، نثار انقلابیون وفادار می‌کنند.

آنانکه آلوده "جاه و مقام" یا "مال و منال" و "اشرافی‌گری و فساد" شدند و آنگاه با تعابیر روشنفکری مسروقه از متون ترجمه ای، عفونت درون را با ادوکلن، پذیرفتنی می‌کنند، قبله‌هایی که عوض شده، ذهن‌هایی که تسلیم شده، گناهانی که توجیه شده و شاید خیانت‌هایی که کم‌کم عادی شده است.
 
۱۱. چه شخصیت‌های علمی و جهانی در ایران، گوهرهای نایاب اما گمنام و بی‌نام، خادم ایران و ایرانی که از سر اخلاص و تواضع، اینجا دیده و حتی شنیده نمی‌شوند و در سکوت، بار یک ملت را بردوش می‌کشند، اهانت می‌بینند، تهدید می‌شنوند، درست وقتی دانشگاه‌های معتبر جهان به دلایلی، و سرویس‌های اطلاعاتی جهان به دلایل دیگری، سال‌ها رد پای آنان را می‌زنند.

نام شهید محسن علنا در فهرست ۵۰۰ شخصیت  قدرتمند جهان در نشریۀ آمریکایی فارن پالیسی منتشر شده بود. چه استعدادهای جهادی و نبوغ‌های انقلابی که تا وقتی دشمن نامشان را نبرده یا خونشان را نریخته، به اهمیت آنان پی نمی‌بریم و تا میان ما هستند، گویی نیستند و آنگاه که کف خیابان، تیرباران می‌شوند، محترم می‌شوند، احترامی نمایشی، سمبلیک، خیلی ملی و بی‌ضرر و آنقدرخنثی که نتوان سخنانشان را حتی تکرار کرد. می‌خواهند از قاسم سلیمانی‌ها و محسن فخری‌زاده‌ها مجسمه‌هایی بسازند که محترم باشد اما چیزی نگوید.

آیا می‌شود گفت با سلیمانی و فخری‌زاده در حیاتشان چه بحث‌ها می‌شد و پس از تکه‌تکه شدنشان بود که قاسم‌جان و آقامحسن شدند؟

۱۲. کاش سینمای ایران بجای اینهمه سلبریتی، هنرمندان بیشتری می‌داشت. یک هزارم هنر و تعهدی که هالیوود به صهیونیست‌ها دارد و پس از ۸۰ سال از جنگ دوم اروپایی و جهانی میان فاشیست‌ها وکمونیست‌ها و لیبرالیست‌ها که تفاله‌های مدرنیته بودند، هنوز فیلم‌های تازه جنگی با ایدئولوژی غالباً صهیونیستی و آمریکایی می‌سازد، برای ساختن صد کار سینمایی و سریال و موسیقی برای هر یک از مردان و زنان بی‌نظیر ایران کافی بود، اما افسوس، چیزی که زیاد داریم سلبریتی است و آنچه همچنان کمیاب است و حسرتش را می‌خوریم، هنرمند ملی و مردمی است. هنرمند هست، اما کم است!

۱۳.صفحه آخر«پایان نامۀ سرخ» دانشمند مجاهد:

  ترورها کم‌کم صنعتی شده‌اند. مسلسل خودکار با کنترل ازراه‌دور، بی‌آنکه کسی دیده شود. این یک جنگ است، جنگ یکطرفه ، صریح میگویندمازدیم، صهیونیست ها لبخند تمسخر می زنند و رئیس جمهور آمریکا ساعتی پس از ترور خبر آن را توییت میکنند و  همه منتظر چریک های آزادیبخش و گروه های عملیاتی  بین المللی  در دفاع از مستضعفین جهان و انتقام خون ایران هستند .

مشغول دیدن  سریال «خانه امن» بودیم که زیرنویس کردند: خانه، ناامن است. چرخۀ صنعت ترور که اهداف آن از پیش معلوم بوده، همچنان می‌چرخد. کسانی که دشمن خارجی ندارند، زندگی می‌فرمایند و بادیگارد دارند، شاید برای آنکه از مردم کتک نخورند. معلوم نیست چرا کسانی که دوپول، ضرر برای دشمن و سود برای ملت ندارند مالک پاویون‌ها و تشریفات امنیتی شده‌اند و آنان که نباید ترور شوند، ترور می‌شوند؟ قرار بود پاویون‌ها برچیده شود، اما نمی‌شود و فخری‌زاده و یارانش ترور می‌شوند. فخری‌زاده‌، خود راز بزرگی را به زبان آورده است:
 
( هر خونی که بر زمین بریزد، گل پیروزی از آن خون خواهد دمید. جبهه مقاومت، انتقام سلیمانی را بگیرد یا نگیرد که حتماً خواهد گرفت اما کمترین نتیجه این خون‌ها آن است که بلاشک  آشغال‌ها از منطقه محو خواهند شد. منهای اضمحلال بزرگی که  قدرت آمریکا را پایین می‌کشد. بگذار مارا بکشند ،جهادگران علمی ما را به خاک و خون کشند. ما نیز امید  داریم ،باشد که شهید شویم. اما آنان باید بنشینند و میزان خلوص ما را با دقت، اندازه بگیرند و ببینند تنها چیزی که برای ما مهم است، این است که هر یک از ما به میزان خلوص‌مان، چه مقاماتی در آنسو (پس از شهادت) به دست خواهد آورد.)

در خطاب دیگری با نیروهایش، دانشمندان جوان مجاهد، چه زیبا می‌گوید:
 
(برادرها!  هیچ راهی مطمئن تر از شهادت ، برای آنکه با خیال راحت از این عالم عبور کنیم، وجود ندارد.

 کمبود امکانات هست، ناملایمتی‌ها هست، بدرفتاری امثال من هست ولی تحمل کنید. بیایید از همه موانع عبور کنیم. ناملایمتی و کمبودها را با کار، جبران کنیم، نگاه‌ها همه به آن نقطۀ نورانی باشد. خواهش من اینست که برای هر مسئله‌ای آماده باشید. من برای شما یا شما برای من کار نمی‌کنید. تکلیف این است که کنار یکدیگر برای هدف مقدس بکوشیم. همه برای خدا کار می‌کنیم، خدایی که معیارش فخری‌زاده نیست، این و آن نیست، خدایی که مهربان است، من و شما را می‌بیند. خدایی که با ماست، می‌نشینیم با ماست، برمی‌خیزیم با ماست، در نماز با ماست، در گفت‌وگوهای پنهان با ماست، حاضر و ناظر بر همه حرکات و سکنات ماست. برادرها! تنها برای او عمل کنیم، او را در نظر داشته باشیم و از عنایت او ناامید نشوید بلکه خداوند، عاقبت همه ما را به شهادت ختم کند.

بی‌حسرت از جهان نرود هیچ کس بدر
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست)  شهید سربدار،  پاسدار حاج محسن که فدای دفاع ملی وامنیت وعزت ایران شد.


:: بازدید از این مطلب : 1028
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 13 آذر 1399

روزنامه اعتماد در یادداشتی با عنوان «برجام و طرح مجلس» به قلم «کوروش احمدی» دیپلمات سابق  نوشت: «به قول یکی از تئوریسین‌های یک جریان سیاسی که از طراحان طرح اخیر مجلس است... پیش‌فرض بنیادین این طرح این است که با افزایش درصد و ظرفیت غنی‌سازی، تولید پلوتونیوم در راکتور اراک، تولید اورانیوم فلزی و حرکت در جهت لغو پروتکل الحاقی، محاسبات دشمن را به هم ریخته و او را ناچار از کاهش فشار و لغو تحریم کنند».

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت: «اما متاسفانه واقعیت خارج از ذهن ما و تجربیات عینی ما حداقل طی همین 42 سال گذشته حاکی است که سیاست خارجی نه عرصه خوش‌ خیالی است و نه عرصه هیچ یا همه ‌چیز؛ اگر هم باشد تضمینی نیست که همه‌ چیز نصیب ما و هیچ نصیب دشمن شود. در دیپلماسی هر طرفی متناسب با مبانی قدرتش اعم از قدرت نظامی و اقتصادی، قدرت نرم و توان دیپلماتیکش می‌تواند در هماوردی‌ها امتیاز بگیرد. در همین گام اول و با توجه به‌ گره خوردن تاسفبار معیشت مردم به سیاست خارجی در عمل، به هم ریختن مجدد بازار ارز و سکه و بورس تنها بعد از تصویب کلیات طرح نباید برای بانیان طرح خیلی نویدبخش باشد».

ظریف در اوج مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 گفت «امضای هر توافقی، بهر از عدم توافق است» . در ادامه و پس از امضای برجام، دولتمردان در رویکردی نامتوازن، تعهدات ایران را با عجله و پیش دستانه در طرف مدت 2 ماه انجام دادند؛ این عجله و سرعت، تعجب رسانه های غربی را در پی داست، چرا که آمریکا و اروپا هنوز هیچکدام از تعهدات خود را آغاز نکرده بودند.

روزها گذشت و موعد اجرای تعهدات 1+5 ذیل برجام فرا رسید. دولتمردان تاکید کرده بودند که در این روز- 27 دی 94- تمامی تحریم های ایران به یکباره لغو خواهد شد و نه تعلیق؛ اما دولت باراک اوبامای مودب! و باهوش! - به معاون اولی «جو بایدن» - نه تنها تحریم ها را لغو نکرد، بلکه در اولین روز اجرای تعهداتش، تحریم های جدیدی علیه ایران وضع کرد.

دولت اوباما به دفعات برجام را لگدمال کرد و دولت ترامپ نیز دقیقا همین رویکرد را در قبال توافق هسته ای ادامه داد.

اکنون حدود 65 ماه از امضای توافق هسته ای سپری شده است. در این مدت، آمریکا و تروئیکای اروپایی هیچگاه تعهدات برجامی خود را انجام ندادند؛ چرا!؟ به این دلیل که به این ادراک رسیده بودند که هر بلایی بر سر برجام بیاورند، در این سو دولت آقای روحانی اقدام متقابلی انجام نخواهد داد.

حالا مجلس شورای اسلامی در اقدامی مقتدرانه، بی عملی و عهدشکنی طرف آمریکایی و اروپایی را هزینه دار کرده است، چرا که آمریکا و تروئیکای اروپا فقط زبان زور را می فهمند.

در این میان برخی از فعالین و رسانه های اصلاح طلب فریاد اعتراض برآوردند که چرا به فکر امتیازگیری از آمریکا هستید!؟ این ماییم که باید تا ابد به آمریکا و اروپا امتیاز بدهیم و بر مولفه های قدرت خود بدون هیچ چشم داشتی چوب حراج بزنیم!

متاسفانه اصلاح طلبان به هیچ عنوان به منافع ملی و عزت مردم کشورمان توجه نمی کنند. این طیف نگاه «ارباب- رعیتی» به آمریکا دارد و مدعی است که رعیت نباید از ارباب انتظار دریافت امتیاز داشته باشد!  

 

** ریشه بسیاری از معضلات کشور، دخالت نظامیان در اقتصاد است

«مرتضی مبلغ» از مدیران دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «اگر بخواهیم یکی از مشکلات کشور را که ریشه بسیاری از معضلات است، نام ببریم، آن مورد ورود و دخالت برخی نظامیان در سیاست و اقتصاد است. اقتصاد هم مانند سیاست وظیفه اصلی نظامیان نیست، کار ویژه اصلی نظامیان حفاظت از مرزها و کیان ملت است».

مبلغ در ادامه گفت: «احتمالا به محض ورود نیروی نظامی و امنیتی در اقتصاد، بستر ناصواب و انحرافاتی هم فراهم می‌شود. این ادعا که ورود نظامیان به اقتصاد باعث بهبود وضعیت اقتصادی شده است، همین زنگ خطری است که نشان می‌دهد، شاید این موضوع یکی از عوامل مشکلات موجود باشد. این ادعا از اساس نادرست است».

چندی پیش حجت‌الاسلام «علیرضا سلیمی» عضو هیأت رئیسه مجلس گفت: «دولت 50 هزار میلیارد تومان به خاطر اجرای پروژه‌های عمرانی به قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء بدهکار است و تاکنون این بدهی را پرداخت نکرده است. قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء در پروژه‌های بزرگ عمرانی در حوزه‌های مختلف از جمله پروژه آبرسانی استان خوزستان شرکت کرده و کار را به سرانجام رسانده و دولت باید مطالباتش را در پروژه‌های مختلف پرداخت کند».

سلیمی در ادامه گفت: «دولت در حالی بدهی خود به قرارگاه خاتم الانبیاء را نمی‌پردازد که جلوی شرکت‌هایی مثل توتال فرش قرمز پهن می‌کند و آنها هم کار خود را نیمه کاره رها کرده و از کشور می‌روند. از سوی دیگر دولت حقوق و دستمزد مربی تیم ملی فوتبال را پرداخت می‌کند و این آقا بابت سه مسابقه که حاصل آن دو باخت و یک تساوی بوده 7 میلیون دلار از ایران پول گرفته است».

اصلاح طلبان مدعی هستند که نیروهای نظامی و از جمله سپاه باید در موضوع اقتصاد و سیاست خارجی، رفتار خود را تغییر دهد. این ادعا در حالی است که ساخت بزرگ‌ترین پالایشگاه میعانات گازی جهان- پالایشگاه ستاره خلیج فارس- با هدف خودکفایی در تأمین بنزین و صرفه‌جویی ارزی قابل توجه و همچنین شکستن کمر داعش در منطقه و فراهم شدن بستر افزایش صادرات ایران به کشورهای همسایه- برای نمونه صادرات 9 میلیارد دلاری ایران به عراق(معادل 10 برابر صادرات ایران به اروپا در سالهای گذشته) - تنها بخش کوچکی از رفتار نیروهای نظامی در اقتصاد و سیاست خارجی و نتایج آن برای مردم است.

آقای مبلغ و همفکران وی هیچگاه از «صادرات گاز مجانی به ترکیه در زمان وزارت ژنرال! زنگنه»  ، «از دست ‌رفتن ۲۵ تا ۳۰ میلیارد دلار و حدود ۷۰ تا ۸۰ تن طلا به واسطه اجرای تصمیم غلط و غیرکارشناسی دلار ۴۲۰۰ تومانی(دلار جهانگیری)  »، «خسارت ۴۳ میلیارد دلاری قرارداد کرسنت»، خسارت ۱۵۰ هزارمیلیارد تومانی حذف کارت سوخت، خسارت توتال، خسارت برجام، خسارت اقتصادی فتنه ۸۸ و...که همگی دستپخت اصلاح طلب است، سخن نمی گویند.

 

** «امضای بایدن» را هم تضمین می دانید!؟

روزنامه سازندگی در مطلبی با عنوان «پیام بایدن به ایران» نوشت: «رئیس جمهور منتخب آمریکا در گفت و گو با نیویورک تایمز گفت به سخن پیشین اش درباره لغو تحریم های ایران و پیوستن آمریکا به برجام، پایبند است».

روزنامه شرق نیز در مطلبی با عنوان «سخت است، اما بله» نوشت: «جو بایدن، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا در گفت‌وگویی با توماس فریدمن، تحلیلگر نیویورک‌تایمز به تشریح مواضعش درباره دیپلماسی آتی دولتش با ایران و به‌ویژه در زمینه توافق هسته‌ای پرداخت. بایدن، در پاسخ به این سؤال که آیا به دیدگاهش درباره توافق هسته‌ای ایران که پیش از این در یادداشتی در پایگاه اینترنتی شبکه سی‌ان‌ان منتشر کرده بود، پایبند است یا نه، گفت: سخت خواهد بود اما بله».

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت: «اتحادیه اروپا تأکید کرد که این اتحادیه به همراه آمریکا باید برای حفظ برنامه جامع اقدام مشترک تلاش کنند».

همچنین روزنامه ایران در گزارشی با عنوان «به برجام برمی گردیم» نوشت: «جو بایدن، رئیس‌جمهوری منتخب امریکا در نخستین موضعگیری‌اش درباره برجام بعد از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، که در گفت‌وگو با روزنامه امریکایی «نیویورک تایمز» صورت گرفت، بار دیگر بر موضع بازگشت به برجام تأکید کرد و در عین حال آن را کاری دشوار دانست»

متاسفانه برخی رسانه های اصلاح طلب به راحتی اظهارات مقامات آمریکایی را تحریف و به نوعی آنان را بزک می کنند.

روزنامه سازندگی- به سردبیری «محمد قوچانی» از مشاورین رسانه ای رئیس جمهور- ادعا کرده است که «بایدن گفته به سخن پیشین اش درباره لغو تحریم های ایران و پیوستن آمریکا به برجام، پایبند است»!

رسانه های اصلاح طلب اینگونه وانمود می کنند که بایدن برای لغو تحریم ها و اجرای دقیق و مو به موی تعهدات برجامی آمریکا لحظه شماری می کند و این منتقدان در داخل هستند که نمی گذارند این اتفاق رخ دهد.

این ادعا در حالی است که «جو بایدن» رئیس‌جمهور منتخب آمریکا در مصاحبه با نیویورک تایمز گفته که به شرط تبعیت مجدد ایران از محدودیت‌ها، به برجام بازخواهد گشت.

بایدن در ادامه تاکید کرده که «ما از طریق مشورت با متحدان و شرکای خود، وارد مذاکرات و توافقات بعدی برای تشدید و تمدید محدودیت‌های هسته‌ای ایران خواهیم شد و همچنین به برنامه موشکی ایران و مسائل منطقه‌ای نیز خواهیم پرداخت».

جو بایدن همچنین تاکید کرده که «هر زمان نیاز باشد، آمریکا گزینه بازگشت تحریم‌ها را در اختیار دارد و ایران نیز این موضوع را می‌داند».

در حقیقت بایدن بازگشت آمریکا به برجام را مشروط به این کرده که ابتدا ایران به تمامی تعهدات خود بازگردد، وی در ادامه باز هم بازگشت آمریکا به برجام را منوط به مذاکرات حول توان موشکی و قدرت منطقه ای ایران کرده است.

در نهایت بایدن باز هم به هیچ عنوان از لغو تحریم ها سخن نگفته و صرفا بر مسئله بازگشت تحریم ها تاکید کرده است.

در اظهارات بایدن دو نکته بسیار مهم وجود دارد، اول اینکه تحریم ها برای آمریکا- هم دموکرات ها و هم جمهوری خواهان- یک ابزار قدرت است و آمریکا به هیچ عنوان این ابزار قدرت را کنار نمی گذارد. در مقابل، ایران باید این ابزار قدرت زورگویانه را بی اثر کند. یک نمونه همان راه اندازی پالایشگاه ستاره خلیج فارس و خودکفایی در تولید بنزین و بی اثر کردن تحریم های آمریکا در این خصوص است.

دومین نکته در اظهارات بایدن، شباهت آن با اظهارات ترامپ و پمپئو است. دیدگاه جو بایدن درباره برجام هیچ تفاوتی با دیدگاه دونالد ترامپ ندارد. ترامپ نیز مدعی بود که مشکل برجام این است که «توافقی ناقص است» و باید توان موشکی و قدرت منطقه ای ایران به همراه دائمی شدن محدودیت های هسته ای به این توافق ضمیمه شود.

اصلاح طلبان در سال 94 مدعی شدند که «امضای کری تضمین است و ایران از اجرای برجام اطمینان دارد» ؛ حالا همین طیف علیرغم عهدشکنی دولت های دموکرات و جمهوری خواه آمریکایی، همچنان به امضای بایدن دلخوش کرده است!


:: بازدید از این مطلب : 796
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 12 آذر 1399

روزنامه شرق در گزارشی با عنوان «مجلسِ مقابله با برجام» در مورخه 99/9/12  به شماره 3879 نوشت: «بهارستانی‌ها عزم خود را جزم کرده‌اند تا قبل از بازگشت آمریکا به برجام با الزام دولت به خروج از برجام از تداوم تحریم‌ها خیال خود را راحت کنند. اینکه کاسبان تحریم با تندروی‌های غیرمعقول همیشگی، بر طبل تداوم تحریم‌ها به بهانه‌های مختلف بکوبند، جای تعجب ندارد اما اینکه بهارستانی‌ها در مقام نمایندگی مردم به‌دنبال ادامه حصر اقتصادی کشور هستند و از هیچ گشایش اقتصادی‌ای استقبال نمی‌کنند، جای سؤال دارد».

روزنامه ایران نیز در گزارشی با عنوان «حرکت یکطرفه مجلس در جاده برجام» نوشت: «ساکنان بهارستان دیروز به یکی از آرزوهای خود مبنی بر خروج ایران از برجام نزدیک شدند. آنها ابتدا کلیات طرح «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از ملت ایران» را بی‌توجه به نظر مخالف دولت تصویب کردند و بلافاصله رسیدگی به جزئیات را آغاز کرده و با هر ۹ ماده آن موافقت کردند. نمایندگان آنقدر برای تصویب طرح موسوم به لغو تحریم‌ها عجله داشتند که جلسه را در نوبت بعدازظهر هم ادامه دادند و کار را یکسره کردند».

روزنامه اعتماد هم در مطلبی در اعتراض به طرح مجلس نوشت: «ترور شهید محسن فخری‌زاده ضربه سرویس اطلاعاتی خارجی به سرویس اطلاعاتی و امنیتی ایران بود و منطق می‌گوید واکنش به ضربه اطلاعاتی و امنیتی باید از همان جنس و مجری هم باید سرویس‌ اطلاعاتی ایران باشد نه وزارت امور خارجه».

«عباس عبدی» فعال سیاسی اصلاح طلب نیز در یادداشتی در روزنامه اعتماد با اعتراض به طرح اخیر مجلس درباره لغو تحریم ها نوشت: «برخی‌ افراد قدرت اطلاعاتی و عملیاتی اسراییل را برجسته می‌کنند در حالی که به نظر من قدرت تحلیلی آنان مهم‌تر است. همین که نبض رفتاری این جماعت را در دست داشته و می‌دانند با یک عملیات ترور، مسیری را می‌گشایند که نتیجه‌اش از وجود ترامپ هم برای اسراییل بهتر است نشانه‌ای از عمق درک تحلیلی آنان است».

 

کارشناسان اقتصادی با گرایش های مختلف سیاسی بارها تاکید کرده اند که علت اصلی مشکلات اقتصادی در کشور، سوءمدیریت در دولت است و تحریم ها حداکثر 20 الی 30 درصد در ایجاد مسکلات موجود سهیم هستند.

طیف اصلاح طلب از یکسو افرادی همچون آخوندی و زنگنه را مدیران خبره و ژنرال های دولت می نامد و کارنامه غیرقابل قبول این افراد را انکار می کند و از سوی دیگر مذاکره و توافق با آمریکا را عامل رفع تمامی مشکلات کشور قلمداد می کند.

طرح اخیر مجلس درباره لغو تحریم ها در حقیقت ابزاری قدرتمند برای وزارت خارجه و دولت و در جهت احقاق حقوق برجامی ایران است. طرح مجلس می گوید ایران نباید یکطرفه تعهدات خود را انجام داده و طرف عهدشکن باید بابت بی عملی خود هزینه بدهد.

این طرح در راستای منافع ملی و علیه منافع آمریکا و تروئیکای اروپایی است. اما عجیب اینجاست که برخی دولتمردان و رسانه ها و فعالین اصلاح طلب از اینکه زورگویی آمریکا و اروپا مورد هجمه قرار گرفته است، برآشفته و عصبانی شده اند!

 اسرائیل یا رژیم صهیونیستی؟


:: بازدید از این مطلب : 818
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 4 آبان 1399

رئیس جمهور فرانسه جند روز پیش توهین روز نامه ها به پیامبر اعظم (ص) در فرانسه را آزاد گذاشت و اسمش را آزادی بیان گذاشت. هر زمان یک مقام بلند پایه غربی به مسلمانان توهین نمودند، بدانید آنها از اسلام سیلی خورده اند، چرا به ادیان دیگر چنین حرکت زشتی را انجام نمی دهند، برای اینکه به توهینی که کرده سرپوش بگذارد، نیت خود را پشت شعار دروغین آزادی بیان پنهان می کنند. آنهم در فرانسه که هرفرد آزاده ای شعار مکرون را به مسخره می گیرد. در شانزده دسامبر 1988 میلادی فیلسوف و نویسنده مسلمان "روژه گاردوی" را به جرم انکار جنایت علیه بشریت در فرانسه محکوم کردند. این فیلسوف مسلمان در کتاب خود به نام اسطوره های بنیادین سیاست اسرائیل ثابت کرد، که صهیونیست‏ها با نازی‏ها در جنگ جهانی دوم همکاری داشتند و صهیونیست‏ها برای اینکه در دنیا مظلوم نمایی کنند و افکار جامعه بین المللی را برای تاسیس کشوری در فلسطین مهیا نمایند جنایات هیتلر را علیه یهودیان بزرگ نشان دادند. در این کتاب ثابت کرد که رقم شش ملیون یهودی که در جنگ جهانی دوم توسط آلمانها قتل عام شده اند اغراق آمیز است، چرا که جمعیت یهودیان در آن زمان این مقدار نبوده است. ازآنزمان آزادی بیان و قلم در فرانسه مخدوش شده است. تکبر و بزرگ بینی غربی ها پیشروتر از آزادی بیانی است که شعار می دهند. مکرون حق دارد به دومیلیارد مسلمان توهین نماید ولی اگر اردوغان به او توهین کرد باید سفیرش را از ترکیه فراخواند. باید در فرانسه آ زادی بیان باشد ولی در کشورهای اسلامی نباشد. آقای مکرون باید تاریخ را بخواند تاوضعیت مسلمانان و غرب مخصوصا فرانسه در قرون وسطی را مطالعه نماید و کتابهای اندیشمندان غربی را که اذعان نموده اند، در آن دوره علوم در دست مسلمانان بوده است و غربی ها در جهالت کامل بسر می بردند. حالا که حکومت داران کشورهای اسلامی غرق در تجملات شده اند و به جز تاج و تخت خود به چیز دیگری فکر نمی کنند به مکرون چنین جسارتی می دهند که بر علیه پیامبر اعظم توهین نماید. ولی خدا  هم از دینش دفاع می کند و هم از رسولش، در قرآن کریم می قرماید:

يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (مى‏ خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا گر چه كافران را ناخوش افتد نور خود را كامل خواهد گردانيد

سوره صف آیه 8


:: بازدید از این مطلب : 2161
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 29 مهر 1399

عباسقلی خان فرد ثروتمند و در عین حال خیّری بود که در مشهد بازار معروفی داشت. مسجد، مدرسه، آب انبار، پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است.

 به او خبر داده بودند در حوزه علمیه‌ای که با پول او ساخته شده، طلبه‌ای شراب می‌خورد!

ناگهان همهمه‌ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می‌زدند حاج عباسقلی است که به مدرسه وارد شده.
در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است!

عباسقلی خان یکسره به حجره‌ی من آمد(طلبه مورد نظر) و بقیه همراهان هم دنبالش.
داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفاً بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی.

دلم در سینه بدجوری می‌زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می‌لرزید.
اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب‌های دیگر دراز کرد…

ببخشید، نام این کتاب چیست؟

بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب…! این یکی چیست؟ مکاسب و این یکی؟! …

لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید.
کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:

این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.

برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم‌هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم…

خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی‌دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟

بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟

چرا آقا; الآن میگم. داشتم آب می‌شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم:
یا ستارالعیوب، و گفتم: نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا!

فاصله سؤال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس‌آمیز من چند لحظه بیشتر نبود.

شاید اصلاً انتظار این پاسخ را نداشت.
دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش.

شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم‌هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابه‌لای پلک‌هایش چکید.
ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستارالعیوب (!) را سر جایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و عباسقلی خان هم هیچ‌گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است...

اما آن محصلِ آن مدرسه، همان‌دم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت.

سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی‌اش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است»...

ستارالعیوب یکی از نام‌های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزادشده و تربیت‌یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خان هستم که باعث تغییر و تحول سازنده‌ام شد.(١)

لقب «ستار العیوب» کیست

معنای ستار بودن خدا، آن است که اعمال انسانها را از دیگر انسانها می پوشاند تا آبروی آنان حفظ گردد. اما پیامبر و امامان علیهم السلام مظهر اسما و صفات الهی هستند. همان گونه که خداوند، ناظر بر اعمال مردم است، پیامبر و امامان نیز چشم خدا میان خلق هستند و اعمال آنان را می بینند.


:: بازدید از این مطلب : 828
|
امتیاز مطلب : 153
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 26 مهر 1399

 در یک گفتگوی دانشجویی با آقای حسن رحیم پور ازغدی،  یکی از پرسشگران از وی  پرسیده است در باب قیاسی که حسن روحانی درمورد ۷سال عقب نشینی بیحاصل و پیاپی خود دربرابر آمریکا و خضوع بی حساب و بی پایان دربرابر غرب  و امتیازاتی که ازجیب ملت بدون مابه‌ازائی داد و  با دست خالی، خود و برجامش، نزدیک یک دهه از عمر جمهوری اسلامی را با وعده سراب، تلف و یک ملت را معطل کرد و اینهمه مشکلات آفرید و هم چرخ‌های اقتصادکشور را متوقف کرد و هم حقوق هسته ای ملت را به باد داد، و حال با تحریف تاریخ و برای توجیه خود، امام معصوم (ع) را متهم به سازش با ظلم میکند، چه پاسخی دارید؟

 آقای رحیم پور پاسخ گفت :

  این تنهاپرسش بی پاسخ این سالها نیست. پرسشهای بسیاری در این سالها بیهوده بدنبال پاسخگو بوده است. اما در واقع، این وضعیت که امروز میبینیم، مزد ترس است. امروز همه جا و همه تیپ مردم، یکصدا شده اند که اعتمادبه دشمن دین و دنیای مردم، عین نفسانیت و خلاف عقلانیت بود.

شاید تنها دستاورد مفید اما ناخواسته تجربه شکست خورده دیپلماسی این شیخ، همین باشد که برای تاریخ ایران میماند. اما وقتی نوبت به غارت دین مردم هم برسد، سکوت، حرام تر میشود. آنکه مذهب را فدای خود و دین را ابزار استفاده سیاسی کند، از وجناتش پیداست که  از روحانیت،  تنها لباسش را دارد. حال آنکه پیش از این، روحانیت، به سوادش و به معنویت و روحانیتش بود.  هرکه به نام، روحانی است لزوما به صفت، روحانی نیست. شما درست میگویید. با وعده سراب، اقتصاد کشور را به اینجا رساندند.

پیش تر، معیشت و دنیای مردم را برجامی کردند، حال نوبت به برجامی کردن دین مردم رسیده است.   اکنون لحظه ای بود که باید کمترین شجاعت مسئولیت پذیری را داشته باشند، و دیگر حریم پاک اهلبیت ع را به وهم و ترس خودنیالایند. اما این نخستین بار نیست که به امام حسن مجتبی ع، ستم میرود. نسبت سازش را اولین بار معاویه به ایشان بست تا خوارج و افراطیون را بر ایشان بشوراند.

مظلوم بزرگ همه دورانها، حسن بن علی ع است.  شیعه حسن (ع)، آنست که عاقبت چون حسن ع، بدست دشمن، بشهادت رسد و خون بالا بیاورد. تعجبی نیست اگر غرب باوران در وقت پاسخگویی، دین ودنیای مردم را قربانی کنند. من امثال قاسم سلیمانی را واجد روحانیت و اهل معنا میدانم و امثال حسن روحانی را  فاقد آن.

مردم دارند تاوان توهم و وعده های چند سیاستمدار با ضریب هوشی پائین را میدهند که  معلوم شد نه تنها مفهوم عزت و اقتدار ملی را نمیدانند بلکه سیاست بین الملل هم نمیدانند.

پایان معامله با شیطان و اعتماد به وعده های او،  به تعبیر قرآن، فحشای سیاسی و... میشود. الشیطان یعدکم الفقرو یامرکم بالفحشا، شیطان با ارعاب و تهدید و سپس وعده اقتصادی، ضعیفان را وادار به فحشا میکند.

وضع مردم، در اقتصاد برجامی بد است. اما خوب شد که همه، همه ماجرا را  باچشم خود دیدند. در پایان ۸ سال مدیریت آرمان ستیزان، وقتی برای معلق زدن و طلبکار شدن نمانده، ضمن آنکه دیگر کسی هم پشت سرشان نمانده  و با تخیلات و دروغهایشان تنها مانده اند.

در  سالهای حاکمیت این ورژن از روحانیت، درجه اعتماد به لباس روحانیت  بطرز بیسابقه ای تنزل یافت.   اقتصادبرجامی و دیپلماسی ترس، درکنار دزدی های بی‌سابقه ای که این سالها ازبیت المال شد، ضربات سنگینی به دین ودنیای مردم زد.

اما نمیشود هربار پس از تجربه های بد، همه پرونده ها را سوزاند و دوباره بازی جدید شروع کرد. آنچه دراین سالها با اقتصاد مردم و عزت ایران شد، در تقابل مستقیم با عقلانیت بود.

این دستاورد ملی، گران تمام شد اما لازم بود یک باردیگر،   همه توهمات و وعده‌های تسلیم طلبان که نه تنها آرمانگرا نبوده‌اند بلکه هرگز واقع‌بین هم نبودند،  و این بار، پیش چشم نسل  دهه هشتاد و نود هم محک بخورد و دیگر برای ابد در تاریخ پساانقلاب، بجای آب، سراب ننوشیم.

شانس مردم مارا ببین که آن یکی میخواهد با آنجلینا جولی، خودشان دونفری مشکلات جهان را حل کنند و این یکی، در پایان هشت سال حکومتش هنوز منتظر ترحم ترامپ و تعهد اوباما و امید جدیدش، جو بایدن است.


:: بازدید از این مطلب : 1933
|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 21 مهر 1399

در وضعیت کرونایی کشور، دو طیف فکری، در سه قوه اصلی  مجریه، مقننه و قضاییه حضور دارند. بدون شک اعمال  هر مسئول بر گرفته از اعتقادات و افکاری اوست. قوه مجریه را گروهی به نام اصلاح طلب بیش از سی سال است که دراختیار گرفته اند. دولت آقای روحانی که با شعائر تدبیر و امید و اعتدال ودیگر ترفندهای تبلیغاتی رای مردم را به طرف خود جلب نمود، با تحویل دادن پست های وزارت و مدیران رده بالای به اصلاح طلبان علنا هم ار اعتدال بیرون آمد و هم از تدبیر، با تفکر و اندیشه اصلاح طلبان وضعیت کشور را به سویی کشاند که هم از تدبیر نشانی نمی بینی و هم هیج روزنه امیدی برای اصلاح امور در این دولت به چشم می خورداز همان روز اولی که تبلیقات کاندیدا ها ی ریاست جمهوری (1392) بین این دو طیف فکری شروع شد، معیارهای هر کدام از دوجناح برای تبلیغات، برگرفته از بینش و اندیشه ای بود که در اندیشه خود پرورانده و به آن اعتقاد داشتند . گروه اصلاح طلب، با توجه به دیدگاه لیبرالیستی که دارد و معتقد به  آن است، برای پیروزی خود در مقابل حریف، مسیر تبلیغات خود را بر اصول مهم ایدئولوژی لیبرالیسم، یعنی اصل"هدف وسیله را توجیه می کند" بنا نهاد. از شعارهای آنها به خوبی می توان به این مهم دست یافت. آقای روجانی در اردیبهشت 96 در یک سالن ورزشی در همدان گفت: «اگر شما جوانان در خانه بنشينيد، بدانيد كه در پياده‌روهاي ما هم ديوار خواهد بود، شما آنها را نمي‌شناسيد. من آنها را مي‌شناسم. آنها روزي در جلسه‌اي تصميم گرفتند كه در تهران و در پياده‌رو ديوار بكشند. آنها مي‌خواستند، پياده‌رو زنانه و مردانه ايجاد كنند.» البته  این اظهار نظر مورد تایید بی بی سی نیز قرار گرفت، و  بلافاصله در شبكه‌هاي اجتماعي نوشتند:  كه اين يك برنامه از پيش نوشته شده براي روحاني است كه در يك ستاد مخفي براي او تنظيم شده است، قرار است آقای روحانی در جمع مردم آنرا بین نماید.

حالا دیوار کشی توسط چه کسانی و در کجا قصد اجرای آنرا داشتند، بماند .  موضوع ديوار كشي كه روحاني اشاره كرده بود، قابليت جست‌وجوي تاريخي دارد اما نه در پياده‌روها بلكه در دانشگاه‌ و آن هم از سوي اصلاح‌طلبان اما نه در دولت اصلاحات بلكه در سال 64!
ماجراي آن را رهبر فرزانه انقلاب در سال 81 خطاب به خاتمي و معين نقل مي‌كند و مي‌فرمايد: «كساني كه الان (در دولت اصلاحات) اردوي مختلط برگزار مي‌كنند، همان كساني هستند كه سال 63-64 در كلاس‌هاي دانشگاه ديوار كشيدند، بنده به دستور امام رفتم در نمازجمعه گفتم اين كار بد است. من نمي‌فهمم چطور اينها اين جور عوض مي‌شوند.  180 درجه راهشان را عوض مي‌كنند! امام به من گفتند كه اين چه كاري است. من در نماز جمعه تهران گفتم كه اين كار، كار مناسبي نيست. ديوار كشيدن حرف ما نيست. حرف انقلاب نيست.» پس اصل دیوار کشی برمی گردد به هم طیفان آقای روحانی که زمانی بین دختر و پسر در دانشگاه دیوار کشیدند، و زمانی اردوهای مختلط برگزار می کنند. در اصل اصلاح طلبان این دگراندیشی به چشم می خورد.

در جریان انتخاباتی سال 92 آنچنان وضعیت کشور را خراب نشان می داد و خود را موعود حل مشکلات قلم داد می کرد و به انتظارات مردم می افزود. به این متن از سخنرانی توجه کنید:«…ما شاهد هستیم که دلار بعد از چند ماه به چندین برابر قیمت افزایش پیدا می‌کند، مشکل کجاست؟ مشکل عدم مشورت، خودشیفتگی، عدم استفاده از ابزار علمی برای اداره کشور و بی‌ثباتی‌هاست. مردم مدیریت کارآمد، ثبات، آرامش، قدرت آینده و آینده‌نگری را می‌خواهند...» ایشان  تصویری سیاه و در هم ریخته از شرایط اجتماعی، سیاسی جامعه را به مردم القاء می کند و خود را باکلید کزایی اش حلال مشکلات می داند. دلار هفت برابر شد،کسانی که از روی دلسوزی نقد منصفانه می کردند، چنین ناسزاهایی نثارشان می کرد: «تازه به دوران رسیده‌ها، تخریب‌گر، کاسب، مستضعف فکری، حامیان افراط، دروغ پراکنند، ترسو هستند، بزدلند، عقب‌مانده‌اند، بروند به جهنم، هراسانند چون کافر همه را به کیش خود پندارد، عصر حجری‌اند، بیکارند، متوهمند، عادت دارند از دیوار بالا بروند، خطای دید دارند، هوچی‌بازند، بی شناسنامه‌اند، کم‌سوادند، اقلیتند، از خداوند هم ایراد می‌گیرند، تازه انقلابی‌اند، کودکند.» مدیرانش با حقوق های نجومی امثال آقای"عباس آخوندی" وزیر راه و شهرسازی می گوید:"این افتخار دولت است که حتی یک واحد مسکونی را نساخت. از ابتدا قرار نبود دولت خانه ای بسازد ... "و الاآخر، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

در جریان تبلیغات انتخاباتی، و همزمان با فاجعه معدن یورت، که به نقل از رئیس جمهور توئیت کرد:"من تنها به معدن می روم تا معدنچیان برای فریاد کشیدنبر سر بالاترین مقام رسمی کشور احساس آرامش و راحتی کنند؛ این افتخار من است."

و جملاتی که در ارتباط با بازدید آقای قالیباف از مرض های کرونایی در بیمارستان داشتند، چرخش 180 درجه را نشان می دهد. حسن روحانی رئیس جمهور روز چهارشنبه ۱۶ مهر در جلسه هیأت دولت در بخشی از سخنان خود درباره علت لغو جلسه سران قوا بیان داشت:... کسی نمی‌تواند وسط سیل بایستد و بگوید نمی‌ترسم؛ خوب بایست تا آب بیاید تا تو را ببرد. وسط زلزله نمی‌توان زیر سقف ایستاد، اگر می‌خواهی بایستی خوب بایست تا سقف روی سرت خراب شود. باید به عقل و شرع و پروتکل‌های بهداشتی توجه کرده و آنها را عمل کنیم.

خوب به این جمله آقای روحانی با حرفهایی که در ارتباط با بازدید آقای قلیباف از بیماران کرونایی در بیمارستان داشتند توجه کنیم، می بینیم که آقای روحانی،روشی از عقلابیت لیبرالی که با اخلاق و معنویت قهر است، برای زیر سئوال بردن مدیران جهادی استفاده می کند. به جای آنکه ایشان به عنوان یک مسئول بلند پایه نظام وظیفه ذاتی خود را انجام دهد، و برای دلگرمی کادر درمان فداکار بیماران کرنایی، به بیمارستان سرکشی کند و خسته نباشی بگوید، برای فرار به جلو و برای اینکه ار خودش مردم خرده نگیرند و مقایشه نکنند عمل یک مدیر جهادی را با یک مدیر لیبرالی، حرکت ایثار گونه دیگران را زیر سئوال قرار می دهد. اشتباه ایشان این است که فکر می کند در انگلستان است که فقط عقلانیت مورد تقدس است، در حالی که در جمهوری اسلامی ایران که بر پایه اصول اسلام مسئولینش باید خدمت نمایند. هم باید دارای عقلانیت باشند و هم دارای ایمان. عقلانیت بدون ایمان با توجه به خصلت انسان که در عین بهره مندی از قوّة خرد، منفعت طلب، خودخواه،جاطلب و استثمارگر می شود. در عقلانیت صرف آثاری از ایثار و خود گذشتگی یافت نمی شود. ولی در ایمان ایثار، فداکاری، اخلاص و از خود گذشتگی تراوش می شود. از آقای روحانی باید پرسید: اگر سیلی بیاید، و در حال بردن هموطنانت باشدجه کار می کنی؟ اگر در یک آتش سوزی فرزند خانواده ای در داخل منزل باشد توچه کار می کنی؟ چرا آقای روحانی مغلطه می کنی؟ می خواهی ترس از جانت را با استفاده ابزاری از عقلانیت لاپوشانی نمایید. تو به تمام شهیدان، جهادگران توهین نمودی که این نیز بر گرفته از تفکر لیبرالی جنابعالی می باشد.

 


:: بازدید از این مطلب : 2091
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 19 مهر 1399

از زمانی که سلطه پاپ ها و روحانیت مسیحی در غرب قطع شد، چندین قرن می گذرد. متفکران غربی با غرور و تکبر رها شده از دین، هیچ هماوردی را در مقابل افکار و عقاید دور از وحی خود را به حساب نمی آوردند، فارغ ازدین کلیسایی و قهر با خدای پاپ ها، تا توانستند برای رهایی انسان از چنگال دین و رسیدن به منفعت و مهیای کسب آزادی های لذت بخش، بی پروا بر ارزش های انسانی تاختند و تئوری تدوین کردند و نسخه های آرامبخش تجویز نمودند. از یک طرف، طرفدار فرد گرایی اومانیستی  بودند، که  شهرت، منفعت و لذت گرفتار در هوای نفس، فکر فرد اومانیستی را در چنبره خود گرفتار کرده است. در مکاتب روشنفکران غربی چیزی به نام اخلاق وگوهرهای ناب انسانیت کمتر یافت می شود. و از طرف دیگر فرد را چنان در چنپره  آزادی های سرکش قرار داده اند که فرد قادر نیست این افسار از هم گسیخته را از دست و پای خود پاره کند. از فرد اومانیستی یک حیوان  سوجویی اقتصادی در مکتب  به اصطلاح ایدئولوژی لیبرالیسم  ساخته اند و چنان در پوست و خونش جاطلبی، شهرت و منفعت طلبی ریشه دوانده که قادر به هیچ نوع حرکتی غیر از آنچه برای او خط کشیده و ترسیم نموده اند، ندارد.  آنچه در دوره رنسانس به عنوان روشنگری از ادبیا ت غربی ها در مکاتب مختلف شنیده می شود، سفیدی در مقابل سیاهی نیست. اگر روحانیت مسیحی قبل از رنسانس کم کم از ارزش های حضرت مسیح (ع) جداشد و توانست خود را از محیط اخلاق و معارف جدا کند و مانند امپراتورها و تزارها به سمت اشرافیگری سوق پیدا کند و این دگر اندیشی صاحبان کلیسا، باعث منزوی دین در تمام غرب گردد.روشنفکران و اندیشه ورزان غربی، از انسان کاتولیک یک انسان بورژوا، بی دین، خودکامه،منفعت طلب، بیگانه از ارزش های انسانی، جستجوگر ثروت و لذت تبدیل کردند. از انسان برده ای ساختند که با طناب آزادی، اسیر هوای نفس در شهرت، سود و لذت و استثمار شوند، و عربده های جاه طلبی و کرنش، تکبرش را در دیوار بلند بزک شده جامعه مدنی به رخ دنیا به وضوه می توان دید.  

وقتی جان لاک و دیگر اندیشمندان غربی خدا را از جامعه غربی ها بیرون کردند و اصالت فرد را جایگزینش نمودند، فکر نمی کردند، خروجی تفکر لیبرالیستی روزی نقاب از چهره بزک کرده فرد اومانیستی توسط دو رجال این مکتب کنار زده شود و پرده حقیقی نمایش خود را به مردم دنیا نشان دهد. دو نامدار بزرگ شده در این مکتب به خاطر همان هدف فرد اومانیستی اسیر هوای نفس، و گرفتار شهرت و لذت و منفعت شخصیت اصلی خود را نشان دهند. برای کسب قدرت در مناظره شان همه چیز بود، جز اخلاق و معرفت و این رشد قهقرایی تفکر انسان محور اومانیستی را در جامعه مدنی غرب از تلویزیون آمریکا به مردم جهان نشان داد.

پوست و خون ترامپ و بایدن در جامعه ای رشد نموده است. که چندین صده است، معیار های اخلاقی و معرفتی در اقتصاد و جامعه و فرهنگ غرب رخت بر بسته است. از انسان وحی گرا یک انسان فرد گرا با مشخصه های انسان بورژوا تحویل جامعه جهانی داده است، که جز سود و لذت در اهداف زندگی اش هیج چیز مشاهده نمی شود.از شاخصه های انسان بورژوا، سود جویی و منفعت طلبی است که برای کسب آن به صورت نامحدود و نا مشروع به طور پیوسته و مداوم تلاش می کند. در سیر حرکت این انسان برای کسب سود، خط قرمزی وجود ندارد. به گفته "توماس هابز" جوهر مناسبات افراد بشر با یکدیگر این گونه است:

 انسان، گرگ انسان است. این انسان پیوسته برای رسیدن به هدف یعنی سود و لذت،دارای یک رقابت خصومت آمیز و خشن توام با حسادت ودشمنی با یکدیگر قرار می گیرند. تمام این افکار زائیده یک ایدئولوژی به نام لیبرالیسم است.

 

 


:: بازدید از این مطلب : 2303
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 11 مهر 1399

بحران قره باغ، بحرانی پیچیده و چند وجهی است. یک وجه حقوقی و تاریخی دارد و یک وجه بهانه جویانه خارجی، برای مداخله و ایجاد نا امنی در شمال مرزهای ایران.

آذربایجان و ارمنستان به همراه گرجستان (منطقه قفقاز)، بخشی از تمامیت ارضی ایران بودند که دو قرن قبل در اثر  جنگ تحمیلی روس ها و معاهده استعماری ترکمانچای، از کشورمان جدا شدند.

این دو ایالت، تا فروپاشی سی سال قبل اتحاد جماهیر شوروی، بخشی از این امپراتوری استعماری بودند و پس از آن که به استقلال رسیدند، ارمنستان در سال سال ۱۹۹۴ میلادی، به اشغال قره باغ پرداخت. از منظر حقوق بین الملل، قره باغ جزیی از خاک جمهوری آذربایجان است و جمهوری اسلامی از این حق، کاملا حمایت می کند.

سه دهه قبل، دولت باکو توانست به واسطه کمک های ایران، بخش مهمی از تمامیت ارضی خود را حفظ کند و اگر حمایت های ایران  نبود، جمهوری آذربایجان هزینه های بسیار بیشتری می داد.

با این وجود، دولت غربگرا و لائیک باکو، دل به آمریکا و اسرائیل بست و بیشتر سعی کرد ادامه اشغال قره باغ را بهانه ای برای ایجاد روحیه ناسیونالیستی قرار دهد و همین را جایگزین هویت اسلامی مردم کند؛ هویتی که دولت بر معارضه و نابودی آن اصرار داشته است.

ایلچی بیگ رییس جمهور  وقت آذربایجان گفته بود "از ترکیه چشمداشتی ندارم ! چون آن ها منافع و مشکلات خود را دارند . اما از ترکیه  ۲۰۰ میلیون دلار وام خواستم، آنقدر ندادند که کار از کار گذشت... ایرانی ها می خواستند به ما کمک کنند اما اجازه ندادم".

سرکوب عزاداری های امام حسین (ع) توسط دولت باکو معروف است. دولت، نیروهای مذهبی را سرکوب و زندانی کرده و بارها عزادران حسینی را به گلوله بسته است؛ در حالی که این باورهای اسلامی می توانست پایه گذار بسیج مردمی برای پایان دادن به اشغال قره باغ باشد.

دولت آذربایجان چه آن زمان که کمونیست بود و چه اکنون که لائیک و غربگراست، در نقشه دشمنان اسلام بازی کرده است. ما در حالی که از شیعیان مظلوم و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان حمایت می کنیم، به رفتار دولت باکو به خاطر این که جمهوری مسلمان نشین را تبدیل بارانداز صهیونیست ها و آمریکا کرده، معترضیم.

آنها اجازه تاسیس پایگاه نظامی و  جاسوسی به آمریکا و اسرائیل را  دادند و دست آل سعود برای تأسیس مدارس ضد شیعی و ترویج وهابیت را باز گذاشتند.

در این میان، اخیرا ارمنستان هم که متحد تاریخی روسیه محسوب می شود، برای روابط سیاسی با رژیم صهیونیستی چراغ سبز نشان داد. اما بخشی از ادوات نظامی استفاده شده در جنگ اخیر علیه آنها از جمله پهپادها از سوی اسرائیل واگذار شده بود تا ثابت کند رژیم صهیونیستی ذاتا متعهد به خیانت و خنجر از پشت زدن است.

صهیونیست ها، به واسطه بازی منافقانه با هر دو دولت ایروان و باکو، می خواهند در منطقه جای پا باز کنند. همان سناریویی که در عراق و سوریه و لبنان، موجب شکست و سرافکندگی شان شد.

بازیگر بیگانه دیگری که در این بحران فعال شده، دولت نو عثمانی ترکیه است. دولت اردوغان، دست کم سیصد بنا بر برخی گزارش ها چند هزار تکفیری عضو گروهک های تروریستی را از سوریه به قره باغ منتقل کرده و ضمنا به لحاظ هوایی و پهپادی در جنگ نقش آفرینی می کند.

تکفیری های وارداتی از سوریه، در حالی آتش جنگ در قره باغ را گرم کرده اند که اصالتا، شیعیان را رافضی و مرتد می دانند و اگر مجال پیدا کنند، قبل از هر کس، خون ملت مظلوم جمهوری آذربایجان را می ریزند

آنها همان هایی هستند که در سوریه و عراق، علیه شیعه و سنی و کردها جنایت کردند. اما حاضر نشدند حتی یک تیر به سمت صهیونیست های اشغالگر شلیک کنند بلکه در بیمارستان های اسرائیل مورد مداوا قرار گرفتند!

دولت اردوغان با وجود ژست های ضد صهیونیستی، هم روابط اقتصادی با رژیم اشغالگر قدس را توسعه داده و هم نوع نقش آفرینی هایش در منطقه، بازی مهره پیاده در زمین رژیم صهیونیستی برای جنگ افروزی و نا امنی و درگیر کردن ملت های منطقه است.

دولت ترکیه، که همسو با آمریکا و اسرائیل، سوریه را به ویرانه تبدیل کرد، آیا می تواند در ادعای حمایت از مردم جمهوری آذربایجان صادق باشد؟ (آنها دیر یا زود خنجر خیانت اسرائیل و آمریکا را خواهند خورد). اما برخی گروهک های مدعی پان تورکیسم در ایران، ضمن سوار شدن روی موج احساسات پاک مردم، سنگ همین ترکیه نو عثمانی را به سینه می زنند.

امپراتوری عثمانی -که اردوغان سودای بازسازی آن را داشته- همان است که در طول جنگ های طولانی و در پوشش منافقانه سنّی مآبی، علیه آذربایجان عزیز ما اشغالگری و جنایت کرد و صدها هزار نفر را در تبریز و خارج از آن کشت.

گروهک های پان‌ تورکیست همچنین، در حالی ژست حمایت از جمهوری آذربایجان و قره باغ می گیرند که هیچ حمایتی از ملت شیعه جمهوری آذربایجان به هنگام سرکوب شدن آنها به ویژه در ایام عزاداری حضرت سید الشهدا (ع) نمی کنند؛

این عناصر مزدور، همچنین مدعی الحاق آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان هستند؛ و حال آن که اگر دنبال الحاق خاکی به خاک دیگر بر اساس واقعیت های حقوقی- تاریخی بودند، باید خواستار بازگشت جمهوری آذربایجان به آغوش ایران بزرگ و اسلامی می شدند.

برخی از همین عناصر معدود گروهکی اخیرا شعار دادند "کورد، فارس، ارمنی/ آذربایجان دشمنی"؛ و حال آن که اگر صادق باشند، باید علیه دشمن همه ملت های منطقه (آمریکا و اسرائیل) شعار بدهند اما معلوم است که چاقو نمی تواند دسته خود را ببرد.

 

محمد ایمانی


:: بازدید از این مطلب : 438
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 31 شهريور 1399

 

 بخشی از تیترهای روزنامه های اصلاح طلب در روزهای اخیر است.

 «اروپا در برابر آمریکا»، «جدایی تروئیکای اروپایی از آمریکا»، «دست رد اروپا»، «اروپا:تحریم ها برنمی گردد»، «مصلحت سنجی اروپا»، «پیام صریح بیانیه اروپا به آمریکا» 

اصلاح طلبان به صورت ویژه از سران انگلیس، فرانسه و آلمان تقدیر کرده و مدعی هستند که تروئیکای اروپایی در کنار ایران ایستاده اند. آیا این ادعا صحیح است!؟ به این اظهارات توجه کنید:

در روزهای گذشته، «هایکو ماس» وزیر خارجه آلمان تاکید کرد: «دولت آلمان درخصوص تمدید تحریم تسلیحاتی ایران با اسرائیل هم نظر است».

ماس در ادامه گفت: «آلمان و چند کشور دیگر تلاش می‌کنند برای رفع این مشکل «راه‌حلی دیپلماتیک» بیابند تا موجب تحریم تسلیحاتی ایران در آینده شود»!

همچنین در روزهای گذشته، «دومینیک راب» وزیر امور خارجه انگلیس در کنفرانس خبری مشترک با «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا با اشاره به تحریم تسلیحاتی ایران تاکید کرد: «لندن با واشنگتن درباره ایران‌ اشتراک‌نظر دارد».

پیش از آن نیز، «ژان ایو لودریان» وزیر امور خارجه فرانسه در تماس تلفنی با «محمدجواد ظریف» همتای ایرانی خود، در اظهارنظری گستاخانه از لغو تحریم‌های تسلیحاتی و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران ابراز نگرانی کرد!

«سرگئی لاوروف» وزیر امور خارجه روسیه - ۲۵ تیر ۹۴- در اظهارنظری مهم گفت: «ما و چین می‌خواستیم تحریم‌های تسلیحاتی لغو شود، اما با وجود حمایت ما، خود تیم ایرانی(به ریاست ظریف) موافقت کردند که تحریم‌ها تا ۵ سال ادامه یابد!». این اظهارنظر مقام روسی هیچگاه توسط دولتمردان تکذیب نشد.

با توجه به اظهارات دولتمردان مبنی بر لغو یکباره تمامی تحریم ها به واسطه برجام، باید در دی ماه ۹۴ در دولت اوباما- و زمانیکه هیچ خبری از ترامپ نبود- تمامی تحریم های ضدایرانی از جمله تحریم تسلیحاتی لغو می شد، نه اینکه حالا پس از ۵ سال و علرغم اجرای تمامی تعهدات از جانب ایران، تازه ما بیاییم چازه زنی کنیم که این تحریم ها با تاخیر ۵ ساله، آیا لغو بشود یا نه!

به دلیل قصور و تقصیرهای تیم مذاکره کننده در تنظیم برجام، تحریم تسلیحاتی ۵ سال تمدید شد. این تحریم ها در مهرماه امسال منقضی می شود. اروپا وظیفه دارد که طبق تعهداتش، تحریم تسلیحاتی را لغو کند. اما انگلیس، فرانسه و آلمان در هفته‌های گذشته علی‌رغم اطمینان از رأی منفی چین و روسیه، به قطعنامه ضدایرانی آمریکا درباره تمدید تحریم تسلیحاتی ایران رای ممتنع دادند.

در هفته های اخیر مقامات آمریکایی چندین بار اعلام کرده اند که مکانیسم ماشه را اجرا خواهند کرد. نکته قابل تأمل اینجاست که اعضای اروپایی برجام در دی ماه ۹۸ در اقدامی کاملا هماهنگ با دولت ترامپ، روند اجرای مکانیسم ماشه را کلید زدند.

اکنون سران تروئیکای اروپایی صرفا در نوع تاکتیک مقابله با ایران با دولت ترامپ اختلاف نظر دارند. اروپا می گوید باید همزمان هم ایران در برجام مانده و محدودیت های برجامی را اجرا کند و هم تحریم تسلیحاتی تمدید شود.

اروپا نگران است که با اجرای مکانیسم ماشه توسط ترامپ، ایران از برجام خارج شود. اگر این اتفاق رخ دهد، هم محدودیت های برجامی پایان می یابد و هم پروژه برجامیزه کردن توان موشکی و قدرت منطقه ای ایران به حاشیه می رود.

در این سوی میدان، جریان تحریف با تعریف و تمجید از اروپا، اینگونه القاء می کند که میان اروپا و آمریکا در مسئله ایران شکاف عمیقی ایجاد شده و این دستاورد خیالی را فتح الفتوح جا زده و برای آن سوت و کف و هورا می کشد.

سران انگلیس، فرانسه و آلمان می گویند که «ما با تلاش خستگی ناپذیر، به چیزی فراتر از تعهدات خود در برجام عمل کرده ایم»! این ادعای مضحک هیچ نسبتی با واقعیت ندارد. چرا که اروپا در برجام ۱۱ تعهد داشت که تاکنون به هیچکدام از آنها عمل نکرده است.

تروئیکای اروپایی در خرداد سالجاری موجب شدند تا قطعنامه ای ضدایرانی در شورای حکام آژانس تصویب شود.

تروئیکای اروپایی به هیچکدام از تعهدات برجامی خود عمل نکرده اند. با اینحال زشت طلبکار به خود گرفته و ایران را مورد مواخذه قرار می دهند. اعضای اروپایی برجام تاکنون بارها علیه توان دفاعی و قدرت منطقه ای کشورمان اظهارات گستاخانه ای بیان کرده اند.

تروئیکای اروپایی بارها در امور داخلی ایران نیز دخالت کرده و حتی در آشوب های خیابانی نیز حضور میدانی داشته اند. در دی ماه ۹۸ «راب مک ایر» سفیر انگلیس در تجمعی در مقابل دانشگاه امیرکبیر تهران که به بهانه جان باختن دانشجویان در هواپیمای اوکراینی شکل گرفته و شعارهای تندی علیه نظام سر داده می‌شد، در حال فیلمبرداری از شعاردهندگان بازداشت شد. این اقدام سفیر انگلیس، دخالت آشکار در امور داخلی ایران و اقدام علیه امنیت ملی بود.

مقامات دولت بارها به بی عملی اروپا در برجام و همصدایی تروئیکای اروپایی با دولت ترامپ اذعان کرده اند؛ اما جریان تحریف همچنان در حال بزکِ دوستانِ ترامپ و پمپئو و نتانیاهو است.

  


:: بازدید از این مطلب : 711
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 29 شهريور 1399

شایدو یا حتما در تاریخ بشر حادثه هایی رخ بدهد که ماهیت آنها به همدیگر شبیه باشد. طرفداری از حق و مظلوم امری پسندیده ای ایست. حالا چطور حق و مظلوم را شناخت به مخاطبین پیام مربوط می شود. دوچیز در انتشار یک پیام خیلی مهم است. یکی منبع پیام، و دیگری هدف پیام. مطمئنا انتشار یک پیام و به صرف فقط اطلاع رسانی نیست، گوینده ضمن اطلاع رسانی اهدافی را دنبال می کند. در بیشتر مواقع بعضی از پیامها، برای انتشار دهنده اصلا مهم نیست، قصد او ماهی گرفتن از آب گل آلود است. در ارتباط با اعدام بعضی از قاتلین و اغتشاشگران که این روزها از طریق شبکه های مجازی هشتک  "اعدام نکنید" راه می اندازند، از اینگونه پیام هاست. مردمی که بصیرت داشته باشند، به خوبی نت انواع صداها را می شناسند. چطور شده یک نفر با کارت از پشت سر یک نفر دیگر را مورد حمله قرار می دهد و تن بیچاره او را سلاخی می کند و فرار می کند.  این شخص مثل نوید افکاری و یا اغتشاشگرانی که مردم را به گلوله بستند، کلا برای کسانی که دایه دلسوزی می کنند اصلا مهم نیستند، مهم هدف آنهاست که چهل سال است برای رسیدن به آن خودشان جنایات بیشماری کرده اند. گروهی به نام مجاهدین خلق(منافقین) که با نام "خلق" هفده هزار شهروند ایرانی را در طیف های مختلف اجتماعی با قساوت تمام شهید کردند، زیر پرچم صدام دشمن مردم ایران که بیش از دویست هزار را شهید کرد، رفتند. با کسانی که هواپیمای مسافربری ایران را در خلیج فارس با 198 سرنشین تکه تکه کردند همکاری نمودند. با جرثومه فساد منطقه که مسلمانان بیشماری را در صبرا و شتیلا و کپر قاسم به خاک و خون کشیدند همکاری نمودند. 

مردم ایران تا ابد این خاطره ها را از یاد نخواهند برد. خاطره هایی که عزم آنها را جزم می نماید، روزی انتقام وحشیگری های منافقین، قاتل سردار دلها، قاتلان تمام مسلمانان را از اسرائیل جنایتکار بگیرند. آنچه بیشتر مایع تاسف در انتشار طرفداری از یک قاتل است، همراهی تعدادی شبه اصلاح طلب و سلبریتی است که با دشمنان دیرینه مردم عزیزمان همصدا شده اند. باید خیلی ساده اندیش باشیم، فکر کنیم، قصاص یک قاتل در ایران برای کشورهای غربی، منافقین و یا سلطنت طلبان مهم باشد. آنها  در پیشانی خود مهر هزاران قتل را در کشور خود و دیگر کشورها دارند. این روزها رفتار آنها را در خیابانها به خوبی می بینیم. سئوال از همراهی تعداد اندک دگر اندیش داخلی است. چگونه جسم پاره پاره شده مقتول را نمی بینند، خانواده داغدارش را نمی بینند، ایجاد رعب و وحشت و نگرانی حفظ امنیت شهروندان را درک نمی کنند، ولی با یک قاتل شرور همدردی می کنند. با چه قیمتی ننگ همراهی با منافقین را پذیرفته اند.

وای بر من و امثال من که پندارم اینها دلسوز مردمی هستند که غربی ها دارو های فرزندان هموطنشان را تحریم کرده است که هزاران پدر و مادر برای بهبود جگر گوشه هایشان روز شماری می کنند.

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 716
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 17 شهريور 1399

به گزارش مشرق، محمد صرفی در یادداشت روزنامه کیهان نوشت:

«ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند، به خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و ‌اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند آب در ‌هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و بر پا دارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند»؛ این جملات بنیادین و آتشین بخشی از پیام راهبردی و تاریخی حضرت امام خمینی(ره) به مناسبت قبول قطعنامه 598 است. پیامی که اگر رهنمودهای آن از سوی مسئولان کشور جدی گرفته شده و نصب‌العین قرار می‌گرفت، با بسیاری از مشکلات امروز مواجه نبودیم.

در این روزگار انتظار آنکه مسئولان درد فقر، گرانی، بیکاری، اجاره‌نشینی، چند ماه حقوق عقب‌افتاده، شرمندگی در برابر خانواده، چند جوان بیکار در خانه و...-که بسیاری از مردم حداقل با چند مورد از آن دست به‌گریبانند- را عملاً و در زندگی شخصی خود نیز درک و لمس کنند، انتظاری دور از دسترس بوده و به خوش‏خیالی تنه می‌زند. اما حال که متاسفانه اینچنین نیست، آیا هیچ راه دیگری نیز برای کاستن از فاصله مسئولین و مردم وجود ندارد؟! برای آنانکه اهل درد باشند بی‌شک هست.

یکی از این راه‌ها رفتن مسئولین میان مردم است. داستان پر آب چشم فیش‌های نجومی را فراموش نکرده‌ایم. آن مسئولانی-هر چند ‌اندک نسبت به شمار مسئولان کشور- که دریافت‌کننده چنان حقوق‌هایی بودند -از ده‌ها تا صدها میلیون تومان- اگر اهل رفتن میان مردم بودند، به چنان بلایی گرفتار و چنین کثافتی آلوده نمی‌شدند. مگر می‌توان بین مردم رفت و بی‌واسطه پای درددل‌های آنان نشست و در حالی که زندگی عده‌ای لنگ چند میلیون تومان است و یا برخی برای

چند ده‌میلیون بدهی پشت میله‌های زندان هستند، هر ماه چند صد میلیون حقوق گرفت و شب سر آسوده بر بالین گذاشت؟! رفتن و بودن میان مردم اثرات بسیاری دارد که دوری از زیاده‌خواهی و مهار طمع در بیت‌المال تنها یکی از آنهاست.

تنها حدود صد روز از عمر مجلس یازدهم می‌گذرد و بحمدالله در همین مدت کوتاه، تا حد زیادی مشخص شده امید ملت به این مجلس اشتباه نبوده است. سفرهای متعدد نمایندگان به گوشه و کنار کشور -بخصوص مناطق محروم و پرمشکل- یکی از حرکت‌های بجا و قابل تقدیر مجلس یازدهم است که می‌تواند خانه ملت را به مجلس تراز انقلاب اسلامی و رأس امور نزدیک‌تر کند. سفر نمایندگان به خوزستان برای پیگیری مشکل آب غیزانیه و کارگران هفت‌تپه، سفر به سیستان و بلوچستان و بالاخره سفر چهار روزه اخیر محمدباقر قالیباف، رئیس‌مجلس به همراه رؤسای کمیسیون‌ها به استان خوزستان چند نمونه از این حرکت‌های جهادی و امیدبخش است. سفرها و سرکشی‌های متعدد و بعضاً سرزده

آیت‌الله رئیسی، رئیس‌قوه قضائیه طی چند ماه اخیر نیز از همین جنس و سنخ است. چرا باید این گونه حرکت‌ها را قدر دانست و ارج نهاد و چه نکاتی درباره آن می‌توان گفت؟

 1- دشمنان جمهوری اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب بنای ایجاد و القای شکاف میان مردم و مسئولین را داشته‌اند. این تلاش طی سال‌های اخیر بشدت افزایش یافته و وارد مرحله تازه‌ای شده است. شاید بتوان گفت یکی از اصلی‌ترین ماموریت‌های جریان تحریف در حال حاضر همین مسئله القای شکاف میان مردم و مسئولین و ناامید کردن جامعه است. مقابله با این حرکت خبیثانه راه‌های متعددی دارد اما بی‌شک اولین و موثرترین راه آن حضور مستمر و بی‌واسطه مسئولان میان مردم است. نفس همین حضور پادزهر موثری است که درصد بالایی از تلاش بی‌وقفه و مسموم جریان تحریف را بطور خودکار خنثی می‌کند.

2- اگرچه مسئولان از طرق مختلف در جریان مسائل و امور کشور قرار می‌گیرند اما اطلاعی که از طریق گزارش‌های اداری و بوروکراتیک حاصل می‌شود با اطلاع و درکی که یک مسئول و مدیر با حضور در قلب میدان و بررسی شخصی به‌دست می‌آورد بی‌شک بسیار متفاوت است و روی تصمیمات آن مسئول اثر مستقیمی خواهد داشت.

3- یک مسئله بسیار مهم و کلیدی و متاسفانه مغفول کشور آن است که مردم پیش و بیش از آنکه توقع حل سریع و فوری مشکلات را داشته باشند، توقع دارند مسئولین گوش شنوایی برای شنیدن درددل‌ها و مسائل آنها داشته باشند. کسی نمی‌تواند ادعای حل مشکلات استانی پهناور و دارای مسائل و مشکلات عدیده و بعضاً مزمنی مانند خوزستان را با یک سفر چند روزه داشته باشد و ندارد، اما چنین سفرهایی با این کیفیت و حجم بازدیدها اولین و اصلی‌ترین خواسته مردم را پاسخ می‌دهد. به آنان ثابت می‌کند که مسئولان بلاواسطه در جریان مشکلات بوده علی‌رغم همه تنگناها به دنبال حل آنها هستند. چه دستاوردی بزرگ‌تر از امید واقعی به مردم دادن و چه خاری از این دردناک‌تر در چشم دشمن؟!

4- ماه‌هاست که نه تنها ایران بلکه تمام دنیا درگیر بلایی مهلک و مخوف به نام کروناست. ویروس کرونا آثار عجیب و غریب و نادری بر تمام شئون زندگی بشری داشته است. یکی از آنها به رخ کشیدن مرگبار شکاف‌های طبقاتی و رنج نبود یا کمبود عدالت است. ثروتمندان خود را کاملاً قرنطینه کرده و از این ویروس در امانند اما میلیاردها نفر هرچند با رعایت مسائل بهداشتی و ایمنی، باید با کرونا زندگی کنند. مسئولانی که در این شرایط میان مردم می‌روند و چهره به چهره با آنان به گفت‌وگو می‌نشینند، بهرحال این ریسک را به جان می‌خرند و سلامت خود را به خطر می‌اندازند و نباید از اثرات و اهمیت این قضیه نیز غافل بود.

5- متاسفانه برخی -هر چند کم‌شمار- از نیروهای دلسوز نظام و انقلاب در گوشه و کنار اظهارات و مواضعی دارند که این سفرها و حرکت‌ها را تبدیل به رقابت درونی جریان انقلابی و حزب‌اللهی می‌کند. این گونه اظهارات و مواضع با هر نیت و هدفی مذموم و غیرقابل قبول است. هدف باید خدمت به مردم و گشودن گرهی از کار کشور باشد. اینکه دست چه کسی گره را می‌گشاید و وابسته به کدام جریان و گروه سیاسی است، مهم نیست.

6- نکته مهم و پایانی اینکه چنین حرکت‌هایی جلوه‌ای از یک نوع مدیریت است. متاسفانه مدیریت کشور طی 7 سال گذشته حتی تهران‌نشین نیز نبوده است. نگاهی گذرا و اجمالی به روندهای مدیریتی و سیاسی-اقتصادی کشور نشان می‌دهد در این مدت مدیریت وین و نیویورک‌نشین بوده است. مدیریتی که با رها کردن امور و پیوند زدن اقتصاد به سیاست خارجی، به مردم وعده داد همه چیز را حل کرده و کشور را گلستان می‌کند و امروز نتایج آن را می‌بینیم. نقطه مقابل این نوع مدیریت، مدلی است که آستین‌ها را بالا زده و از رفاه و راحتی و حتی سلامت خود مایه گذاشته و به دل مشکلات می‌زند و منتظر نیست که ببیند از نشست وین و نیویورک دود سفید بلند می‌شود یا سیاه. در چنین شرایطی عجیب نیست اگر عده‌ای سیاست‌زده با کمال بی‌شرمی به نشستن مسئولان پای درددل مردم محروم در نقاط دورافتاده کشور انگ پوپولیستی و کار تبلیغاتی و انتخاباتی بزنند. حنای این کاسبان تحریف مدت‌هاست که رنگ باخته است. 


:: بازدید از این مطلب : 825
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 9 شهريور 1399


قال الصادق (ع) :« رأس کلّ خطیئه حبُّ الدنیا »(کافی، ج2، باب حب الدنیا، ص315 ) یعنی عشق به دنیا ریشه هر گناه است.

خداوندا! حبّ دنیا که ریشه همه گناهان است را از دل ما بیرون ببر!


پروردگارا! خودت در مسیر پر پیچ و خم تکامل، دست ما را بگیر، و به سرمنزل مقصود هدایت فرما!


 بار الها! تو از پنهان و آشکار آگاهى، گناهان مخفى و آشکار ما را به لطف و کرمت ببخشا!

آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ


:: بازدید از این مطلب : 472
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 6 شهريور 1399

روزنامه ابتکار- به مدیرمسئولی «محمدعلی وکیلی» نماینده اصلاح طلب مجلس دهم و کاندیدای ناکام انتخابات مجلس یازدهم(با ۳۲ هزار رأی)- در یادداشتی با عنوان «نازایی ایده توازن قدرت» به قلم «حامد وکیلی» نوشت:«بحران سال۸۸ را به خاطر بیاورید. اعتراضات آن روزها را چگونه می‌دیدید؟ گیر ماجرا به صندوق رای برمی‌گشت. معترضان معتقد بودند که اجازه جابجایی قدرت داده نشده است و کنشِ قانونی و مدنی آنان با ضربه سختِ اقلیتِ در قدرت، ناکام مانده است و قوائد بازی دموکراسی رعایت نشده است. واضح است که جنس آن بحران، اعتراض به نحوه توزیع قدرت بود. لذا منطقاً نسخه نجات از بحران، تغییر در آن توزیع خاص قدرت بود. نسخه‌ای که البته آن زمان به آن التفاتی نشد. به همین سبب، آن بحران روی زمین کشیده می‫شد و هیچ گاه حل نشد. اینکه التهاب آن خوابید محصول این بود که یک طرف ماجرا تصمیم گرفت از آن عبور کند. بگذریم».

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت:«ما امروز گرفتار بحران‌های متعددیم و با مسائل زیادی دست به گریبانیم. از بحران‌ها و ابرچالش‌های اقتصادی تا بحران آب و چالش‌های زیست‌محیطی، از فساد و عدم شفافیت تا ناکارآمدی، از بحران‌های منطقه‌ای تا تحریم‌های کمرشکن و... همه بحران‌هایی است که در غیبت نسخه رهایی‌بخش، بر دستمان غمباد کرده‌اند. جنس این بحران‌ها اساساً از جنس ناکارآمدی است. یعنی راهبردهای ما در منطقه با مشکل مواجه شده؛ عمق راهبردی اقتصادی ما نتوانسته برای ما در برابر تحریم مصونیت ایجاد کند؛ شیوه حکمرانی و کشورداری ما پرهزینه شده و بهره‌وری لازم را ندارد؛ ساختارهای ما به قدری شفاف نیست که امکان فساد در آن حداقلی شود».

این روزنامه اصلاح طلب مدعی شده است که اقدامات فتنه گران در سال ۸۸ «کنش قانونی و مدنی» بوده و «اقلیتِ در قدرت» نتایج صندوق رأی را در آن سال تغییر دادند و در نهایت طیف اصلاح طلب کوتاه آمد و از ماجرا عبور کرد!

در روزهای گذشته «علی صوفی» از وزرای دولت اصلاحات و عضو شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشته بود:«انتخابات ۸۸ به صورتی می‌شود که آقای احمدی‌نژاد باقی می‌ماند و میدان رقابت مخدوش می‌شود وآن بلا بر سر مهندس موسوی می‌آید و این بلا بر سر کشور می‌آید، دود آن به چشم مردم می‌رود»!

این روایت کذب و «من درآوردی» در حالی است که در سال ۸۸ افرادی همچون «محمد خاتمی» و «مصطفی تاجزاده» در جلسات خصوصی صراحتا اذعان کردند که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته، اما این افراد به دلیل فقدان وجدان اخلاقی و بی نصیب بودن از مردانگی و شرافت، از اعلام این واقعیت بدیهی در پشت تریبون امتناع کردند.

«محمد علی ابطحی» از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ صراحتا اعلام کرد که «تقلب، اسم رمز آشوب بود». فتنه گران در سال ۸۸ با گردن کشی مقابل قانون و لگدمال کردن آرای مردم، علیه جمهوریت و در ادامه، علیه اسلامیت شورش کردند.

فتنه گران با تخریب اموال عمومی و خصوصی، ماهها کشور را به آشوب کشیده و علنا شعار دادند که «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» و...

 نکته قابل توجه اینجاست که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، تعداد قابل توجهی از اعضای ارشد ستادهای انتخاباتی میرحسین موسوی و مهدی کروبی در دولت روحانی در پست های ارشد اجرایی مشغول به کار شدند.

عباس آخوندی، بیژن زنگنه، اکبر ترکان، محمدرضا نعمت زاده، حسین فریدون، اسحاق جهانگیری، علی ربیعی، محمد شریعتمداری، عیسی کلانتری، علی یونسی، معصومه ابتکار و...

اعضای ارشد ستادهای انتخاباتی میرحسین و کروبی در سال ۸۸ با دروغ تقلب زمینه صدور قطعنامه ۱۹۲۹ را فراهم کرده و با التهاب آفرینی در داخل و تشویق دشمن به افزایش فشار، سفره مردم را کوچک کردند.

در ادامه، اعضای ارشد ستادهای انتخاباتی میرحسین و کروبی در سال ۹۲ در دولت روحانی در پست های ارشد مدیریتی قرار گرفتند. تنها در دو نمونه، عباس آخوندی قیمت مسکن و اجاره بهای مسکن را ۶ برابر کرد و بیژن زنگنه نیز تنها در یک قلم با حذف کارت سوخت، ۱۵۰ هزارمیلیارد تومان به کشور و مردم خسارت زد.

حالا بانیان وضع موجود بجای عذرخواهی از مردم و تغییر رویه خسارت بار خود، با توهین به شعور و فهم مردم، ژست شاکی به خود می گیرند.


:: بازدید از این مطلب : 453
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 4 شهريور 1399
 
خیل عظیم لشکر ابن زیاد برای کسب غنائم به کربلا آمده بودند، شاید تعداد زیادی از آنها شناخت زیادی از امام حسین (ع) نداشتند. برعکس دشمنان ایران که به خوبی به اصالت انقلاب اسلامی آشنا هستند. گروه هایی که خود را به شیطان بزرگ وصل می کنند، 
یک: چطور ذهن‌مان بی‌محابا حوادث 4 دهه سپری‌شده از پیروزی انقلاب را مرور می‌کند! جایی که منافقین کوردل نه تنها کمترین ارزشی برای مردم ایران قائل نبودند، بلکه با اسم رمز «زنده باد خلق»، مردان و زنان و نوزادان بی‌گناه را به گلوله می‌بستند! کسانی که فراتر از هم‌پیمانی با تحریم‌کنندگان ملت ایران، سلاح در دست گرفتند و 17 هزار نفر را در مسیر تحقق اهداف دشمن بعثی و آمریکایی به شهادت رساندند. 
دو: ذهن‌مان به سمت سلطنت‌طلبانی می‌رود که در شبکه‌های ماهواره‌ای و در سخنرانی‌های خود در کنگره آمریکا و پارلمان اروپا، اشک‌ریزان از اربابان غربی خود خواهش می‌کردند حتی به قیمت تحمیل قحطی به ملت ایران یا کشتار آنها به واسطه جنگ، ترور یا هر اقدام دیگر، زمینه بازگشت تفاله‌های حکومت پهلوی را به کشور فراهم سازند و البته سران غرب نیز بارها خواسته‌های آنها را اجابت کردند!
سه‌: این بازی کثیف هنوز تمام نشده است! البته این بار به نظر می‌رسد گرا و سیگنال «تحریم ایران» را صرفا مرده‌های متحرکی مانند فرح دیبا یا مریم قجر عضدانلو به دشمن مخابره نمی‌کنند! همه به یاد دارند دی‌ماه ۹۵، سی نفر از فعالان سیاسی- اجتماعی اپوزیسیون خارج‌نشین در نامه‌ای خطاب به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور تازه ‌انتخاب‌شده آمریکا خواستار تحریم‌های تازه علیه ایران شدند. حتی افرادی مانند مصی علی‌نژاد برای تسریع رنج ملت ایران و در ازای تامین هزینه زندگی انگل‌وار خود از سوی وزارت خارجه و سازمان‌های جاسوسی آمریکا، حاضر شدند درخواست «تحریم مردم ایران» را در خلوت و جلوت، روی میز مقامات غربی بگذارند. اپوزیسیون خارج از کشور، از یک سو پس از وضع مجدد تحریم‌های یکجانبه و ثانویه آمریکا علیه ایران به خوشحالی پرداخت و از سوی دیگر، بابت این مساله با مردم کشورمان به ابراز همدردی می‌پرداخت(!) آنها جلوی دوربین‌های شبکه‌های من و تو، سعودی اینترنشنال و بی‌بی‌سی فارسی، از کمبود داروهای خاص در کشور ابراز تاسف می‌کردند و پس از توقف ضبط برنامه، بابت مرگ خاموش و مظلومانه کودکان پروانه‌ای در ایران قهقهه‌های حیوانی سر می‌دادند!
چهار: «شرف» به معنی بزرگواری و بلندمرتبگی است. این کلمه در اصل به معنای بلندی و مکان بلند است. به فرد بلندمرتبه و بزرگوار، شریف گفته می‌شود. در مقابل شرف، واژه‌ای به نام «دنائت» وجود دارد. فردی که خصلت دنائت در وی وجود دارد، فرومایه، رذل و ناجوانمرد است. مصداق‌یابی این واژگان با توجه به آنچه در بالا ذکر شد، چندان دشوار نیست. امروز مشخص است «اپوزیسیون خارج‌نشین» و «حامیان داخلی فتنه ۸۸» مصداق کدام یک از این دو هستند! 
کسانی که حاضرند اربابان غربی آنها از کشته‌ها در ایران پشته بسازند تا بر فراز آن ایستاده و چند صباحی قدرت را در دست گیرند! کسانی که با دلارهای نفتی آل‌سعود و پوندها و دلارهای آغشته به خون دولت‌های انگلیس و آمریکا، دم از «دموکراسی» و «آزادی» در ایران ‌زده و صورتحساب استفاده از این واژگان را به قیمت جان، مال، ناموس و وطن خود برای صاحبان خود به صورت روزانه و هفتگی فاکتور می‌کنند! 
بسی جالب است! در آن سوی مرزها، «فرومایگی» به جای آنکه به خط قرمزی برای کسانی که در ظاهر نام خود را انسان گذاشته‌اند تبدیل شود، به مؤلفه‌ای برای رقابت و افتخار مبدل شده و هر کسی «وطن‌فروشی» خلاقانه‌تری صورت دهد، نزد دولت‌ها و سازمان‌های جاسوسی غرب، عزیزتر می‌شود! شاید بهتر باشد پس از 42 سال این سوال را از خود بپرسیم: چرا گروه‌های ضدانقلاب خارج کشور- و دنباله‌روهای رسانه‌ای داخلی آنها- بعضا دشمنی خونین و آشکاری با یکدیگر پیدا کرده و چشم دیدن یکدیگر را نیز ندارند، در حالی که تامین‌کنندگان، حامیان و اهداف آنها یکی هستند! پاسخ این سوال مشخص است: «بی‌شرف‌ها» جنس یکدیگر را بخوبی می‌شناسند!

:: بازدید از این مطلب : 544
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 1 شهريور 1399

«عباس عبدی» در یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «شکر فوتبال و نیشکر هفت تپه» نوشت: « مواجهه با فساد آن جایی ضعیف می‌شود که باندهای سیاسی حامی افراد فاسد شوند ولی مگر فوتبال وابسته به سیاست است؟ .واقعیت این است که پس از انقلاب تصور این بود که فعالیت‌های اجتماعی و وجوه جامعه کم‌کم رنگ ارزش‌های اسلامی و اخلاقی خواهد گرفت، غافل از اینکه موضوع برعکس خواهد بود و این برخی از سیاست‌مداران و انقلابیون بودند که به رنگ‌های دیگر درآمدند و انقلاب و ارزش‌ها را پیش پای اقتصاد، سیاست، ورزش و... قربانی کردند. در حقیقت فوتبال به دلایلی؛ نقش سیاسی تعیین‌کننده‌ای پیدا کرده و از این طریق نیز مصونیت به دست آورده است».

عبدی در ادامه نوشت: «انقلاب که شد، ورزش به کلی به حاشیه رفت، از در بیرونش کردند ولی کم‌کم از پنجره وارد میدان شد و برای اولین ‌بار نیز در انتخابات مجلس چهارم(۱۳۷۱) آشکارا و علنی به حمایت لیست اصولگرایان امروزی و راست آن روز درآمدند! ورزشی‌ها خیلی خوب متوجه شدند که از طریق سیاست می‌توانند برای خود چتر حمایتی تهیه کنند. در حالی که آنان ذاتا سیاسی نیستند و معنی هم ندارد که سیاسی باشند. این روند به شکل مبتذلی در ایران درآمده است».

این فعال سیاسی اصلاح طلب در ادامه نوشت: «آیا تاکنون فکر کرده‌اید که چرا دو تیم استقلال و پرسپولیس حتی به قیمت بالا واگذار نمی‌شوند ولی نیشکر هفت‌تپه و شرکت هپکو و... با شرایط بسیار ساده واگذار می‌شوند؟ ...پشت صحنه، انواع و اقسام مبادلات صورت می‌گیرد و بسیاری از آنها فاسد است...جامعه‌ای که به راحتی چنین پولی را برای مربی خارجی و کار نکرده، بدهد ولی کارگران هفت‌تپه آن برای گرفتن حقوق اعتصاب کرده و اشک بریزند، چگونه می‌توان توصیف کرد؟ ».

اصلاح طلبان علاقه خاصی به شعبده بازی دارند. فدراسیون فوتبال دولت روحانی(همان دولتی که «محمدرضا خاتمی» گفت «ما تضمین این دولت هستیم» و همان دولتی که «محمد خاتمی» تَکرار کرد که مردم به آن رأی بدهند) در اقدامی تأمل برانگیز قراردادی محرمانه! با ویلتموس-مربی بلژیکی- امضا کرد!

نکته قابل توجه اینجاست که «سلطانی فر» وزیر ورزش دولتِ اصلاح طلبان، نقش ویژه ای در این قرارداد دارد. در روزهای گذشته فدراسیون فوتبال در پرونده شکایت ویلتموس به پرداخت ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار یورو معادل ۱۶۷ میلیاردتومان محکوم شد. ویلتموس پیش از این نیز ۵۳ میلیاردتومان دریافت کرده بود. این در حالی است که این مربی خارجی تنها حدود دو ماه در ایران حضور داشت!

قرارداد ویلتموس مانند قراردادهای دیگر دولت تدبیر و امید، محرمانه بوده است. «مازیار ناظمی» ‌سرپرست سابق اداره کل روابط عمومی وزارت ورزش و جوانان- آذرماه ۹۸- در صفحه توییتر خود با هشتگ «خاطرات خدمت!» نوشت: «برای ثبت در تاریخ، در قرارداد ویلموتس بندی قرار داده‌ایم که در صورت فسخ از هر طرف تنها سه ماه جریمه پرداخت شود...».

نکته قابل تأمل اینجاست که ماجرای خصوصی سازی مسئله دار کارخانه «نیشکر هفت تپه» نیز در دولت روحانی(دولتِ اصلاح طلبان) انجام شده است. اما عبدی هیچ اشاره ای به این مسئله نمی کند.

شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه سال ۹۴ و در زمان ریاست «پوری‌حسینی» (رئیس ستاد انتخاباتی روحانی در آذربایجان شرقی) بر سازمان خصوصی‌سازی به بخش خصوصی واگذار شد؛ این شرکت به ۲ جوان ۲۸ و ۳۱ ساله (امید اسدبیگی و مهرداد رستمی) واگذار شد که هیچ‌گونه تخصصی در امر کشاورزی و صنعت نیشکر نداشتند!

این شرکت زمینه اشتغال ۸ هزار نفر به صورت دائم و ۴ هزار کارگر فصلی را فراهم کرده بود و اقتصاد شهرستان‌های شوش، دزفول، اندیمشک، شوشتر و روستاهای اطراف به آن وابسته بوده است.

دولتِ اصلاح طلبان این کارخانه بزرگ و بسیار مهم را که ارزش آن حدود  ۱۷۰۰میلیارد تومان بوده است با قیمت ۲۹۱ میلیاردتومان واگذار کرد. نحوه پرداخت نیز اینگونه بوده است که ابتدا ۶ میلیارد تومان بصورت نقد پرداخت شد و قرار شد که بقیه مبلغ (۲۸۵ میلیارد تومان) بصورت اقساطی و هشت ساله با یک سال تنفس از دو نفر که هیچ تخصصی در زمینه صنعت نیشکر و کشاورزی نداشتند، دریافت شود!

در ماههای اخیر دادگاه رسیدگی به اتهامات «امید اسدبیگی» مدیرعامل هفت تپه برگزار شده است. اسدبیگی تنها در یک قلم رشوه ای ۷۰۰ سکه ای به مدیر سابق بانک مرکزی در دولت روحانی داده است. در روزهای گذشته، قاضی «مسعودی مقام» خطاب به اسدبیگی گفت: «تا شما را احضار می کنیم، حقوق کارگران را دو ماه عقب می اندازید!».

پس تا اینجای کار هم قرارداد ویلتموس و هم واگذاری کارخانه نیشکر هفت تپه در دولتِ اصلاح طلبان انجام شده است. اما آقای عباس عبدی در کمال بی انصافی و بی اخلاقی، ماجرای ویلتموس و نیشکر هفت تپه را به پای انقلاب و جریان های انقلابی می نویسد و با کنایه می گوید «پس از انقلاب تصور این بود که فعالیت‌های اجتماعی و وجوه جامعه کم‌کم رنگ ارزش‌های اسلامی و اخلاقی خواهد گرفت، غافل از اینکه موضوع برعکس خواهد بود»!

آقای عبدی! «صادرات گاز مجانی به ترکیه در زمان وزارت ژنرال! زنگنه» ، «خسارت ۱۸ میلیارد دلاری بابت دلار ۴۲۰۰ تومانی(دلار جهانگیری) »، «خسارت ۴۳ میلیارد دلاری قرارداد کرسنت»، خسارت ۱۵۰ هزارمیلیارد تومانی حذف کارت سوخت، خسارت توتال، خسارت برجام، خسارت اقتصادی فتنه ۸۸ و...همگی دستپخت دوستان اصلاح طلب شماست.

برخی در ابتدای انقلاب با «بالارفتن از دیوار» و تسخیر لانه جاسوسی، خود را سوپرانقلابی نمایش دادند. در سالهای بعد در پاریس با افسر مطبوعاتی سفارت آمریکا در زمان اشغال لانه جاسوسی دیدار کردند و ژست اصلاح طلبی گرفتند و در ادامه به بزک آمریکا و «کوتاه کردن دیوار استکبارستیزی» مشغول شدند. «رنگ عوض کردن» هم مهارتی دارد که هرکسی توانایی آن را ندارد.


:: بازدید از این مطلب : 515
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 15 مرداد 1399

آقای روحانی دیروز گفت: «القای ناکارآمدی دولت و تحریف توانایی‌ها و موفقیت‌های بزرگ کشور، محور اصلی جنگ روانی دشمنان علیه ملت ایران است». نکته بسیار قابل تأملی است. چه کسانی پس از ناکامی ‌در انتخابات ۸۸، بنا را گذاشتند به اینکه دولت مستقر را بی‌کفایت نشان دهند و به زیر بکشند؟ چه کسانی آدرس تحریم‌های فلج‌کننده را به دشمن دادند و پس از آنکه تحریم‌ها آغاز شد، اسکی روی موج دشمن ساخته را شروع کردند؟


موکول کردن حل مشکلات اقتصادی به توافق با آمریکا در حالی که در قبال دولت دهم می‌گفتند مشکلات ناشی از سوءمدیریت است، یک تحریف بزرگ بود. این تحریف، با مغالطاتی مانند «آمریکا کدخداست»، «آمریکا می‌تواند تمام توان نظامی ما را ظرف ۵ دقیقه نابود کند»، «خزانه خالی است»، «رفع تحریم‌ها و حل مشکل‌ اشتغال و آب خوردن و آلودگی هوا منوط به مذاکره است»، «اوباما بسیار مؤدب است»، «نمی‌توانیم با قهر و انزوا در دنیا زندگی کنیم»، «نباید با شعارهای توخالی مقابل قدرت‌ها ایستاد»، «امکان ندارد آمریکای زیر تعهد بزند»، «اروپا با آمریکا فرق می‌کند و پای توافق می‌ماند» و... دائما تشدید شد.


براستی خزانه دولت، سال ۹۲ با محدودیت بیشتری مواجه بود یا امروز؟ چگونه به اوباما اعتماد کردند، در حالی که بانی حملات سایبری و ‌ترور دانشمندان، آشوب ۸۸، تحریم‌های فلج‌کننده و جنگ نیابتی در کنار مرزهای ایران بود؟ مگر مصادره میلیاردها دلار از اموال ایران و ریل‌گذاری تحریم‌های ویزا و آیسا و کاتسا، مربوط به اوباما نبود؟ آیا دولت او نبود که حمید ابوطالبی (معاون دفتر روحانی) را ‌تروریست خواند و ویزای حضور در نمایندگی ایران در سازمان ملل را نداد؟! آیا اتحاد دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در صدور تحریم‌های ضدایرانی فراموش شدنی است؟


کدام مشاوران، آدرس‌های گمراه‌کننده به خورد برخی سیاستمداران می‌دهند؟ چه شد که آن سیاستمدار مرحوم، ۳۰ مرداد ۹۵ در اجلاس آموزش و پرورش ادعا کرد «اگر آلمان و ژاپن محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، بعد از جنگ جهانی از داشتن نیروی نظامی محروم شدند... با این اقدام، پول‌هایشان آزاد شد و ‌دنبال کارهای علمی ‌و تولیدی رفته و اقتصاد دانش‌بنیان برای خود درست کردند. این راه باز شده و مطمئنم دوره دوم دولت روحانی می‌تواند ما را به آنجا برساند»؟! برخلاف این ادعا و طبق اعلام موسسه تحقیقات صلح استکهلم، آلمان با اختصاص ۴۰/۹ میلیارد دلار، در رتبه هشتمین کشور دارای بیشترین بودجه نظامی و ژاپن با اختصاص ۳۶/۷ میلیارد دلار، در رتبه نهم جهانی قرار داشت. چگونه در اوج تهدیدهای آمریکا و طرح «برجام ۲» درباره خلع موشکی و نظامی ایران، توییتر همین سیاستمدار مدعی می‌شد «روزگار آینده، روزگار گفتمان است نه موشک»؟!


کدام قلم است که پس از همه خسارت‌های برجام، در روزنامه دولت می‌نویسد «برجام، مدل موفق همکاری دیپلماتیک بود»؟! کسی مطلع نباشد، تصور می‌کند لابد برنامه هسته‌ای، اوراق شده بود و با برجام احیا شد(!) یا مثلا دلار ۲۳۰۰۰ تومان بود، به ۳۷۰۰ تومان رساندند! یا اروپایی‌ها قبل از برجام، به هواپیمای آقایان ولایتی و خرازی و متکی و صالحی سوخت نمی‌دادند، ولی به هواپیمای آقای ظریف در مونیخ سوخت دادند! یا به نمایندگان ایران ویزا نمی‌دادند و به ابوطالبی دادند! یا، گرفتار تحریم‌های ویزا و کاتسا و آیسا بودیم و با برجام لغو شد!


خط تحریف بود که دولت و وزارت خارجه را دو سال معطل ‌تروئیکای اروپایی کرد اما آنها قطعنامه ضدایرانی را در «آژانس» به تصویب برسانند. ادعا می‌شد پرونده PMD بسته شده، اما اروپا همان را دوباره گشود! تحریف بود که برخلاف هشدار صاحب‌نظران، ادعا کرد آمریکا عهدشکنی نمی‌کند و ده تا ‌ترامپ دیگر سر کار بیاید، تحریم‌ها برنمی‌گردد. تحریف بود که سایت بزک‌کننده برجام و FATF نوشت «چرا ما عضو FATF نشویم و استرداد فرماندهان ارتش جنایتکار اسرائیل و بانیان آمریکایی تحریم‌ها را نخواهیم؟ چرا خودمان را از این امتیاز محروم کنیم؟ FATF را تصویب کنیم و ژنرال‌های اسرائیلی را تحویل بگیریم». اما وقتی دادستان تهران اعلام کرد «۳۶ نفر از افرادی را که در ‌ترور حاج قاسم نقش داشتند، اعم از مسئولان آمریکا و دیگر دولت‌ها شناسایی شدند و توسط مقام قضایی برای آنها دستور جلب و اعلام وضعیت قرمز از طریق اینترپل صادر شده»، برایان هوک رئیس در آمریکا گفت «اینترپل دخالتی نکرده و هشدار قرمز منتشر نخواهد کرد. اقدام ایران را جدی نگیرید». سپس اینترپل اعلام کرد «این سازمان درخواست دادستانی ایران را جدی نمی‌گیرد». چرا FATF و اینترپل، درباره قاتلان سردار مبارزه با ‌تروریسم در منطقه و مفسدان و پولشویان فراری به غرب، کمترین همکاری را نکردند؟


روزنامه زنجیره‌ای از جان آقای ظریف چه می‌خواهد که از قول رئیس گروهک نهضت آزادی تیتر زده؛ «به ظریف گفتیم در راه مصدق قدم بردار». مشی مصدق در اعتماد به آمریکا و غافلگیر شدن با کودتای CIA و MI۶، سزاوار عبرت است یا الگو گرفتن؟ رسانه‌های زنجیره‌ای، به کجا وصلند که راهبرد عملیاتی و موفق امثال سردار سلیمانی را تخریب می‌کردند اما همزمان، خواستار سرمشق قرار دادن امثال مصدق بودند؟ سردار سلیمانی و همرزمانش، سر دشمن را در جنگ نیابتی به سنگ کوبیدند و حال آنکه در مقابل‌شان جبهه‌ای قدرتمند بود. الگو شدن این رویکرد در مدیریت و اقتصاد کشور، از نگاه دشمن بسیار خطرناک بود. بنابراین، رویکرد مقاومت، از سال ۸۸ تا به امروز آماج حملات رسانه‌ای است.


مکتب سردار سلیمانی را کوبیدند چون خط نفوذ و تحریف را شناخته بود و هشدار می‌داد «برای دشمن، برجام، سه ضلعی است نه یک ضلعی. اینکه اصرار می‌کنند بر برجام ۲، برای این است که می‌خواهند این تحرکی را که از ایران اسلامی به جهان اسلام روح و جان داده، بخشکانند. اگر العیاذبالله ما رفتیم و در برجام ۲ شرکت کردیم، تمام می‌شود؟ نه، برجام اصلی در داخل ایران است. آنها برجام سه هم خواهند داشت، چون معتقدند چشمه باید در ایران خشکانده شود» و «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. خوارج، محصول ‌ترویج همین نگاه بودند. اگر صاحب‌منصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دوصدایی درست کردند، مرتکب خیانت شده‌اند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است.‌ ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».


سخنان «هرتسل ‌هالوی» فرمانده رکن اطلاعات در ستاد کل ارتش اسرائیل، بسیار قابل‌تأمل است که آبان‌ ۹۴ به مدیران مجموعه خود گفت «از ابتدای انقلاب ۱۹۷۹، ما ۳ برابر رشد علمی ‌داشته‌ایم اما رشد ایران ۲۰ برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک می‌شوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله ۳۰ سال پیش، برای ما بسیار پُرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهن‌هاست و تبلیغات طرف مقابل می‌تواند روحیه اسرائیلی‌ها را در هم بشکند». خط تحریف، دقیقاً به‌خاطر دغدغه اسرائیل و آمریکاست که بر مهندسی وارونگی در افکار عمومی ایران اصرار دارد؛ چیزی شبیه خرابکاری سایبری برای اختلال و انهدام یک سیستم از درون.


:: بازدید از این مطلب : 613
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 1 مرداد 1399

روزنامه اعتماد در مطلبی نوشت: «به‌طورکلی اقتصاد ایران رو به سقوط بود و می‌توان گفت، اگر برجام امضا نشده بود، ایران قطعا دچار فروپاشی می‌شد. کمترین نتیجه‌ای که برجام به‌دنبال داشت، رشد شاخص‌های اقتصادی و بازگشت بارقه‌های امید در میان قاطبه مردم بود».

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت: «البته شاید گفته شود که وضعیت کنونی کشور بدتر شده و برجام تحولی ایجاد نکرده است، در پاسخ باید گفت: همان‌گونه که وضعیت بغرنج کشور و مشکلات عدیده مردم در پیش از برجام، نتیجه عملکرد دولت‌های مورد حمایت مخالفین کنونی برجام بود، وضعیت کنونی نیز نتیجه کارشکنی‌ها و ضدیت برخی جناح‌ها و شخصیت‌های داخلی و همراهی آنها با دشمنانی خارجی چون ترامپ، نتانیاهو، پمپئو، بولتون، بن‌سلمان و... است. اگر شرکای غربی برجام، نسبت به تعهدات خود پایبند بودند (ترامپ از آن خارج نمی‌شد و اعضای اروپایی از خود بی‌عملی نشان نمی‌دادند)، اکنون وضعیت اقتصاد ایران متفاوت‌تر بود و شاهد گشایش‌های فراوانی بودیم».

روند دستاوردتراشی حامیان برجام به جایی رسیده است که بیشتر رنگ و بوی «توهین به شعور مردم» دارد. پیش از این حامیان سیاست خارجی دولت مدعی بودند که «برجام، پیروزی اخلاقی ایران را رقم زد»! و «برجام چهره متفاوتی از ایران را به جهان نشان داد»! و «برجام، یک همدردی بین‌المللی را به نفع ایران رقم زد»! «برجام سایه جنگ را از ایران دور کرد»! و...

حالا «جلوگیری از فروپاشی ایران»! نیز به دستاوردهای خیالی برجام اضافه شده است. این روزنامه اصلاح طلب مدعی شده است که برجام، با رشد شاخص های اقتصادی، بارقه های امید را در میان قاطبه مردم ایران ایجاد کرد؛ آیا افزایش ۸ برابری قیمت دلار، نشانه رشد اقتصادی است!؟ افزایش حدود ۶ برابری قیمت مسکن و اجاره بهای واحد مسکونی چطور!؟ افزایش ۱۱ برابری قیمت سکه، افزایش افسارگسیخته قیمت خودرو و لازم خانگی و اقلام خوراکی و خسارت های بزرگ دیگر همگی نتیجه توافق هسته ای است.

دولت روحانی با این پیش فرض که «امضای هر توافقی بهتر از عدم توافق است» و «امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین است» و «آمریکا قول داده است که به تعهدات خود عمل کند» و «اروپا پشت ماست» و...همه تعهدات خود را یکطرفه اجرا کرد و تمام ظرفیت های دولت را به پای برجام قربانی کرد.

نتیجه آن شد که علیرغم ایجاد محدودیت گسترده در صنعت هسته ای، تحریم ها افزایش یافت و ارزش پول ملی نیز کاهش یافت.

«محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه - شهریور ۹۷- در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سی‌ان‌ان در پاسخ به این سؤال خبرنگار که «اگر شما احساس می‌کردید آمریکا به تحریم‌ها اعتیاد دارد، چرا توافق را ادامه دادید؟» گفت: «این شاید یک اشتباه بوده است اما مشکل اینجا بود که احساس ما این بود ایالات متحده یاد گرفته که دست کم در مورد ایران، تحریم‌ها علی‌رغم ایجاد مشقت‌های اقتصادی، نتایج سیاسی مد نظر آنها را به بار نمی‌آورند و من فکر می‌کردم که آمریکایی‌ها این درس را یاد گرفته‌اند. متأسفانه، اشتباه می‌کردم».

«جان کری» وزیر خارجه دولت اوباما نیز- مهر ۹۶- در یادداشتی در روزنامه واشنگتن پست نوشت: «ایران در توافق هسته‌ای (برجام) پیشاپیش همه امتیازاتش را پرداخت کرد».

حامیان دولت تلاش می کنند که بی دستاوردی برجام را به گردن منتقدان بیندازند. اما برخلاف این فضاسازی ها، علت اصلی بی دستاوردی توافق هسته ای، اعتماد بلاوجه دولت روحانی به آمریکا و اروپا و چیدن همه تخم مرغ ها در سبد برجام بود.


:: بازدید از این مطلب : 700
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 30 تير 1399

 

ماجرای کیک تولد بهشت

زهرا  

آقای حسن خمینی! در دنیای شما ساعت چند است؟

مردم می‌مانند سیره سیلمانی و همت و عبدالله والی و شهید جمال کریمی که سه روز پیش حین خدمت به آسیب‌دیدگان کرونا شهید شد کجا و این نمایش «بی‌خیالی و ز غوغای جهان فارغ بودن» حضرات در اوج رنج مردم کجا؟

 به گزارش مشرق، محمد زعیم‌زاده، طی یادداشتی نوشت: آقای حسن خمینی در معیت شهردار تهران و جناب محمود دعایی در مراسم پنجاهمین سالروز تاسیس بهشت‌زهرا درحال برش‌زدن کیک تولد هستند. این تصویری بود که دیروز در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شد. خیلی‌ها مانند نگارنده احتمالا بعد از لختی تعجب به اصالت این تصویر شک کردند و پیگیر اصل ماجرا بوده‌اند، اما متاسفانه خبر درست بود و تصویر دقیق. فارغ از زمان و شرایط خاص کنونی برای چنین اقدامی نکته اول درمورد این تصویر و این اقدام، سوال درمورد اصل ماجراست.

خب اصلا کیک تولد بهشت‌زهرا چه معنایی دارد؟ چرا باید چند نفر آدم سیاسی برای تولد 50 سالگی بهشت‌زهرا جمع شوند و کیک برش بزنند؟ نکته دوم به شرایط انجام چنین کاری برمی‌گردد، برگزاری مراسم تولد برای بهشت‌زهرا در شرایطی که به گواه برخی آمار روزانه حدود 70 نفر از هموطنان‌مان به‌دلیل کرونا در همین مکان دفن می‌شوند و افکارعمومی به‌شدت درگیر این ماجراست، چه معنایی می‌تواند داشته باشد. اساسا در اوضاعی که مردم با این شدت و حدت درگیر گرانی و مساله معیشت هستند و بسیاری از آحاد مردم این بلایا را حاصل عملکرد دولت تَکراری دوستان می‌دانند، این اقدام چه معنایی دارد؟

در نگاه اول اینها بدیهی‌ترین سوالاتی است که باید برای یک شرکت‌کننده در این مراسم پیش بیاید و قبل از حضور در چنین برنامه سانتی‌مانتالی با خود دودوتا چهارتا کند و بگوید خب من نباید در این مراسم شرکت کنم. اما با کمال تعجب شاهد حضور این سه بزرگوار در قاب‌های عکس «جشن تولد» هستیم. پس مشکل کجاست؟ واقعیت این است که اگر در منظومه فکری کسی حضور در چنین مراسمی در این شرایط ضدارزش تلقی شود حتما در آن شرکت نمی‌کند، اما متاسفانه ظاهرا نمک به زخم مردم پاشیدن برای آقایان هیچ ضدارزشی به حساب نمی‌آید بلکه یک دورهمی معمولی است که خب لابد خوش می‌گذرد.

دوستان در عوالمی زیست می‌کنند که اصلا برایشان اهمیتی ندارد مردم چه تلقی‌ای از این اقدام دارند. در نگاه آنها این هم یک کار روزمره مثل بقیه کارهای زندگی است . متاسفانه این اقدام با جهل هم صورت نمی‌گیرد. حضرات احتمالا می‌دانند ارائه این تصویر از افرادی که به درست یا غلط کارگزار جمهوری اسلامی به حساب می‌آیند چه آثار مخاطره‌آمیزی برای جامعه انقلابی و متدین ایرانی دارد، مردم می‌مانند سیره نظری و عملی امام روح‌الله و رهبر انقلاب در محروم‌نوازی و مستضعف‌ستایی و به فکر مردم بودن کجا و این کارها کجا؟ مردم می‌مانند سیره سیلمانی و همت و عبدالله والی و شهید جمال کریمی که همین سه روز پیش حین خدمت به آسیب‌دیدگان کرونا به دست تروریست‌های پژاک شهید شد کجا و این نمایش «بی‌خیالی و ز غوغای جهان فارغ بودن» حضرات در اوج رنج مردم کجا؟

واقعا جنابان حسن‌آقای خمینی، حناچی و دعایی در دنیای شما ساعت چند است؟ راستی جناب خوئینی‌ها دوستانی که «مشاهدات و گزارش‌ها و مسموعات» را اخیرا به دست‌تان رسانده‌اند و سبب تکدر خاطر شریف شده‌اند و موجبات دست به قلم‌شدن‌تان را فراهم کرده‌اند این قاب عکس زیبا از همسایه جمارانی‌تان را هم به مشاهدات و گزارش‌ها و مسموعات انضمام می‌کنند؟ حضرت پرده‌نشین در این سبیل که دوستان و هم‌ریشان‌تان می‌تازند و گرد و خاک می‌پاشند به افکارعمومی و تیشه به ریشه اعتماد مردم می‌زنند، آثاری از «محاسبات متعارف و آرا و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکمرانی» را مشاهده می‌کنید یا نه؟ جناب حجاریان شما که اخیرا قصد کرده‌اید عدالتخواهی و مردم‌گرایی را به الهیات تجدیدنظرطلبی اضافه کنید هیچ می‌دانید در جدی‌ترین نمادهای سیاسی‌تان که گویی در عالم دیگری زیست می‌کنند، اثری از آثار مردم و عدالت باقی نیست.

*فرهیختگان

:: بازدید از این مطلب : 400
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 29 تير 1399

یعنی در تمام این سال ها که بخشی از افکار عمومی سرگرمِ سر کار گذاشتن های حجاریان بودند، ایشان داشتند با دلار دولتی و واردات گندم، بیزینس و کاسبی می کردند؟

برجامیان و نا برجامیان. نُرمالیزاسیون و دموکراتیزاسیون. اصلاحات صدقه بگیر نیست. فتح سنگر به سنگر. فشار از پایین و چانه زنی در بالا. جنبش گرسنگان. زنده باد اصلاحات. چه خوابی برای دولت دیده اند؟ و... همه اینها دستمایه و بهانه کاسبی بود؟ به قول عوام؛ مصّبتو شکر!

مهم نیست دلار 3700 بوده و 15 و 20 و 25 هزار تومان رسیده. مهم این است که حجاریان ها بتوانند با دلار 4200 تومانی دولتی واردات بکنند و قیمت دلار جهانگیری ثابت مانده باشد!

تمام آن داد و فریادها برای چنین روزی بود، آقای جهانگیری و آقای روحانی بالاخره باید مواظب عقبه خود باشند که در مواقع لازم چطوری برای آنها دهن پاره می کنند.! و هدف از فتنه‌سازی فتنه‌گرانی چون حجاریان، ایجاد بحران و بردن نظام به گوشه رینگ است، تا در فضا آشفته و تیره‌ی فتنه، بی‌کفایت‌ها و نامحرمان به کرسی‌های قدرت دست یابند.


:: بازدید از این مطلب : 501
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 28 تير 1399

 تحرکات سازماندهی شده اخیر از سوی افراطیون و تندروهای اردوگاه اصلاحات در باره نرمش قهرمانانه در برابر امریکا! و سخن گفتن از ضرورت بازکردن باب گفت‌وگوی مجدد با شیطان بزرگ، اگر به شکل مناسب پاسخ داده نشود و افکار عمومی توجیه نشود، ممکن است در مقاطع خاص نظیر انتخابات مورد سوءاستفاده احزاب سیاسی در فریب مردم و تبدیل یک تفکر غلط و مغایر با قوانین موضوعه و سیاست‌های کلی به مطالبه ملی شده و در آن صورت نظام را وادار به نرمش قهرمانانه کنند.

موضوع نرمش قهرمانانه از آن دسته موضوعاتی است که هر از گاهی دستمایه برخی جناح‌های سیاسی برای اعمال فشار به نظام و گرفتن امتیازات به نفع جریان سیاسی خود قرار می‌گیرد. بسیاری از افراد تعریف درستی از مفهوم نرمش قهرمانانه نداشته و آن را به معنای کوتاه آمدن در برابر دشمن تعبیر و تفسیر می‌کنند. به عکس نظر این افراد، نرمش قهرمانانه به معنی همراهی با مردم و مدیریت افکار عمومی خودی با هدف حفظ اتحاد ملی، جلوگیری از دوقطبی‌سازی اجتماعی و ارتقای بینش سیاسی و افزایش بصیرت مردم در مواجهه با حوادث فتنه گون داخلی است. در این هیچ تردیدی نیست که نظام اسلامی به هیچ وجه در برابر دشمن کوتاه نیامده و اصطلاحاً در برابر دشمن نرمش نشان نمی‌دهد.

نظام اسلامی ایران یک نظام صد درصد مردمی بوده و هیچ‌گاه در برابر مردم قرار نگرفته و نخواهد گرفت، بلکه در شرایطی که مردم به هر دلیلی مسیری ناصواب را مطالبه کنند، نظام اسلامی در کنار مردم قرار گرفته و با مدیریت منطقی به تصحیح اشتباه مردم و بصیرت‌افزایی خواهد پرداخت. صحنه انتخابات سال ۹۲ مثال بسیار خوبی برای تبیین صحیح نرمش قهرمانانه است:

در حالی‌که سیاست‌های کلی نظام در باره عدم هرگونه مذاکره با امریکا، روشن، دقیق و قاطع بوده است، مقام معظم رهبری به پیروی از سلف صالح، امام راحل (که هر گونه مذاکره با امریکا را نهی کرده و رابطه ایران با امریکا را رابطه غیرممکن گرگ و میش تعبیر فرموده بودند) و بر اساس منطق عقلی قوی و تجربه مکرر فرموده‌اند «مذاکره با امریکا هم حماقت است و هم خیانت» و یا «کسانی که از مذاکره با امریکا دم می‌زنند یا الفبای سیاست را نمی‌دانند یا الفبای غیرت را بلد نیستند»، در انتخابات سال ۹۲ جناب آقای روحانی برخلاف سیاست‌های مذکور، رسماً و علناً پرچم ضرورت مذاکره مستقیم با امریکا را با هدف فرضی حل همه مشکلات کشور، چرخیدن چرخ سانتریفیوژها در صورت چرخ اقتصاد کشور و... به‌عنوان شعار انتخاباتی خود برافراشته و با رأی ۵۰ درصدی مردم شعار انتخاباتی خود را به مطالبه ملی تبدیل کرد.

در چنین شرایطی دشمنان خارجی و شبکه نفوذی دشمن در داخل با خوشحالی زائدالوصفی در پی القای این ایده بودند که رهبری نظام به شدت با روحانی مخالفت کند که در این صورت به اهداف شیطانی خود دست یافته و مردم روبه‌روی رهبری قرار گرفته و به مردم گفته می‌شد که ما می‌خواستیم با مذاکره با امریکا همه مشکلات را حل کنیم، اما رهبری نمی‌گذارد پس امریکا مشکل ما نیست بلکه مشکل اصلی رهبری نظام است که نمی‌گذارد با مذاکره مشکلات را حل کنیم. ناگفته پیداست که در این‌صورت کشور به بلای دوقطبی و چندقطبی تجربه شده در جهان دچار شده و به مدلی شبیه سوریه و لیبی تبدیل شده و نظام سلطه غربی سفره طمع ورزی و اختلاف افکنی خود را در ایران پهن کرده و سرانجامی بهتر از لیبی در انتظار ایران نبود.

پس از انتخابات حضرت امام خامنه‌ای نه تنها با خواسته آقای روحانی مخالفت نکرد بلکه بسیار هوشمندانه با اتخاذ نرمش قهرمانانه ضمن تأکید بر عدم خوش‌بینی و بی حاصل بودن مذاکره با شیطان بزرگ، با خواسته رئیس‌جمهور موافقت و بر این نکته نیز تأکید کردند که ما از این کار ضرر نمی‌کنیم. در حالی که خواست دشمن و شبکه نفوذ این بود که حداقل نیمی از مردم مقابل رهبری صف‌آرایی کنند، این تصمیم و اقدام هوشمندانه مقام معظم رهبری سبب اتحاد ملی شده و به مرور زمان ابهامات برطرف شده و مردم یکپارچه یقین پیدا کردند که اعتماد به امریکا و غرب نه تنها هیچ سودی برای ما ندارد بلکه این اعتماد اگر ناشی از خیانت نباشد قطعاً نشانه حماقت است.

حاصل مذاکرات مستقیم با امریکا، برجامی شد که برایش جشن‌ها به پا کرده و مدال و سکه توزیع کردند، اما رهبری نظام در مسیر نرمش قهرمانانه، باز هم ضمن تأکید بر بی‌نتیجه بودن و خسارت محض بودن برجام، خطوط قرمزی را برای تضمین منافع و حفظ عزت جمهوری اسلامی ابلاغ کردند، اما به تدریج بر اساس خواست مستقیم وزیر خارجه کشورمان یک به یک از خطوط قرمز صرف نظر کردند تا بعدها خناسان، ساده لوحان و غرب‌باوران نگویند وجود فلان خط قرمز رهبری سبب بی‌نتیجه و خسارت بار شدن برجام شد.

آنچه که به اجمال بیان شد نمونه‌ای از نرمش قهرمانانه نظام اسلامی نه در برابر دشمن بلکه در برابر مشکل‌آفرینان داخلی است. همان مسببان تحمیل نرمش قهرمانانه سال ۹۲ اینک در پی تحمیل مجدد آن به نظام هستند. دشمن بیرونی در پی القای این مطلب به غربگرایان و خوش‌باوران داخلی است که اینک با توجه به اوضاع وخیم داخلی امریکا و اوضاع پساکرونا و انتخابات پیش‌رو، شرایط برای مذاکره با ترامپ و اخذ امتیازات برد- برد مهیا بوده و وقت آن است که جریان غربگرا با اخذ امتیاز از ترامپ به‌عنوان قهرمان پای در عرصه انتخابات سال ۱۴۰۰ بگذارند. همچنین اخباری در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود که شبکه نفوذی دشمن به دنبال این است که کرونا را برای ایجاد شرایط تحمیل مذاکره با ترامپ گروگان گرفته تا در صورت عدم موافقت رهبری با مذاکره، شرایط را به گونه‌ای پیش ببرند که به دلیل کرونا امکان برگزاری انتخابات در سال آینده وجود نداشته باشد.

مجموعه اتفاقاتی نظیر «آتش سوزی‌های مشکوک»، «نامه‌نگاری مهندسی شده به رهبری»، «بالارفتن لجام گسیخته قیمت ارز و طلا و کاهش عجیب ارزش پول ملی»، «تشویق و ترغیب صنوف به اعتصاب»، «گرانی غیر متعارف کالاهای پرمصرف خانواده ها»، «پخش شایعات در باره احتمال عدم برگزاری انتخابات سال ۱٤۰۰»، «تبدیل موضوع مسکن و خودرو به بزرگ‌ترین مشکل حاد و لاینحل کشور» همگی احتمال عملیاتی شدن راهبرد جدید دشمن در باره تحمیل مذاکره مجدد با ترامپ را در اذهان تقویت می‌کند.

نگاهی گذرا به اوضاع آشفته امروزی امریکا و شخصیت معوج و نامتعادل ترامپ هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که نقطه هدف اصلی تعقیب‌کنندگان موضوع مذاکره با ترامپ در خوش‌بینانه‌ترین حالت راهی برای کمک به جریان بازنده غربگرا در کشور بوده و مطلقاً منافع مردم ایران در آن مدنظر نیست و بلکه سرابی است که فقط احمق‌ها و خائنان پا در مسیر آن گذاشته و بی‌شک برنده این میدان مهندسی شده فقط و فقط امریکا و مشخصاً ترامپ بوده و برای کشور ما نتیجه‌ای جز خسارات بیشتر و تسلیم در برابر دشمن درپی نخواهد داشت. درک و تحلیل صحیح اخبار و اطلاعات و شایعات موجود در کشور (اعم از رسانه‌های مکتوب و دنیای هزار رنگ مجازی و...) به فعالان عرصه سیاست ضرورت آگاهی بخشی و بصیرت افزایی بیشتر به مردم قبل از وقوع هر گونه حادثه پیش بینی شده و ناگهانی و تبدیل یک ایده غلط به یک نرمش قهرمانانه دیگر را گوشزد می‌کند و در کنار فعالان عرصه سیاست، مسئولیت نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و قضایی را در برآورد سریع و دقیق، کشف، شناسایی و برخورد با تعقیب‌کنندگان راهبرد جدید دشمن سنگین‌تر می‌کند.

 

 

منبع: روزنامه جوان


:: بازدید از این مطلب : 419
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 27 تير 1399

در دهه های گذشته، تاریخ ایران، شاهد ظهور جریانهای مختلف روشنفکری بوده است. از جریان مشروطه بگیر که زمان حاظر. می توان طیف فکری جریان مشروطه را به چندگروه تفسیم نمود. یک گروه روشنفکرانی بودند که یا به غرب وابسته بودند و یا به شرق. عده ای هم طرفدار اصلاحات بودند ولی بصیرت نداشتند، گرفتار شعارهای روشنفکران وابسته بودند. گروه سوم در نیمه راه فهمیدتد که اهداف عالیه مشروطیت دارد به سمتی حرکت می کند که خواست توده مردم مسلمان نیست، امثال شیخ شهید فضل الله نوری. به خاطر بصیرت بالا توسط همان بی بصیرت ها سرش به بالای دار رفت.  به پیوسط همان جریان، جریانهای دیگر بوجود آمدند. به خاطر هدف و سمت و سوی حرکتشان، که یا به شرق وابسته بودند و یا به غرب نتوانستند در دل توده مردم مسلمان ایران نفوذ کنند. در بعضی از جریانها نام اسلام را نیز به یدک می کشیدند. این گروه ها به خاطر اینکه درک و شناخت صحیحی از اسلام نداستند و آیات قرآن را تفسیر به رای می کردند. دچار یک نوع تفکر التقاتی شدند. عیب بزرگ این جریانها که باعث شکستشان می شود، بریدگی از مردم و گریز از مرجعیت دینی بودند. با همین اوصاف، بعد از انقلاب جریانهایی که فعال و بیشتر نیمه فعال و یا خفه بودند، شروع به فعالیت نمودند، به نیت و قصد اینکه همه چیز را قبضه کنند و دو دستی تحویل اربابان شرقی و یا غربی خود بدهند و یا مسیر حرکت انقلاب را عوض نمایند. چهل سال است تمام آنها چه در خارج کشور که بر خوان اربابا نشان تغذیه می کنند و مریدانشان که در داخل کشور دست رنج مردم بی نوا را به یغما می برند. و مدام فریاد یا مسیبتا سر می دهند. گرگان، شغالان و روبهان مکار، خود را به رنگ میش در آورده اند و در آغل گوسفندان با دستیاری همدیگر مشغول ذبح هستند. این جریانها با وجودی که در اصل بینش و تفکر ممکن است هم عقیده نباشند ولی در هدف تمام آنها یک نقطه اشتراک دارند و آنهم دست برداشتن مردم از اسلام است. اسلام دشمن سر سخت آنهاست، زیرا اسلام مخالف هرزه گری،لااباگری، آزادی بی حد و مرز، مخالف تز هدف وسیله را توجیه می کند، رشوه خواری، دوتابعیتی، رانت خواری و... می باشد. انسان مجاهد پرور است که در کمال صداقت و بی ریایی برای مردم مسلمان زحمت می کشد و هیچگونه توقهی هم از آنها ندارد. در این برهه زمانی که با هدر دادن زمان توسط حکومت مردان لیبرالی و پنج سال نشستن پای درخت بی ثمر برجام، هدر دادن سرمایه های ملی، بی برنامه گی در اجرای وظیفه و مسئولیشان فضا را برای پشت جبهه دگر اندیشان و اپور تونیستها آماده نموده اند، شیپورچی های آنها امثال موسوی خوئینی ها و علیرضا علوی تبار و دیگر هم تفکرانشان، و تعیین خطوط حرکتی برای پیاده نظام آنها در روزنامه ها به صدا درآمده است. تاریخ تکرار می شود، یکهزار و چهارصد سال پیش، مثل چنین دورانی، تمام دشمنان اسلام برای نابودی اسلام متحد شدند تا در یک صف در برابر اسلام بایستند و ریشه اسلام را بکنند. کنار خندق دور مدینه صف کشیدند و مبارزه طلبیدند، غولی میان آنها بود که لشگری را حریف بود، از آنجائیکه کسی توان عبور از خندق را نداشت او توانست یکه و تنها از خندق عبور نماید و خود را به صف مسلمین برساند و مبارز طلب کند. صدا در گلو لشگریان اسلام خفه شده بود. صدای تک تک قلبها را می توان شنید. پیامبر(ص) می فرماید: تمام کفر در برابر تمام اسلام ایستاده است، چه کسی می تواند برای مبارزه با این قول به نام عمربن عبدود قدم پیش بگذارد. تمام مدعیان صف اول صورت خود را از چشمان تیز بین پیامبر پنهان نمودند، ناگاه جوانی فریاد می زند، من، پیامبر می خواهد این جوان را از نزدیک ببیند، حدسش درست بود او کسی جز علی(ع) نبود، مجاهد واقعی فی سبیل الله، طی مبارزاتی پیکر تمام قد کفر را با شمشیر اسلام به ذلت می کشاند.

جنگ احزاب آن چنان ابعاد گسترده‌ای داشت که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «برز الایمان کله الی الشرک کله؛ تمام ایمان در برابر تمام کفر قرار گرفت». 

حادثه جنگ احزاب بزرگترین و سخت ترین امتحان و آزمون برای مسلمانان بود. مسلمانان با پیروزی چشمگیری، در این امتحان الهی روسفید شدند، و لکه ذلت و روسیاهی را تا ابد برای مشرکان و منافقان کارشکن باقی گذاشتند. برای ملت ایران این بحران یک آزمایش است. همچنانکه در آزمایشهای زیادی با همدلی و اتحاد به لطف خدا پیروز شدند در این امتحان الهی نیز پیروز خواهند شد و روسیاهی آن برای تمام آنهایی که به عنوان اصلاحات به درد و رنج مردم را در بیش از سی سالی که حکومت کردند، افزودند. از مال بیت المال تا توانستند فربه شدند و آرزوی خیال باطلشان که می توانند مردم را از انقلاب و رهبر جدا کنند، به گور خواهند برد. اینشاالله

1- (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار،ج20، ص215 )


:: بازدید از این مطلب : 297
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 18 تير 1399

 سید محمد موسوی خوئینی ها، مدیر مسئول روزنامه سلام با سردبیر عباس عبدی در سال 1369تاسیس شد. روزنامه سلام در سال ۱۳۷۸ در پی انتشار نامه محرمانه سعید امامی توقیف شد.جریان کوی دانشگاه با محوریت موسوی خوئینی ها بعد از توقیف روزنامه اش(سلام) بوجود آمد. ایشان فراموش کرده اند،  پستهای کلیدی در دوران انقلاب اسلامی داشته اند و بیش از سی سال قوه مجریه و بغضا مقننه در اختیار هم فکران ایشان بوده است. بدبختی اقتصاد ایران از بی کفایتی این طیف اصلاح طلب بوده است. هر زمان که ببیند یاران حکومتی اش با بحران روبرو هستند با داد و قال قصد دارد آنها را از مخمصه نجات دهد. بی خبر از آن است که مردم مسلمان آنقدر بصیرت دارند تا خادم را از خائن تشخیص دهند.متاسفانه یا خوابند یا خود را به خواب زده است. به بعضی از اظهار نظر ایشان توجه نمایید.

سخن آقای خوئینی ها در تاریخ 3/9/1387 گویای عدم بیدار شدن وی می باشد. ایشان در تاریخ 26/3/1388 نیز می گوید: «ما باید در موضوع تخلفات انتخاباتی ابتدا از آقای خا منه ای شروع می کنیم که برق از سر شورای نگهبان می پرد ... برای آقای خامنه ای ابطال انتخابات به معنای این است که باید یک عقب نشینی را شروع کند که معلوم نیست ته آن به کجا کشیده می شود.»

موضوعی که آقای محمدعلی ابطحی در سال 1388 در دادگاه، پشت صحنه ی آن را برملا کرد و گفت: «در جلسه ی کمیته ی صیانت از آراء، آقای موسوی خوئینی ها اعلام کرد، ما نباید فتیله ی بحث تقلب در انتخابات را پایین بکشیم؛ چون موقع جِر زدن لازم می شود.»

در همان دادگاه، آقایان بهزاد نبوی، محمد علی ابطحی، مازیار بهاری، مصطفی تاج زاده و صفایی فراهانی، در اعتراف های خود گفتند که در انتخابات هیچ تقلبی صورت نگرفته است!!

آقای ابطحی در دادگاه می گوید: «تقلب از یک زمانی اسم رمز شورش در ایران شد»!!

در سال 1378، رمز آشوب و فتنه گری پیرامون داستان سعید امامی رقم خورد. در سال 1388، فتنه با رمز تقلب، آغاز شد و امروز شاید تصور می کنند که با این نامه، فتنه ای جدید را شعله ور می کنند!

اما آنچه مسلم است، نامه از سر دلسوزی و نقد برای اصلاح نیست. نامه با نگاه ضد امام و ولایت فقیه نگاشته شده است. نامه برای مخالفت با حکومت دینی نگارش یافته است.

آقای موسوی خوئینی ها در تاریخ 19/10/1387 می گوید: «ما مدیون امام هستیم، ولی امام چیزهایی فرموده که با گذشت زمان نتیجه می گیریم که موفقیتی در آن نیست و حکومت دچار مشکل شده است.»

این جمله، یا از روی جهل است و یا عامدانه به قصد تخریب بیان می شود.

ایشان در سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مصاحبه با نشریه ی شماره ی 57 حضور -وابسته به مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) – می گوید: «به نظر من امام درباره ی حکومت برتر دینی که در ذهن داشته، طرح تفصیلی نداشته است»!!

وی می افزاید:«ایشان به روش علمی و تطبیقی، برتری نظریه ی ولایت فقیه را اثبات نکرده است ... می خواهم بگویم امام در قدم اول به تطبیق نظریه ی ولایت فقیه با سایر نظریه های سیاسی نپرداخته است، چه رسد به اینکه به لوازم، مقتضیات، پیامدها و ضرورت های ولایت فقیه بیندیشد.»

آقای خوئینی ها غافل است از اینکه حضرت امام (ره)، ولایت مطلقه فقیه را به صورت نهادی کاملاً مضبوط در آورد، که آن نهاد امروز از مهمترین ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران و از محکم ترین پشتوانه های کشور ماست. حاکمیت دینی در کشور برخاسته از این نگاه بلند مدت امام است که زیرآب تفکر لیبرالیستی و استکباری را در هم می نوردد.

با درایت و معماری عمیق حضرت امام (ره) و با بهره گیری از تفکر اسلامی، چنین نهادی پا به عرصه گذاشته است؛ نهادی که چون سایر معماری های امام عزیز در تثبیت و قدرت گرفتن نظام دینی نقشی مهم ایفا می کند و با همه ی تلاش های غافلان داخلی و معاندان خارجی، این نظام الهی چون کوه در برابر فتنه ها و توطئه ها و نیرنگ ها ایستاده است.

در تاریخ اردیبهشت 1369 نهضت آزادی در بیانیه ای نگاشت :«اکنون کشور عزیز ما در بن بست و بحرانی از سختی و ناخشنودی دست و پا می زند ... ملک و ملّت به لبه ی پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی رسیده است.»

سی سال قبل، نهضت آزادی که خود را در لبه ی پرتگاه نابودی می دید، تصور می کرد جمهوری اسلامی ایران دارد نابود می شود. پس از سی سال امروز آقای موسوی خوئینی ها با همان توهم، سخن می گوید که چون مورچه ای که در آب غرق می شد، و می گفت: دنیا را آب برد!، تصور می کند که عمق بی اعتقادی او نسبت به مدیریت کلان کشور، به معنای عمق بی اعتقادی همه ی مردم ایران است!

ایشان بر چه اساس و با کدام مدرک و یا انتخابات، خود را موکل همه ی مردم یا بسیاری از مردم می داند و از طرف آنان سخن می گوید؟

وی در تاریخ 30/4/1388 می گوید: «این جبهه ای که یک طرف آن آقای خامنه ای و یک طرف هم مهندس موسوی، خاتمی و در کل مردم قرار گرفته اند، کدام یک حق هستند؟ این رفتارهای این ها (حاکمیت) دلیل این است که آن ها باطل هستند.»!!

در اینجا همه ی مردم را در کنار موسوی و خاتمی می بیند! اگر همه ی مردم در کنار آن دو بودند که فتنه ی 88 به شکست ختم نمی شد.

آقای موسوی خوئینی ها که در این بیان به ولایت اهانت می کند، به حرف های خودش هم توجه نمی کند که دیروز چه گفته است و امروز چه می گوید.

 وی در تاریخ 28/9/1390 می گوید: «هنگامی که این موضوع (ولایت مطلقه فقیه)وارد قانون اساسی کشور می گردد و میثاق تمام آحاد کشور می شود، تنها التزام عملی لازم است و اعتقاد قلبی لازم نیست، زیرا تمامی آحاد کشور مقلد فقیهانی نیستند که به ولایت مطلقه فقیه نظر داده اند و تمام افراد کشور مسلمان نیستند تا مقلد باشند در صورتی که تمام آحاد کشور چه غیر مسلمان و چه مسلمان، چه مقلد و چه غیر مقلد، چه مقلدین فقهایی که با حضرت امام هم نظر باشند یا مقلدین فقیهانی باشند که فتوا به ولایت مطلقه نداده اند و حتی خود رهبر، هم باید ملتزم به تمام اصول قانون اساسی و از جمله اصول مربوط به رهبری باشند. تا اینجای قانون اساسی و اصول آن و از جمله اصول مربوط به رهبری محل اختلاف نیست و همه باید در عمل ملتزم به آن باشند.»

آقای موسوی خوئینی ها نه در سخنان 30/4/1388، التزام عملی به ولایت فقیه را عملی کرده است و نه در نامه ی 7/4/1399، ملتزم به اصل ولایت مطلقه فقیه است.

وی در تاریخ 22/4/1388 نیز گفته است: «این ولایت فقیه یک امر غیر عقلایی است.»

نامه ی آقای خوئینی ها به امام خامنه ای، با این اعتقاد ترسیم شده است.

امام خمینی (ره) در تاریخ 12/7/1358 می فرمایند: «به حرف های آن هایی که برخلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب می‌کنند و می‌خواهند ولایت فقیه را قبول نکنند، گوش ندهید. اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا، یا طاغوت.. . نمی‌فهمند فقیه چه است؛ نمی‌فهمند که ولایت فقیه یعنی چه؟ آنها خیال می‌کنند که یک فاجعه به جامعه است! آنها اسلام را فاجعه می‌دانند، نه ولایت فقیه را....آنها اسلام را فاجعه می‌دانند، نه ولایت فقیه فاجعه را ... ولایت فقیه، تَبَع اسلام است ... آقایان بعضی شان می گویند: «مسأله ی ولایت فقیه، یک مسأله ی تشریفاتی باشد، مضایقه نداریم، اما اگر بخواهد ولی دخالت بکند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم. حتماً باید یک کسی از غرب بیاید. ما قبول نداریم که یک کسی اسلام تعیین کرده، او دخالت بکند.» اگر متوجه به لازم این معنا باشند، مرتد می شوند، لکن متوجه نیستند.»

آقای علی مطهری می گوید: «آقای خوئینی ها جلسات تفسیر قرآنی در مسجد خود در نیاوران برگزار می کردند که آن زمان می گفتند ایشان قرآن را تفسیر مادی می کند. من این قضیه را در یک ملاقات خصوصی، زمانی که رهبر انقلاب، رئیس جمهور بودند، از ایشان شنیدم؛ گفتند که شهید مطهری به من گفتند به آقای خوئینی ها بگوئید بیاید پیش من برای این که این تفسیرهایی که می گوید خطرآفرین و انحراف آفرین است.»

آیت الله مهدوی کنی نیز در کتاب خاطرات خود می گوید: «بعضی ها در بیاناتشان ... حرف هایی می زدند که برای منافقین مطلوب بود، حتی آیات قرآن را طوری تفسیر می کردند که خلاف واقع بود. آقای مطهری از این های خیلی ناراحت بود و می گفت این سبک تفسیر کمونیستی است. تفسیر ماتریالیستی است، تفسر تفنگی است ... آقای مطهری به خصوص قبل از انقلاب، این گونه تفسیرها را خطرناک می دانستند.»


:: بازدید از این مطلب : 305
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 13 تير 1399
دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی در نامه ای نوشت:

جناب حجت الاسلام آقای سید محمد موسوی خوئینی ها

سلام علیکم

نامه جنابعالی (مورخ ۷ تیر ۱۳۹۹) به آیت الله خامنه ای سلمه اللّه  را مطالعه کردم؛ درباره آسیب شناسی شما از علت پیداش مشکلات فعلی کشور و نگرانی های مردم جمهوری اسلامی ایران نکاتی را مطرح می کنم:

 

نکته اول اینکه: از ابتدای انقلاب با عظمت اسلامی تاکنون،  کارشناسان این کشور دو دیدگاه کلی درباره اداره  کشور داشته اند. دسته ای همواره بر استفاده حداکثری؛ بلکه تقلیدی از نظریات پوزیتویستی توسعه غربی تاکید داشته اند و برنامه آنها برای اداره کشور؛ همان سندها و شاخصه های غربی مانند سند توسعه هزاره و سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ بوده است. این جریان با استفاده از ساختارهای حکومتی تصمیم ساز - مانند کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، سازمان برنامه و بودجه، مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام و مرکز پژوهش های مجلس- برنامه هائی مانند اجرای نظریه سیاست خارجی توسعه گرا (برجام)، اجرای کُدِکس آلیمنتاریوس (Codex Alimentarius) توسط سازمان غذا و دارو و ایجاد فاجعه تراریخته و گسترش غذای ناسالم در سفره مردم و اجرای سیاست های کنترل جمعیت از زمان تصویب برنامه دوم توسعه (۲۰ آذر ۱۳۷۳)  را در این کشور اجرائی کرده اند.  اما در مقابل دسته دوم کارشناسان کشور بر طراحی و اجرای الگوهای بومی، اسلامی تصریح کرده اند و با استفاده از اختیارات خود در نهادهای تصمیم ساز کشور، برنامه های موفقی مانند اداره مردمی جنگ و امنیت کشور بر اساس نظریه بسیج، ایجاد نهضت خدمت رسانی به مردم از جهاد سازندگی تا اردوهای جهادی و اجرای ایده مترقی امامِ روستا، طراحی و اجرای اولیه ایده تمدنی مدرسه های مسجد محور و راه اندازی اولیه نظام پیشگیری اسلام از بیماری را پیشنهاد و عملیاتی کرده اند.

 

نکته دوم آنکه: بسیاری از مشکلات فعلی کشور -اگر نگوئیم همه مشکلات- به اجرای همین برنامه های غربی بازگشت دارد. کارشناسی پوزیتویستی توسعه غربی به دلیل ضعف شناختی مفرط از نیازهای انسان و معادلات حرکت او در مرحله زندگی دنیوی و ابهام مطلق این کارشناسی از سیر تکامل در مراحل دیگر حیات -مانند عالم ذر، عالم برزخ و منازل متعددش- همواره برنامه های ناقصِ ناظر به یک بعد از فطرت ارائه می دهد و سایر ابعاد فطرت را در مقام برنامه ریزی فراموش می کند. البته تجربه اجرای سیاست های توسعه غربی در چله اول انقلاب؛ خصوصاً تجربه گرانسنگ اجرای حداکثری این نظریات در دولت توسعه گرای تدبیر و امید، بحث های نظری در نقد توسعه غربی را آبرومند نموده و همه امید مردم نسبت به کارآمدی این نوع از برنامه ها را به یاس بدل کرده است. همچنین همزمانی چالش های ناشی از توسعه در کشور ایران و چالش های کشورهای توسعه یافته آمریکائی و اروپائی؛ زبان مدافعان نظری توسعه غربی مانند محمود سریع القلم  و صادق زیبا کلام را نیز الکن نموده است. 

 

نکته سوم اینکه: نقش تسامح و بی دقتی جریان کارشناسی انقلاب اسلامی در همراهی و تایید برخی برنامه های ناکارآمد توسعه غربی و یا کلی گوئی و سخنرانی کردن محض به جای انتخاب رویکرد نمونه سازی بر اساس معارف اسلامی را در ایجاد نگرانی های معیشتی، فرهنگی مردم انکار نمی کنم. برخی در چهل سال اول انقلاب فقط گفتند: اسلام می تواند جامعه را اداره کند؛ ولی حتی تبویب رساله های خود ناظر به نیازهای زمانه را تغییر ندادند. این جریان در برخی موارد با امضائی پررنگ بر اجرای سیاست های توسعه غربی در این کشور صحه گذاشتند و تجربه هائی گرانسنگ و آزار دهنده مانند اعتماد حوزه های علمیه به مکاتب ناکارآمد توسعه غربی در قالب اجرای قانون عملیات بانکی بدون ربا (مصوب ۸ و ۱۰ شهریور ۱۳۶۲) را ایجاد نمودند. بانک مرکزی و بانک های تابعه -در سایه این امضای شورای نگهبان- با اجرای سیاست هائی مانند دستکاری در معادله نشر اسکناس، تغییر نرخ بهره بانکی، قیمت گذاری برای ارز واسط  و خلق پول اعتباری  زمینه گسترش استضعاف، فقر و فاصله طبقاتی و کاهش ارزش پول کشور را فراهم می آورند.

 

نکته چهارم آنکه: به عنوان یک کارشناس شهادت می دهم ؛ که مدیریت عالی نظام در سالهای گذشته بیشترین تدبیرهای اجرائی و عملیاتی را در راستای نجات دستگاه کارشناسی کشور از این معادلات معیوب پی گیری کرده است. در بخش بحث های نظری، برای تصحیح نوع حرکت در حوزه برنامه ریزی کشور، نظریه مهم مراحل پنج گانه انقلاب اسلامی - که شامل طرح ایده دولت اسلامی در برابر دولت مدرن است-  توسط ایشان مطرح شده است. همچنین در لایه ای عمیق تر ضمن تاکید بر مسمومیت ذاتی و تقابل رشته های علوم انسانی با حرکت اسلامی، زمینه بحث های فقهی تحول یافته و تولید علوم انسانی مبتنی بر قرآن و روایات در حوزه های علمیه پایه گذاری شده است. در بخش نمونه سازی های تمدنی، تشکل های خودجوش مردمی را در مقابل دولت مدرن به وجود آوردند. رویکرد مقابله واقعی با فساد و اتراف مسئولین را عملیاتی کردند. با گسترش هژمونی و مدیریت آمریکا در منطقه -بر اساس قاعده فقهی نفی سبیل- مقابله کرده و آمریکا را در مرحله اخراج از منطقه قرار داده اند. با ایجاد پایگاه دائمی در دریای مدیترانه و اقیانوس هند و تعریف خطوط کشتی رانی جدید -بر اساس قاعده فقهی دفاع از مظلوم- زمینه تبادلات تجاری ایران با کشورهای مستضعف را فراهم آورده اند. با اصلاح پیشنهادهای سیاستی مجمع تشخیص مصلحت نظام بر اساس قاعده بیان مبتنی بر ظرفیت، زمینه ساز تحول نهایی در حوزه سیاست گذاری کشور شده اند و شاید در مهمترین مصداق، حکومت و حکمت یک فقیه را در سه حوزه علم، حلم و ساده زیستی پیش روی جهانیان قرار داده اند.

 

نکته پنجم اینکه : در شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی و مدرسه هدایت رویکرد بدیع و کارآمد حکمرانی انقلاب اسلامی را تئوریزه نموده ایم و با تبیین و پردازش نهائی نظریاتی مانند  ۱- "نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری" به محوریت مفهوم اصطیادی "مزج اختیاری"، ۲- "نظریه الگوی ساخت" به محوریت مفهوم اصطیادی "نظم اختیاری"، ۳- "نظریه بازارهای موقت" به محوریت مفهوم اصطیادی "سود ارتباطی"، ۴- "نظریه مدیریت شهری محله محور" به محوریت مفهوم توقیفی همسایگی"، ۵- "نظریه آموزش و پرورش آینده" به محوریت مفهوم توقیفی "خانواده‌های متکفل آموزش و تربیت"،  ۶- "نظریه تَعَرُّف" به محوریت مفهوم توقیفی رزق، ۷- "نظریه امنیتی سِلم؛ به محوریت مفهوم اصطیادی "اختلال در روابط انسانی"، ۸- "نظریه سلطان" به محوریت "طبقه بندی علم آینده بر اساس مفهوم تنظیم روابط انسانی"، ۹- "نظریه پیشگیری بنیادین اسلامی از جرم"؛ به محوریت مفهوم توقیفی عبرت، ۱۰- "نظریه هسته های توازن فرهنگی"؛ به محوریت "تعریف جدید از عدم توازن های اجتماعی"، ۱۱- "نظریه نگهبانی از نظام"؛ به محوریت مفهوم اصطیادی نظام مقایسه، ۱۲- "نظریه مدرسه هدایت"؛ به محوریت مفهوم توقیفی هدایت، ۱۳- "نظریه تنظیم و تحلیل خبر"؛ به محوریت مفهوم تفکر و مجموعه ای دیگر از نظریات فقهی، به وضوح مقایسه ای میان حکمرانی غربی و الگوی پیشرفت اسلامی افزوده خواهد شد.

 

دبیرکل مجمع روحانیون مبارز 

اینک که محرومیت و ناکارآمدی ناشی از الگوی توسعه غربی را به مردم ایران چشانده اید و مردم کشورهای توسعه یافته هم به نظم غربی توسعه شدیداً اعتراض دارند؛ شما را به حوزه علمیه قم و بازدید از نمایشگاه تخصصی الگوی پیشرفت اسلامی دعوت می کنم. به دوستان خود توصیه کنید؛ که به جای تحصیل در دانشگاه هائی مانند استنفورد (Stanford University) ماساچوست ( Massachusetts Institute of Technology)، کمبریج  (University of Cambridge) و... - در دوره های نمایشگاه تخصصی الگوی پیشرفت اسلامی (تاریخ افتتاح: محرم الحرام ۱۴۴۱ هجری قمری) تحصیلات تکمیلی را  آغاز نمایند.

 

علی کشوری - مدیر مدرسه هدایت و دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی 

دوشنبه ۹ تیرماه ۱۳۹۹ مصا ف با ۷ ذوالقعده ۱۴۴۱ - قم مبارک

:: بازدید از این مطلب : 439
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 13 تير 1399

این روزنامه نوشت:

«علت» نامه موسوی خوئینی‌ها می‌تواند «علت ابتدایی» یا علت به معنای غایت باشد. در هر دو حال بازنمایاننده تلاش یک عنصر در سایه برای بیرون کشیدن ققنوس اصلاحات از خاکستر برجامانده است. چه بپذیریم که این نامه به عنوان یک علت ابتدایی می‌خواهد مبدأ ایجاد حرکتی در جامعه و نظام‌سیاسی باشد و چه مدعی باشیم که علت این نامه همان غایت نامه است و چنان‌که «تندرستی را علت راه‌رفتن» می‌دانند، زنده شدن دوباره و برخاستن از خاکستر، علت نوشتن این نامه است، در هر دو حال هیچ کس بیشتر از نویسنده این نامه نمی‌توانست در این مقطع زمانی اثبات کند که اصلاحات به خاکستر نشسته است و نوشتن این نامه به‌رغم عبارات متوهمانه آن، نوعی فریاد از عمق فناست.

بپذیرید که مردم نمی‌پذیرند کسی از دل دو جناح سیاسی چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب و چه هر نام دیگری که بر خود می‌نهند، بیرون بیاید و بدون هرگونه مسئولیت‌پذیری، مستانه از مسئولیت طرف مقابل بگوید.

هر دو جناح ۴۰ سال به تواتر در سپهر قدرت و سیاست نظام جمهوری اسلامی آمد و شد داشته‌اند – و البته سهم اصلاح‌طلبان را تا سه برابر رقیب می‌دانند- و حالا اگر اصولگرایی به میدان بیاید و گناه ناکارآمدی مدیریتی و اجرایی را یکسره و به تمامی بر گردن اصلاح‌طلبان بیندازد، همان اندازه نپذیرفتنی است که اصلاح‌طلبان که امضای حمایت‌شان از دولت مستقر هنوز خشک نشده، فریاد «دیگری گناهکار است» بزنند.

این بی‌دف رقصیدن‌ها دیگر به دل خلق نمی‌نشیند. نه خانه‌های شما، نه خوان‌های شما، نه نشست و برخاست شما، هیچ چیزتان دیگر به مردم نمی‌ماند. حالا شما نه «از مردم» که «بر مردم» هستید. کسی به تماشای شما نمی‌نشیند و کسی مستمع سخنان شما نیست. یک‌بار عریان و بی‌پیله به میان مردم بیایید- اگر می‌توانید که نمی‌توانید- تا ببینید خلق با شما با چه زبانی سخن می‌گوید. تا بفهمید که در جایگاهی نیستید که دم از «وضع کنونی مردم» بزنید. ۴۰ سال است به عنوان رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر و وزیر و رئیس و مدیر می‌آیید و می‌روید و به آن طمع و حرص دارید و برای رسیدن به جایگاه قدرت و ثروت، از کف خیابان تا «اتاق‌های مشترک با بیگانگان» را در می‌نوردید، اما حالا می‌گویید «اوضاع غیرقابل دوام امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست؟!» پس برای چه این قدر می‌آیید و می‌روید؟! چه کسی جز شما و دوستانتان ۳۰ سال از این ۴۰ سال انقلاب را در قدرت بوده؟ برای چه آمدید و چرا اگر هیچکاره بودید، برای آن «جایگاه هیچ» هنوز نامه می‌نویسید و نقشه در سر می‌پرورانید؟!

البته اگر لازم است که به نامه شما پاسخ داده شود، نه به دلیل اهمیت شخص شما‌ها و نه به دلیل محتوای اثرگذار نامه شما (!) بلکه از آن جهت است که «رحم آوردن بر بدان، ستم است بر نیکان و عفو از ظالمان جور است بر درویشان و خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی / به دولت تو گنه می‌کند به انبازی» شما متهم هستید که به جایگاه رهبری و رسیدن به آن، آلرژی دارید! هیچ چیز بیشتر از یک حمله بد به این جایگاه و یک دفاع بدتر از مردم، نمی‌تواند ثابت کند که آن کینه و حسد که نقل محافل عام و خاص است، صحیح است!

شما متهم هستید که می‌خواهید چرخه ناامیدی عمومی از کارآمدی اصلاح‌طلبان در مقام‌های اجرایی را با فضاسازی رسانه‌ای به فضای امیدواری برگردانید و با آنکه می‌دانید اشک ققنوس شما دیگر درمان نمی‌کند، به امید نجات از مهلکه افتاده‌اید.

شما به شدت متهم هستید که برای تسویه حساب درونی با آن بخش از اصلاح‌طلبان که قدرت محورند و می‌خواهند «درحکومت» و نه «برحکومت» به اصلاحات ادعایی ادامه دهند، به میدان آمده‌اید تا خود را با این نامه‌نگاری‌های اصلاح‌طلبان اجتماعی و «اصلاح‌طلب قائل به جامعه جنبشی» جا بزنید و جنبشی برای بازنشستگان سیاسی خود ایجاد کنید. پس چرا دم از مردم و اقتصاد مردم می‌زنید؟!

شمایان متهم هستید – آنچنانکه آن بخش قدرت محور معترف است – که پایگاهی در دهک‌های فقیر و محروم ندارید و حالا گمان بیهوده برده‌اید که برای ایجاد ظرفیت اجتماعی جدید می‌توانید با یک نامه و چند خط اشک تمساح برای وضع مردم، دوباره پایگاه مردمی بنا کنید. مگر شما یاران امام نبودید که پابرهنگان را صاحبان اصلی انقلاب می‌دانست و مردم در شرایط دشوار اقتصادی و جنگ، مثل پروانه بر گرد او بودند و در بزر‌گ‌ترین اجتماعات تاریخ او را استقبال و بدرقه کردند، آیا او هم مثل شما با نیرنگ، در دل مردم بود؟! اگر صفا و صدق و سلامت و سیادت امام را ندارید، با سیاه کردن چهارخط روی کاغذ چگونه امید به دل مردم بسته‌اید؟!

شما متهم هستید که مثل هر بی‌مسئولیت نفاق‌پروری که در پایان کار از پاسخگویی فرار می‌کند، درست در چندماه مانده به پایان دولت می‌خواهید بهانه‌ای برای ناکارآمدی‌ها پیش پای ملت بگذارید. شما تا ابد باید پاسخگوی برجام و دلار ۲۰ هزارتومانی و مسکن و کالا و معیشت اینچنینی مردم باشید، اما می‌خواهید یک شبه این ابدیت را سرکیسه کنید؟!

«مبادی غیرمتعارف» و خرافه‌گرایی در حکمرانی، شأن و جایگاه شماست که وقتی «تکرار می‌کنید» و دولت محبوب‌تان را به قدرت می‌رسانید، چنان در پرده توهم خودساخته می‌افتید که وعده صدروزه اقتصادی می‌دهید و می‌خواهید «آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کنید که دیگر کسی دنبال یارانه‌اش نرود.»، اما وقتی به پایان کار می‌رسید و نان مردم را سنگ و روزشان را شب کرده‌اید، ناگهان به یادتان می‌افتد که «هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند زبان و کلام به نقد حکمرانی بگشایند»؟! چه کسی را می‌خواهید نقد کنید؟! بایستید مقابل آینه عبرت‌آموز تاریخ و شمایل خود را ببینید و آن پلشتی و ناکارآمدی در مدیریت اجرایی را در سیره و صورت خود ببینید و اگر لعنی دارید بر خود بفرستید.


:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 12 تير 1399

وحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، در یادداشتی به تحلیل اهداف و دلایل نگارش نامه اخیر حجت‌الاسلام موسوی خوئینی‌ها پرداخته که متن آن چنین است: 

" اکنون کشور عزیز ما در بن بست و بحرانی از سختی و ناخشنودی دست و پا می زند ...ملک و ملت به لبه پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی رسیده است". این بخشی از نامه سرگشاده جمعی از اعضای نهضت آزادی در تبیین وضع کشور است.  

در همین نامه آمده است : "اتخاذ هدفهای احساساتی افراطی،...، سیاستهای نابخردانه و بالاخره ناتوانی مسوولین و نادرستی روشهای پیروی شده در سیاست خارجی، کشور پرافتخار ایران را به بدترین انزوای سیاسی انداخته است، بدنامی و بی‌اعتباری بین‌المللی را نصیبمان کرده است و ما را در معرض دائمی توطئه‌های "تلافی گرانه" قرار داده است. علاوه بر اینها از ارتباط و احترام و استفاده از جریانهای بین‌المللی محروم گشته‌ایم."

پای این نامه را ؛ مهندس بازرگان ، دکتر یزدی ، مهندس صباغیان ، مهندس معین‌فر و ...امضا کرده اند.

جماعتی که امضایشان پای نامه است؛ معتقد بودند فارغ از زندگی دینی ِفردی،  با "دانسته‌هایی از مبادی غیرمتعارف" نمی توان حکمرانی درستی داشت. منظور آنها از دانسته هایی از مبادی غیر متعارف، ایمان به محاسباتی در عالم بود که حقایقی مثل خدا وقرآن و  نبوت و امامت را هم در بر می گرفت.

مهم ترین جزء این نامه البته ؛ مهم تر از اسامی معتبرِ امضاکنندگان ؛  تاریخ انتشار آن است: اردیبهشت 1369. به ادعای نهضت آزادی؛ سی سال پیش، جمهوری اسلامی در بن بست و در لبه پرتگاه و در آستانه ویرانی و نابودی بوده است.

دوباره بخوانیم :

" اکنون کشور عزیز ما در بن بست و بحرانی از سختی و ناخشنودی دست و پا می زند ...ملک و ملت به لبه پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی رسیده است".

بر همین مبنا هم بود که ؛ امضا کنندگان نامه اردیبهشت شصت و نه ، یازده سال قبل از آن، در اعتراض به تسخیر لانه جاسوسی از دولت استعفا دادند و حاضر به ادامه همراهی با امام نشدند.

***محور اصلی اشغال سفارت آمریکا، موسوی خوئینی‌ها بود ؛ که " اکنون" (اردیبهشت69) از رهبران برجسته جناحی بود که مجلس شورای اسلامی را با ریاست مهدی کروبی بطور کامل در اختیار داشت، کاندیدایش در انتخابات ریاست جمهوری رای آورده بود، و از کرسی های اصلی دولت؛  وزارت کشور به عبدالله نوری و وزارت ارشاد به سید محمد خاتمی از اعضای مجمع روحانیون رسیده بود. مصطفی معین منتخبِ ائتلاف "مستضعفین و محرومین" در انتخابات مجلس سوم ، سکان وزارت آموزش عالی را به دست گرفته بود ، بسیاری از جایگاههای کلیدی دولت در اختیار جناح چپ بود و از دیدگاه پیشکسوتانی مثل مهندس بازرگان،  در دوره مسئولیت این عزیزان،  " ملک و ملت به لبه پرتگاه وحشتناکِ ویرانی و نابودی " رسیده بود.

******اکنون در حالی که سی سال(سه تا ده سال و شش تا برنامه پنجساله )  از نامه " لبه پرتگاه" بهار 69 گذشته،  نامه دیگری در تابستان 99 با همان مضمون،  این بار با امضای موسوی خوئینی ها ! منتشر شده است .

****در این سی سال،  جمهوری اسلامی توانسته است از مملکتی که به گواهی کارشناسان و صاحب نظران معتبر و باتجربه ای همچون مهندس بازرگان در" بن بست" و در " لبه پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی " بوده است ؛ کشوری بسازد که در برخی صنایع و فناوری های مهم دنیای امروز از هوا-فضا و هسته ای گرفته تا زیست فناوری و سلول های بنیادی تا نانوتکنولوژی و صنایع موشکی و پهپادی و ... جزو هشت یا پنج یا سه کشور اول جهان است.

در چالش های منطقه ای،  آمریکا را با هفت هزار میلیارد دلار هزینه در غرب آسیا  از سوریه بیرون انداخته ،در یمن ناکام گذاشته،در لبنان به زوزه واداشته، در عراق رسما محکوم به خروج کرده و در ماجرای اسرائیل  از جنگ 33 روزه به جنگ  22 روزه و جنگ 8 روزه کشانده است.

در همین سی سال ناقابل که در پیش بینی قاطع و قریب الوقوع عقلا و دنیادیدگانِ نهضت آزادی تاخیری مختصر ! پیش آمده، جمهوری اسلامیِ در  لبه پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی ؛  حدودا بیست و پنج انتخابات سراسری با صدها میلیون رای برگزار کرده که متوسط مشارکت در آنها از بسیاری کشورهای اروپایی و آمریکایی بیشتر بوده است.

در این سی سال "دهها هزار"  روستا ؛ در ایران از جاده یا برق یا گاز یا همه اینها  برخوردار شده و میلیون ها جوان ایرانی از تحصیلات عالی  با کیفیت بالاتر از همه کشورهای منطقه و در موارد زیادی قابل رقابت با جوامع صنعتی غرب،برخوردار شده اند که  فقط بخشی از آنها اکنون بیش از 4000شرکت دانش بنیان را اداره می کنند که یک قلم موفقیتشان صادرات لوازم درمانی و پزشکی در بحران کرونا به آلمان و ساخت پتروپالایشگاه ستاره خلیج فارس و صدور بنزین تولیدی آن به امریکای لاتین است.

و در همین جمهوری اسلامی که سی سال پیش به خاطر "  اتخاذ هدفهای احساساتی افراطی، و سیاستهای نابخردانه در سیاست خارجی"  در  لبه پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی بوده! ؛ همین چند ماه پیش دهها میلیون ایرانی از زن و مرد و پیر و جوان و نوجوان با فریاد انتقام سخت به خیابان ها آمده اند  تا میزان تَره ای که این ملت برای ترّهات عقلا و صاحبان دانسته های متعارف و منکران مبادی غیرمتعارف معرفت و خِرد؛ خُرد می کنند را به نمایش بگذارند.

********** 

برگردیم به نامه هفت تیر 99 آقای موسوی خوئینی ها.

اولا تاکید کنیم؛ ما که بخیل نیستیم، دم آقای خوئینی‌ها هم گرم، ان شاء الله سی سال بعد هم، در پاییز 1429؛ بزرگوار دیگری احساس وظیفه کند و ملت ایران را در لبه پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی نشان بدهد. مگر نامه سی سال پیش مرحوم مهندس بازرگان با آن "اکنون" و آن  الفاظ غلاظ و شداد و اعلام بن بست و پیش بینی نابودی قریب الوقوع ایران و ایرانی ، ضرری به کسی رساند؟

تا باشد از این نامه ها . "یبدّل الله سیئاتهم حسنات" ؛ ان شاء الله روح مرحوم بازرگان به خاطر ادخال سرور در قلوب مومنین بابت مرور نامه سی سال پیش ایشان،  مشمول رحمت الهی قرار گیرد و از این منظر؛ نامه آقای موسوی خوئینی ها را هم می شود نوعی باقیات الصالحات دانست. کس نیارد ز پس تو پیش فرست !

البته ما که معتقدیم موسوی خوئینی ها حتی اگر از این جنس باقیات الصالحات هم از خودش به جا نگذارد ؛ به خاطر نقش بی بدیلش در تسخیر لانه جاسوسی شیطان بزرگ به دو شرط جایش وسط بهشت است .

یکی اینکه نفرین پیرمردهای مستجاب الدعوه ای  مثل تاج‌زاده و عباس عبدی و سعید حجاریان (که مشت های‌گره‌کرده‌شان را به سینه می‌کوبند و تسخیرکنندگان لانه را لعنت می‌کنند) او را نگیرد و دوم آنکه خودش به درگاه شیطان توبه نکند و مشمول احباط نشود.

*در نامه بهار 69 نهضت آزادی به "وعده‌های به مستضعفین و شعارهای پرطنین" اشاره شده بود که قاعدتا نقطه اوجش در آن روزگار ؛ "ائتلاف مستضعفین و محرومین" مجلس سوم؛ با شعار "جنگ فقر و غنا" و "مرگ بر اسلام آمریکایی" بود.

ائتلافی که موسوی‌خوئینی‌ها مغز متفکر و از ستون های‌اصلی آن بود.

*سه سال بعد از "پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودیِ" نهضت آزادی ؛ من آقای موسوی خوئینی ها را برای اولین و آخرین بار از نزدیک دیدم : میتینگ ائتلاف نیروهای خط امام در دانشگاه شهید بهشتی. قبل از مرحله دومِ انتخابات مجلس چهارم.

مجمع روحانیون "مبارز" ؛ از رقیب عقب افتاده‌بود و امید داشت در مرحله دوم انتخابات جبران کند. آقای‌کروبی که آن زمان رئیس مجلس بود ، نفر سی و یکم تهران شده‌بود و آمار شهرستانها هم از این بهتر نبود.

منِ دانشجوی یک‌لاقبا که برخلاف استادمان آقای مهدوی‌کنی و رفیقش آقای کروبی قائل به حذف صددرصدی رقیب نبودم و نه نفیسه فیاض بخش و محمود صابر همیشگی را برای مجلس بهتر از مرضیه دباغ و  حاجاقا رحیمیان می دانستم و نه از آن سو حاضر بودم به جای عمید زنجانی  نام سعید حجاریان  را بنویسم ؛ نگران از غلبه فلّه‌ای جناح راست،  رفته‌بودم به همایش انتخاباتی نیروهای خط امام! و موسوی خوئینی‌ها ، کاندیدای ناکام مرحله اول،  سخنران جلسه بود.

از جمعیت تُنُک حاضر در سالن و حرف‌های ناامیدانه خوئینی ها می‌شد فهمید که مخالفانِ عصبانی ِ "استکبار و اسلام آمریکایی" ، شانس چندانی برای پیروزی ندارند و همین هم شد.

جناح چپ که موسوی خوئینی‌ها از رهبران موثر و اصلی اش به شمار می‌آمد،  برخلاف چهارسال قبلش که توانست فهرست "مهدوی کنی" را با اتهام " اسلام آمریکایی" و "ضد ولایت مطلقه فقیه" از گردونه خارج کند این بار خودش در انتخابات کنار رفت.

در مجلس سوم؛  خوئینی ها و جناحش معتقد بودند که "راستی‌ها " (اصولگرایان بعدی) : « با ولایت مطلقه فقیه مشکل دارند و نظرات ولی فقیه را به مولوی و ارشادی تقسیم می‌کنند و اختیارات ولی‌فقیه را در حد اختیارات رسول الله نمی‌دانند و به اندازه کافی با آمریکا دشمن نیستند و حتی ممکن است خیال مذاکره  و سازش به ذهنشان خطور کند » و این گناهی بود از دیدگاه خوئینی‌ها و کروبی و تاج‌زاده و سعید حجاریان و عباس عبدی ومیردامادی و رجب مزروعی و ...؛ نابخشودنی. کار به جایی رسید که مریدان کروبی و خوئینی‌ها، شیخ محمد یزدی را در مسجد ارگ با فریاد  مرگ بر ضد ولایت فقیه و مرگ بر اسلام آمریکایی از منبر به زیر کشیدند و از مسجد بیرون کردند چون او را لایق نمایندگی در مجلس انقلابی و پیرو ولایت مطلقه فقیه نمی‌دانستند و البته چند روز بعد که امام ؛ آقای یزدی را به عضویت شورای نگهبان منصوب کرد سوت زنان خودشان را به  کوچه علی چپ انداختند ، اگر چه در خلوت دلخور بودند که چرا نتوانسته اند امام را جوگیر تبلیغات خودشان کنند.

چهارسال بعد  اما،  اما آن تب تند به عرق نشسته بود و "ائتلاف مستضعفین و محرومین" که به رهبری کروبی و خوئینی‌ها و سید محمد خاتمی و عبدالله نوری، توانسته بود در انتخابات مجلس سوم، اسلامِ سازشکارِ جناح راست را رسوا و خانه‌نشین کند؛ خودش در آستانه خانه‌نشینی بود.

***

از همایش دانشگاه شهید بهشتی و سخنرانی آقای خوئینی‌ها تنها جمله‌ای که به خاطرم مانده این بود که "من که خانواده‌ام بازاری بوده‌اند مخالف بازارم؟" (قریب به همین مضامین).

 جو انتخابات،  خوئینی‌ها را گرفته بود و داشت سیگنال‌های متفاوتی می‌داد. دیر شده بود البته و انتخابات مرحله دوم هم آمد و رفت و جوگیرها را جا گذاشت.انتخابات تمام شد اما جوگیری حضرات چپ  تمام که نشد هیچ؛وارد ابعاد  عجیب و غریبی شد و سال ها بعد، از ابراز ارادت به بازاری های متدین به اظهارچاکری و نوکری به درگاه سرمایه داری لائیک و پذیرش ولایت مطلقه شیطان بزرگ بر دنیای متعارف ، رسید.

*خوئینی‌ها اگرچه از سوی مردم کنار گذاشته شد؛ هنوز کرسی "مشاور سیاسی رهبری"  را داشت.

آیت الله خامنه‌ای او را که از معدود روحانیون مخالف رهبری او ؛ در مجلس خبرگان بود در حکمی به مشاورت خود منصوب کرده بود.

این حکم در شرایطی صادر شده‌بود که احمق‌های بسیاری؛  تمام مشکلات کشور را به تسخیرلانه جاسوسی نسبت می‌دادند و عده نه چندان کمی، موسوی خوئینی‌ها را به سبب نقش بی‌بدیلش در آن ماجرا ؛ جاسوس شوروی یا رهبر اصلی گروه فرقان یا سرچشمه تندروی و افراط در کشور معرفی می‌کردند و در این ادعا هم بسیار مصر بودند و حکم رهبری ( که جو گیر فضاسازی های آن ها نشده بود)  برایشان موجب تعجب و حتی دلخوری بود.

شاید خود موسوی خوئینی‌ها هم متعجب بود. بالاخره هرچه که باشد او به عنوان یک چهره ضد آمریکایی و مخالف اسلام لیبرال سرمایه دارها، شرعا نتوانسته بود خودش را قانع کند که به رهبری آقای خامنه‌ای رای بدهد. چه بسا خامنه‌ای از نگاه او به اندازه کافی انقلابی نبود و ممکن بود در غیاب امام؛ راه نفوذ آمریکا و اسلام لیبرال و غرب‌زده‌ها و سازشکارها گشوده‌شود و او و دوستان خط امامی‌اش مهدی کروبی و سید محمد خاتمی و هادی غفاری و عبدالله نوری و غلامحسین کرباسچی واسحاق جهانگیری و  ... وظیفه داشتند از انقلاب در برابر این خطر محافظت کنند!  

******

به نامه اخیر برگردیم.

تفاوت نامه آقای خوئینی‌ها با نامه مرحوم بازرگانِ منزوی و بی مسئولیت ، در آن جاست که در روزهایی این نامه را منتشر کرده که رفقا و مریدانش لااقل در دو قوه سکان دار بوده اند. مجلس تَکرار پس از ۴سال، تازه چند روزی است بارش را زمین گذاشته و دولت "تَکرار" در هفتمین سال استقرار ،همچنان سر کار است.

 اسحاق جهانگیری؛ اصلاح طلب مشهور و مرید قدیمیِ خوئینی ها و  صاحبِ جمله طلاییِ و تاریخیِ "یادتان هست؟"؛ همچنان مدیر ارشد  قوه مجریه  است.

آخوندی مسئول ارشد ستاد میرحسین موسوی که قرار بود از ۸۸ تدابیرش در حوزه مسکن را اجرایی کند ؛  در ۹۲ رسید به جایی که میرحسین می‌خواست برساندش و رساند وضع مسکن را به جایی که می‌خواست برساند.

آرزوی آخوندی البته این بود که ۸۸ به قدرت می‌رسید و می‌توانست جلوی ساخت میلیونی مسکن در عرض ۴ سال ۸۸-92 توسط حزب اللهی های جوان  را بگیرد و سیاستی مبتنی بر  دانسته های مبادی متعارف اعمال کند   اما اگر چه در آن مقطع ناکام ماند پس از آن توانست به شکل تحسین برانگیزی جبران کند و به پاس خدماتش به جای دو بار، پنج بار از مجلس محترم  رای اعتماد بگیرد!

"یادتان هستِ" جهانگیری را که یادتان هست آقای خوئینی‌ها؟

"تَکرار" رفیق گرمابه و گلستانتان را چطور؟

****در نامه فرموده اید که گرانی نگرانتان می‌کند. می شود بپرسیم گزارش گرانی را دقیقا کدام رفیقتان به شما رسانده است؟

آنکه در خانه ۵۰ میلیاردی می‌نشیند؟ یا آن پرچمدار جنگ فقر و غنا که از عرش انقلاب،  فقط یک خانه خیابان فرشته برایش مانده و از مبارزه‌اش با آمریکا فرش قرمزی زیر پای برجامیان؟

گرانی روی ابراهیم اصغرزاده فشار آورده یا هدایت آقایی یا مری ابتکار و سید هاشمی که شام عروسیشان  خوراک لوبیا بود؟

یا سید محمد خاتمی و سلبریتی های دور و برش که از توی جکوزی پنت هاوسشان در تهرانجلس  یا از متلشان در اُتاوا برای فلاکت مملکت توئیت می کنند؟    

راستی از شیخ غلامحسین کرباسچی نماینده امام در ژاندارمری چه خبر؟

وظیفه مرزبانی‌اش را خوب انجام می‌دهد؟ شنیده‌ام شبانه‌روز مواظب است کسی از مرزهای جُردَن؛  به قلعه جنگ فقر و غنایتان نفوذ نکند.

بچه های روزنامه سلام کجا هستند راستی آقای مدیر مسئول! بگذریم.

****

اسم محسن حججی به گوشتان خورده است حاج آقا؟  حسین حریری، مصطفی صدرزاده، محمد جاودانی، عباس دانشگر، محمودرضا بیضایی،حسن قاسمی دانا، ... .

الو! حاج آقا! معنایی دارد این اسم‌ها برایتان؟و صدها و هزار ها و دهها و صدها هزار اسم دیگر که به اندازه شما بصیرت نداشتند که با "دانسته هایی از آن مبادی که برای دوستان غربزده و سکولار  نامتعارف است  " نمی شود جان خود را فدا کرد. حیف شد؛ اجازه نگرفته بودند از مبادی عرفی شما برای این که جانشان را بدهند تا شما امنیت داشته باشید با امامشان به زبان طعن سخن بگویید.

 اسم  قنات ملک را شنیده‌اید؟ روستایی نزدیک راور.

بی‌بی‌سی که زیاد نگاه  می‌کنید،  حتماً باید آشنا باشد آن بچه دهاتی برایتان که پرزیدنت ترامپ این روزها اسمش را زیاد می‌برد. یادتان نیامد؟

بیشتر فکر کنید. همان که سال 78 به رفیق "تَکراری"تان نامه نوشت و گفت به مریدان ایرانیِ شهید آبراهام‌ لینکلن زیاد دل خوش نکند، آنها هزار تایشان هم به یک موی محسن حججی معتقد به دانسته های "غیرمتعارف برای ِدنیای آزاد و بی بحران ! غرب" ،  نمی ارزد.

یادتان نیامد؟ همان که دُم آن سگ زرد را گرفت و از سوریه بیرونش انداخت. ببخشید حاج آقا به آمریکا توهین شد. اشکال شرعی نداشته باشد خدای نکرده ؛، به دولت آمریکا بد گفتیم .مثل رفیق سابق ما  قلبتان درد نگیرد.او هم مثل شما و رفیق جدیدش ترامپ محترم (که نباید او را تخریب کرد!)؛  حاج قاسم را سمبل "سلطه جویی منطقه ای"! می دانست.  در هر صورت خوب شد به تشییع جنازه  نیامدید وگرنه ممکن بود با دانسته هایی از مبادی غیر متعارف مواجه بشوید.حاجاقا! آن دهها میلیون نفری که در آن مراسمات شرکت کردند احتمالا  خیلی بیش از رفقای میلیاردر و قالتاق شما گرانی را حس نمی کردند ؟ دیده اید فیلم بعضی رفقای عزیزقدیمی میلیاردرتان را که چطور به حاج قاسم طعنه می زنند و بد و بیراه می گویند؟

حاجاقا یادتان هست تیتر می‌زدید: اسلام ابراهیمی، اسلام آبراهامی!

راستی بچه‌ها از آمریکا خبری برایتان نمی‌فرستند؟

زیادند که دست‌پرورده‌هایتان، ما شاءالله در هر ایالت آمریکا چند تا پناهنده از پرچمدارانِ جنگ فقر و غنا ! و دشمنان اسلام آمریکایی!  دارید. بعضی‌هایشان در بازدید از کلوپ همجنس بازها مضامین نامه شما را توییت می‌کنند و بعضی زیر اعلامیه ازدواجِ سفیدشان.

**** 

حاج آقا یادتان هست چه قشقرقی به پا کردید سر ولایت مطلقه؟

 و رفقای‌تان گفتند آقای خامنه‌ای ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارد! و می خواستند امام را هم حتی جوگیر کنند.

که  زد توی دهنشان که : “  خامنه‌ای خورشید انقلاب است! “ که اگر قرار بود ولی فقیه هم جوگیرِ فضاسازی های امثال شما بشود که ولی فقیه نبود دیگر.کسی بود مثل کاهنان سلف شما که آنها بگویند : " مملکت در پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی است"  و او تقدیم کند جمهوری اسلامی را به تمدن سکولار و کارآمد و شکوفا و حقوق بشریِ غرب که به جای مبادی نامتعارف؛دانسته هایش را از مبادی متعارف می گیرد و این روزها شکوفایی و کارامدی و حقوق بشرش را بیش از هر دوره دیگری در خیابان های آمریکا شاهدیم.

*

آقای خوئینی های عزیز! خبر از آینده می دهید؟ چرا در کنار پیشگویی از آینده کمی به گذشته نگاه نکنیم؟   

نگران نباشید.شما گذشته را شفاف کنید ؛ آینده- به هر دومعنا-  روشن خواهد شد .اما نگرانی شما ازآینده نیست،از گذشته تان است که حالا زیر نورافکن نگاه مردم است.

آینده وقتی در خطر خواهد بود که امثال شما بتوانید برای بار صدم نعل وارونه بزنید و در جمع بندی درست گذشته،  اخلال کنید و گرنه امام حکیم ما آن روز که گفت : " جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر" ؛ می دانست چه می کند.  هدف آن بزرگ این بود که امید بدهد : "  اوضاع غیرقابل‌دوام‌ " است.

اگر چه خواسته اید ما را از اوضاع غیر قابل دوام بترسانید ولی ناخواسته نوید داده اید.

 چرا  هرگاه ملت در آستانه جمع بندی های بزرگ قرار گرفته و موقعیت مکاران و ساده لوحان در خطر افتاده و غیر قابل دوام بودن وضعشان آشکار شده به تکاپو افتاده اند تا " لبه پرتگاه"  بسازند .

یادتان هست آن نامه مشعشع قبلی  را!

 یادتان هست پیش‌بینی‌های‌تان را؟ مجلس ششم از خاطرشما هم رفته باشد از یاد ما نرفته است. چیزی مشابه شورای شهر اول تهران که آن هم دربست در اختیار اصلاح طلبان بود و چیزی در مسخره و شامورتی بازی از مجلس اصلاحات کم نداشت.

سیزده سال بعد از نامه اردیبهشتی نهضت آزادی؛  این بار نوشتن نامه اردیبهشتی برای جهنم خواندن ایران بر دوش گروه دیگری افتاده بود.

اول بخش هایی از نامه را با هم بخوانیم و بخندیم :

" آنچه ما را بر آن داشت تا بدین صورت مصدع اوقات شویم؛ حساسیت شرایط، "فرصت اندک" ؛ و بزرگی خطریست که پیش روی کشور است ...شاید در تاریخ پر فراز و نشیب معاصر ایران، هیچ زمانی را به حساسیت امروز نتوان یافت.... با این حال و روز کشور، فرصت چندانی باقی نمانده است. غالب ملت ناراضی و نا امید، اکثریت نخبگان ساکت یا مهاجر، سرمایه های مادی گریزان و نیروهای خارجی از هر طرف کشور را احاطه کرده اند." راستش من همین الانش هم که می خوانم جوگیر می شوم وبی درنگ دنبال تلفن می گردم که به کاخ سفید زنگ بزنم که ما رو نخور.اینقدر انرژی دارد این نامه.

این ادخال السرور و  باقیات الصالحات دوم مربوط می شود به نمایندگان مجلس ششم  و اردیبهشت 1382.

برای تغییر ذائقه؛  اسامی بعضی امضا کنندگان نامه " فرصت اندک!" را مرور کنیم؟

سرکار خانم حقیقت جو نماینده اصلاح طلب دوره ششمِ مجلس شورای اسلامی که فعلا مقیم ایالات متحده بوده  و بنا به اعلام خودشان با افتخار به  ازدواج سفید مشغول هستند.

جناب نورالدین پور موذن که ایضا در آمریکا تشریف دارند وفقط سرچ نامشان در گوگل کافیست کمالاتشان را آشکار کند.

جناب رجب علی مزروعی فعلا ساکن بلژیک و همکار اپوزیسیون.

جناب علی اکبر موسوی خوئینی پناهنده به ایالات متحده و جنابان  میثم سعیدی ، محسن صفایی فراهانی ، جمیله کدیور ،محسن میردامادی و ... . که یکی در کیش بیزنس دارد،دیگری در لندن و ... و البته همگی غمخوار فقرا و نگران گرانی.

**

"لبه پرتگاه" نهضت آزادی و "فرصت اندک "مجلس ششم و "اوضاع غیر قابل دوام" شما ؛ همگی از یک جنس است.

هم نهضت آزادی در لبه پرتگاه بود ، هم مجلس ششم فرصت اندکی داشت و هم اوضاع شما غیر قابل دوام است و البته هر سه ترجیح دادید فرافکنی کنید.خود را مساوی "جمهوری اسلامی" گرفتید .و هنر و مزیت  خامنه ای در  این است که او  همچون شما، خود را معادل جمهوری اسلامی نگرفته بلکه همچون سلف صالحش عمیقا به "جمهوری" اسلامی معتقد است.

او مثل شما نیست که اگر رای بیاورید آن چنان سرمست می شوید که دیگر خدا را هم بنده نیستید و اگر رای نیاورید فتنه به پا می کنید و از ولی فقیه و شورای نگهبان خواستار وتوی رای جمهور می شوید و اگر بوی رای نیاوردن به مشامتان بخورد نه خود را که ملک و ملت را در لبه پرتگاه می خوانید و می خواهید .

خامنه ای همچون خمینی ؛ مدافع جمهوریتی است که از پس هزاران سال مردم را برکشید و به آنها فرصت آزمون و خطا و تجربه داد. جمهوریت در نگاه "خواصی از بندگان خدای متعال" ترجمه "حول حالنا الی احسن الحال "  است. و جماعت " من النور الی الظلمات" را که ولایت طاغوت ، برگزیده اند چه رسد که ادعای کهانت کنند.

 به برکت جمهوری اسلامی ، فرجام پیش بینی های ِمدعیان؛ از بازرگان و بنی صدر تا منتظری و خوئینی ها همیشه پیش روست.

نامه تان را 7 تیر منتشر کرده اید. نمی دانم تعمدی در انتخاب این روز داشته اید یا خیر اما بنی صدر هم در 7 تیر ادعا و شوق "غیرقابل دوام بودن اوضاع" را داشت  اما  وقتی با دانسته هایی از منابع متعارف ؛ زیر ابرویش را برداشت و در پاریس،  رجوی او  و دخترش را در کنار گرفت عاقبتِ " انقلاب اسلامی" پشت کرده به ولایت فقیه  آشکار شد و معلوم شد انقلابیگری منهای امامت چقدر دوام می آورد و چه فرجامی دارد.  

 نامه‌هایتان دیگر تَکراری شده است حاج آقا!

راستی چطور است که هر وقت از چشم ملت می‌افتید نامه نوشتن‌تان گل می‌کند.

 البته در مواجهه با شما و جریان‌تان ، دیگر عادت کرده‌ایم به چرخش‌های ۱۸۰ درجه .

عادت کرده ایم که رفقای بالای دیوارتان  را در حال لیس زدن چکمه‌های بوش و ترامپ ببینیم، عادت کرده‌ایم که پرشورترین عدالتخواهان جنگ فقر و غنایتان در جکوزی برج هایشان غمخواری‌ برای ملت را توییت کنند.

 عادت کرده‌ایم دشمنان بخش خصوصی و سینه‌چاکان بخش ِتعاونی و دولتی را ؛ امروز درچکادِ سرمایه‌داری و بانکداریِ رانتی ایران ببینیم، عادت کرده ایم دل دادن و قلوه گرفتن آمریکا را با دشمنان  قدیمی و شیفتگان و موالیان امروزی‌اش ببینیم اما نامه اخیر، برگ برنده شما در ربودن گوی سبقت از چرخش‌های ۱۸۰ درجه رفقا و  دست پروردگانتان است.

"تا نشان سمّ اسبت ‌گم‌ کنند        ترکمانا نعل را وارونه زن"

 درد سرتان ندهم حاج آقا!

 از جمهوریت کینه دارید چرا به ولایت سنگ می زنید؟ جمهوری ؛ اوضاعتان را غیر قابل دوام می کند دیگر. نمی شود یک بار سوار شد و برای همیشه از گرده ملت سواری گرفت. و از ولایت به همین خاطر مکدرید که پشتیبان جمهوریت است.بین خودمان باشد بعضی از رفقای اصولگرایتان هم همین گلایه را از ولایت دارند. تقاضایی که شما سال 88 از رهبری داشتید بعضی رفقای راستی تان خرداد 76 داشتند و هردوتان تو دهنی خوردید، هم از مردم هم از رهبری.

از مردم ترسیده اید اقای خوئینی ها.نه به خاطر تورم و گرانی.نگرانیتان از گرانی نیست از آگاهی است.

  یادتان هست برای بزک برجام ؛ از صدر تا ذیل‌تان چه تدلیس ها کردید؟عبای پیامبر به دوش گرفتید و به مشاطگی شیطان مشغول شدید.

 حالا مردم دارند می بینند فرجام پیشگویی هایتان را که : "  باغ برجام چه سیب ها و گلابی هایی خواهد داد!"

تاوانِ برجام عزیزتر از جانتان را رهبری باید بدهد؟!

اگر کدخدا ، خَدویی هم کف دست رفقای ذوق‌زده‌تان نیانداخت ؛ تلافی‌اش را سر نظام می‌خواهید در بیاورید؟

جناب مفسر قرآن! بیشتر تلاش می‌کردید شاید می‌توانستید کذب بودن قرآن (این منبع دانسته های نامتعارف!) را ثابت کنید و دروغ بودن «انهم لا اَیمان لهم»  را به مردم  نشان بدهید. نشد؟  چرا فحشش را به خامنه‌ای می‌دهید؟

خامنه‌ای چه کند که آیه قرآن(این منبع دانسته های نامتعارف) غلط در نیامده؟

که  اقیانوسی که  به ملت نشانش دادید سراب بوده و کابوس‌تان شده؟

"امضای کری تضمین بود " و قسم موکد پروردگار که " ان تنصروا الله ینصرکم" تضمین نبود!

 با عمامه‌های سیاه و سفیدتان به منبر رفتید که مردم! وعده‌های خدا پوچ است به وعده شیطان دل ببندید!

کلید مشکلات شما در دست کدخدای  مودب و باهوش - همانکه آن پیرمرد شیطان بزرگش می‌نامید -  است.

حالا که « یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ ۖ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا  »  آشکار شده  چنگ به چهره  آقا می‌اندازید؟

خامنه‌ای گفت بروید در خانه‌های ۵۰ میلیاردی بنشینید و دم در کاخ سفید ختم امن یجیب بگیرید و دنبال کلید بگردید تا مشکلات حل بشود ؟

ختم امن یجیب جواب نداد؟ کنسرت بگذارید، ؛ شاید جواب داد.بلدید که.

از این شعبده‌ها که زیاد در آستین دارید، چند تایش را رو کنید. سلبریتی هم که علی‌برکت‌الله تا دلتان بخواهد دارید. بگویید کمکتان کنند.در ایران هم که لازم نیست باشند حتماً.

از همان کانادا یا لس‌آنجلس یا پاتایا یا آنتالیا هم می‌توانند توییت کنند دلسوزی تان را. «النصیحت لائمه المسلمین»تان را و از تیرانا البته.

حساب کرده اید احتمالاً رویشان: «نعم العون علی طاعه الله»!

خدا برکت بدهد به بن سلمان. تا دلتان بخواهد رسانه درست کرده برایتان و سلبریتی خریده برای دلسوزی هایتان.

بن سلمان را که یادتان هست؟ برادرزاده ملک خالد و ملک فهد. به دنیا نیامده بود هنوز آن روز که راهپیمایی وحدت و تظاهرات برائت از مشرکین راه افتاد در مکه و مدینه. امیرالحاج بودید حاج آقا یک زمان‌هایی. چه راه درازی را آمده اید حاجاقا تا تیتر یکِ بی بی سی و عیران عنترنشنال. خسته نباشی دلاور.خداقوت پهلوان!

حاج آقا خیلی زور دارد و زر دارد و تزویر دارد حرف‌هایتان.

برائت را که فروختید و به جایش دوستانتان در  ولایت شیطان بزرگ، ذوب ، بلکه بخار شدند. حالا وحدت را آماج کرده اید؟ ستون خیمه را می خواهید بزنید که مبادا جمهوریت ؛اوضاع غیر قابل دوامتان را به رخ شیطان بزرگ بکشد؟  

چقدر طناز هم شده‌اید حاج آقا! قلمتان هم بزنم به تخته بدک نیست. به نائب امام زمان تیکه می‌اندازید؟

« إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»؟

یک کتابی در خانه ایرانی‌ها هست که از دیدگاه شما ممکن است  از "مبادی غیر متعارف معرفت" شناخته شود. در آن کتاب نوشته: « اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ».

 همان کتابی که عمامه های سیاه و سفید ، دروغ اعلام‌ کردن آیاتش را کمر بستند. « لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا »یش را به سخره گرفتند.

و « قاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ »اش را قمار کردند و مدال "محور شرارت" گرفتند .

" وَلِبَاسُ التَّقْوَیٰ ذَٰلِکَ خَیْر " را بیرون آوردند وبه خلعت almost nothing شان فخر فروختند.

برای " مالکم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین"اش شعار " نه غزه نه لبنان" ساختند و .. و .... و..   .

عالیجناب از پس پرسه‌های پرثمر جناحتان در کاباره‌های متعارفِ دیپلماسی ِالتماسی ؛ حالا که مست و عور و تلوتلو خوران با اردنگی پس فرستاده شدید و سیاست ورزی تخیلی و رمانتیک‌تان مضحکه خاص و عام شده،  بر سفره جمهوری اسلامی آروغ عقلانیت می‌زنید و ایمان مومنان را به سخره می‌گیرید که زمین کج بود وگرنه خوش رقصی رفقای ما،  مو ، لای درزش نمی رفت؟

بهتر است به جای تراژدی سازی برای کشور؛ کمدی خودتان را ادامه بدهید .و در این کمدی-تراژدی؛ پرده آخر هر چه باشد فرار رندانه شما نخواهد بود.   

شیطان سر کارتان گذاشت؛انتقامش را از دین خدا می خواهید بگیرید ؟

جناب خوئینی های عزیز ! "نتیجهٔ محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکم‌رانی " را هفتصد سال بعد از آغاز رنسانس ؛ امروز در خیابان های آمریکا و فرانسه با سابقه دو قرن و نیم حکمرانی مدرن ببینید. اگر  دانسته های متعارف یوتوپیایِ سکولار شما می توانست حقوق بشر و اشتغال و عدالت و آزادی بیاورد امروز دست پروردگانتان که در فرار از جمهوری اسلامی به سیاتل و واشنگتن و نیویورک و لس انجلس گریخته اند مجبور نبودند بهت زده به تماشای امنیت و عدالت و آزادی آمریکایی بنشینند و برای تشفّی دل داغدارشان نامه شما را شیر کنند که : " اگر آمریکا بدون جنگ و تحریم و ترور و نفوذ و  با آن همه ادعا،  قاراشمیش است و اوضاعش دوامی ندارد ،ایران هم بحمدالله با مساعی مشکورِ برجامیان ، و برنامه ریزی موفق اصلاح طلبان ،هم چرخ سانتریفوژهایش ایستاد و هم چوب حراجی که به ارزشهای انقلاب زدند لای چرخ اقتصادش  گیر کرده و به مردم فشار می آورد تا زمینه لازم برای تحقق بقیه آرزوهای غرب پرست ها فراهم شود." هم دلداری آنها به خودشان قابل درک است و هم وقاحت مثال زدنی شما ، اما توصیه می کنم روزی دو بار قبل از ناهار و بعد از شام دانسته های متعارفِ " لبه پرتگاه" و " فرصت اندک" را مرور کنید .

خدا را شاهد می گیرم هرگز دوست نداشتم جناب موسوی خوئینی ها را  این چنین مورد خطاب قرار دهم ولی بس است هر چه : " ما را به رندی افسانه کردند      پیران جاهل شیخان گمراه"

این رندی شیخ پیر از حد تحمل بیرون بود.  

ما نیز همچون ایشان معتقدیم "اوضاع امروز غیرقابل‌دوام‌ " است و به قول یکی دیگر از مبادیِ دانسته هایِ غیر متعارفِ ما ایرانیان یعنی حضرت حافظ

"دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور"

و همان مبادی ایضا تاکید می کنند :

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند

چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور


:: بازدید از این مطلب : 398
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 10 تير 1399

«علی بیگدلی» فعال سیاسی اصلاح طلب و از حامیان برجام در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «اروپا همچنان از ایران انتظاراتی دارد و منتظر است ایران نیز به آنها امتیازاتی بدهد...اروپا سه خواسته عمده از ایران دارد و در این راستا ادعاهایی دارد. آنها به بهانه برنامه موشکی، سیاست‌های منطقه‌ای و حقوق بشر به ایران فشار وارد می‌کنند و وزیر خارجه آلمان نیز در کنفرانس مونیخ از ظریف خواسته بود تا با اقداماتی در این سه حوزه کار را برای راه‌اندازی سریع‌تر اینستکس هموارتر کنند. انگلیس و فرانسه نیز در این عرصه با آلمان موافق هستند».

بیگدلی در ادامه گفت: «در صورتی اینستکس توسط طرف اروپایی اجرا می شود که این سه شرط تحقق یابد...ایران باید تلاش کند تا پرونده مطرح‌شده به شورای امنیت ارجاع داده نشود. اگر پرونده ایران به شورای امنیت برود کار برای ایران سخت‌تر خواهد شد. زیرا اگر قطعنامه‌ای علیه ایران صادر شود هم در عرصه بین‌المللی و هم در عرصه داخلی فضا بر ایران تنگ‌تر می‌شود».

متاسفانه برخی از فعالین اصلاح طلب و رسانه های این طیف در نقش بلندگوی طرف اروپایی ایفای نقش می کنند. گویا برخی از سوی سفارتخانه های اروپایی مأمور هستند تا جای طلبکار و بدهکار را عوض کنند.

بیگدلی در مصاحبه مذکور مدعی شده است که اگر ایران در سه حوزه موشکی، منطقه ای و حقوق بشر به اروپا امتیاز بدهد، آن وقت تروئیکای اروپایی اینستکس را اجرا می کنند.

این ادعا در حالی است که «محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه- ۱۲ تیر ۹۸- گفت: «۳ کشور اروپایی متعهد شدند که ۱۱ تعهد را در راستای توافق برجام اجرایی کنند و در هیچیک از این تعهدات، اینستکس وجود ندارد».

طرف اروپایی در برجام متعهد شده بود که ضمن خرید نفت از ایران و پرداخت پول آن، تبادلات بانکی را نیز برقرار کرده و همچنین کالاهای تحریمی را با ایران مبادله کند؛ اما اعضای اروپایی برجام طبق سازوکار اینستکس، به هیچ عنوان از ایران نفت نمی‌خرند و تبادلات بانکی را نیز برقرار نمی‌کنند؛ بلکه صرفاً از طریق این کانال، در ازای خرید نفت ایران توسط کشورهای غیراروپایی، به جای پرداخت پول، در اقدامی توهین آمیز صرفاً غذا و دارو(اقلام غیرتحریمی آمریکا) را در اختیار ایران قرار می‌دهند!

علاوه بر این، اینستکس نه تنها مسیرهای خرید نفت ایران را برای آمریکا شناسایی می‌کند، بلکه فراتر از آن مدیریت کانال خرید نفت ایران را نیز به اروپا می‌سپارد. رویکردی که خسارت هایش همگی برای ایران و مزایایش برای آمریکا و اروپاست.

حالا در شرایطی که اینستکس هیچ ارتباطی به تعهدات ۱۱ گانه اروپا در برجام ندارد، بیگدلی تاکید می کند که ایران باید موشکی و منطقه ای را بدهد تا در مقابل کانال تحقیرآمیز اینستکس راه اندازی شود!

در سال ۹۴ توافق هسته ای میان ایران و ۱+۵ امضاء شد. ایران تمامی تعهدات خود در برجام را انجام داد و آژانس انرژی اتمی در ۱۵ گزارش متوالی، اجرای دقیق تعهدات توسط ایران را تایید کرد.

اکنون اروپا موظف است که در ازای اجرای دقیق تعهدات ایران ذیل برجام، به تعهدات ۱۱ گانه خود عمل کند، نه اینکه در ازای اجرای کانال توهین آمیز اینستکس، مطالبات جدید را مطرح کند!

آیا انگلیس، فرانسه و آلمان حاضرند که درباره توان دفاعی و قدرت موشکی خود معامله کرده و به آن چوب حراج بزنند!؟ کسانی که در داخل این پیشنهاد را مطرح می کنند، واقعا ایرانی هستند!؟

 مرعشی:نتیجه رویکرد انقلابی در سیاست خارجی، فشار اقتصادی است

«حسین مرعشی» سخنگوی حزب کارگزاران که پیش از این گفته بود «از اول انقلاب اشتباه کردیم که با آمریکا درگیر شدیم»! در مصاحبه با روزنامه ایران گفت: «انقلابی بودن در دنیای امروز با تعریفی که این طیف تندرو سیاسی دارند نتیجه‌اش فشار اقتصادی می‌شود. نتیجه‌اش توقف صادرات نفت هم هست... اگر می‌گویند انقلابی‌گری یعنی اینکه مذاکره‌ای نباید در سطح بین‌المللی داشته باشیم، ادامه آن را هم بگویند. یعنی به مردم بگویند این کارها هزینه‌هایی هم برای کشور و مردم دارد و مسئولیت آن را هم می‌پذیریم».

مرعشی در ادامه گفت: «تصور اینکه کسی بگوید در شرایط تنش فزآینده در روابط خارجی و مشکلات رو به افزایش روابط اقتصادی با خارج، موضع من عدم مذاکره و قطع همکاری است اما توقع دارم وضع مردم هم بدتر نشود و ارزش پول ملی هم نریزد و اشتغال از بین نرود، تصوری غیرواقعی است... این عزیزان باید شهامت این را داشته باشند که بیایند بگویند ما می‌خواهیم با این تعریف خاص انقلابی باشیم و برای اینگونه بودن، مسائلی مثل گرانی، تورم، بی‌کاری و امثال اینها مسائل بی‌ارزش‌تری در قیاس با آرمان‌های بزرگتر ماست».

این فعال اصلاح طلب در بخش دیگری از این مصاحبه تاکید کرد: «من قائل به این هستم که برجام هنوز برای ما عوایدی دارد».

اکنون «چک برگشتی برجام» روی دست دولت است. حامیان برجام این توافق را نماد تعامل و تنش زدایی با جهان نامیده و با عناوینی همچون «فتح الفتوح»، «معجزه قرن»، «آفتاب تابان»، «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»، «پیروزی بزرگتر از فتح خرمشهر» و...به تعریف و تمجید از آن می پرداختند.

اما در نهایت علیرغم تبلیغات گسترده دولت و اصلاح طلبان، بی دستاوردی برجام آنقدر عیان و آشکار شد که روحانی صراحتا مذاکره با آمریکا را «دیوانگی» نامید و ظریف اذعان کرد که «توافق با آمریکا به اندازه جوهر روی کاغذ هم ارزش ندارد» .

اما در این میان، درسی که عراقچی-نفر دوم تیم مذاکره کننده هسته ای در دولت روحانی- از توافق هسته ای گرفت بسیار قابل تأمل بود. عراقچی چندی پیش گفت که یکی از درس های برجام این بود که مقاومت، بهتر از رویکرد فعلی دولت جواب می دهد.

مرعشی در این مصاحبه تلاش کرده تا وضع موجود اقتصادی را به حساب عدم مذاکره با امریکا بنویسد. این در حالی است که اتفاقا وضع موجود، میوه و نتیجه مذاکره و توافق با آمریکاست. دلار ۲۰ هزارتومانی و پراید ۹۰ میلیونی و سکه ۸ میلیونی همان سیب و گلابی های برجام است و نمی توان با شعبده بازی، میوه های برجام را به حساب عدم مذاکره زد.  

تجربه پرهزینه و عبرت آموز برجام در کنار ماجرای ارسال نفتکش های ایرانی حامل بنزین به ونزوئلا و پیش از آن پرتاب موفقیت آمیز اولین ماهواره نظامی ایران به فضا و باز هم پیش از آن، افتتاح پالایشگاه ستاره خلیج فارس و خودکفایی در تولید بنزین، همگی بر این مسئله صحه می گذارد که هزینه انفعال به مراتب از هزینه اقتدار و مقاومت بیشتر است.

مرعشی پیش از این گفته بود که «تشییع سردار سلیمانی، درس اعتدال بود»! وی در اظهارنظری دیگر گفته بود «اگر حصر برداشته شود، گرانی برطرف می شود»! با این حساب شخصی با چنین سطح تحلیلی اصلا بعید نیست که بگوید «نتیجه رویکرد انقلابی در سیاست خارجی، فشار اقتصادی است».


:: بازدید از این مطلب : 574
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 6 خرداد 1399

محمد ایمانی تحلیلگر مسائل سیاسی و فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود نوشت: از برجام چه می خواستند که از شکست تحریم شادمان نیستند؟!   کسانی که ادعا می کردند بنزین صادراتی ایران به خاطر گل روی برجام به ونزوئلا رسید، می توانند توضیح

دهند چرا روزنامه های بزک کننده برجام، از رسیدن نفتکش های ایران به ونزوئلا خوشحال نشده و از پرداختن به این رویداد مهم در تیتر های اصلی خودداری کرده اند؟!

 کافی است این نوع پرداخت- نپرداختن و سانسور!- را با نوع پرداخت نشریات انقلابی مقایسه کنید که اتفاق راهبردی "شکستن حصار تحریم ها" با وجود لافزنی های آمریکا را تیتر اول خود کردند. راز این استقبال و آن ناخرسندی در

چیست؟ چرا نشریاتی در کشور، از تحقیر آمریکا و شکست تحریم ها ناشادند؟ مگر همین ها وعده لغو تحریم ها در ازای واگذاری امتیازات هنگفت را نمی دادند و وعده شان بر عکس شد؟!

 چرا در حالی که آمریکا عزادار ضرب شست ایران است، نشریات بزک کننده برجام هم ناخرسند به نظر می رسند؟ هدف آنها لغو تحریم ها بود یا پیشبرد اراده زورگویانه غرب؟ با هدف اول، فروش بنزین و دریافت پیشاپیش هزینه

آنشادی بخش است. اما در صورت داشتن هدف دوم، عزادار شدن طبیعی است.

 


:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید