منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 629
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 59
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 59
:: بازدید ماه : 5389
:: بازدید سال : 14390
:: بازدید کلی : 369520
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 28 شهريور 1398

چهل سال از انقلاب می گذرد و چهل سال از زیر یوق استعمارگران رها یافته ایم. متاسفانه در بخش هایی از ابعاد فرهنگی آثار استعمار در کوچه و خیابانهای ایران اسلامی پاک نشده است. اگر به سر در فروشگاه ها و مراکز خدمات دهی نگاهی بیافکنیم خواهیم دید استقبال از اسامی غربی و لاتین جای اسامی اصیل ایرانی را پر کرده است. جای بسی تاسف است که در دیگر کشورها این گونه غربزدگی دیده نمی شود.  تمام ادبیات، قلسفه،قراردادهای احتماعی،قرهنگی بر پایه تولید می چزخد و هدف از تولید رسیدن به سود و در نهایت لذت افسارگسیخته است. حدود پنجاه سال پیش مرحوم جلال آل احمد به خوبی حرکت غربزدگی را حس کرده بود و در مقابل آن موضع گرفت.در کتاب غربزدگی می نویسد:{ما نتوانسته ایم شخصیت « فرهنگی- تاریخی-» خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری اش حفظ کنیم. بلکه مضمحل شده ایم. حرف در این است که ما نتوانسته ایم موقعیت سنجیده و حساب شده ای در قبال این هیولای قرون جدید بگیریم. حرف در این است که ما تا وقتی ماهیت و اساس و فلسفه ی تمدن غرب را نیافته ایم و تنها به صورت و به ظاهر، ادای غرب را در می آوریم، با مصرف کردن ماشین هایش - درست همچون آن خریم که در پوست شیر رفت و دیدیم که چه به روزش آمد.}

باید دنبال این حرکت غربزدگی جستجو کنیم، آیا هنوز منورالفکرانی داریم که عاشق غرب هستند. این گروه در زیر لحاف کدام جریان فکری پنهان شده اند، و چرا مسئولین فرهنگی بی تفاوت هستند خدا می داند.


:: بازدید از این مطلب : 262
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 22 شهريور 1398

سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان، در ظهر روز عاشورای حسینی سال 98 درباره مسائل مختلف منطقه‌ای سخنرانی کرد.

او در سخنرانی خود گفت: همه ما مخاطب صدای یاری‌طلبی امام حسین علیه السلام هستیم. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا در وسط صحرای کربلا و در میانه محاصره و خطر و درگیری خونین ندایی سر داد که گویی تمام آیندگان را خطاب قرار می‌دهد گویی تمام کسانی را که در زمان‌های ظلم و ستم و اشغالگری و استبداد و استکبار حضور دارند خطاب قرار می‌دهد و می‌فرماید «هل من ناصر ینصرنی، هل من ذابٍّ یذب عن حرم رسول الله». این ندای حسینی است که هم اکنون از حنجره مظلومان عالم به گوش می‌رسد.

دبیرکل حزب‌الله لبنان خطاب به عزاداران حسینی گفت: حضور گسترده شما در مراسم روز عاشورا نشان از پاسخ مثبت ما و شما به آن ندای تاریخی دارد.

سید حسن نصرالله افزود: بر فراز این محور، این اردوگاه و این پادگان حضرت آیت الله سید علی خامنه‌ای قرار دارد. ما از لبنان به تمامی جهانیان اعلام می‌کنیم، امام ما، رهبر ما، آقای ما، عزیز ما و حسین (ع) ما در این زمان، حضرت آیت‌الله امام سید علی خامنه‌ای (دام ظله) است و جمهوری اسلامی ایران قلب این محور و مرکز اصلی و قوی‌ترین حامی محور مقاومت است. از این رو ما در روز عاشورا به کسانی که با تطمیع و تهدید به جنگ و تحریم می‌خواهند که ما از این محور خارج شویم می‌گوییم ما پسران و دختران آن امامی هستیم که در روز دهم محرم موضع خود را به روشنی اعلام کرد و حاضر شد هزینه آن را هرچقدر هم که باشد بدهد، امام ما فریاد زد «حرامزاده، فرزند حرامزاده، مرا میان دو چیز مخیر کرده است میان کشته شدن و ذلت (در حالی که ذلت از ما به دور است)».

او اضافه کرد: به آقا و اماممان آیت‌الله سید علی خامنه‌ای می‌گوییم‌ ای آقای ما،‌ای امام ما،‌ ای حسین (ع) ما، ما همان حرفی را به شما می‌زنیم که اصحاب امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به او زدند و گفتند‌ای آقای ما،‌ ای امام ما،‌ ای رهبر ما اگر ما می‌دانستیم که کشته می‌شویم و سپس سوزانده می‌شویم و آنگاه خاکستر ما بر باد داده می‌شود و سپس زنده می‌شدیم و باز هم کشته می‌شدیم و سوزانده می‌شدیم و خاکسترمان بر باد داده می‌شد و این کار هزار بار با ما می‌شد و آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها این کار را با ما هزار بار بکنند‌، ای فرزند حسین تو را رها نخواهیم کرد.

دبیر کل حزب‌الله در ادامه سخنرانی خود گفت: ما همان حرفی را به تو می‌زنیم که اصحاب امام حسین در روز دهم محرم به او زدند، گفتند «آیا پس از تو زنده بمانیم (انبقی بعدک)، زندگی پس از تو گوارا مباد‌ ای حسین (ع)».


:: بازدید از این مطلب : 260
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 15 شهريور 1398

شکی نیست که اگر از شخص رئیس جمهور و یکایک اعضای دولت یازدهم سوال شود که بزرگترین افتخار 4 ساله نخست دولت تدبیر و امید چه بوده، قطعاً درخشش آفتاب برجام را مهمترین افتخار دولت یازدهم می‌دانند؛ آفتابی که مدافعانش تابیدن آن در 23 تیرماه 94 را فصل جدیدی بر فضای کشور می‌دانستند و ثمراتش را سیب سرخی برای سیاست و اقتصاد ایران؛ فصلی که قرار بود با شروع آن و رفع تحریم‌ها و موانع پیش‌ِروی تجارت ایران و جهان، شرایط در همه حوزه ها و علی‌الخصوص در حوزه تجارت را تغییر دهد و حتی ساختارهای تجاری ایران با جهان را تعمیق بخشد اما آنچه رخ داد، فرصت برجام نه تنها باعث تعمیق تجارت ایران با جهان نشد بلکه تنها ماه عسلی بود برای اروپایی‌هایی که البته شیرینی‌اش برای ما چندان هم طولانی نبود و با خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌ها، شرایط در بسیاری از حوزه‌ها و بخصوص تجارت خارجی ایران به شرایطی به مراتب سخت‌تر از دوره تحریم‌های قبلی بازگشت و ایران نتوانست از فرصت 1029 روزی که تا پیش از خروج آمریکا از برجام در اختیار داشت برای تقویت ساختارهای تجاری کشور استفاده کند.

این یک واقعیت است که در دوره تحریم‌های قبلی، مهمترین شرکای ایران، چین و بلوک شرقی بودند که علی‌رغم تحریم‌های گسترده شورای امنیت، اتحادیه اروپا و البته آمریکا، حاضر شدند تجارت‌شان با ایران را ادامه دهند ولی با سربرآوردن برجام، سیاست‌گذاران تجارت خارجی ایران ترجیح دادند به جای مومشکی‌های هندی و آسیایی و چشم بادامی‌های چینی، با چشم‌رنگی‌های موبور اروپایی و آمریکایی‌ها طرف شوند و در چرخشی آشکار که برخی از کشورهای شریک دوران سختی ما، آن را پشت‌پا زدن به رفاقت دوران تحریم قلمداد می‌کردند، تجارت خارجی ایران با کشورهای آسیایی کاهش یافت و به سمت اروپایی‌ها و بلوک غرب متمایل شد.

به عبارت دیگر از سال 85 همزمان با کاهش سهم کشورهای غیر آسیایی در تجارت خارجی ایران و به‌ویژه حذف بازارهای اروپایی از سبد صادرات غیرنفتی کشور، سهم بازارهای آسیایی به تدریج بالا رفت تا جاییکه که سهمشان از 92 درصد در 1385، به 98 درصد در سال 92 رسید ولی با روی کار آمدن دولت یازدهم و البته درخشش برجام، این سهم در سال 94 به 93 درصد کاهش یافت و حتی در دولت یازدهم، از حجم تجارت خارجی ایران با 10 کشور اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا یا همان "آسه‌آن"،  25 درصد کاسته شد؛ یعنی چیزی حدود 4 میلیارد دلار.

این یعنی بعد از برجام، ایران متاسفانه شرکای تجاری خود در شرایط سخت تحریم را رها کرد و سمت و سوی تجارت خارجی خود را به اروپا و غرب متمایل کرد؛ اروپایی‌هایی که بعد از 1029 روز و با خروج آمریکا از برجام، دست رد به سینه ایران زدند و تجارت خارجی ایران ماند و اروپایی‌هایی که دیگر نه تنها حاضر به خرید نفت ایران نبودند، بلکه از فروش دارو به ایران هم هراس داشتند؛ حالا ایران مجبور بود دوباره به سمت شرکای دوران سختی تحریم‌های قبلی متمایل شود؛ شرکایی که البته از چرخش تجاری ایران پس از برجام، حسابی دلخور بودند و همه این‌ها یعنی «پایه‌های تجارت خارجی ایران، نه تنها تقویت نشد، بلکه جهت‌گیری سیاست‌های تجاری ایران پس از برجام، این پایه را سست‌تر از گذشته کرد».

* چشم‌ سیاست‌گذاران تجارت خارجی ایران «ضعیف» بود/ چرا تجارت خارجی ایران «خروج آمریکا از برجام» را «ندید»؟

شکی نبود که با پایان عمر دولت اوباما و به میان آمدن نام «ترامپ» که از همان روزهای آغازین فعالیتش در کمپین‌های انتخاباتی، موضع‌گیری‌های تندی نسبت به برجام داشت، آینده برجام نمی‌توانست چندان امیدوارکننده باشد؛ گمانه‌ای که حتی در نظر گرفتن کمترین احتمال وقوع آن، نیازمند طراحی پلن و نقشه‌ای بود تا در صورت وقوع این احتمال، از خسارت‌های وارده بکاهد؛ حتی با روی کار آمدن ترامپ و تکرار مواضع تند او نسبت به ایران و برجام، این گمانه تقویت هم شد و از اواخر شهریور ماه سال 1396، خیلی‌ها معتقد بودند که احتمال باقی ماندن آمریکا در برجام به مراتب کمتر از احتمال خروجش از این توافق است ولی به نظر می‌رسید آنچه در ایران و در فضای سیاست‌گذاری تجارت خارجی کشورمان می‌گذشت، بی توجه به این اتفاقات بود و سیاست‌گذاران اقتصادی کشور ترجیح می‌دادند همه این نشانه‌ها را نادیده بگیرند و سرمستانه از فتوحات سابق، در همان مسیر بتازند؛ برای همین هم بود که با خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌ها، تجارت خارجی ایران آنچنان غافلگیر شد که بازار داخلی هم به تلاطم افتاد و حتی نگرانی از تامین کالاهای اساسی هم به یک دغدغه برای مردم تبدیل شد.

این غافلگیری به قدری بود که حتی موضوع کوپن و سهمیه‌بندی‌ هم مطرح شد و اقتصاد بزرگی همچون اقتصاد کشور ایران با 15 کشور همسایه و مرزهای آبی و خاکی گسترده، متاثر از تحریم‌های آمریکا دچار چالشی شد که به گفته بسیاری از کارشناسان، ایران حتی در زمان جنگ هم چنین چالش‌هایی را به خود ندیده بود و تورم و گرانی در ایران، همه رکوردهای قبلی خود را شکست.

شرایط ناگوار اقتصادی سال‌های 97 و 98 درحالی بود که به گفته برخی از کارشناسان، سیاست گذاران تجارت خارجی کشور می‌توانستند با طراحی مدل‌ها و پلن‌های جایگزین و تمرکز بر مسیرهای تجاری دیگر و حتی انعقاد قراردادهای تجاری با کشورهای مختلف و تقویت مراودات تجاری بلندمدت و ده‌ها راه دیگری که وجود داشت، تا اندازه زیادی، شرایط را مدیریت کنند.

* حذف سه چهارم رایزنان بازرگانی ایران «کاریکاتور» واقعی از برخی تفکرات دولت در حوزه تجارت خارجی

در 2 سال گذشته، فرصت‌سوزی‌های تجارت خارجی ایران آنقدر بوده که تهیه لیستی از این فرصت‌های برباد رفته چندان سخت نباشد، ولی شاید یکی از اصلی‌ترین فرصت‌هایی که در همین مدت سوخت، فرصت استفاده از شرایط ارزی به وجود آمده برای مدیریت تجارت و توسعه صادرات غیرنفتی کشور بود.

به گزارش تسنیم، در شرایطی که با بازگشت تحریم‌ها، تامین مواد اولیه و قطعات، صادرات کالا و تامین ارز مورد نیاز برای کالاهای اساسی مصرفی کشور با مشکلات جدی مواجه شد، شکی نبود که نه تنها بهترین، بلکه تنها راه باقی مانده، استفاده از ظرفیت بزرگ کشورهای همسایه است؛ کشورهایی که علاوه بر بازار مصرفی چند صد میلیون نفری‌شان، اشتراکات بعضاً مذهبی، زبانی، فرهنگی و خلاصه همجواری‌شان با ما می‌توانست راهی برای حل بسیاری از مشکلات دیگر کشورمان باشد؛ اما در چنین شرایطی اخباری منتشر شد که نشان می‌داد، سیاست‌گذاری‌های تجاری و اقتصادی تا چه اندازه نسبت به این مهم، بی توجه است؛ اخباری که شاید مهمترین آن خبر بازگشت سه‌چهارم رایزنان بازرگانی به کشور بود؛ موضوعی که باعث شد تا رایزنان بازرگانی ایران از 21 رایزن به 8 رایزن کاهش یابد و این در شرایطی بود که راه حل بسیاری از مشکلات، توسعه تجارت کشور در حوزه خارجی و بین الملل بود.

شاید دردناک‌تر از همه این بود که بهانه کاهش تعداد رایزنان بازرگانی، هزینه‌ 1.5 میلیارد تومانی سالانه هر رایزن ایرانی در کشورهای همسایه بود؛ هزینه‌ای که وقتی آن را در کنار فساد ارزی چند صد میلیون دلاری و یا حتی چند میلیارد دلاری یک سال اخیر می‌گذاریم، شبیه یک شوخی است که بیش از هرچیز نمایانگر کاریکاتوری بودن تفکرات دولت در حوزه تجارت خارجی است.

* بخشنامه‌هایی که هر 5 روز عوض می‌شد

از فساد و رانتی که تصمیم دولت در تعیین نرخ 4200 تومانی برای هر دلار به جیب برخی‌ها سرازیر کرد آنقدر گفته شده که شاید گفتن مجددش چیزی جز کسالت به دنبال نداشته باشد؛  ولی در این بین، عدم ثبات در سیاست گذاری‌های ارزی، به شدت تجارت خارجی ایران را متاثر کرد؛ عدم ثباتی که نتیجه‌اش سردرگمی فعالان اقتصادی بود و صدور بخشنامه‌های مختلف تجاری و ارزی که بعضا با یکدیگر در تناقض بودند، تبدیل شد به یکی از چالش‌های اصلی فضای کسب‌وکار.

به گفته فعالان اقتصادی و کارشناسان، دولت در یک سال و نیم گذشته و حتی ماه‌های اخیر، سیاست‌های متعددی را درعرصه اقتصادی اجرا کرده که نه‌تنها به تثبیت شرایط منجر نشده است، بلکه باعث سردرگمی تجار و بازرگانان شده. به طوریکه تعداد بخشنامه‌های صادره تا حدی زیاد بوده که حتی سرپرست سابق سازمان توسعه تجارت هم در نشست خبری اخیر خود در پاسخ سوالی در این مورد اظهار کرد که آمار دقیقی از تعداد بخشنامه‌های ارزی ماه‌های اخیر ندارد. اما مسعود خوانساری، رئیس اتاق تهران گفته است که در 5 ماه گذشته 33 بخشنامه ارزی صادر شده است که باعث تشدید مشکلات در بخش کسب‌وکار شده است. این تعداد بخشنامه به این معنا است که از ابتدای امسال به‌طور متوسط هر 5 روز یک بخشنامه ارزی از سوی دولت ابلاغ شده است.

* بازاری که پیچ تنظیمش خراب شد

اما عملکرد یا شاید به عبارت دقیق‌تر، «عملنکرد» دولت در حوزه تجارت و بازرگانی، تنها محدود به تجارت خارجی نیست بلکه در حوزه بازرگانی داخلی هم به سادگی می‌توان لیست بلند بالایی از این اقدامات انجام نشده را تهیه کرد؛ لیستی که «تنظیم بازار» در ردیف‌های بالایی آن قرار دارد و خراب شدن پیچ تنظیمش در یکسال و نیم گذشته، صدای بسیاری را درآورد؛حتی محمدرضا نعمت‌زاده وزیر اسبق صنعت، معدن و تجارت؛ او معتقد است بازار، با جلسات پشت میز، تنظیم نمی‌شود و این موضوع را به رحمانی وزیر فعلی صنعت، معدن و تجارت هم گفته است.

این عدم تنظیم بازار کالاهای اساسی در شرایطی رخ داد، که سال گذشته بیش از 15 میلیارد دلار برای تامین کالاهای اساسی اختصاص یافت ولی متاسفانه به دلیل سیاست‌گذاری‌های اشتباه، مدیریت ناکارآمد، فساد و ناکارآمدی، نتیجه‌اش تبدیل شد به تورم و گرانی و حتی کمبود شدید در بسیاری از اقلام و کالاها؛ از لاستیک گرفته تا گوشت و چای. جالب آنجا بود که با تجربه‌ای که دولت در این یکسال اخیر به دست آورد و البته هزینه‌های سرسام آوری را هم به مردم و بودجه کشور تحمیل کرد، دست آخر به این نتیجه رسید که پیچ تنظیم بازار، با ارز دولتی سازگار نیست و بعد از آنکه میلیاردها دلار یا حیف و میل و یا سرازیر جیب عده‌ای خاص شد، تصمیم به حذف تخصیص ارز دولتی برخی اقلام و کالاها گرفت.

به گزارش تسنیم، به هرحال دولت و مسئولان دولتی تلاش‌هایی را برای حل مشکلات کشور و حرکت به سمت آینده‌ای بهتر داشته‌اند ولی نکته قابل توجه اینجاست که به نظر می‌رسد بسیاری از تصمیمات اشتباه گرفته شده و یا حتی تصمیماتی که جای خالی‌شان در شرایط این روزهای کشور به شدت آشکار است، یا بارها و بارها در سال‌های گذشته تجربه شده و یا بسیاری از کارشناسان نسبت به پیامدهای تلخ اتخاذ آن‌ سیاست‌ها و یا تعلل در تصمیم‌گیری و انجام این اقدامات هشدار داده بودند ولی متاسفانه این تصمیمات هزینه‌های سنگینی را به کشور و مردم تحمیل کرد و قطعاً نمی‌توان به سادگی از کنار این هزینه‌های سنگین گذشت.

انتهای پیام/


:: بازدید از این مطلب : 279
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 28 مرداد 1398

علی مطهری نماینده مجلس به شدت از سریال گاندو انتقاد کرد.

به گزارش عصر ایران، علی مطهری در روزنامه ایران نوشت:

سریال «گاندو» بیشتر تخیلی بود تا واقعی؛ این سریال براساس پروژه نفوذ ساخته شده بود، در حالی که احتمال نفوذ در دولت پنهان به دلیل قدرت برتر آن بیشتر است.

امریکا، انگلیس و اسرائیل که معمولاً مبدأ ارسال نفوذی یا جاسوس هستند می‌دانند که معمولاً دولت‌ها در ایران قدرت تعیین کننده نیستند و قدرت تأثیرگذار در جای دیگری است.

لذا احتمال نفوذ در نهادهای حکومتی و نیروهای مسلح بیشتر از احتمال نفوذ و جاسوسی در دولت است.

سریال «گاندو» در واقع رهبری را هم زیر سؤال برده است چون این گونه تصمیمات و آزادی این گونه افراد بدون اطلاع ایشان انجام نمی‌شود. 

اگر آزاد شدن جیسون رضائیان آن گونه که سریال بر آن تأکید دارد صرفاً برای دریافت پول‌های بلوکه شده بوده است، پس تکلیف مجازات جاسوس چه می‌شود؟ و اگر از اول برای معامله بازداشت شده بوده قبح بیشتری دارد و با اصول اخلاقی اسلام سازگار نیست. 

این سریال غیر از اینکه عملکرد نظام را زیر سؤال برد، با توجه به اینکه اختلاف میان بخش‌های نظام ایجاد کرده پخش آن در شرایط امروز صلاح نبود، چرا که امروز باید صدای واحد از کشور شنیده شود.

من این اقدامات را افراطی و دنباله اقدامات کسانی می‌دانم که مصمم بودند برجام اجرا نشود و آنقدر کارشکنی کردند تا به هدف‌شان رسیدند و زمینه خروج ترامپ از برجام فراهم شد. اگر آن بخش از نظام مصمم به اجرای برجام بود، امروز سرنوشت کشور چیز دیگری بود. 

امروز هم این افراد به جای آنکه رفتارشان را تغییر دهند همان راه را ادامه می‌دهند و توجهی به منافع ملی و آرمان‌های انقلاب ندارند.

 روزنامه «کیهان» در سرمقاله خود نوشت:

پیش از این در همین ستون راجع به «بازخوردها» نوشتیم. اینکه بازخورد اصلا چیست و به چه دردی می‌خورد. گفتیم بازخورد، مدتی پس از پیاده‌سازی یک ایده یا طرح، خود را نشان می‌دهد. اگر مثبت بود (ما را به هدف نزدیک کرد) آن مسیر تا رسیدن به نقطه مطلوب ادامه می‌یابد. اگر منفی بود(از هدف دورمان کرد) کمک می‌کند مسیر را تصحیح کرده و به راه ادامه دهیم. چیزی شبیه به قطب‌نما. مثال هم زدیم. نوشتیم، فرض کنید دانش‌آموزی به دنبال شرکت در کنکور سراسری است. بدون مشورت با کار‌بلد‌ها و بی‌توجه به تجربیات دیگران برنامه‌ریزی درسی می‌کند. پس از مثلا دو ماه بازخورد کارش را بررسی می‌کند. اگر سرعت و کیفیت یادگیری بالا بود با همان برنامه ادامه می‌دهد اگر نه، تغییر برنامه و روش می‌دهد. «بازخورد» مثل یک علامت هشدار عمل می‌کند.
گفتیم، صف گوشت، وضعیت بیکاری، اوضاع مسکن و مستاجران، وضعیت فروش نفت و حتی وضعی که امروز «برجام» دچار آن شده همه و همه «بازخورد» راه و روشی هستند که رفته‌ایم. اینها علائم هشداری هستند که نشان می‌دهند، یک جای کار می‌لنگد و مسیری که در این 6 سال و اندی رفته‌ایم، «درست» نیست. اینجا و این نقطه، جای جِرزنی و فرار از مسئولیت هم نیست. وقت زمین و زمان را به هم بافتن و همه الا خود را مقصر معرفی کردن هم نیست. با مشاهده این علائم، باید ایستاد، برگشت و کمی به عقب نگاه کرد،‌ اشتباهات را دید و دید کجای کار می‌لنگد. پس از یافتن ایراد برنامه، برنامه را باید تغییر داد و به جلو جرکت کرد.
سریال تلویزیونی«گاندو»، تقریبا همین کار را کرد. کمی ما را به عقب برد و روی یکی از موثرترین و بدترین ‌اشتباهات برنامه‌ریزان و مدیران دولت و روش کار آنها متمرکز شد. در آن نقطه «ریز» شد و یکی از آن دهها جایی که کار می‌لنگید را پیدا کرد و به مسئولین دولتی و مردم نشان داد. این سریال گفت: «نفوذ شوخی و توهم توطئه نیست». اما بر خلاف استقبال مردمی از این سریال، دولت آن را برنتابید.
این سریال این را هم گفت که، برخی نقاطی که در آنها «بد» می‌لنگیم، همان نقاطی هستند که در آنها «جاسوس» و «نفوذی» داشتیم. راستی امروز مگر ما در دو نقطه فروش نفت خام و برجام! نمی‌لنگیم؟ مگر در همین دو نقطه جاسوس نگرفتیم؟ در جریان مذاکرات هسته‌ای و در تیم مذاکره‌کننده کشورمان، کارشناس مسائل مالی و روابط بانکی ما آیا جاسوس نبود؟! او همان کسی نیست که پس از توافق هسته‌ای عضو ستاد پیگیری برجام هم شد؟
درباره نفت هم دو نکته مشابه رسانه‌ای شده است. یکی ماجرای آن زن و شماری از تصمیم‌گیران نفتی که دادستان کل کشور هم کلیت ماجرا را تایید کرد، و دیگری ماجرای مشکوک نفتکش ایرانی و راهزنی دریایی انگلیس. در این ماجرا اعلام شد، نفت‌کش روسی است، مقصد آن سوریه است، نفت آن از دبی بارگیری شده، پرچمش متعلق به کشور پاناماست و مدارک نیز به نام یک عراقی صادر شده است. اگر این اطلاعات درست است، آیا نباید بپرسیم دشمن، چگونه متوجه شد نفت این کشتی ایرانی است؟ آیا این راهزنی دریایی، ارتباطی با ماجرای آن‌جاسوسه و 16 تصمیم‌گیر نفتی نمی‌تواند داشته باشد؟
سریال گاندو، تجزیه و تحلیل «بازخورد»های نقشه راه دولت در این 6 سال و اندی بود. به دنبال یافتن پاسخ این سؤال‌های مهم همه ما ایرانی‌ها بود که، «چرا وضعیت این طور شد؟»؛ «چرا از مذاکره با غرب و برجام آبی برای مردم گرم نشد؟» و اصلا «چرا ما 40 سال است که مرگ بر آمریکا می‌گوییم؟». خلاصه اینکه، این سریال به اندازه خود موفق بود و توانست لااقل به یکی از دلایل مهم به وجود آمدن «وضعیت موجود» بپردازد. اما چه کسانی و چرا به «گاندو» حمله می‌کنند؟
دو طیف به این سریال حمله کردند. یکی ضدانقلاب خارج‌نشین که، تکلیف آنها معلوم است و ارزش بررسی را ندارد. طیف دوم اما از داخل همین مملکت بود! از طیف اصلاح‌طلب بگیر تا برخی جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای نزدیک به دولت. شاید برای رسانه‌ای جماعت کمی عجیب باشد اما، یکی از روزنامه‌های مدعی اصلاحات، در شماره دیروز خود 6 مطلب علیه این سریال رفته بود! مثل یک «پرونده ویژه»!
 تقریبا تمام کسانی هم که گاندو، جیغشان را درآورده، در یک چیز مشترکند. همه آنها به شکلی در به وجود آمدن وضعیت موجود، نقش دارند و مقصر وضع موجودند.
حملات به «گاندو» هم، از زاویه‌های مختلف و به‌اشکال گوناگون صورت می‌گیرند. برخی تلاش می‌کنند، ضعف‌های فنی را شناسایی و با برجسته‌سازی و درشت‌نمایی آن، «زیرآب» کل سریال را بزنند. برخی با حملات حساب شده اما عصبی، بازیگران این فیلم را آماج اهانت قرار داده و بعضا حتی تهدیدشان می‌کنند، برخی این داستان را از اساس«کذب» خوانده و برای اثبات آن، مثل خبرگزاری رسمی دولت از قول نویسنده سریال، اخبار «کذب» منتشر می‌کنند. برخی نیز تلاش می‌کنند با روش غیر حرفه‌ای «مشابهت‌سازی» از تاثیرگذاری این سریال بکاهند.
اما دلایل این همه جیغ و حمله؛ یکی همانی است که بالا ‌اشاره شد. تقریبا همه آنها به شکلی و به اندازه خود، در به وجود آمدن این وضع، مقصرند و باید پاسخگو باشند. منتها بهترین پاسخ را حمله می‌بینند! اما مهم‌ترین علت این حملات کنترل نشده و عصبی شاید، وحشت از ادامه این روند فلیم‌سازی باشد. لااقل بخشی از آنها می‌دانند، در این 6 سال چه دسته گلی به آب داده‌اند. ممکن است، «گاندو 1» نوک کوه یخ باشد! در این سال‌ها، کم جاسوس نگرفتیم، این طیف هم کم به شکارچیان جاسوس حمله نکردند. نگرانی از ساخت گاندوی 2، 3 و... می‌تواند علت اصلی این همه خشم و نگرانی و وحشت باشد وگرنه، اگر این سریال به لحاظ فنی ضعیف بود یا به قول آن یکی روزنامه زنجیره‌ای، صدا و سیما با ساخت و پخش چنین سریال‌هایی تیشه به ریشه خود می‌زند، آنها باید خیلی هم خوشحال باشند. مگر یکی از کارویژه‌های تعریف‌شده‌شان، سوتی گرفتن از تلویزیون برای کاستن از مخاطبان آن نیست؟ راستی اگر صدا و سیما مخاطب ندارد، چرا این همه از پخش این سریال، عصبانی‌اند؟ این سریال اگر فقط یک خوبی داشت این بود که نشان داد، کسانی که می‌گویند صدا و سیما مخاطب ندارد دروغ می‌گویند.
یک دلیل مهم دیگر برای این همه نگرانی می‌تواند این باشد که آنها- به هر دلیلی- قصد تغییر نقشه راه را ندارند و به بازخوردها هم اهمیتی نمی‌دهند و قصد تکرار مذاکرات خسارت‌بار برجام را دارند. شاهد این ادعا، عقب‌نشینی «میلیمتری» ما از تعهدات برجامی‌مان در مقابل عقب‌نشینی «کامل» آنها از اجرای تعهداتشان است و همینطور، اظهاراتِ حماسی اما خالی از عملِ برخی مسئولین دولتی علیه اروپا پس از پایان هر گام ضرب‌الاجل است که به نظر می‌رسد، صرفا برای بستن دهان منتقدان است که با صدای بلند رسانه‌ای می‌شود.
طی این یکی دو روزی که از مهلت 60 روزه دولت به اروپا گذشته، به ازای هر خط و نشانی که برای حریف کشیده شده، چند پیام «مذاکره» هم برای خنثی شدن شوک آن خط و نشان، فرستاده شده است! این، می‌تواند یک «خطر» جدی باشد. مذاکره مجدد بر سر برجام آن هم با مشارکت ترامپ یعنی همان «مذاکرات تکمیلی برجام»ی که ترامپ و اروپا صرفا و صرفا در‌باره نحوه برگزاری آن با هم اختلاف دارند. ترامپ می‌گوید باید اول از برجام خارج شد و سپس از ابتدا یک مذاکره جدید را با محدودیت‌های بیشتر برای ایران در حوزه هسته‌ای، موشکی و منطقه‌ای آغاز کرد، اما اروپا می‌گوید، همین محدودیت‌ها باید طی یک مذاکرات جدید و تکمیلی علیه ایران اعمال شود! شما پاسخ دهید، وقتی مسئولین دولتی ما ضمن عقب‌نشینی میلی‌متری از اجرای تعهدات، پیام مذاکره مجدد می‌فرستند، این پیام، در پازل آمریکا و اروپا قرار نمی‌گیرد؟ وقتی قرار می‌گیرد، دیگر چه فرقی می‌کند آن را با لبخند بگوییم یا حماسی و انقلابی! هدف از این ضرب‌الاجل‌ها اگر، وارد کردن شوک به حریف جهت نقد شدن طلبهاست، این روش «شوک» وارد نمی‌کند، اگرچه با سروصدای زیاد اعلامش کنیم.
به نظر می‌رسد اگر این تحلیل درست باشد، و دولتمردان محترم بخواهند بدون توجه به بازخوردها و خسارت‌ها و وضعیتی که مردم را دچارش کرده‌اند، با همان نقشه معیوب قبلی حرکت کنند، عوامل سریال گاندو ایام پر کاری را خواهند داشت!

 

 دوست من... گاندو!
مرور سوابق پرونده جیسون رضائیان نشان می‌دهد برخی مقامات دولتی به آزادی این جاسوس آمریکایی اصرار داشتند.
به‌ گزارش رجانیوز، تیرماه سال 93، خبرنگار ایرانی آمریکایی روزنامه «واشنگتن‌پست» در ایران به جرم جاسوسی علیه ایران، توسط نهادهای امنیتی کشور بازداشت می‌شود. «جیسون رضائیان» به مدت یک سال و نیم، تا دی‌ماه سال 94 در بازداشت نیروهای امنیتی به سر می‌برد و سرانجام در شامگاه 26 دی 94، همزمان با توافق برجام، با یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار پول بلوکه شده ایران در آمریکا، مبادله می‌شود.
 تلاش‌های آمریکا برای آزادی «جیسون رضائیان» حتی مذاکرات هسته‌ای بین ایران و آمریکا را نیز تحت‌الشعاع قرار داده و تا حدودی آمریکا توانست با توجه به انفعال دستگاه دیپلماسی ایران، از این ماجرا به مثابه ابزار فشاری بر ایران استفاده کند.
اما فقط آمریکایی‌ها نبودند که خواستار آزادی بی‌قید و شرط جاسوس‌شان بودند. در داخل کشور نیز از وزیر امور خارجه گرفته تا مشاور عالی رئیس‌جمهور، با اظهارات و مصاحبه‌هایشان، سعی در بی‌گناه جلوه‌دادن «جیسون رضائیان» داشتند.
جواد ظریف در سخنرانی خود که در ایام بازداشت «جیسون رضائیان»، در دانشگاه نیویورک ایراد کرده بود، در ارتباط با موضوع این جاسوس آمریکایی خطاب به حضار آمریکایی گفته بود: «متأسفانه دوست شما و دوست من، جیسون، به یک جرم خیلی جدی متهم شده و من امیدوارم که تبرئه شود. اما او باید در دادگاه با اتهاماتش رو‌به‌رو شود. او شهروند ایران است. باعث تأسف است که یک عامل پایین‌رتبه سعی کرده از او بهره‌برداری کند.»
از گفته‌های ظریف درباره «جیسون رضائیان» در دانشگاه نیویورک این‌طور برداشت می‌شود که وی نه تنها اقدامات «جیسون رضائیان» علیه امنیت ملی ایران را محکوم نمی‌کند، که برعکس از او به‌عنوان دوست خود یاد می‌کند!
از طرف دیگر، ظریف برای آنکه از اهمیت اقدامات جاسوسی «جیسون رضائیان» بکاهد و او را از اتهاماتش تبرئه کند، می‌گوید « باعث تأسف است که یک عامل پایین‌رتبه سعی کرده از او بهره‌برداری کند.»
یعنی ظریف جاسوسی «جیسون رضائیان» علیه ایران را ناشی از بهره‌برداری یک مامور دون‌پایه سرویس اطلاعاتی آمریکا از موقعیت خبرنگار واشنگتن‌پست در ایران می‌داند و به نوعی لب کلام ظریف این است که «جیسون رضائیان» نه با اختیار و آگاهانه که به‌خاطر فریب خوردنش از یک مامور رتبه پایین آمریکایی، از ایران جاسوسی کرده است.
این اظهارات عجیب ظریف درحالی بود که «جیسون رضائیان» پس از مبادله، از طرف باراک اوباما رئیس‌جمهور وقت آمریکا، به همراه خانواده به کاخ سفید دعوت می‌شود و جدای از این، نامه‌نگاری‌های «جیسون رضائیان» با شخص اوباما مبین این است که دفاع از «جیسون رضائیان» و تلاش برای تبرئه وی فقط محدود به ظریف نبود.
«حسام‌الدین آشنا» مشاور روحانی نیز از جمله کسانی بود که دفاع از جاسوس آمریکایی«جیسون رضائیان» در کارنامه‌اش ثبت شده است.
دو ماه پس از مبادله «جیسون رضائیان»، حسام‌الدین آشنا در مناظره‌ای که در یک برنامه زنده تلویزیونی با صفار هرندی داشت، با طرح این نظریه که یک خبرنگار نمی‌تواند جاسوس باشد، به تبرئه جاسوس پیچیده آمریکا پرداخت!
اکنون نیز که پرونده «جیسون رضائیان» با سریال «گاندو» این بار با جزئیات بیشتری دوباره برای مردم باز شده است، آشنا با تخریب عوامل فیلم و طرح این ادعا که داستان فیلم واقعی نیست، سعی بر این دارد تا وجهه بدنام شده دولتی‌ها در ماجرای «جیسون رضائیان» را ترمیم کند.
ظریف هم با طعنه و کنایه سعی کرد ماجرای جاسوسی جیسون رضائیان را لوث کند. او و سخنگوی وی در وزارت خارجه چند نوبت درباره سریال گاندو گفتند که وی وقت تماشای تلویزیون ندارد و... پول ندارد که فیلم تبلیغاتی بسازد.

 

 

:: بازدید از این مطلب : 288
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 21 مرداد 1398

 

۱- روان‌شناسان می‌گویند، ترس عامل «موثری» است. این عامل چون موثر است، همچون سایر عوامل تاثیرگذار طبیعتاً از سوی عده‌ای مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرد، به ویژه وقتی پای «سیاست» در میان است. اصلاً مگر آمریکا بیشتر سیاست‌های خود را در سرتاسر جهان با همین عامل پیش نمی‌برد؟ فلسفه اعزام گاه و بی‌گاه ناوهای غول‌پیکر این کشور به این نقطه یا آن نقطه از دنیا مگر چیزی جز ترساندن و امتیاز گرفتن است؟ ترامپ مگر در دیدار با رهبران کره جنوبی نگفت، بروید بگویید ترامپ دیوانه است و مذاکرات را پیش ببرید؟ یا آن یکی؛ خانم «نیکی هیلی»، نماینده مستعفی آمریکا در سازمان ملل طی کنفرانس شارلوت مگر نگفت، اصلاً ماموریتش تند مزاج نشان دادن ترامپ برای ترساندن کشورها بوده:

«من همواره ترامپ را به عنوان فردی تندمزاج، و در مذاکرات غیرقابل پیش‌بینی به تصویر می‌کشیدم تا باعث ترس طرف دیگر شوم. این کار من در چارچوب سیاست و تئوری «مرد دیوانه در دیپلماسی» صورت می‌گرفت. این تئوری را قبلاً «ریچارد نیکسون» (رئیس‌جمهور پیشین آمریکا) تعریف کرده است...


وقتی با همتای چینی خود درباره مسئله کره شمالی پس از پرتاب موشک توسط این کشور در سپتامبر ۲۰۱۷ چانه‌زنی می‌کردم، به او گفتم رئیس من آدم غیرقابل پیش‌بینی است و من نمی‌دانم چه خواهد کرد. تهدید حمله آمریکا به کره شمالی آنقدر کافی بود که چین را وادار کرد تحریم‌های جدی علیه کره شمالی را در شورای امنیت سازمان ملل بپذیرد. من به رئیس‌جمهور (ترامپ) گفته‌ام که همواره این کار را انجام می‌دهم و او کاملاً با این ایده من موافق بوده است.»


با وجود این همه شواهد، چرا برخی می‌ترسند؟ یا نه بهتر بگوییم، به دنبال ترساندن مردم هستند؟ برای یافتن پاسخ این سؤال باید دید، ضمن ترسیدن یا ترساندن، آدرس کجا را می‌دهند، پاسخ همانجاست. آنها آدرس «مذاکره با ترامپ» را می‌دهند آن هم وقتی تمام دنیا به این نتیجه رسیده که این آدم غیر قابل اعتماد است و روزانه چیزی بین ۴ یا ۵ بار دروغ می‌گوید.


سؤال بعدی «مذاکره بر سر چه؟» است. پاسخ توان موشکی‌مان است! آن هم در بحبوحه اعلام این دروغ بزرگ که «ممکن است جنگ شود». دوباره دقت کنید! می‌گویند سایه جنگ آمده پس برویم بر سر سلاح‌هایمان معامله کنیم! کدام آدم ذی‌شعوری در آستانه جنگ بر سر سلاحش معامله می‌کند؟ در چنین شرایطی به قول رهبر معظم انقلاب، مذاکره سم است و هیچ ایرانی با شعوری دنبال مذاکره نمی‌رود.


۲- یمنی‌ها که بیش از ۴ سال است تحت شدیدترین و وحشیانه‌ترین حملات ائتلاف سعودی قرار دارند و تقریباً صد در صد کشورشان از سوی این ائتلاف به ظاهر سعودی و به واقع آمریکایی-صهیونیستی نابود شده، طی این مدت به توانایی‌های نظامی خوبی دست یافته‌اند. با ۷ پهپاد هجومی بزرگ‌ترین و یکی از موثرترین حملات پهپادی انتحاری را به مراکز نفتی عربستان انجام داده و ترس! را بر اندام فرزندان ابولهب انداخته‌اند. شاید عملیات «فجیره» در امارات نیز کار همین انقلابیون یمن باشد، نمی‌دانیم. (تا این لحظه مسئولیت عملیات علیه نفت‌کش‌های این بندر مهم استراتژیک را کسی بر عهده نگرفته است). بیایید دوباره مرور کنیم: پس از ۴ سال حملات شبانه‌روزی وحشیانه سعودی اماراتی به یمن، و شهادت صدها هزار زن و کودک، بیماری میلیون‌ها انسان به دلیل نابودی زیرساخت‌های اقتصادی و درمانی و محاصره کامل آن، حمله پهپادی بزرگی از سوی قربانیان این جنگ علیه این ائتلاف انجام شده است. بازنشر همراه با شادی این خبر، ترسوها را به لرزه انداخته است!


می‌گویند خوشحالی فلان روزنامه یا توییت فلان خبرنگار منافع ملی را به خطر می‌اندازد! آری درست شنیدید از منافع ملی می‌گویند که با توییت زدن به خطر می‌افتد! چه کسانی اینگونه تحلیل می‌کنند؟ همان‌هایی که به دنبال مذاکره با ترامپ برای معامله بر سر منافع ملی‌اند. می‌گویند «سایه جنگ را نمی‌بینی؟ تحریم‌های نفتی را نگاه! برویم بر سر موشک‌هایمان مذاکره کنیم؟» این منطق یعنی، سایه جنگ که آمد سلاح را بردار و تقدیم دشمن کن! حالا که اصلاً از سایه جنگ هم خبری نیست! امروز نه در وضعیت جنگی (نظامی) قرار داریم، نه زمان مذاکره است. اگر هم بود، آدم عاقل در وضعیت جنگی بر سر سلاحش مذاکره نمی‌کند.


۳- می‌گویند: هر چقدر دشمن جلو آمد و هر غلطی که کرد نباید تهدیدش کرد، اگر در کشور دیگری علیه دشمنان ما عملیاتی شد نباید خوشحال شد! باید مشکلات را تحت هر شرایطی با مذاکره و لبخند حل کرد. دنیا، دنیای گفتمان است. ۶ سال است که این را می‌گویند. اسمش را هم گذاشته‌اند، «تنش‌زدایی، گفت‌وگو با زبان دنیا، دیپلماسی، فهم منافع ملی و…». زیباست. عقلانی و همه‌پسند است اما تا وقتی که، آن کشورهایی که «دنیا» جا می‌زنندش هم با همین دست فرمان حرکت کنند. اینکه ما لبخند بزنیم، به تعهداتمان مو به مو و بیش از آنچه وعده داده‌ایم عمل کنیم اما آنها تحریم‌مان کنند، تحقیرمان کنند، زیر تعهداتشان بزنند صحبت از دیپلماسی، شبیه به جوک است… و چه جوک تلخی!


استدلال می‌کنند، اگر از حملات انصارالله به بنادر نفتی امارات و پالایشگاه‌های نفتی عربستان ابراز خوشحالی کنیم، علیه کشور یک اجماع جهانی درست می‌شود. اما نمی‌گویند، چگونه با خوشحالی کردن اجماع جهانی درست می‌شود. صغری و کبری می‌چینند تا بگویند، موفق شده‌ایم بین اروپا و آمریکا اختلاف اندازیم اما نمی‌گویند خانم موگرینی همین دو سه روز پیش گفت اگر قرار باشد جنگی رخ دهد، ما قطعاً در کنار آمریکا خواهیم ایستاد! کاری که امروز کاسبان ترس می‌کنند، دقیقاً همان کاری است که نیکی هیلی می‌کرد. یعنی همصدا شدن با ترامپ برای ترساندن مردم برای دادن سایر مولفه‌های قدرت.


۴- وضعیت اقتصادی که امروز در آنیم، حاصل همین نوع تفکر است. ۶ سال لبخند، ۶ سال چشم دوختن به خارج از مرزها، انتظار کشیدن برای اینکه از فرانسه بیایند و مشکل بیکاری جوانان ایرانی را حل کنند. تعطیلی مسکن مهر و عدم جایگزینی آن با یک طرح -به قول خودشان- غیر مزخرف! جمع‌آوری کارت‌های سوخت، حمله به مراکز دینی و فرهنگی، تبلیغ کنسرت و تماشای مختلط فوتبال، حجاب اجباری اختیاری، مذاکره امام حسین (ع) با یزید، تقصیر دولت قبل بود، نمی‌گذارند و این روزها اختیار نداریم و جمهوری سوم… اینها بازخوردهای دست فرمان همین آقایانی است که از منافع ملی و سواد دیپلماسی می‌نویسند و مدتی است در حال تئوری‌بافی و نظریه‌سازی درباره جمهوری سومند!


۵- یک بیانیه برجامی نه چندان قوی اما نسبتاً خوب از سوی شورای عالی امنیت ملی و پس از مدتها تاخیر علیه اتحادیه اروپا خوانده شد. نتیجه: وزرای خارجه و رهبران این کشورها به تکاپو افتادند.


نیروهای مقاومت یمن پس از ۴ سال حملات شبانه‌روزی ائتلاف سعودی به کشورشان، یک حمله پهپادی درست و حسابی به مراکز نفتی و حساس دشمنانشان کردند نتیجه:


- زمزمه اخراج جان بولتون و خبر خروج دیپلمات‌های آمریکایی از عراق بلند شد که چه نشسته‌اید! دوستان ایران دست به کار شده‌اند.(انتشار خبر اخراج قریب‌الوقوع جان بولتون، ضدایرانی‌ترین مقام حال حاضر آمریکا در این شرایط، می‌تواند پیامی از سوی آمریکایی‌ها به ایران باشد. یعنی جنگ بی‌جنگ)


- ناوچه اسپانیایی از ناو عزیمت یافته آمریکا به سمت خلیج‌فارس جدا شد تا مبادا احیاناً درگیر جنگی شود.(این یعنی هنوز اتفاق خاصی نیفتاده، اختلافات بین اعضای ناتو شروع شد.)


-پمپئو وزیر خارجه آمریکا و سفیر این کشور در ریاض که یک ژنرال کارکشته است هر دو گفتند قصد جنگ ندارند و جنگ به صلاح هیچکس نیست، ترامپ خبر اعزام ۱۲۰ هزار نیروی آمریکایی را کذب خواند، بورس کشورهای مرتجع عربی سقوط کرد، ریاض ۳۱ میلیارد دلار خسارت دید و...


حالا پاسخ بدهید؛ وقتی دشمن می‌بیند با بدعهدی و ماجراجویی علیه کشورمان، هیچ هزینه‌ای نمی‌دهد، چرا به تعهداتش عمل کند؟ آیا وقتی در پوشش سواد دیپلماسی، پیام ضعف می‌فرستیم، دشمن برای ضربه زدن جری می‌شود یا وقتی با اقتدار پاسخش را بدهیم؟ کسانی که از روی جهل یا خیانت، در این مدت بر طبل «ترس از جنگ» کوفتند بدانند، نه شرایط ایران مثل شرایط عراق، افغانستان یا سوریه است نه آمریکا و نوچه‌های منطقه‌ای آن آنقدر احمقند که جنگی را علیه کشورمان شروع کنند پس نترسید! نه مذاکره می‌کنیم نه جنگ می‌شود.


«ترس» زمانی موثر واقع می‌شود که «ترسویی» وجود داشته باشد وگر نه کسانی که «عقلانیت» و «جسارت» را توأمان داشته باشند، به این سادگی‌ها مرعوب نمی‌شوند.


:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 17 مرداد 1398

 

مشروطه یکی از مهم‌ترین رویدادهایی است که در تاریخ چند قرن اخیر می‌توان سراغ گرفت. رویدادی که هنوز زنده است و جاری. هنوز ابهامات بسیاری در‌باره مشروطه و مشروطه‌خواهان مطرح است و همچنان زوایای تاریک بسیاری در آن دوره دیده می‌شود، نه فقط به خاطر وجود حرکت‌ها و انجمن‌های نهان روش یا مخفی بلکه به سبب ارائه خوانش‌های متعدد از آن دوره. 

برای روشن شدن این ناحیه از تاریخ کشورمان بهتر است به این سئوالات پاسخ داده شود تا بهتر حقایق روشن شوند.آقای قاسم تبریزی تاریخ شناس کشورمان به این سئوالات جواب می دهند.
زمینه‌های شکل‌گیری جنبش مشروطه چه بوده و طلایه‌داران این جنبش عمدتاً کدام جریان‌ها و یا افراد بوده‌اند؟
در تاریخ معاصر ما بعد از قضایای جنگ ایران و روس یک زمینه‌های تحولات و تغییرات به‌وجود آمد و سؤال اصلی این بود که علل عقب‌ماندگی و یا عقب نگه‌داشتگی ما چه بود؟
در این عرصه ما دو جریان درون جامعه داشتیم: یکی جریان منورالفکری که نگاهی غیردینی و نوعی شیفتگی و امید به غرب داشتند. یک جریان هم جریان اسلام بود که به دنبال بازگشت عظمت اسلام و احیای تمدن بزرگ اسلامی بود.
در جریان اول ما مجموعه‌ای از جریان‌های روشنفکری داریم اعم از فراماسون‌ها یا تشکیلات ملکم‌خان (فراموشخانه) جریان بابی- ازلی را داریم و جریان سوسیال دموکرات‌ها که بیشتر حیدرخان عمواوغلی و مجموعه اینها بودند و جریان غربگرایی و غرب‌پذیری و غرب‌زدگی چه به لحاظ فکری و چه به لحاظ سیاسی.
اما اگر بخواهیم در دو مسیر این دو تفکر را ترسیم کنیم جریان اسلامی یک جریان است که نمادش سید جمال‌الدین اسدآبادی است. او اولین شخصی است که جنبش اسلامی را نه در ایران که در کل جهان اسلام به‌وجود آورد. او به دنبال احیای عظمت و مجد مسلمانان بود، خواهان استقلال کشور بود، مشکل کشور را در دو سطح استبداد و استعمار تعریف می‌کرد. استبداد، ظلم و ستم بر مردم روا می‌دارد و استعمار هم به دنبال ضعف و انحطاط جامعه است. برای گذر از این اولاً وحدت اسلامی را مطرح می‌کرد، دوم گسترش مراکز علمی، سوم بیداری و هوشیاری در برابر توطئه‌های غرب که در این دوره عمدتاً انگلستان است، اگرچه روسیه تزار تجاوزاتی داشت، فرانسه و بلژیک هم شیطنت‌هایی داشتند ولی وجه غالب استعمار که جریان‌سازی می‌کرد انگلستان بود.
باید توجه داشته باشیم که در جریان قرارداد تنباکو، صدور فتوای تحریم تنباکو توسط مرحوم میرزا محمدحسن شیرازی قدرت دین را در اینجا مشخص کرد.
ما در اینجا یک فرصت به‌دست آوردیم و یک آسیب به ما وارد شد. فرصت این بود که جامعه به خودش آمد که من قدرت دارم، روحانیت متوجه قدرت بالقوه و بالفعل خودش شد و لذا آسیب‌پذیری استبداد و استعمار هم مشخص شد.
منظور قدرت مرجعیت در عرصه سیاسی یا به عبارتی اثرگذاری سیاسی است. چرا که بیش از آن در جامعه دینی ما اثرگذاری مرجعیت یا نفوذ کلامی مرجعیت در جامعه مشخص و مبرهن بود.
بله، منظور من از بالقوه و بالفعل همین بود. آن بخش مذهبی و فتاوای دینی و مذهبی مراجع که کاملاً مشخص است. اما آسیبی که دیدیم این بود که استعمار متوجه این قدرت شد. بد نیست من خاطره‌ای از شهید مدرس تعریف کنم که ماجرا کاملاً مشخص شود. ایشان خودش از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی بود. او می‌گوید وقتی که نهضت تنباکو به پیروزی رسید به سامرا رفتم خدمت میرزا، گفتم آمده‌ام دو تبریک به شما بگویم. تبریک اول اینکه خداوند به‌واسطه شما قدرت اسلام را نشان داد. تبریک دوم به این دلیل که شما در جامعه چنان نفوذ دارید که حتی حرم شاه از شما اطاعت می‌کنند.
مدرس می‌گوید من وقتی این را گفتم مرحوم میرزای شیرازی اشک در چشمانش جمع شد و گفت من از لطف شما تشکر می‌کنم اما اجنبی تازه متوجه شد قدرت اسلام کجاست، از امروز شروع می‌کند به کوبیدن این قدرت اسلام.
خب! این زمینه یک جنبش و حرکت شد خصوصاً با حضور سید جمال‌الدین اسدآبادی، حرکتی در جهت مثبت. حرکت انگلیس چه توسط اردشیر جی یا اردشیر ریپورتر که 1272 به ایران آمده بود برای همین تشکیلات استعماری، حضور ناظم‌الدوله میرزا ملکم خان ارضی که موسس فراموشخانه بود. خب در برابر فراموشخانه عالم بزرگ تهران در آن زمان مرحوم ملاعلی کنی موضع‌گیری کرد.
ملاعلی کنی به شاه نامه‌ای می‌نویسد و در آن قید می‌کند که این فرد چه می‌گوید؟ او وقتی صحبت از عدالت می‌کند می‌خواهد بگوید که در دین حضرت ختمی مرتبت، عدالت وجود ندارد و دین در این باره پاسخگو نیست. بعد به شاه می‌گوید «تو اگر می‌خواهی عدالت برقرار شود به دین اسلام عمل کن، عدالت هم به تبع آن برقرار می‌شود» و در ادامه نامه می‌نویسد «تو اگر نگران دین نیستی من نگران دین هستم. اگر نگران مملکت نیستی من نگران سرنوشت مسلمین هستم.» این جریان فراموشخانه هم علیه دین است و هم علیه استقلال مملکت. شاید به همین دلیل است که در کتاب غربی‌ها و نویسندگان غربزده مطالب نادرست و ناشایست و تهمت‌هایی علیه ملاعلی کنی مطرح شده است.
بعد از برچیده شدن فراموشخانه و رفتن ملکم خان به اروپا، بلافاصله مجمع آدمیت توسط عباسقلی خان آدمیت که از مریدان و پیشکار ملکم خان بود تاسیس می‌شود. ولی این بار دیگر تشکیلات منفصل از هم است؛ روزنامه قانون و جزوات آنها نیز چاپ می‌شود و بین تشکیلات پخش می‌شود. باز ما اینجا شاهد دو جریان هستیم که در موازات هم حرکت می‌کنند؛ یکی جریان غربگرایی است که شامل بابی‌های ازلی، فراموسون‌ها، غربزده‌ها، عوامل و جواسیس غرب در یک خط حرکت می‌کنند و جریان اسلامی هم در یک خط مشخص. در حقیقت روشنفکران در این دوره سیاهی لشکر انگلیس بودند. خب فشار استبداد و اختناق، حکام جامعه را در یک وضعیتی که در حال انفجار است قرار داده است. در چنین شرایطی علما خواهان تاسیس عدالتخانه هستند. اولین مطالبات با نام «عدالتخانه» بود که یک مجلسی داشته باشیم که بر کار دولتمردان نظارت کند و عدالت را اجرا کند. نیاز این قضیه هم به یک قانون اساسی است. ما در این دوره نامی از مشروطه هنوز نداریم. ولی در روند بعدی بحث مشروطه پیش می‌آید. حالا اینجا مشروطه را دو تعریف کلی می‌شود کرد، یک مشروطه‌ای که آخوند خراسانی، میرزا خلیل تهرانی، سید محمدکاظم یزدی، میرزا عبدا... مازندرانی از مراجع نجف مطرح می‌کنند و در داخل شیخ فضل‌ا... نوری، سیدمحمد طباطبایی، سیدعبدا... بهبهانی، آقا نورا... اصفهانی مطرح می‌کنند. اینها مشروطه را از شروط قرآنی و دین می‌گیرند. یک مشروطه هم جریان غربگرا مطرح می‌کرد که ملاک آنها هم سیستم حکومت انگلستان و غرب است . لذا باز اینجا این دو جریان در حال حرکت است. مبارزات در راه مشروطه شروع می‌شود و تا تاسیس مجلس، باز یک وحدتی وجود دارد. آن جریان غربگرا یا جریان وابسته خودش را نشان نمی‌دهد تا پیروزی. پیروزی که به دست می‌آید و وقتی قانون می‌خواهد تدوین شود جریان فراماسونری و غربگرایی قانون اساسی فرانسه و بلژیک و انگلستان را می‌آورد و ترجمه می‌کند که به‌عنوان قانون اساسی مملکت استفاده شود. در این طرف قضیه جریان اسلامی خصوصا شیخ  فضل‌ا... نوری مطرح می‌کند که نه، این نشده قانون اساسی که ما می‌خواهیم؛ باید ملهم از قانون و اسلام باشد.
در همین زمان است که مشروطه مشروعه مطرح می‌شود؟
در ادامه به این موضوع می‌رسیم پس تا مقطعی هر دو جریان می‌گفتند ما مشروطه می‌خواهیم. تلاش منافقانه می‌کنند تا بگویند آخوند خراسانی، سید عبدا... بهبهانی، سیدمحمد طباطبایی با ما هستند.
برای آنکه نظریات شیخ فضل‌ا... نوری و مشروعه‌خواهان را تحت تاثیر قرار دهند می‌آیند و آن را در شمار استبداد معرفی می‌کنند. خب در اینجا منطقی دارد شیخ فضل‌ا... نوری که من چند نکته را از زبان خود شیخ مطرح می‌کنم.
او می‌گوید:‌ «باید از دشمنان دین و منکران اسلام و بدخواهان جلوگیری کنید و راه و رخنه تصرفات اینها را در مجلس شورای مسلمین مسدود بفرمائید و دارالشورای ملی اسلامی شیعه جعفری را از  پارلمانت‌های فرنگ فرق بگذارید. مملکت ایران هزار و سیصد و چند سال قبل از آئين زرتشتی به دین مبین محمدی(ص) شرف انتقال پذیرفته است.»
در اینجا شیخ مطالبش را مطرح می کند و تقی‌زاده در برابر او می‌گوید اینجا مسجد نیست، اینجا مجلس است و ما قانون درست می‌کنیم برای مردم و ربطی هم به دین ندارد.
یعنی دقیقاً در این جا ما حضور تمام عیار سکولاریسم را در نظرات کسانی مانند تقی‌زاده که عامل فرهنگی غرب هستند می‌بینیم. خط فکری که تا اکنون هم ادامه دارد و به طبل جدایی دین از ارکان حکومت و حاکمیت می‌کوبد.
بله، شیخ هم در مقابل می‌گوید اینجا هیچ قانونی نباید برخلاف یا متعارض با حقیقت اسلام باشد. آنها در مقابل شیخ می‌گویند مشروطه یعنی همان که گفتیم. در برابر اینها شیخ می‌آید و یک قید مشروعه کنار مشروطه می‌گذارد. این قید مشروطه مشروعه از ابتدا نبوده از زمانی بوده که نگارش قانون اساسی آغاز می‌شود ولی به اسلام توجهی نمی‌شود. ترجمه همان قانون اساسی انگلستان، فرانسه و بلژیک را به عنوان قانون ایران می‌خواهند جا بزنند.
یعنی می‌توان گفت در آغاز علمای ما این فرض را داشتند که بنا به جامعه ایرانی که جامعه دینی است، قطعاً مشروطه براساس دین خواهد بود اما وقتی دیدند که افکار دیگری در سر بعضی‌هاست قید مشروعه را به آن اضافه کردند.
ما در این دوره می‌بینیم که یک شکافی بین علما به وجود می‌آید. مرحوم آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی مطرح می‌کنند که ما وقتی که قانون اساسی نوشته شد مسایل را حل می‌کنیم. به عبارتی این دسته خوشبینی دارند. شیخ فضل‌الله نوری یکی از ویژگی‌های اساسی‌اش این است که دشمن‌شناس است و بصیرت سیاسی دارد. نقش استعمار را می‌داند. لذا در پیام‌های شیخ فضل‌الله نوری عمدتاً انگشت روی نفوذی‌ها و استعمار گذاشته است. حتی اگر ما دو رساله مشروطه را یعنی لوایح شیخ فضل‌الله نوری یا تذکرهًْ‌الغافلین را با کتاب تنبیه الامه و تنزیه‌المله مرحوم میرزا محمدحسین غروی نائینی مقایسه کنیم، مرحوم غروی می‌گوید که معضل اساسی ایران شجره خبیثه استبدادیه است ما باید این شجره خبیثه استبدادیه را از بین بریم، سپس جامعه در آزادی خود به مبانی اسلامی می‌رسد، به خصوص ما که الان در عصر غیبت به سر می‌بریم و دستمان از امام زمان(عج) کوتاه است می‌توانیم قوانینی تدوین کنیم که اختلاف بنیادین با مبانی اسلامی نداشته باشد و مرحوم آخوند خراسانی هم همین را می‌گوید.
شیخ فضل‌ا... نوری می‌گوید ما بیائیم همین الان که می‌خواهیم قانون تصویب کنیم، بیائیم و این قوانین را از مبانی اسلامی استخراج کنیم چرا چیز دیگری را در نظر بگیریم. لذا مشروطه مشروعه را مطرح می‌کند. خب ما برای آنکه مشروطه مشروعه را بشناسیم اولین متن قابل اعتمادمان همان لوایح شیخ است. شیخ مطرح می‌کند «عموم مسلمانان مجلس می‌خواهند که اساسش به اسلامیت باشد، برخلاف قرآن و شریعت محمدی(ص) و برخلاف مذهب مقدس جعفری قانون نگذرد. پس من و عموم مسلمین به یک رای هستیم» آنچه به عنوان اختلاف آخوند خراسانی و شیخ فضل‌ا... نوری مطرح می‌شود، این چیزی است که جریان فتنه به وجود آورد.
پس شما می‌فرمایید شیخ اختلاف قابل‌توجهی با آخوند خراسانی ندارد؟
بله به واقع آن دو اختلاف قابل توجهی در مورد مشروطه با هم نداشته‌اند. اختلاف در اینجا برسر این است که آخوند خراسانی می‌گوید قوانین نباید هیچ تعارضی با اسلام و قرآن داشته باشد.
یعنی مرحوم آخوند خراسانی می‌گفت پس از تصویب قوانین بر آنها نظارت کنیم که خلاف شرع نباشد ولی شیخ فضل‌ا... می‌گفت چرا صبر کنیم تا قوانین تصویب شوند از همین ابتدا قوانین را از دل شریعت استخراج کنیم و با این وصف آن دو بزرگوار در مشروعه بودن اختلافی نداشتند تنها در اینکه چگونگی اعمال آن نظرشان با هم متفاوت است.
بله، همین طور است. بعد لذا شیخ می‌گوید که «اختلاف میانه ما و لامذهب‌هاست که منکر اسلامیت و دشمن دین حنیف هستند، چه بابیه مزدکیه مذهب، چه طبیعیه فرنگی مشرب، طرف من و کافه مسلمین اینها واقع شده‌اند... ایها‌المومنون تلگرافی که این چند روز به اسم حجج اسلام و مسلمین آقای حاجی و آخوند و آقای شیخ عبداله دامت برکاتهم طبع و انتشار دادند ما مهاجرین آن تلگراف را قبول داریم. مقصد ما همان است ما غرضی جز تقویت اسلام و حفظ دماء مسلمین و امور عامه نداریم.»
آخوند خراسانی هم عین همین جمله را دارد. آخوند هم می‌گوید که «غرض جز تقویت اسلام و حفظ دماء مسلمین و امور عامه نیست.»
حاج آقا نوراله اصفهانی که از علمای بزرگ عصر مشروطه است در حقیقت اصفهان و آن منطقه تحت مدیریت مرجعیت ایشان بوده می‌گوید: «بر خود واجب و لازم نمودم که به اتفاق به تمام هستی در اعلای کلمه اسلام و احیای سنن شریعت خیرالمسلمین علیه الصلوات مصلین و اعانت مظلومین کیف کان بالغ در این مقصود مقدس ساعی و در تمامی مطالب مرقومه تماما واحده و لسان واحد باشد.» یعنی او هم مطرح می‌کند که چیزی خلاف شریعت اسلام نباشد و در این راه لسان واحد باشند مسلمین.
در اینجا جریان فراماسونری فعالیتش را گسترده می‌کند یعنی یک نوع اتحادی وجود دارد که مدیریت آن زیر نظر اردشیر ریپورتر یا اردشیر جی هست. لژ بیداری تأسیس شده، در لژ‌ بیداری که در مجلس اول عموما سلطه دارند مثل تقی‌زاده، نصراله تقوی، ولی‌اله نصر یپرم‌خان، شیخ ابراهیم زنجانی اینها همه به دنبال غرب بودند و همه متفق‌القول هستند که شیخ فضل‌اله نوری را باید از بین برد. حتی ولی‌اله نصر در مجلس سخنرانی می‌کند که ما باید اینها را از بین ببریم. ولی‌اله نصر پدربزرگ همین دکتر حسین نصر بوده است.
تقی‌زاده هم می‌گوید که برای چه می‌روید و با اینها صحبت می‌کنید؟ با اینها که سخن می‌گویید اینها شهرت پیدا می‌کنند. یعنی از این طرف روزنامه‌ها توسط منورالفکرها سانسور است و جوسازی جامعه در دست جریان فراماسون‌ها و یا غربگرایان است. روزنامه‌هایی مثل صوراسرافیل عموما علیه دین هستند. در این قضیه باز شیخ فضل‌اله نوری در مشروطه به دنبال حاکمیت اسلام و قرآن است. اتفاقا احمد کسروی که مخالف اسلام و قرآن است یک حرف درست زده در عمرش. او به تمسخر و طعنه می‌گوید که شیخ فضل‌اله نوری می‌خواهد قرآن را قانون کند. این حرف را فراماسون‌ها که جنبه نفاق دارند نمی‌زنند.
شیخ فضل‌اله نوری وقتی مباحث مشروطه را مطرح می‌کند می‌گوید که ما باید در اجرای مسایل اسلامی محکم باشیم. یک ترفندی که در تاریخ زده شد این بود که بگویند یک جا همه علما و همه مراجع بودند و یک طرف دیگر شیخ فضل‌اله تنها بود. ولی وقتی که شیخ فضل‌اله به سمت حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در ری حرکت می‌کند بیش از هزار نفر همراه او حرکت می‌کنند. در بین آن هزار نفر، 80 مجتهد مسلم قریب به مرجعیت هستند. بیش از 80 نفر امام جماعت بوده در میان آنها. بیش از 100 طلبه در میان آنهاست و چهره‌هایی مثل آخوند رستم آبادی که از علمای بزرگ شمال تهران (شمیرانات و لواسانات) بوده است. ملا محمد آملی قریب به مرجعیت که از مدرسان بزرگ حوزه‌ها بوده است. علامه حسن‌زاده آملی در کتاب رجال خود یک زندگی‌‌نامه مختصر در مورد ملامحمد آملی نوشته است. میرزا صادق مجتهد تبریزی هم از دیگر همراهان شیخ بوده در هجرت به حرم عبدالعظیم حسنی از درون همین مشروطه رضاخان بیرون می‌آید، یعنی اگر ما در مشروطه توانسته بودیم اسلام را حاکم کنیم و قوانین اسلام را جاری کنیم، دیکتاتوری سیاه رضاخانی شکل نمی‌گرفت.
انگلیس از چه زمانی وارد جریان مشروطه شد و توسط چه کسانی؟
اینجا نیاز به یک استعمارشناسی داریم و یا شناخت شیوه و منش انگلیس از اواخر دوره قاجار در ایران. اینها چهار مرحله را در ایران پیاده کردند یک شناسایی مانند برادران شرلی، یا همان جواسیس که به عنوان ایران‌شناس به ایران فرستادند.
میان کلام شما این نکته را خوب است داخل پرانتز بگوییم، چون وقتی می‌گوییم مستشرقین با ایران‌شناسان جواسیس غرب بوده‌اند برخی این را توهم توطئه می‌نامند، اما خوب است به ادوارد سعید استاد شهید دانشگاه‌های آمریکا اشاره کنیم که می‌گوید تمام کسانی که به عنوان مستشرق، تاریخ‌نگار و... به خاورمیانه و اطراف آن رفته‌اند، یا به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در خدمت دستگاه اطلاعاتی استعمارگران بوده‌اند و نوشته‌هایشان برای اهداف استعماری مورد استفاده قرار می‌گرفته است، حالا برخی مانند ادواردبراون آگاهانه در خدمت دستگاه اطلاعاتی انگلیس بوده‌اند و برخی اگر خودشان در خدمت دستگاه اطلاعاتی در نیامده‌اند اما پس از تکمیل تالیفاتشان، آن نوشته‌ها در خدمت منافع استعماری قرار می‌گرفت. این را دیگر یک استاد دانشگاه‌های آمریکا می‌گوید.
بله دقیقا، اما ما یک قدم باید عقب‌تر از نگاه ادوارد سعید داشته باشیم. تاسیس مراکز شرق‌شناسی، ایران‌شناسی، عرب‌شناسی و امثال اینها در وزارت امور خارجه تاسیس شد. یعنی این تشکیلات زیر نظر وزارت امور خارجه بود، با اهداف استعماری، این شناسایی وقتی که مرحله اولش تا قاجار تا حدودی به نتایجی رسید، شروع کردند به جریان‌سازی؛ شیخیه، بابیه، بابیه ازلیه، بهائیه، تشکیلات فراماسونری، در هند قادیانی‌گری و اسماعیلیه آقاخانی، در شبه جزیره عربستان وهابیت و خلاصه در هر جایی منطبق با آنجا، افرادی را و جریانی را ساختند. دوم گروه‌های تبشیری یا به ظاهر مبلغان مسیحیت، اینها نیامده بودند ما را مسیحیی کنند، این‌ها هدف اصلی‌شان تبلیغ دین مسیحی نبود. چرا؟! چون اگر واقعا این دغدغه را داشتند در ممالک خودشان، در اروپا تبلغ می‌کردند. در حقیقت اینها پیش‌قراولان استعمار هستند. یک کتابی عمر فرخ دارد تحت عنوان «نقش کلیسا در کشورهای اسلامی» یک کتابی محمد محمود صباف دارد تحت عنوان «نقشه‌های استعمار در راه مبارزه با اسلام» هر کدام از این کتاب‌ها را که نگاه کنید در قسمت‌های مختلف جهان اسلام همین نقش تبشیری‌ها را می‌بینید. جریان تبشیری جریان استعماری است.
نکته بسیار دقیق و ظریفی را بیان کردید. یعنی دقیقا اروپا در زمانی که داشت از جوامع خودش یعنی جوامع اروپایی دین‌زدایی می‌کرد و دین را از متن جامعه به حاشیه می‌برد تا سپس به طور کامل محو و نابود کند، آن‌وقت نگران دین مردم ایران با دیگر کشورهای مسلمان شود و آدم بفرستد تا ما را مسیحی کنند؟! این نکته قابل تاملی است.
نقش مدارس، بیمارستان‌ها، کنسولگری‌های انگلیس و کشورهای خارجی قابل توجه است. همچنین فرستادن برخی جاسوس‌های خاص به ایران مثلا مانکیجی را از هند به ایران می‌فرستند. این آدم زمینه‌ساز اتحاد زرتشتیان و بابیان در ایران می‌شود. بلافاصله پس از او اردشیر جی را می‌فرستند. نقش اردشیر جی د حتی سامان دادن همین تشکیلاتی که شما نیز اشاره فرمودید، یعنی همان جلسات مخفیانه که در دروازه قزوین برگزار می‌شد. در مناطق لایارد را دارند در بختیاری‌ها، این فرد 13 سال آنجا کار جاسوسی انجام می‌داد ادوارد براوان رادارند که علاوه بر جاسوسی او وظیفه تبیلغ بابیت و بهائیت را نیز در ایران برعهده داشت.
در خود ایران خاندان‌هایی دارند نظیر خاندان فرمانفرما، خاندان شوکت الملک، خاندان رشیدیان، خاندان ذوالفقاری‌ها در زنجان، خاندان امین‌الدوله و... این خاندان‌ها در دهه 1320 به سمت آمریکا متمایل شدند. اما این به اصطلاح حرکتی که اینها شروع کردند با افراد و جریان‌های مختلف این بود که انگلیسی‌ها عقیده داشتند همه تخم‌مرغ‌ها را نباید در یک سبد گذاشت. اگر یکی دو تا بود، مثلا فراماسونری با حرکت ملاعلی کنی باید نابود می‌شد. آنها بهائیت را کنار این داشتند، ازلی‌ها را داشتند، ملک‌المتکلمین که از اعضای بابی ازلی است او با اردشیر جی کارش هماهنگ بود. اردشیر جی بین 1272 تا 1311 نزدیک به 40 سال در اینجا حکومت کرده است. با عین‌الملک پدر امیرعباس هویدا از 1296 ارتباط داشته است این فرد تشکیلات فراماسونری محمدعلی فروغی و تقی‌زاده را دارد مدیریت می‌کند.
گویا نقش ازلی‌ها در این دوره خیلی برجسته‌تر است. نقش آنها در خدمت به استعمار.
بله، چرا که در دوره مشروطه هنوز بهائیت شکل نگرفته به آن معنا و بیشتر ازلی‌ها بودند. رهبری این جریان را یحیی صبح ازل به عهده دارد. در این دوره یک بخشی از ازلی‌ها پنهان‌کاری می‌کردند. یک مسئله‌ای هم که ما داریم. این در حقیقت آن تشکیلات مخفی ناشناخته استعمار است که ماخیلی چیزهایش را نمی‌دانیم. یعنی خیلی افراد در مظان بابی ازلی هستند ولی سند صددرصد نداریم، ولی حرکتشان منطبق با آنها است. آیا تحت تأثیر آنها هستند یا خود در شمار آنها؟ صددرصد نمی‌دانیم.
در یک دوره‌ای بعد از مرگ باب انگلستان توجه ویژه به صبح ازل و ازلی‌ها دارد، اما به تدریج و همچنان که این دو طیف را که از ایران تبعید شده بودند زیرنظر داشت گویا کم‌کم به سمت حسینعلی بهاء متمایل می‌شوند، گویا در او قابلیت‌های بیشتری می‌بینند. این نگاه می‌تواند درست باشد؟
می‌تواند درست باشد و هم اینکه می‌توان این را از شگردهای انگلستان دانست. ببینید ادوارد براون یک سفری می‌رود به قبرس و یک روز با یحیی صبح ازل صحبت می‌کند و ما هیچ اطلاعی نداریم که چه حرف‌هایی میان آنها رد و بدل شده است. از آنجا به عکا می‌رود و 10 روز با حسینعلی بها صحبت می‌کند. از آن مذاکرات هم هیچ چیزی نداریم. این که این دو برادر (حسینعلی بهاء و صبح ازل) رقابت داشتند شکی نیست، اینکه خواهرشان حامی یحیی بوده شکی نیست، میان آنها رقابت شدیدی بوده است. هر دوی این جریان برای اهداف انگلستان تقویت می‌شدند. ما این را در احزاب هم داریم در ایران حزب اراده ملی سیدضیاء مدافع انگلستان بود، حزب عدالت علی دشتی مدافع انگلستان بود. حزب آریا مدافع انگلستان بود. اینها همه در خدمت اهداف انگلستان بودند اما با همدیگر هم رقابت داشتند.
از چه زمانی ما می‌توانیم ورود انگلستان را به مشروطه سراغ بگیریم؟ در حقیقت منظور از ورود انگلستان، ورود عوامل انگلستان است.
یکی از بارزترین‌ها ورود مجمع آدمیت است. مجمع آدمیت بعد از انحلال فراموشخانه توسط عباسقلی‌خان قزوینی که بعدها به همین دلیل نامش را آدمیت گذاشت تأسیس شد. بخشی از افرادی که با ملکم‌خان در فراموشخانه بودند به مجمع آدمیت آمدند.
تأسیس این مجمع قبل از ماجرای تحصن در سفارت انگلستان بود؟
بله قبل است. اگر تعطیلی فراموشخانه را 1306 درنظر بگیریم، 1308 مجمع آدمیت فعال است تا 1325-1324. در طول این دوره اینها آدم تربیت کردند، تشکیلات درست کردند، انسجام بین نیروهایشان به وجود آوردند.
یعنی آمدند با نام دیگری به نام مجمع آدمیت اقدام به تأسیس کردند تا بار دیگر آن حساسیت‌ها نسبت به فراموشخانه فراموسونها برانگیخته نشود؟
بله، حتما به این موضوع توجه داشتند. دو ویژگی مجمع آدمیت به نسبت فراموشخانه یکی گستردگی آن است و دیگری اینکه تشکیلات متصل بود. مثلا تشکیلاتی که در خیابان چراغ گاز بود جدا از تشکیلات طلوع دروازه قزوین بود. تشکیلاتی که در کرمانشاه بود جدای از اینها بود. برای اینکه اگر یکی از آنها مورد شک و تردید قرار گرفت و یا تعطیل شد، این تعطیلی به بقیه هم سرایت نکند. اینها تجربه آن دوره قبل را داشتند.
ولی نشریات میرزا ملکم‌خان، یا میرزا آقاخان کرمانی یا احمد رومی هر کدام از اینها به داخل می‌رسید، ناخودآگاه بین همه مجموعه پخش می‌شد.
ابوالقاسم لاهوتی در خاطراتش می‌گوید روزنامه قانون وقتی که می‌آمد به ما می‌رسید ما به افرادی که به ما مربوط بودند می‌دادیم.
جناب آقای تبریزی، ما هم‌اکنون هم شاهدیم که استعمارگران و غربی‌ها از دیکتاتوری‌هایی مانند آل سعود حمایت می‌کنند، یا به طور مشخص انگلستان پشت سر خاندان حاکم در بحرین است، یک خانه‌ای که مصالح و امورات یک جامعه را دیکتاتورانه به دست گرفته، حالا چه می‌شود که انگلستان در ایران ظاهرا حامی مشروطه می‌شود؟
این نکته را این گونه بگویم آیا انگلستان حامی اسلام است؟ یا اینکه انگلستان نگران استقلال ایران است؟ 
وقتی ما تاریخ انگلستان را نگاه می‌کنیم که سراسر توطئه، جنایت، استعمارگری و چپاول نسل‌کشی مانند قحطی بزرگ ایران و... است نباید از خود سؤال کنیم که مثلا چرا کمبریج (دانشگاه انگلیسی) برای ما تاریخ ایران می‌نویسد؟ بعد که آن تاریخ را می‌خوانیم رضاخان را انسانی مذهبی، مستقل، خدمتگزار، به دنبال پیشرفت ایران و حالا در این بین اندکی هم دیکتاتوری داشته است!‌ نقش انگلستان در روی کار آوردن او پاک شده، نقش فراموسونها چه است؟ نقش بهائیت، انجمن اخوت و امثال اینها هم پاک شده است. چرا که تاریخ هویت، هر ملت است.
نقش کسانی امثال اعضای مجمع آدمیت در مشروطه چه بود؟ تئوری‌سازی و مفهوم آفرینی می‌کردند بر اساس معیارهای غربی برای جامعه؟!
بله، ببینید اینها در آن دوره به عنوان مدافعان مشروطه و مخالفان استبداد محمدعلی شاه وارد مبارزه شدند. به روزنامه‌های آن دوره که نگاه کنیم، ذیل بیانیه‌هایی که صادر می‌شد، در انجمن‌هایی که تأسیس می‌شد نام اینها دیده می‌شود. خب وقتی اینها اینقدر حضور دارند حتما اثرگذاری هم دارند و آن فکر و جهت را به مشروطه خواهی ملت ایران تزریق کرده‌اند. یک نامه‌ای دارد دهخدا بعد از پیروزی مشروطه به میرزا عبدالرحیم طالبوف که از غربگرایان بود. اصل او تبریزی بوده ولی ساکن تفلیس شده بود. هم تاجر بود و هم اهل قلم و نویسنده، بیشتر مروج تفکر غربی بود. نامه می‌نویسد دهخدا به طالبوف که در ایران انجمن و حزب تأسیس شده و ملت فعال شده‌اند، شما به ایران بیا. او یک جوابی می‌دهد که از نظر سیاسی جالب است، با تفکرش چندان کاری نداریم، طالبوف می‌گوید: کدام حیوان و جانور در ایران یک شبه 500 انجمن و حزب زائیده است؟! تو جوانی، مگر حزب و انجمن یک روزه درست می‌شود؟ دورانی دارد که جامعه رشد کند و به این برسد.
اما در آن دوره جوسازی‌ها و اسامی جعلی و ساختگی طوری بود که جامعه این 500 انجمن و حزب را باور می‌کرد.
در این دوره آنهایی که به عنوان مبارز اسمشان در جامعه مطرح می‌شد، آنها برای مردم ناآگاه و سطحی‌اندیش به عنوان رهبران مبارزه مطرح می‌شدند. در این هنگامه ناگهان چنان فضا را علیه شیخ فضل‌ا... نوری مسموم کردند و به کمک عوامل‌شان آنان را در جامعه تکثیر نمودند که کار به اعدام شیخ کشید. آنها او را طرفدار استبداد جا زدند، در حالی که او از پیشگامان مشروطه‌خواهی بود. این قدر جو آلوده بود که وقتی شیخ را اعدام می‌کردند عده‌ای از همین مردم عادی شروع به کف زدن کردند. بعدها متوجه شدند که چه فریبی خورده‌اند. اتفاقا یکی از شاگردان ضیاءالدین دری اصفهانی است که در فلسفه هم آثار قابل توجهی دارد. او می‌گوید من از طرف ناصری (ناصرخسرو) به سمت میدان توپخانه می‌آمدم. یک نفر به او می‌رسد و می‌گوید از بین رفت، راحت شدیم، استبداد از بین رفت... او می‌پرسد: چه کسی را از بین بردند؟ آن عابر در جواب می‌گوید: شیخ فضل‌ا... نوری را. دری اصفهانی می‌گوید همین‌طور دستم را به درختی گرفتم و آرام نشستم و دیگر نتوانستم راه بروم. آن فرد عابر تعجب می‌کند که چرا این مژده به این خوبی را دادم این فرد ناراحت شده؟ جوسازی گاهی همین اندازه جامعه را دگرگون و مسخ می‌کند.
راستی چه می‌شود که یکی از پیشگامان مشروطه که لوایحی در باب مشروطه تالیف کرده بود ناگهان جامعه می‌پذیرد که او حامی استبداد و ضدمشروطه است؟! جالب آنکه جلوه‌هایی از استبداد (یعنی همان طیف موسوم به روشنفکر غربزده) او را با اتهام حامی استبداد به دار می‌کشد.
ببینید به قول شهید مطهری بررسی معضلات جامعه ابعاد وسیعی دارد که نیاز به مطالعات جامع و همه‌جانبه دارد. اما دو نکته در این موضوع قابل ذکر است. یک جمله‌ای دکتر شریعتی دارد که خیلی زیباست. او می‌گوید: «شایعه را دشمن می‌سازد، احمق پخش می‌کند و ساده‌لوح هم می‌پذیرد.»
وقتی که در جامعه سطح فرهنگ و بینش و نگرش سیاسی پایین باشد(یعنی همان چیزی که آقا با عنوان بصیرت نام می‌برد) چنین رخدادهایی نیز دور از ذهن نیست. چرا خیلی دور برویم مثلا در مبارزات انتخاباتی شاهد سخنانی از این دست نبودیم؟!
وقتی بینش سیاسی نباشد و خبر برسد که مثلا سفارت فرانسه جشن گرفته است خب من مسلمان اول باید حساب کنم خانه اجنبی برای چه باید بروم؟!
با جنایاتی که فرانسه در الجزایر و اندونزی و دمشق مرتکب شد، یعنی او دشمن حربی ما است. در همین اواخر هم که به لانه منافقین تبدیل شد برای چه من باید به آنجا بروم؟
دوم اصل برائت کجاست؟ یک مسلمان مگر نباید تولا و تبرا داشته باشد؟ سوم اینکه مسلمان از مظان اتهام اجتناب می‌کند، اما اگر فهم و بینش سیاسی نداشته باشم و عقبه تاریخی اینها را ندانم، وقتی چند نفر شروع کنند به سمتی دویدن من هم به دنبال آنها می‌دوم. بدون آنکه  درباره مقصد و هدف آنها فکر کرده باشم.
افرادی که صاحب شخصیت، فکر، اندیشه و وقار هستند و برای هویت دینی و ملی خودشان ارزش قائل هستند و همچنین غیرت ملی دارند سفارت انگلستان و فرانسه و روسیه که هیچ، در هر خانه‌ای نمی‌روند.
عثمان بن حنیف آدم بزرگی بود، آدم سالمی بود، فرماندار امیرالمومنین(ع) بود. سر سفره یکی از سرمایه‌دارها و اشراف نشست، حضرت امیر(ع) به او تشر زد که چرا رفتی سر سفره‌ای نشسته‌ای که همه از اشراف بوده‌اند؟!
تو وقتی که نان او را بخوری(حالا این مضامین را من می‌گویم، اینها دیگر از حضرت امیر(ع) نیست) تو وقتی که نان او را بخوری نمک‌گیر او می‌شوی. وقتی آنجا می‌نشینی از آنها شناخته می‌شوی، از تو توقع می‌کنند بعضی چیزها را.
امام خمینی(ره) در آن منشور روحانیت می‌نویسد که شخصیت روحانیت مبرا از همنشینی با سرمایه‌داران زالوصفت متجاوز است.
ما یک هویت شخصی داریم یعنی من به عنوان یک انسان تلاش می‌کنم آنگونه که شایسته است رفتار و گفتار داشته باشم.
یک هویت خانوادگی داریم، یعنی وقتی مردم من را می‌بینند می‌گویند این پسر فلانی است، یا برادرزاده فلانی است. پس باید انطباق با خانواده‌ام نیز داشته باشم. یک شخصیت هم، شخصیت دولتی یا مسئولیتی است. مردم وقتی من را می‌بینند ابتدا می‌گویند او وزیر است یا وکیل است و نماینده مردم فلان شهر یا سفیر است و... این شخصیت هویت سیاسی جامعه من و نظام اداره کشور است، خب تصور کنید شخصی رئیس مرکز اسناد تاریخی است و وقتی او جایی صحبت کند مردم بگویند هر آنچه که او  گفت ضد تاریخی بود! همه حرف‌هایش بدون سند بود. لذا این هویت هم مانند دیگر هویت‌ها باید حفظ شود.
دشمن‌شناسی و بصیرت سیاسی اصل مسلمی است که وجود آن در شخصی می‌تواند به فلاح و رستگاری او منجر شود و عکس آن نیز در صورت فقدانش ممکن است فرد با وجود عمری فعالیت خوب دست آخر دچار یک خطای مهلک شود که سبب خسران دنیا و عقبی گردد.
دشمن‌شناسی به من می‌گوید که انگلستان آن همه جنایت در دنیا مرتکب شده، از هند تا آفریقا و در کشورمان ایران قحطی بزرگ ثمره فعالیت‌های این استعمارگر پیر است که منجر به مرگ و میر قریب به 10 میلیون ایرانی شد. از آن روزگار در نظر بگیرید تا تحریک سلمان رشدی خبیث به نوشتن آن هذیان‌ها و سپس پناه دادن به او. و اخیرا هم توقیف قلدرمآبانه و غیرقانونی نفتکش ایرانی، یعنی این کشور دست در دست آمریکا می‌خواهد درآمد کشور را کاهش دهد و به این وسیله فشار مشکلات معیشت را به مردم وارد سازد آیا رفتن به سفارت این کشور به منظور مهمانی برای هیچ ایرانی باغیرتی جایز است؟ اگر شخصی هویت دولتی یا مسئولیتی هم داشته باشد که رفتن به لانه روباه مکار و فریبکار چند برابر ناشایست و ناموجه می‌شود.
اگر بصیرت سیاسی و آگاهی تاریخی یا هویت تاریخی در فردی باشد به آن مکانی که از آنجا طی چندین قرن انواع و اقسام توطئه‌ها علیه مردم ایران برنامه‌ریزی و به اجرا درآمده، وارد نمی‌شود.


:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 15 مرداد 1398

رویترز طی گزارشی وزارت خزانه داری آمریکا را اینگونه توصیف می کند: «اتاق جنگ مدرن آمریکا چیزی شبیه به این است: ساعت‌های روی دیوار، زمان را در کابل، تهران و بوگوتا (پایتخت کلمبیا) نشان می‌دهد. افراد پشت میز، بیشترشان جوان هستند. صحبت بر سر اهداف مورد نظر است و در نیمه های شب ، تماس هایی با اروپا انجام می‌گیرد. اما این اتاق جنگ جدید، نه در وزارت دفاع آمریکا، بلکه در وزارت خزانه‌داری این کشور است. سلاح‌های مورد استفاده نیز نه پهپاد و موشک کروز، بلکه تحریم‌های اقتصادی است که با هدفی مشابه و به منظور ضربه زدن به منافع اقتصادی دشمنان آمریکا مورد استفاده قرار می‌گیرند».

خوان زاراته (Juan zarate) معاون سابق اداره تروریسم و اطلاعات مالی وزارت خزانه داری آمریکا در کتاب خود تحت عنوان «جنگ خزانه‌داری» کارشناسان وزارت خانه داری را چریک های کت و شلواری می خواند و می‌ نویسد: «زرادخانه آمریکا شامل هواپیماهای بدون سرنشین، موشک‌های تام‌هاوک و چریک‌هایی با کت و شلوار خاکستری است. وظیفه این چریک‌ها تبدیل ابزار مالی و اقتصادی به سلاحی قوی، علیه دشمنان آمریکاست».

 

سیگال مندلکر رئیس اتاق جنگ اقتصادی آمریکا

 

سیگال مندلکر (Sigal P.Mandelker) پس از معرفی دونالد ترامپ در 21 ژوئن 2017 توسط مجلس سنا به عنوان معاون وزیرخزانه داری آمریکا در دفتر مبارزه با تروریسم و اطلاعات مالی (TFI) انتخاب گردید و اکنون به عنوان رئیس اتاق جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران فعالیت می کند.

مندلکر قبل از این مسئولیت به عنوان مشاور معاون دادستان کل در وزارت دادگستری در بخش جنایی فعالیت می کرد و قبل از آن نیز به عنوان مشاور وزیر امنیت داخلی در امور گسترده ای از مبارزه با تروریسم و امنیت ملی خدمت می‌کرد.

سیگال مندلکر یهودی متولد اسراییل و دارای مدرک دکتری از دانشکده حقوق دانشگاه پنسیلوانیا و مدرک لیسانس از دانشگاه میشیگان است.

مندلکر که خود را یکی از کودکان بازمانده هولوکاست می داند در سخنرانی آوریل امسال خود در موزه هولوکاست به نقش وزارت خزانه داری آمریکا در دهه 1940 در توقیف اموال نازی ها اشاره کرد و گفت: «در آن سال‌ها، پدر و مادر من در شرق اروپا مخفی شده بودند. من با شنیدن داستان زندگی آن‌ها بزرگ شده‌ام. آن‌ها از ترس هیتلر در جنگل و زیر زمین مخفی شده بودند. بسیاری از اقوام آن ها جان دادند».

استوارت لوی، فردی که نقش کنونی مندلکر را در دولت جورج بوش پسر را عهده‌دار بود، در مورد مندلکر گفت: «سیگال مندلکر، پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، در وزارت دادگستری فعالیت می‌کرد و من شاهد تلاش‌هایش بودم. خانم مندلکر بی‌وقفه پشت میزش می‌نشست و تلاش می‌کرد تا روش‌های جدیدی را برای هدف قراردادن منابع درآمدی القاعده بیابد».

در برهه کنونی، عرصه جنگ‌ مالی با تحولات عظیمی مواجه شده است که یکی از عوامل عمده آن دفتر تروریسم و اطلاعات مالی وزارت خزانه‌داری است که مندلکر اکنون بر کرسی آن تکیه زده است. مندلکر در چند سال اخیر که به عنوان رئیس اداره تروریسم و اطلاعات مالی آمریکا انتخاب شده است، علاوه بر سفرهای متعدد به کشورهای مختلف جهت ایجاد اجماع تحریمی علیه ایران، اظهارات صریح و روشنی نیز علیه ایران داشته که همگی نشان از این دارد که ایران در کانون اتاق جنگ اقتصادی آمریکا است.

برای نمونه مندلکر در 24 مهر96 (16 اکتبر 2017) در جمع لابی صهیونیستی آیپک سخنرانی ویژه ای با موضوع «استراتژی ایران» کرد و گفت: «راهبرد دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا علیه ایران بسیار فراتر از برجام است. این راهبرد مواردی چون حمایت از تروریسم، توسعه موشک‌های بالستیک و نقض حقوق بشر را نیز شامل می‌شود. برای این راهبرد 4 هدف مشخص وجود دارد:

1. خنثی کردن فعالیت‌های ثبات زدای ایران و مهار رفتارهای تهاجم آمیز به ویژه در حوزه حمایت از تروریسم و گروه هایی مثل حماس، حزب الله، حشد الشعبی که تهدیدی برای رژیم صهیونیستی محسوب می‌شوند.

2. قطع منابع مالی که به پیشبرد فعالیت‌های ایران به ویژه سپاه پاسداران در سطح منطقه کمک می‌کند.

3. مقابله با توانایی ایران در تهدید آمریکا و متحدانش با توسل به موشک های بالستیک و دیگر تسلیحات مورد استفاده در جنگ‌های نامتقارن.

4. مسدود کردن همه راه‌های دستیابی ایران به تسلیحات اتمی.

نقش وزارت خزانه داری در اجرای راهبردهای دولت آنجاست که در ۱۰ ماه گذشته و از زمان روی کار آمدن دولت فعلی واشنگتن، «اوفک» اداره کنترل سرمایه‌های خارجی خزانه داری آمریکا، ۷ مرحله تحریم در رابطه با سپاه پاسداران، برنامه موشکی ایران و حمایت از تروریسم وضع کرده که شامل ۷۲ هدف در چین، ایران، لبنان و اوکراین می‌شود».

اخیرا نشریه آتلانتیک در گزارشی سیگال مندلکر را به‌عنوان کارگردان اصلی کمپین فشار حداکثری علیه ایران معرفی کرد و نوشت: «در جریان تبادل الفاظ تحریک‌آمیز و خصمانه میان تهران و واشنگتن، جان بولتون، مشاور امنیت‌ملی ترامپ و مایک پمپئو، وزیر خارجه او در کسوت دو مقام ارشد و جنگ‌طلب را می‌توان در مقام ظاهر کمپین فشار آمریکا علیه ایران تلقی کرد. اما مندلکر فردی است که در مقام عمل بر اعمال و اجرای تحریم‌های ایران نظارت دارد. مندلکر حقوقدانی است که برخی از همکاران پیشین وی در گفت‌وگو با «پولیتیکو» او را فردی مستعد و عضوی از جامعه فدرالیست محافظه‌کاران آمریکا تشریح کرده‌اند. او اغلب با شور و حرارت فراوانی پیرامون سوژه‌های پیچیده و خیره‌کننده تحریم‌ها و مقررات جرائم مالی سخن می‌گوید. به‌دلیل آنکه ترامپ خواستار جنگ با ایران نیست، اما در همین حال تلاش دارد تا فشار بر ایرانی‌ها را افزایش دهد، مندلکر یکی از پرنفوذترین مقامات در طراحی استراتژی دولت ترامپ است و امید دارد تا به این طریق موجب تسلیم ایران یا حتی تغییر رژیم در این کشور شود».

اتاق جنگ آمریکا به ریاست مندلکر، در دوران ترامپ در یکی از اولین اقدامات علیه ایران در 31 اردیبهشت 96 (12 می 2017) همراه با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس مرکز هدف‌گیری تامین مالی تروریسم TFTC را تاسیس کرد. مرکزی که از دیدگاه وزارت خزانه داری آمریکا؛ «یک پاسخ جدید و خلاقانه‌ای بود تا هم قدرت به‌کارگیری ابزارهای موجود در زمینه مبارزه با تامین مالی تروریسم را چند برابر کند و هم همکاری بین آمریکا و عربستان و دیگر طرفین توافق را در موضوع تامین مالی تروریسم، صورت رسمی و حقوقی بخشد».

در بیانیه وزارت خزانه‌داری آمریکا که همزمان با افتتاح این مرکز منتشر شد، آمده است: «امروز آمریکا، عربستان سعودی و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با شبکه‌های جدید و تکامل یافته تروریستی نظیر داعش، القاعده، حزب الله، طالبان، لشگر طیبه و شبکه حقانی مواجه هستند. این همکاری با خطرهای فراملی که در منطقه خاورمیانه ظهور کرده است شامل خطراتی از ایران، رژیم اسد و وضعیت یمن، مقابله خواهد کرد».

سیگال مندلکر که طراح اصلی تحریم ها در دولت ترامپ علیه ایران است، در سفری که در تاریخ 21 تیر 97 (12 جولای 2018) به امارات داشت ، در یک کنفرانس مطبوعاتی در هتل ریتز کارلتون، مرکز مالی بین‌المللی دوبی پیرامون نقشی که مرکز هدف گیری تامین مالی تروریسم ایفا کرده است، گفت: «این مرکز، در دو ماه گذشته، توانسته است یک صرافی را که به صورت مخفیانه، پول برای سپاه قدس، شعبه مخفیانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از طریق نظام مالی امارات ارسال می‌کرد، کشف نماید». مندلکر در ادامه به هدف اصلی این مرکز یعنی مقابله با ایران و محور مقاومت اشاره کرد و گفت: «هیچ پرسش و شک و شبهه‌ای پیرامون همکاری با امارات وجود ندارد، ما می‌توانیم اقدامات قابل توجهی انجام بدهیم تا روند تامین بودجه خودشان (ایران و گروه‌های مقاومت) مختل شود... ما با هم کار می‌کنیم تا استثمار و بهره برداری از نظام مالی منطقه برای انجام فعالیتهای مخرب توسط ایران را کاهش دهیم...ما می خواهیم از طریق منطقه، روش‌های دور زدن تحریم‌های ایران را محدود نمائیم».

سیگال مندلکر که اکنون فرماندهی اتاق جنگ اقتصادی علیه ایران را برعهده دارد، نسبت به طولانی شدن روند اجراییFATF  در ایران ابراز نگرانی کرد و در نشستی به میزبانی لابی ضدایرانی «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» در تاریخ 15 خردادماه 97 گفت: «بارها و بارها به ایران فرصت داده شده تا فعالیت‌های مخربش را کنار بگذارد. در طول بیش از یک دهه،FATF  ریسک تامین مالی تروریسم برآمده از ایران و تهدیدی که این ریسک برای نظام مالی بین‌المللی ایجاد می‌کند را یادآور شده است. با این وجود، ایران تعهدات بین‌المللی‌اش برای پاکسازی نظام مالی خود، برخورد با فعالیت‌های غیرقانونی و توقف کامل تامین مالی تروریسم را اجرا نکرده است. در روزهای پس از برجام، ایران فرصتی کافی داشت تا اقدامات لازم را برای آنکه به یک کشور دارای ارزش سرمایه‌گذاری بدل شود، انجام دهد. بار این مسئولیت بر عهده ایران بود تا گام‌های لازم برای مشروعیت‌بخشی به خود را بردارد. و باز هم ایران این کار را نکرد. در ماه فوریه، FATF  به این جمع‌بندی رسید که ایران بخش اعظم الزامات برنامه اقدام مقابله با پولشویی و مقابله با تامین مالی تروریسم را انجام نداده است. FATF برای اولین بار در یک بیانیه علنی فهرستی جامع از نواقص اصلی ایران منتشر و بر ریسک تامین مالی تروریسم و تهدید ناشی از آن برای نظام مالی بین‌المللی، تاکید کرد... ما در رایزنی‌های خود، هم در ایالات متحده و هم در خارج از کشور، به صراحت گفته‌ایم که شرکت‌هایی که با ایران تجارت می‌کنند، با ریسک عظیمی مواجه هستند و این ریسک پس از آنکه تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای را دوباره اعمال کنیم، بیشتر هم می‌شود. ما کسانی را با ایران تجارت ممنوعه انجام دهند، پاسخگو نگه خواهیم داشت». در ادامه مندلکر صریحا با تکرار 9 درخواست FATF  از ایران که در بیانیه نشست فوریه 2018 این نهاد آمده بود، یکی از مطالبات آمریکا از ایران را رسما تصویب و اجرای لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم (CFT) اعلام می کند و از عدم اجرایی شدن این مطالبات انتقاد می کند.

نهایتا سیگال مندلکر در 21 اسفند97 در جلسه استماع مجلس نمایندگان آمریکا آخرین برنامه های خود را در جنگ اقتصادی علیه ایران را اینگونه شرح داد: «برای تقویت همکاری میان بخش‌های دفتر تروریسم و اطلاعات مالی، من ۶ واحد اثرگذاری راهبردی که از بالاترین اولویت‌ها برخوردار هستند مشخص کرده‌ام: کره شمالی، روسیه، داعش، ایران، ارز مجازی و حقوق بشر و فساد». مندلکر به عنوان رئیس اتاق جنگ اقتصادی و مغز متفکر تحریم های دولت ترامپ علیه ایران، همچنین از تشکیل یک نهاد ویژه و جدید مالی علیه ایران در وزارت خزانه داری خبر داد و گفت: «ما همچنین اقدام به تشکیل یک واحد تلفیقی با هدف بهبود دفتر تروریسم و اطلاعات مالی و هماهنگی‌های درون‌سازمانی علیه ایران کرده‌ایم. "واحد تلفیقی مسائل مالی ایران"، یک گروه درون‌سازمانی در دفتر تروریسم و اطلاعات مالی است که دانش ما درباره فعالیت‌های مخرب ایران را شکل می‌دهد و به بررسی روش‌های جدید برای اقدام علیه ایران و عاملان غیرقانونی تحت حمایت این کشور می‌پردازد».


:: بازدید از این مطلب : 256
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 9 مرداد 1398

جنگ‌ها همواره یادآور تراژدی‌های بزرگ انسانی بوده‌اند.

هر بار در کره خاکی جنگی روی می‌دهد ذهن‌ها به ناگاه

در تاریخ سیر می‌کند و جنگ‌های خانمان سوز دیگر را

مرور می‌کند. گویا داستان خونخواران تاریخ پایانی ندارد.


زمانی آتیلا از قوم هون را خونخوار می‌نامیدند. آتیلا در زمان فرمانروایی‌اش در اروپا یکی از مخوف‌ترین دشمنان امپراتوری‌های روم غربی و شرقی بود. رومیان به او لقب تازیانه خداوند داده بودند و به او باج می‌دادند تا کاری به کار رم نداشته باشد. آتیلا حتی به برادر خودش هم رحم نکرد و برای قدرت او را کشت. او رهبر 500 هزار جنگجوی به خون تشنه‌ بربر بود و با حملاتش به شرق امپراطوری روم مردم آن‌جا را فقط برای طلا بدون هیچ رحمی 
قتل عام کرد. می‌گویند از کشتارهای او رود خون جاری می‌شده است. منابع تاریخی می‌گویند که آتیلا بعد از کشتن سربازان، به قتل زنان و کودکان می‌پرداخت. اما آتیلا آخرین آدمکش تاریخ نبود. چنگیزخان مغول را هم به عنوان خونریزترین فرد تاریخ می‌شناسند. حدود 7 قرن بعد یعنی در قرن 12 میلادی چنگیزخان 40 میلیون نفر را به قتل رساند. وی در حمله به ایران شهرهای بسیاری را نابود و شمار زیادی از مردم را به قتل رساند. آدولف هیتلر رهبر آلمان نازی نیز در لیست جنایتکار‌ترین افراد دنیا قرار دارد. آدولف هیتلر به عنوان یک شخصیت بی‌رحم تاریخ که مرگ میلیون‌ها نفر را رقم زد شناخته می‌شود. وی با جاه طلبی‌های دیوانه وار خود دنیا را به جنگی خانمانسوز کشاند. همه او را مسئول شروع جنگ جهانی دوم می‌دانند. در این جنگ بین 50 تا 85 میلیون نفر کشته شدند. این جنگ خونین‌ترین جنگ تاریخ بشریت از زمان حضرت آدم تا به امروز محسوب می‌شود و در حدود 2.5 درصد از ساکنان کره زمین در این جنگ کشته شدند. جوزف استالین نیز ازجمله حاکمان بی‌رحم تاریخ محسوب می‌شود. او از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۵۳ در شوروی حکومت می‌کرد و در این سه دهه یک دیکتاتوری کامل بر پا کرده بود. بیش از ۲۰ میلیون انسان توسط او کشته یا اینکه تبعید شدند.
این تنها بخشی از فهرست خونریزترین رهبران تاریخ است. اما این داستان همچنان ادامه دارد و نسل جنایتکارهای تاریخ نه تنها منقرض نشده بلکه مدرن‌تر و پیشرفته‌تر از نسخه‌های قبلی هستند. اگر زمانی آتیلای خونخوار با ظاهری وحشی به کشتار مردم می‌پرداخت امروزه خونخواران کت و شلوارپوشی وجود دارند که با ظاهری زیبا و با رایحه عطرهای فرانسوی مردم را به خاک و خون می‌کشند. برخلاف جنگ‌های دوران کهن که معمولا سربازان قربانیان اصلی این جنگ‌ها بودند در دوران مدرن کودکان و زنان به عنوان آسیب پذیرترین قشر هر جامعه‌ای محسوب می‌شوند چرا که به شدت در برابر هرگونه حادثه‌ای ضعیف و آسیب پذیر هستند.
محمد بن سلمان ولیعهد سعودی و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی اکنون دو تن از این افراد هستند که لقب «کودک کش» حقیقتا به درستی به آنها داده شده است. اخیرا سازمان ملل، اسرائیل و عربستان را در صدر لیست کودکشی معرفی کرد. کشتن کودکان را شاید بتوان آخرین مرحله قساوت و وحشیگیری دانست. چرا که حتی قاتل‌ها و خلافکارهای حرفه‌ای نیز از کشتن کودکان ابا داشته و این کار را به سختی انجام می‌دهند. اما اسرائیلِ تحت زعامت نتانیاهو و عربستان تحت مدیریت بن سلمان نشان داده‌اند به این مرحله از قساوت رسیده‌اند. وزارت اطلاع رسانی فلسطین در کرانه باختری طی گزارشی تاکید کرده که نظامیان رژیم صهیونیستی از 28 سپتامبر 2000 ( انتفاضه الاقصی) تا اواخر ماه آوریل سال جاری بیش از سه هزار کودک فلسطینی را به شهادت رسانده‌اند. در این مدت بیش از 13 هزار کودک دیگر به ضرب گلوله نظامیان اسرائیلی زخمی شده و بیش از 12 هزار کودک هم اسیر شده‌اند که تا این لحظه نیز 300 نفر از آنها همچنان در بند اسارت هستند.
جنگ یمن نیز به یکی از بزرگ ترین تراژدی‌ها برای کودکان تبدیل شده است. این جنگ که در سال 1394 با تجاوز عربستان و امارات به یمن شروع شده و همچنان ادامه دارد به روش‌های مختلف باعث مرگ کودکان یمنی شده است. شدت حملات ائتلاف سعودی در کنار محاصره مردم یمن باعث شده است تا گرسنگی و قحطی شدیدی در یمن روی دهد. شدت حملات باعث شده تا بيش از 22 ميليون يمني يعني سه نفر از هر چهار نفر به کمک‌های فوري نيازمند باشند. در اين ميان کودکان وضعيت به‌مراتب بدتري دارند. 11 ميليون کودک يمني در وضعيت فشار جسمي و روحي زندگي می‌کنند. کودکان يمني با تهديد سه‌گانه گرسنگي، بيماري و بمب مواجه هستند. از هر 1000 کودک 42 نفر قبل از رسيدن به 5 سالگي می‌میرند و 23درصد کودکان به کار مشغول هستند. بر اساس يک برآورد، در هر شبانه‌روز 150 کودک يمني می‌میرند و حدود 400 هزار کودک نيز با سوءتغذیه حاد مواجه هستند. تخريب زیرساخت‌های يمن نيز باعث شده 14 ميليون و 500 هزار نفر ازجمله 8 ميليون کودک به آب بهداشتي دسترسي نداشته باشند. روزنامه گاردین اعلام کرده که بیش از 85 هزار کودک یمنی قربانی این جنگ شده‌اند. یونیسف نیز اخیرا در گزارشی ضمن هشدار درباره اوضاع غیرنظامیان در یمن گفته هر 2 ساعت یک مادر و 6 نوزاد یمنی به دلیل شرایط وخیم حاکم بر این کشور جان خود را از دست می‌دهند. وزارت بهداشت یمن نیز در گزارشی به حجم گسترده فاجعه‌ای که حملات ائتلاف به سرکردگی سعودی برای یمن به وجود آورده‌اشاره و اعلام کرده که به دلیل سوء تغذیه در این کشور فقیر غرب آسیا هر 10 دقیقه یک کودک یمنی جان خود را از دست می‌دهد. 
ذکر تنها گوشه‌ای از جنایت‌های نتانیاهو و بن سلمان به خوبی این دو را در ادامه لیست جنایتکارهای تاریخ قرار می‌دهد. البته این دو تنها درصد کمی از جنایتکاران معاصر هستند و در کشورهای مختلف نسخه‌های چه بسا قوی تری از این دو نیز وجود داشته باشد که در آدمکشی بسیار وحشیانه عمل می‌کنند. 
گویا آتیلاها و چنگیزها هیچ گاه در تاریخ پایانی ندارند و نسل آنها به شکل‌های مختلفی همچنان تکثیر می‌شوند. دیدن تصاویر کودکان یمنی و فلسطینی در حالی که قربانی آتیلاهای زمان شده‌اند تاریخ قساوت و وحشی‌گری در طول زمان را در اذهان زنده نگه می‌دارد.

:: بازدید از این مطلب : 273
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 8 مرداد 1398

پيشنهادهای انگليس و فرانسه برای ناوگان دریایی مشترک، در مقابل جمهوری اسلامی ایران در حالي مطرح شده که کاخ سفيد با وجود برخورداري از ناوگان بزرگ دريايي در جهان از رويارويي نظامي با جمهوري اسلامي ايران می‌ترسد و بعد از دیدن اقتدار بدون ملاحظه ایران و نیروهای مقاومت در منطقه در هفته‌های اخیر، از ائتلاف دریایی‌اش عقب‌نشینی کرد و ابتدا هدف از آن را جمع‌آوری اطلاعات و جاسوسی اعلام نمود و بعد ترامپ با همان نگاه تاجرمابانه خود گفت«چرا ما بايد براي چين و ژاپن، عربستان سعودي، امارات متحده عربي و کشورهای اروپایی که خیلی ثروتمند هستند، نگهباني بدهيم و ناوهاي خود را به آنجا ببريم؟. آنها صورتحساب‌هايشان را پرداخت نمي‌کنند و بسيار بد کلاه ما را برداشته‌اند!».

بعد از رد اعتلاف تشکیل ناوگان دریایی توسط اروپا ترامپ برای تحت‌الشعاع قرار دادن تحقیرش ادعا کرد«آمريکا نيازي به تنگه هرمز ندارد و نمي‌خواهد پلیس و نگهبان آنجا باشد. آمريکا نفت کمي را از طريق تنگه هرمز وارد مي‌کند و ديروز ديدم هيچ نفتکش آمريکايي آنجا نيست بيشتر نفتکش‌های چين و ژاپن و...هستند»!.گرچه ادعاهاي ترامپ اهداف تبلیغاتی- رسانه‌اي و سياسي دارد، اما با یک فریبکاری و نیرنگ همراه است چراکه آمريکا به دلايل ژئوپولیتيک پايگاه‌هاي نظامي متعددي در خليج فارس دارد و به سهولت نمی‌تواند نسبت به سرنوشت آنها بی‌تفاوت و یا حاضر به ترک منطقه باشد.


:: بازدید از این مطلب : 330
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 31 تير 1398

ضرب شست مقتدرانه توقیف کشتی دولت انگلیس، بعد از شکار پهپاد فوق مدرن دولت آمریکا، که هر یک به نوعی حریم ایران و ایرانی را نقض کرده بودند، نقطه عطفی در تاریخ دویست ساله ایران در مواجهه با دولت‌های بیگانه علی‌الخصوص دولت انگلیس است!

باید تحقیرهای بعد از شکست‌های سنگین ایران در دو جنگ با روسیه و تحمیل شدن قراردادهای خفت‌بار گلستان و ترکمنچای را چشیده باشیم تا لذت این روزها را درک کنیم.

باید تلخی قراردادهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ مابین روسیه و انگلیس را که ایران را بین خود تقسیم کرده بودند، در ژرفای جان احساس کرده باشیم تا شیرینی فتح و ظفر این روزها را بفهمیم.

باید اندوه فلاکت ایران و ایرانی را در تحملِ گذاشتن و برداشتن شاه این مملکت به دست بیگانگان (انگلیس) در دوره پهلوی اول و دوم را تا عمق روح و جانت احساس کرده باشیم تا برق شادی این روزها در چشمانمان تجلی کند.

باید رنج ناکامی نهضت ملی شدن صنعت نفت با کودتای آمریکایی و انگلیسی آژاکس در ۲۸ مرداد سال ۳۲ را بر چهره تکیده‌ی وطن درک کرده باشیم تا بتوانیم خوشی این لحظات را تا اعماق وجودمان امتداد بدهیم.

باید در غم مظلومیت ۱۵ خردادها و ۱۷ شهریورها و ۱۶ آذرها و کاپیتولاسیون‌ها شریک شده باشیم تا احساس اقتدار این روزها در جانمان بنشیند.

باید جنایت ناو وینسنس آمریکایی در پرپر کردن مردان و زنان و کودکان عروسک به دست وطنت وجدانمان را بی‌تاب و بیقرار کرده باشد که امروز به ضرب شصت کوبنده فرزندان خمینی و خامنه‌ای افتخار کنیم و مرحبا و آفرین بگوییم!

خلاصه در یک کلام باید به پدرانمان و مادرانمان در این تاریخ دویست ساله بگوییم رنج دوران دیدن‌ها و خون دل خوردن‌ها بالاخره جواب داد و شد آنچه باید می‌شد.


:: بازدید از این مطلب : 339
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 24 تير 1398

 

دیروز (23 تیر) مقارن بود با چهارمین سالروز امضای توافق هسته‌ای (برجام). آن روز دولتمردان و طیف مدعی اصلاحات، جشن و پایکوبی به راه انداخته و مدعی بودند که با امضا و اجرای برجام، تمام مشکلات اقتصادی کشور حل خواهد شد.
اما در چهارمین سالروز امضای برجام، روزنامه‌های زنجیره‌ای روزه سکوت گرفته و از یادآوری این واقعه امتناع کردند. گویا سینه‌چاکان برجام از یادآوری سالگرد آن خجالت کشیدند.
عیدانه فراوان شد!
23 تیر 1394، روحانی در گفت‌و‌گوی زنده تلویزیونی به مناسبت امضای برجام تاکید کرد:«عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا... امروز به ملت شریف ایران اعلام می‌کنم که طبق این توافق، در روز اجرای توافق(دی ماه 94) تمامی تحریم‌ها، حتی تحریم‌های تسلیحاتی، موشکی هم به‌صورتی که در قطعنامه بوده، لغو خواهد شد. تمام تحریم‌های اقتصادی شامل مالی، بانکی، بیمه، حمل‌ونقل، پتروشیمی و فلزات گرانبها بالمره (یکباره) لغو خواهد شد و نه تعلیق...امروز روزی است که قدرت‌های بزرگ اعلام کرده‌اند همه تحریم‌ها برداشته و همه قطعنامه‌های ظالمانه لغو و شرایط عادی و معمولی در روابط با ایران آغاز خواهد شد. امروز یک پایان و آغاز است. پایانی برای ظلم‌ها و اتهام‌های غلط و نابجا نسبت به ملت بزرگ ایران و آغازی برای روند جدید در شروع همکاری‌های جدید در جهان. نقد دلسوزانه آزاد است، اما اجازه نمی‌دهم کسی بخواهد با دروغی و اتهامی و سخن ناروایی به امید مردم برای آینده درخشان این کشور، امید مردم برای رونق اقتصادی و امید مردم برای صلح و امنیت در کشور ما و منطقه و به اعتمادشان صدمه بزند».
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه نیز در همان روز در کنفرانس خبری گفته بود:«هیچ‌یک از برنامه‌های ما متوقف نشده و تحریم‌ها برداشته می‌شوند، برخی محدودیت‌ها باقی خواهند ماند که این نیز می‌تواند به‌عنوان یک فرصت مورد استفاده قرار گیرد...در این روز توافق اجرا می‌شود. در همان روز همه کشورها مقررات لغو تحریم‌ها را امضا خواهند کرد... هم بحث همزمانی و هم بحث تحریم‌ها و متناظر بودن اقدامات مسائلی هستند که ما در برجام درباره آنها دقت بسیاری کرده‌ایم...بعد از اجرایی شدن توافق دیگر تحریم‌ اقتصادی وجود ندارد و تمام دارایی‌های ایران آزاد خواهد شد».
روزنامه‌های اصلاح‌طلب نیز روز 24 تیرماه با هیاهوی فراوان به تعریف و تمجید از برجام پرداختند. این روزنامه‌ها با تیترهایی همچون «فتح الفتوح دیپلماسی ایران»، «کلید چرخید،ایران خندید»، «انفجار اتمی، بدون بمب»، «خورشید درخشان شد»، «آغاز عصر ایرانی»، «انفجار امید»، «پیروزی بدون جنگ»، «حصر ایران شکست»، «خجسته باد این پیروزی»، «مُهر تدبیر بر پیشانی تحریم»، «توافق قهرمانانه ایران»، «ظریف گل زد، ایران خندید»، «ایران بر قله توافق»، «توافق قهرمانانه ایران»، «غروب تحریم، ساحل توافق» و...از برجام استقبال کردند.
وعده‌های برجامی
مقامات ارشد دولت و رسانه‌های زنجیره‌ای و مدعیان اصلاحات تمامی امور کشور، حتی آب خوردن مردم را به برجام گره زده و مدعی شدند که با امضای این توافق، تمام مشکلات کشور رفع خواهد شد.
در همین رابطه، حسن روحانی گفته بود:«تحریم‌های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط‌زیست،‌اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانک‌ها احیا شوند».
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور نیز در همان مقطع گفته بود:«دولت می‌تواند در دوران پساتحریم با برنامه‌ریزی جدی، انبوهی از سرمایه را وارد کشور کند».
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه (شهریور ۹۴ در کمیسیون برجام) گفته بود:«کل تحریم‌های اقتصادی، مالی و پولی اتحادیه اروپا، کل تحریم‌های ایالات متحده که بر شخصیت‌های غیرآمریکایی اعمال می‌شود از روز اجرا لغو خواهد شد، علاوه‌بر آن تحریم ۳۵ ساله هواپیمایی نیز لغو می‌شود». ظریف پیش از آن با‌ اشاره به توافق هسته‌ای گفته بود:«تمام تحریم‌ها لغو خواهد شد».
عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه نیز تاکید کرده بود:«تمامی تحریم‌ها لغو می‌شوند و نه تعلیق». 
دیگر مقامات ارشد دولت و فعالین مدعی اصلاحات نیز تاکید کرده بودند که «با امضای توافق، سرمایه خارجی به کشور سرازیر می‌شود» و « سال ۹۴ اقتصاد ایران بعد از توافق هسته‌ای شکوفا خواهد شد» و «بعد از توافق منتظر رشد اقتصادی، کاهش تورم و خروج از رکود باشید» و «با لغو تحریم‌ها مشکل عدم استطاعت مالی جوانان برای ازدواج برطرف شده و کارهای عمرانی نیز با سرعت بیشتری انجام می‌شود» و...
بتن ریزی در صنعت هسته‌ای!
در سال ۹۴ تیم مذاکره‌کننده به ریاست ظریف در اقدامی عجیب و نامتعارف پذیرفت که ایران به‌صورت پیش دستانه تعهدات خود را اجرا کند و پس از پایان تعهدات ایران، طرف مقابل از جمله آمریکا اجرای تعهدات خود را آغاز کند!
بر همین اساس ویژگی‌های بدیهی یک توافق بین‌المللی از جمله توازن در اجرای تعهدات، همزمانی اجرای تعهدات، ضمانت اجرا و مکانیسم شکایت، پیش‌بینی عهدشکنی طرف مقابل و دریافت خسارت از طرف عهدشکن به هیچ عنوان در برجام رعایت نشد!
دولت روحانی در مدت حدود ۲ ماه تمامی تعهدات خود را به‌صورت شتابزده و یکطرفه انجام داد. شتابزدگی دولت حتی تعجب رسانه‌های خارجی را نیز در پی داشت. بر همین اساس ۱۲ هزار سانتریفیوژ از چرخش ایستاد، در قلب راکتور اراک بتن ریزی شد، ۹۷۰۰ کیلو از ۱۰ هزار کیلوگرم ذخایر اورانیوم غنی شده از کشور خارج شد و حتی تحقیق و توسعه نیز متوقف شد!
پس از آن، روز اجرای تعهدات طرف مقابل آغاز شد. آمریکا در اولین روز اجرای تعهدات 1+5، برجام را نقض و تحریم‌های جدید ضدایرانی را تصویب کرد! پس از آن نیز برجام بارها و بارها توسط دولت اوباما و سپس دولت ترامپ به‌صورت فاحش نقض شد و آمریکا و اروپا هیچ‌گاه تعهدات خود را اجرا نکردند.
امضای «جان کِری» تضمین است!
مذاکرات هسته‌ای در دولت آقای روحانی درست از زمانی منحرف شد که برخی تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان با بی‌توجهی به خطوط قرمز، به نفس مذاکره و توافق موضوعیت بخشیدند و با رویکرد غلط «هر توافقی بهتر از عدم توافق است»، به آمریکای بدعهد، اعتماد کردند.
روزنامه زنجیره‌ای شرق- ۱ دی ۹۴- در تیتر اصلی نوشت:«امضای کِری تضمین است؛اطمینان تهران از اجرای برجام». در بخشی از گزارش مذکور آمده بود:«آقای عراقچی تأکید کرد که این نامه (نامه کِری خطاب به ظریف)، امضای وزیر خارجه آمریکا را دارد و اجرای موفق برجام را تضمین کرده است. وی تأکید کرد: آنچه برای ما مهم است این است که برجام در مرحله اجرا با هیچ‌گونه خدشه و صدمه‌ای مواجه نشود، آقای کری این تضمین را به‌عنوان وزیر خارجه آمریکا به‌صورت کتبی با امضای رسمی داده است».
مقامات ارشد دولت آقای روحانی بدون توجه به خوی سلطه‌گری آمریکا و فریبکاری مقامات این کشور، از یکسو مدعی شدند که امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین است و از سوی دیگر مدعی شدند، باراک اوباما- رئیس‌جمهور سابق این کشور فردی مؤدب و باهوش است!
رهبر معظم انقلاب- ۱۹ بهمن ۹۷- در دیدار همافران ارتش فرمودند:«درباره آمریکا هم از چند سال قبل و در مذاکرات هسته‌ای، هم در جلسات خصوصی و هم در جلسات عمومی مکرر به مسئولان می‌گفتم به آمریکایی‌ها اعتمادی ندارم و شما هم به قول و حرف و لبخند و امضای آنها اعتماد نکنید. اکنون نتیجه این شده است مسئولانی که آن روزها مذاکره می‌کردند، خودشان می‌گویند آمریکا غیرقابل اعتماد است. باید از اول این را تشخیص می‌دادند و بر این مبنا حرکت می‌کردند».
انکار وعده‌ها!
برجام از اولین روز اجرا- دی 94- توسط دولت اوباما به‌صورت فاحش نقض شد و این عهدشکنی در دولت ترامپ نیز ادامه پیدا کرد. مقامات ارشد دولت بارها اذعان کردند که «دستاورد برجام برای ایران تقریبا هیچ بوده است» و «مزایای برجام نزدیک به صفر بوده است» و «حتی نتوانستیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم» و «آلمان حتی از دادن یک باک بنزین به هواپیمای ظریف نیز امتناع کرد» و «فرانسه اموال وزارت اطلاعات ایران را بلوکه کرد» و...
اما علی‌رغم اذعان به بی‌دستاوردی توافق هسته‌ای، دولتمردان از تغییر ریل‌گذاری خود در برجام امتناع کرده و به‌جای عذرخواهی و جبران خسارت محض برجام، به انکار وعده‌ها روی آوردند!                 
ظریف در اظهارنظری تأمل برانگیز گفت «هدف از برجام اصلا اقتصادی نبود»! دیگر مقام دولتی گفت «برجام سایه جنگ را از ایران دور کرد»! یکی دیگر از مقامات ارشد دولت گفت «می‌گویند با برجام دولت برای ملت رفاه بیاورد، مگر ما برجام را آورده‌ایم؟ ما خادم مردم هستیم، برجام را خدا آورد»! و «از اول هم قرار نبود تحریم‌ها لغو شود»! و...
پرواز دلار در پسابرجام
دولتمردان و رسانه‌های زنجیره‌ای به‌گونه‌ای درباره نتایج اقتصادی برجام فضاسازی کرده بودند که عده‌ای از مردم در تابستان 94 به خیابان‌ها آمده و با در دست گرفتن اسکناس یک دلاری در کنار اسکناس 1000 و پانصد تومانی، به جشن و پایکوبی پرداختند. اما در نهایت از دلار 3 هزارتومانی در پیش از برجام رسیدیم به دلار 19 هزارتومانی در پسابرجام.اکنون قیمت دلار در کانال 12 هزارتومان است. قیمت مسکن در پسابرجام حدود 130 درصد افزایش یافت. قیمت اجاره بهای مسکن، خودرو، سکه، لوازم خانگی، اقلام ضروری سبد خانوار و...نیز در این مدت به‌طرز سرسام‌آوری افزایش یافت. در مجموع برجام سفره مردم را کوچک کرد.
خروج آمریکا از برجام
همان‌طور که پیش از این نیز‌ اشاره شد، یکی از نقاط ضعف جدی برجام این بود که به هیچ عنوان به عهدشکنی طرف مقابل و دریافت خسارت از طرف عهدشکن نپرداخته بود.آقای ظریف- تابستان ۹۴ -در نشست بررسی برجام در شورای راهبردی روابط خارجی تاکید کرد: «به شما اطمینان می‌دهم آمریکا نمی‌تواند از برجام خارج شود»! اما آمریکا در ۱۸ اردیبهشت ۹۷ بدون هیچ هزینه‌ای از برجام خارج شد. کارشناسان تاکید داشتند که برجام به لحاظ حقوقی حتی یک Gentleman agreement هم نیست و صرفاً یک Deal است. به همین خاطر تیم حقوقی ایران عملاًً امکان استفاده از آن را در شکایت علیه آمریکا نداشت و ناچار به عهدنامه مودت استناد کرد.دولتمردان مدعی بودند که آمریکا به این دلیل از برجام خارج شد که ایران در این توافق، بر سر آنها کلاه گذاشته بود! برخلاف این ادعا، علت اصلی خروج آمریکا از برجام، اطمینان از ماندن ایران در توافق بود. به همین دلیل بود که ترامپ که برجام را «بدترین توافق تاریخ نامیده بود» با اجرای کاهش تعهدات برجامی کشورمان، اعتراض کرد و مدعی شد که ایران باید به برجام بازگردد.
برجام اروپایی، استمرار تقریبا هیچ
پس از خروج آمریکا از برجام، منتقدان تاکید کردند که اروپا به‌دلیل سابقه سیاه در توافق سعدآباد(در دولت اصلاحات و در سال‌های 82 تا 84) و همچنین بی‌عملی در توافق هسته‌ای ایران و 1+5(از سال 94 تا 97) همصدا با آمریکا است و ماندن ایران در برجام، بازی در پازل وقت‌کشی آمریکا و اروپاست.اما دولتمردان و رسانه‌های زنجیره‌ای با حمله به منتقدان مدعی شدند که «اروپا پشت ماست»! و «اروپا بیش از انتظارات، به تعهدات خود پایبند بوده»! و «شکاف عمیقی بین اروپا و آمریکا ایجاد شده است»!. 12 ماه گذشت، اروپا به هیچ عنوان به تعهدات برجامی خود عمل نکرد. ظریف اعلام کرد که اروپا فقط حدود یک درصد تعهدات برجامی خود را انجام داده است.
ضرب‌الاجلی با تاخیر حداقل یک‌ساله
دولت روحانی با تاخیری حداقل یک‌ساله در 18 اردیبهشت 98 با اعلام یک ضرب‌الاجل 60 روزه، تعهدات برجامی خود را کاهش داد.ضرب‌الاجل 60 روزه‌، اقدامی حداقلی بود که البته طرف مقابل را غافلگیر کرد. غافلگیری طرف مقابل از این جهت بود که- با توجه به رفتار برجامی دولت- مطمئن بودند که دولت آقای روحانی به هیچ عنوان کوچک‌ترین واکنشی به عهدشکنی‌ها نشان نمی‌دهد.
اما در نهایت، اروپا در مدت زمان ضرب‌الاجل 60 روزه نیز به هیچ عنوان به تعهدات برجامی خود عمل نکرد. ظریف صراحتا اعلام کرد که اروپا 11 تعهد برجامی در قبال ایران دارد که در هیچ کدام از آنها اینستکس وجود ندارد.اروپا متعهد بود که در برجام ضمن لغو تحریم نفتی ایران و خرید نفت و پرداخت نقدی آن، مبادلات بانکی را نیز فراهم کرده و کالاهای تحریمی را نیز با ایران مبادله کند. اما به هیچ عنوان به تعهدات خود عمل نکرد.پس از پایان ضرب‌الاجل 60 روزه، دولت در اقدامی تأمل‌برانگیز، گام دوم کاهش تعهدات برجامی را با کاهش میلی‌متری تعهدات کلید زد. معمولا اقدام متقابل به‌گونه‌ای انجام می‌شود که از بیشترین میزان تاثیرگذاری در رفتار طرف مقابل برخوردار باشد. بر همین اساس، فلسفه اقدام متقابل، منصرف کردن طرف مقابل از زیاده‌خواهی‌های بیشتر و وادارکردن او به عقب‌نشینی است؛ اما متأسفانه روند کاهش تعهدات برجامی دولت و در ادامه نوع اظهارات دولتمردان، بیشتر از آن که نشان‌دهنده طلبکاری ایران در برجام و نمایش اقدام متقابل باشد، به دلجویی از اروپا و ارائه تضمین مبنی بر ماندن ایران در برجام شباهت داشت و دارد!اکنون دولت باید روند منفعلانه کاهش میلی‌متری تعهدات برجامی را تغییر داده و با اقدامی قاطع، واکنش متقابلی به عهدشکنی طرف مقابل در برجام بدهد.دولت باید ضمن اجرای دقیق اقتصاد مقاومتی و تلاش برای رونق تولید، دیپلماسی منطقه‌ای را نیز فعال کرده و وضعیت اقتصادی فعلی کشور را تغییر بدهد.
23 تیر، روز عبرت
به گزارش جهان، با تلاش‌های دولت روحانی و شخص رئیس‌جمهور در سال ۹۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی با نام‌گذاری ۲۳ تیر، روز تصویب برجام، با عنوان روز «گفت‌وگو و تعامل سازنده با دنیا» موافقت کرد. اما باید تا دیر نشده نام این روز را به نام «روز عبرت» یا «روز پشیمانی از اعتماد به کدخدا» تغییر داد.

:: بازدید از این مطلب : 316
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 19 تير 1398

حساسیت و آلرژی بالای مشاور روحانی و رسانه های زنجیره ای دولت، از یک سریال با محوریت جاسوسی (گاندو) باعث سوالاتی در افکار عمومی شده است. افکار عمومی می پرسند چرا حسام الدین آشنا باید از روایت یک نفوذ در دولت چنین برآشفته و عصبی شود؟ می پرسند چرا نفوذ در رأس دولت تا این حد آسان است و چرا تحت لوای مذاکره، چنین جاسوسی باید آزاد شود؟ چرا دولت باید غرامت هنگفت آزادی این جاسوس، را به دروغ به عنوان دستاورد برجام اعلام کند؟! می پرسند ایران همیشه هدف جاسوسی بوده و وجود نفوذ طبیعی و آشکار است و به تصویر کشیدن فرآیند یک نفوذ بزرگ و نقد آن، چراغ افکندن روی حقیقت و بازدارنده نفوذهای بعدی است، پس چرا باید در برابر نمایش حقیقت، چنین حجم وسیعی از مخالفت و عصبانیت صورت بگیرد؟ از حمله به عوامل و بازیگران این سریال تا تهیه کننده اش و موسسه شهید آوینی تا محتوای واقعی آن.

 

آیا بین مشاور رئیس جمهور و این جاسوس برجسته یا سایر جاسوسهای رخنه کرده در دولت، ارتباط و علقه ای است که موج گسترده تخریب این سریال را سازماندهی می کند؟ می پرسند چطور دولتی که با شعار «آزادی» و «نبستن دهان منتقدان» از مردم رای می گیرد، با رویکردی فاشیستی، فریم به فریم یک سریال را سانسور می کند و اگر می توانست کل این سریال را هم مثل صنعت هسته ای و کارخانه های کشور پلمپ می کرد. و راستی چرا حسام الدین آشنا تا این حد به جاسوس ها حساس است ؟ چرا که پیش از این نیز به دستگیری و خودکشی کاوس سید امامی (جاسوس محیط زیستی ) واکنشی تند و جانبدارانه نشان داده بود!

 

از قضا همین حساسیت سوال برانگیز باعث شده واقعی بودن گاندو برجسته تر و این سریال محبوب تر شود. مثلا آقای آشنا که دستی در نظرسنجی های توئیتری دارد، می تواند در صفحه توئیتر خودش، درباره گاندو هم نظرسنجی بگذارد. و مثلا بپرسد مردم ایران! به نظر شما، گاندو راستگوتر است یا دولت روحانی؟ گاندو را بیشتر دوست دارید یا دولت را؟ با گاندو احساس امنیت تان بیشتر است یا بی گاندو؟ و اما بعد. 4 سال پیش تقریبا همزمان با ماجرای جیسون رضائیان، مطلبی در سرمقاله خردنامه همشهری درباره آبشخورهای فکری حسام الدین آشنا نوشتم.

 

در آن مطلب، پروژه فرهنگی وی درباره اسلام اجتماعی یا اسلام سکولار و تئوریسین آن و مراد آشنا، گلزاده غفوری و تاثیرات او بر آشنا در ترویج عقاید و آثار ضداسلامی (به اسم تکثرگرایی فرهنگی) و حتی در خلع لباسش را تشریح نمودم. از بانیان مدرسه علوی (مرکز تحصیلی انجمن حجتیه) که همپای همفکرانش در نهضت آزادی و جبهه ملی، علیه لایحه قصاص موضع گرفت و پس از اعدام پسرانش (اعضای گروهک منافقین) خلع لباس کرد. کسیکه در مرگش مریم رجوی بیانیه عزا صادر کرد! بعد از گذشت سالها، و بیان فکت های ارتباط غلیظ فکری او و امثال این فرد، هنوز آشنا پاسخ نگفته که ارتباطش با وی و امثال او چیست؟ آیا از کسی که به چنین بستر فکری منحط و سمپات سازمان تروریستی منافقین، تعلق خاطر دارد، انتظار دارید در برابر یک سریال امنیتی، سکوت کند؟! و سوال آخر که شاید بعضی بپرسند این است که اصلا جیسون رضائیان خطرناک تر است یا حسام الدین آشنا؟! شاید گاندوهای بعدی به این پرسش جواب دهد.

 

 

به هر ترتیب گاندو، یک به مثابه یک شوک هم به دوستان و هم به دشمنان، ظاهرا چُرت خیلی‌ها را پاره کرده است. مردم، کنجکاو و حساس شده‌اند؛ مانند تشنه چند روزه‌ای که حالا فقط به اندازه یک نصف لیوان آب، رفع تشنگی کرده است. عطش دانستن درباره ماجرای نفوذ، که تنها گوشه‌ای از آن، در سریال ۳۰ قسمتی گاندو به تصویر کشیده شده است.

 


مردم شوکه‌اند. هنوز باورشان نمی‌شود این حجم از نفوذ و خسارت‌های آن را. هنوز سریال را کامل و دقیق ندیده‌اند. چون تصور می‌کردند یک سریال معمولی با همه سرگرم کنندگی‌هایش را تماشا می‌کنند؛ که کنارش می‌شود کار انجام داد، گپ و گفت‌وگوی خانوادگی کرد، میوه و شام خورد و قصه را هم شنید.

 


گاندو در عین حال، نوک کوه یخ است. گاندوهای دو و سه چهار و پنج هم هستند که باید درباره شان مستند و فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی ساخت. بنی صدر، یک گاندوی بزرگ بود در جایگاه ریاست جمهوری و با اسم رمز SD LURE در لانه جاسوسی آمریکا.

 

همین طور، عباس امیر انتظام و صادق قطب زاده و کیانوری و ناخدا افضلی. یا نمایندگان مجلس و مدیران اجرایی که پس از دوره موسوم به اصلاحات، از کشورگریختند و پناهندگی گرفتند.

 


اما از تاریخ که به امروز بیاییم، در همین سه چهار سال اخیر، کم گاندو شکار نشده است. سیامک و باقر نمازی، درّی اصفهانی، نزار زکا، نازنین زاغری، کاووس سید امامی، و... این آخری، خانم «النا- الف» در ارتباط با وزارت نفت.

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 307
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 17 تير 1398

پیرامون نشست خبری روز گذشته معاون وزیر امور خارجه و سخنگوی سازمان انرژی اتمی که بدون اعلام سطح افزایش غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران پایان یافت با دکتر فریدون عباسی گفت‌وگو کرده‌ایم. رئیس سابق سازمان انرژی اتمی معتقد است طرف‌های مقابل ما بین خودشان اظهار می‌کنند که ایران بلوف می‌زند و به همین خاطر می‌شود فشار بیشتری به ایران آورد.
***
 حضرتعالی در مصاحبه با «وطن‌‌امروز» بر شروع غنی‌سازی 20 درصد تاکید داشتید، با این حال سخنگوی سازمان انرژی اتمی دیروز در نشست مطبوعاتی گفت فعلا رسیدن به غنای مورد نیاز برای تامین سوخت رآکتور تهران (20 درصد) در دستورکار نیست. نظر شما در این باره چیست؟
همانطور که گفتم ما باید به سطح قبلی غنی‌سازی برگردیم. نتیجه کار خبط و اشتباهی که در این چند سال در کشور صورت گرفته این است که کشور از ذخیره اورانیوم غنی شده در حد 10 سالUF6  پر شده است.
لازم است که ما در سطح بالاتری به تقابل بپردازیم.
درست است که در حال حاضر ما نیازی به سوخت 20 درصد نداریم ولی باید اورانیوم غنی شده 20 درصد به صورت UF6 تبدیل به U3O8 ، 20 درصد شود و آن به صفحات سوخت و بعد آن صفحات به مجتمع یا بسته سوخت تبدیل شود. در حال حاضر چون در دولت دهم پیش‌بینی‌های لازم صورت گرفت و اورانیوم به میزان کافی غنی و تولید شد، می‌شود گفت که بسته‌های سوخت برای این حد کارکردن رآکتور تهران کافی است، البته اطلاعات بنده به روز نیست و ما به حرف‌های مقامات کشور استناد می‌کنیم. اگر چنین مطلبی صحت داشته باشد این همان سوختی است که از قبل موجود بوده است. موضوعی که بنده در گفت‌وگو با «وطن‌‌امروز» گفتم این بود که بهتر است فردو راه‌اندازی و UF6 20 درصد ذخیره شود، نه اینکه به کیک زرد 20 درصد تبدیل کنیم. نکته اصلی این است که اگر شما بخواهید با انجام ندادن تعهدات طرف مقابل مقابله کنید باید در حدی با او برخورد کنید که او احساس کند باید بیاید و حقوق شما را ادا کند. ولی در حد سطح پایین آن هم به این صورت که سطح غنی‌سازی را بالا ببریم ولی عدد را اعلام نکنیم می‌شود گفت که این کار بیشتر آماده‌‌سازی شرایط داخلی و افکار عمومی برای سفیدنمایی اروپایی‌هاست. یک جریان فکری در داخل کشور ما هست که می‌خواهد اروپا را سفید نشان بدهد ولی اروپا اینقدر سفید و بی‌خطر نیست. اروپایی‌ها تا حد زیادی با آمریکا همراه هستند و به عنوان یک سوپاپ اطمینان برای آمریکایی‌ها عمل می‌کنند. اروپا همانند سال‌های 82 تا 84 که اتفاقا شخص آقای روحانی و تیم همراه او مذاکره و عقب‌نشینی کردند و دستاوردی جز قطعنامه‌های شورای حکام آژانس که منجر به صدور قطعنامه‌های شورای امنیت شد نداشتند، الان هم همان روش را دنبال می‌کند، زیرا از طرف ایران پیام مماشات و عقب‌نشینی صادر می‌شود.
 اینکه موضوع کاهش تعهدات هسته‌ای ایران به‌صورت اولتیماتوم و ضرب‌الاجل در دنیا مطرح و سپس در موعد مقرر، درصد افزایش سطح غنی‌سازی اعلام نشود، توسط طرف‌های مقابل ایران تعبیر به بلوف نمی‌شود؟
نظر بنده همین است. یعنی طرف‌های مقابل ما بین خودشان اظهار می‌کنند که ایران بلوف می‌زند و به همین خاطر می‌شود فشار بیشتری به ایران آورد. تحلیل آنها این است که ایران با این سیگنال‌هایی که می‌فرستد نیاز به مذاکره دارد و پای میز مذاکره می‌آید ولی آنها می‌خواهند از ما امتیاز گرفته و امتیازی به ایران ندهند. آمریکایی‌ها هم همینطورند. آمریکا به مرزهای اقتصادی ایران تجاوز و پیشروی کرده و از بانک گرفته تا نفت و کشتیرانی ایران را تحریم کرده است اما می‌گوید بیایید مذاکره کنیم. طبیعتا وقتی ما بخواهیم مذاکره کنیم باید دست‌های‌مان بالا باشد در غیر این صورت که نمی‌شود مذاکره کرد. احسنت به مقام معظم رهبری که مقابل مماشات محکم ایستادند و در حقیقت قهرمان ملی ما شخص ایشان هستند، نه کسانی که صرفا عنوان قهرمان هسته‌ای را یدک می‌کشند و برای خودشان پیام تبریک می‌فرستند.
 فرمودید که مواد مورد نیاز رآکتور تهران در دولت دهم تهیه و تولید شده بود؟
بله! غنی‌سازی 20 درصد همان موقع انجام شد و به نتیجه رسید و همان متخصصان توانستند این موضوع را با کمک متخصصان بخش‌های مکانیک پیش ببرند، یعنی بخش غنی‌سازی کار خودش را انجام داد و بخش سوخت هم کار خود را. بویژه در حوزه مکانیک جامدات موفق شدند صفحات سوخت را به شکل استاندارد و به تعداد زیاد تولید کنند.


:: بازدید از این مطلب : 337
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 13 تير 1398


ارگان حزب کارگزاران، عملکرد فراکسیون امید و رئیس آن را تراژدی خواند.
روزنامه سازندگی نوشت:  اسفندماه سال ۹۴ که اصلاح‌طلبان به ضرورت عدم ورود تندروها به مجلس به لیست ائتلافی با اصولگرایان میانه‌رو رسیدند و با رای خود، خوشحال از تغییر ۷۰ درصدی ترکیب مجلس پایکوبی می‌کردند هرگز فکرش را نمی‌کردند که قرار است ۴ سال بعد در این نقطه بایستند؛ جایی که از علی مطهری در جایگاه نایب‌رئیسی مجلس به نایب‌رئیسی عبدالرضا مصری، وزیر احمدی‌نژاد برسند و ریاست کمیسیون امنیت ملی را درست در حساس‌ترین زمان به‌دست تندروترین طیف مجلس و چهره‌ای بسپارند که ۱۴ ماه پیش برجام را در صحن آتش زد. همچنین کمیسیون‌های فرهنگی و آموزش را هم که اتفاقا از مهم‌ترین کمیسیون‌ها برای بدنه رای اصلاحات هستند یک به یک به طیف نزدیک به جبهه پایداری تقدیم کنند. اما چه شد که سرانجامِ لیست امید به اینجا رسید؟ گام‌های اشتباه فراکسیون امید در این مسیر چه بود؟
شاید مهم‌ترین گام اشتباه امیدی‌ها اصرار بر داشتن هویت مستقل آن هم در صحنه رقابت‌های درون پارلمانی بود. در شرایطی که منطق ائتلاف اصلاح طلبان با اصولگرایان میانه‌رو (که بر اساس آن وارد مجلس شدند تا عرصه را بر تندروها تنگ تر کنند) هنوز به قوت خود باقی است و اتفاقا این منطق با پررنگ‌تر شدن تلاش تندروهای داخلی و خارجی قوی‌تر از گذشته هم بر مناسبات درون پارلمانی حاکم است، اصرار بر داشتن هویت مستقل و جدا کردن راه خود از اصولگرایان میانه رو در رقابت‌های درون پارلمان فقط فضا را برای تندروها گشاده‌تر کرد. کاندیداتوری محمدرضا عارف برای رقابت با علی لاریجانی در انتخابات ریاست مجلس در سال چهارم، آن هم در شرایطی که حتی همه امیدی‌ها هم حاضر نشدند به او رای بدهند و به گفته جلال میرزایی رئیس کمیته سیاسی فراکسیون در گفت‌وگو با سازندگی «۳۰ نفر از امیدی‌ها در این انتخابات به او رای ندادند»، درست به همین دلیل تصمیم اشتباهی بود. 
آنطور که خبرنگار سازندگی کسب اطلاع کرده است عارف یک حلقه فکری مخصوص خود دارد که بخشی از آن در فراکسیون امید و بخشی دیگر در بیرون از مجلس هستند. محمدرضا تاجیک، هادی خانیکی، مهدی نادمی، جعفر توفیقی، حمیده مروج (همسر عارف)، آذر منصوری، زهرا شجاعی، فائزه دولتی و فرشید گلزاده از چهره‌های خارج از مجلس این حلقه فکری و عبدالکریم حسین‌زاده، محسن علیجانی، رضا انصاری، ابوالفضل سروش و محمدی از چهره‌های درون پارلمانی این حلقه هستند که البته نقش چهره‌های بیرون از مجلس این جمع در تصمیم‌گیری‌های عارف پررنگ‌تر است. ظاهرا تصمیم عارف برای کاندیداتوری در انتخابات هیئت رئیسه مجلس نیز از درون این حلقه بیرون آمده بود. هرچند که عارف به اعضای فراکسیون گفته بود این تصمیم را به اطلاع چهره‌های موثر جریان اصلاحات از جمله سیدمحمد خاتمی و سید حسن خمینی رسانده و آنها از این تصمیم حمایت کرده‌اند.
وقتی از اشتباهات فراکسیون امید سخن می‌گوییم نمی‌توانیم از کنار محمدرضا عارف به سادگی عبور کنیم. به‌خصوص که او در این مدت علاوه بر ریاست فراکسیون امید، ریاست شورای عالی اصلاح‌طلبان و شورای ۵۱ نفره امید (نمایندگان تهران و اعضای شورای شهر تهران)را نیز بر عهده داشته است؛ یعنی ریاست همه آن سازوکارهای فراحزبی اصلاح‌طلبان که در حال حاضر فعال هستند. 


:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 10 تير 1398

سريال غيبت رئيس جمهور در جلسات مجمع تشخيص مصلحت نظام با وجود اين‎كه سه رئيس در اين مدت روي صندلي رياست اين مجمع نشسته‎اند از جمله موارد انتقادي رسانه‎هاست. رئيس جمهور عضو اين مجمع است اما از زمان رياست هاشمي رفسنجاني تا به امروز غايب جلسات آن بوده است. روحاني چه در زمان مرحوم آيت‎الله هاشمي شاهرودي و چه امروز كه آيت‎الله آملي لاريجاني رياست اين شورا را بر عهده دارد غايب اصلي اين جلسات بوده است.

همچنين جلسات ديگر شوراها هم كه البته رئيس جمهور رياست آن‎ها را به عهده دارد جلسات با عدم حضور رئيس جمهور به طور منظم برگزار نمي‎شود.

به گزارش مشرق، در همين راستا، چندي پيش «سيد عزت ا... ضرغامي»، از جمله اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي از عدم برگزاري جلسات اين شورا سخن گفت و در توئيتي بيان كرد:

«طبق برنامه، بايد امروز جلسه ش. ع. ا فرهنگي تشكيل مي‎شد.بعد از چند بار تأييد و تكذيب، مي‎گويند جلسه لغو شده است! بي‎احترامي به اعضا به كنار، موضوعات مهم و اولويت‎دار انباشته شده همچنان در بلاتكليفي ماند. قرار بود نواب محترم رئيس، در اين شرايط و بر اساس آئين نامه جلسه را تشكيل دهند.»

جالب اين جاست كه جلساتي كه رياست آن با «حسن روحاني» است وقتي وي حضور نداشته باشد اغلب برگزار نمي‎شود.

جلسه شوراي عالي فضاي مجازي هم با همين روند مواجه شده است.

در همين راستا، «احمد مازني»، نماينده تهران مي‎گويد: «خيلي وقت است كه جلسات شوراي عالي انقلاب فرهنگي و شوراي عالي فضاي مجازي برگزار نمي‎شود.»

او مي‎گويد:

«تا جايي كه من اطلاع دارم بعضي گفت‎وگوها بين برخي اعضاي اين دو شورا با آقاي رئيس جمهوري به وجود آمد كه باعث كدورت‎هايي شد و از آن به بعد ديگر جلسات تشكيل نشد. بعد از دعواي لفظي كه بين آقاي ضرغامي و آقاي روحاني در جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي به‎وجود آمد، يك جلسه براي هفته بعدش پيش‎بيني شده بود كه لغو شد و از آن به بعد هم جلسه‎اي تشكيل نشد.»

عدم برگزاري جلسات نهادهاي عالي انقلابي به علت غيبت حسن روحاني در حالي است كه تاكنون چندين بار موضوع افزايش اختيارات رئيس جمهور توسط افراد مختلف از جمله مطرح شده است، اما عدم برگزاري اين جلسات بيان مي‎كند كه رئيس جمهور اختيارات و رياست نهادهاي مختلفي را دارد كه از ان استفاده نمي‎كند.

جلسات نهادهاي انقلابي برگزار نمي‎شود و وضعيت اقتصادي هم كه با نابساماني جدي روبه روست. در اين شرايط رئيس جمهور طلب اختيارات بيش‎تر مي‎كند، اما سوال اصلي اين است كه با همه اين اختياراتي كه حسن روحاني دارد وي مشغول چه كاري است كه مشكلات اقتصادي هر روز بيش‎تر مي‎شود؟ سال گذشته بود كه مجلس، رئيس جمهور را به خانه ملت دعوت و چند سوال از وي پرسيد. نمايندگان جز يك سوال در مورد توضيح روحاني براي سوالات ديگر قانع نشدند اما وضعيت اقتصادي كشور نه تنها پيشرفت نكرده است بلكه متأسفانه حتي برخي از اقلام مورد استفاده قشر ضعيف جامعه هم افزايش قيمت داشته و اين مساله وضعيت اقتصادي را وخيم‎تر كرده است.

با اين شرايط نه شاهد برگزاري درست جلسات نهادهاي انقلابي با حضور رئيس جمهور هستيم و نه شاهد بهبود روند اقتصادي كشور و اين سوال باقي مي‎ماند كه رئيس جمهور در حال انجام چه كاري است؟

 


:: بازدید از این مطلب : 314
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 10 تير 1398

مرسی چند اشتباه بزرگ را مرتكب شده بود كه همين اشتباه‎ها موجب عزل، حصر، محاكمه و در نهايت مرگ وي شد. اشتباه اول همان گونه كه گفته شد، عدم تصفيه حكومت جديد از پسمانده‎هاي حكومت قبلي بود. در اين ميان بزرگ‎ترين اشتباه او اعتماد به ژنرال سيسي بود؛ همان شخصي كه در كم‎تر از يكسال بعد عليه مرسي كودتا كرد و او را از صحنه سياست به گوشه زندان كوچانيد. ژنرال سيسي قسم خورده بود كه به مرسي وفادار خواهد بود و به اين ترتيب از سوي مرسي نيز به‎عنوان فرمانده نيرو‎هاي مسلح منصوب شد. اما قسم و عهد اين نظامي كاركشته واقعي نبود و مرسي نفهميده بود كه در عالم سياست نبايد به قسم يك نظامي سياستمدار دل بست. اشتباه دوم او دل بستن به آمريكا و عربستان و اعتماد بيجا به اين دو كشور بود. در همان ابتداي روي كار آمدن مرسي، وزير خارجۀ وقت آمريكا يعني خانم هيلاري كلينتون به قاهره رفت. اين سفر به مثابه اعلام حمايت ايالات متحده از رئيس جمهور جديد مصر به شمار مي‎آمد. مرسي همچنين در همان ابتدابه طمع گرفتن كمك مالي به رياض رفته بود اما سعودي‎ها نه تنها كمكي به او نكردند بلكه حمايت تمام قدي از كودتاي ژنرال سيسي داشتند. اشتباه سوم مرسي نيز عدم اعتماد به مردم خود بود؛ همان مردمي كه به او راي داده و وي را به‎عنوان رئيس جمهور منتخب خود برگزيده بودند. رياست جمهوري،عزل، حصر، محاكمه و در نهايت مرگ محمد مرسي آيينه تمام نماي عبرت شخصي است كه از سرانجام ديگران درس عبرت كامل را ياد نگرفته بود، سرانجام محمدرضا شاه، حسني مبارك، چائوشسكو، صدام حسين و معمر القذافي! اكنون او خود آيينه تمام نماي عبرت ديگران شده است و اين درس روزگار است كه اگر از ديگران درس عبرت نگيريم خود درس عبرت ديگران مي‎شويم!


:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 1 تير 1398

 

قال‌النبی(ص):

 لولا ثلاثه فی ابن ادم ماطأطأ راسه شیئ:

 المرض و الموت و الفقر

وکلهن فیه و انه لمعهن لوثاب»

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: اگر سه (نقطه ضعف) در آدمی نبود، چیزی سر او را فرود نمی‌آورد (و خم نمی‌کرد): بیماری، مرگ و فقر. این هر سه را دارد و با این حال گردنکشی و چموشی می‌کند.‌(1)
 
1- بحارالانوار، ج 69، ص 5
3

:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 18 خرداد 1398

در کنار انسان‌هایی که همچون فرشتگان در مواقع بحران‌ها به هر ابزار و هر هنر و تخصصی که دارند به یاری بحران‌زدگان می‌شتابند، جمهوری اسلامی ایران دشمنان و البته به‌ظاهر دوستانی هم دارد که با رویکردهای متفاوت به تشدید بحران کمک می‌کنند

 
ایران و بحران‌ها؛ کبک‌ها و مگس‌ها و کرکس‌ها

هر کشوری  قلمرو‌ئی دارد و طبیعتی و جمعیتی، ایران نیز مانند تمام کشورهای دنیا مستعد رخداد بحران‌ها و رویدادهاست. در ایران هم زلزله رخ می‌دهد، همچنان که در کشورهای دیگر مانند ژاپن و اندونزی و امثالهم نیز زلزله را حتی بسیار شدیدتر و مستمرتر از ایران تجربه می‌کنند؛ ایران نیز با بحران‌های طبیعی مانند سیل مواجه است‌، همچنان که در ژاپن و آمریکا و خیلی از کشورهای دیگر نیز رخ می‌دهد و ... این روایت درباره اکثر رویدادها و بحران‌ها، چه از جنس طبیعی و چه از جنس غیرطبیعی آن، صادق است. اما به نظر می‌رسد نحوه‌ی مواجهه با بحران‌ها در ایران از برخی جهات منحصر به فرد و اختصاصی است.

در کنار انسان‌هایی که همچون فرشتگانی در مواقع بحران‌ها، هم در میدان نظر «واقع‌بین» هستند و هم در میدان عمل، خالصانه و مخلصانه به هر ابزار و هر هنر و تخصصی که دارند به یاری بحران‌زدگان می‌شتابند و در این سیل اخیر نیز صحنه‌های شگفت‌انگیزی را از این فداکاری‌ها شاهد بودیم، اما جمهوری اسلامی ایران دشمنان و البته به‌ظاهر دوستانی با رهیافت‌ها و رویکردهای متفاوت دارد که در مواقع رخداد بحران نه تنها به حل معضل کمک نمی‌کنند و موجب نمی‌شوند که از این تهدید به عنوان فرصتی برای اصلاح برخی امور و پیشگیری حتی‌المقدور از بحران‌ها در آینده بهره‌برداری شود، بلکه خود به تشدید این بحران‌ها عمیقاً کمک می‌کنند.

این نوشتار برای توصیف گروه‌های حاضر در دسته‌ی دوم از تکنیک «استعاره» کمک می‌گیرد؛ قاعدتاً هدف از این استعاره‌ها اهانت به آنها نیست، بلکه صرفاً بهره‌گیری از آن برای توصیفی است که حتی‌المقدور ویژگی‌های یک طیف را برای مخاطب «قریب به ذهن» کنند.

دسته اول ظاهراً دوستان و مشفقان جمهوری اسلامی‌اند و احتمالاً بسیاری از آنها نیّت‌های خوبی هم دارند، اما مهمترین رسالتی که برای خود قائلند «توجیه» همه‌ی رویدادها و اتفاقات بر اساس منطق طبیعی است، گویی که هیچ‌وقت در هیچ کجای این مملکت، حتی در سطح بخشدار و دهدار هم خطا و گناهی رخ نمی‌دهد که حادثه تلخی را موجب شود! توجیه‌گرایان با خود می‌اندیشند اگر ما قبول کنیم که فلان بخشدار یا شهردار دست‌کم در بخشی از خسارت وارده از سیل مقصر بوده، در واقع تسلسل‌وار خود خدا را متهم کرده‌ایم! چرا که در جمهوری اسلامی بخشدار را فرماندار، فرماندار را استاندار و استاندار را هم دولتی منصوب می‌کند که حکمش را رهبر انقلاب تنفیذ کرده و ایشان هم که نائب عام امام زمان است و امام زمان هم از سوی خدا به امامت منصوب شده؛ لذا اگر بپذیریم بخشداری گناه کرده، خود خدا را زیر سوال برده‌ایم و یا دست‌کم به جمهوری اسلامی که حاصل خون صدها هزار شهید است جفا کرده‌ایم! لذا بهترین کار آن است که مانند «کبک» سر زیر برف کنیم و بگوییم هرچه رخداده قضا و قدر خداوندی بوده و هیچ خطایی و کاستی‌ای در هیچ سطحی در کار نبوده است!

در همین حادثه‌ی سیل پلدختر بسیاری از خانه‌هایی که در معرض سیل قرار گرفته و به آنها آسیب‌های جدی وارد شده، در بستری قرار گرفته که در گذشته‌ی نه‌چندان دور حریم رودخانه بوده است، اما پس از چند دهه خشکسالی، به این تصور که اینجا تا ابد خشک خواهد ماند مجوز ساخت و ساز داده شده و اینک سیل ویرانگری اکثر آن خانه‌ها را خراب کرده. وقتی با یکی از مسئولان شهری پلدختر صحبت کردیم، حرف و توجیه ایشان این بود که این منطقه سالهاست دیگر حریم رودخانه محسوب نمی‌شود بلکه از فلان دیوار سنگی که توسط مسئولان شهری ساخته شده به آن سو  حریم رودخانه است و این سو دیگر اینگونه نیست! به ایشان گفتیم حالا شما در وسط رودخانه‌ی سابق دیوار کشیدید و گفتید آنطرف رودخانه است و اینطرف نیست، آیا مطمئن هستید رودخانه هم از شما اینقدر حرف‌شنوی دارد که دیگر تا ابد این سمت خودش را رودخانه محسوب نکند یا خیر؟!

بدتر اینکه وقتی باز از ایشان پرسیدیم انشاءالله از این پس دیگر در این شاهد هیچ خانه‌ای نخواهیم بود و همگی به بخشی که هیچگاه در تاریخ، رودخانه نبوده منتقل خواهد شد؟ همان مسئول پاسخ داد به خانه‌هایی که آسیب جدی‌ای دیده‌اند اصلاً مجوز ساخت در آن نقطه نخواهیم داد، بلکه زمینی در بخش دیگری از شهر می‌دهیم ولی آن بخش که خسارت خیلی جزئی دیده یا اصلاً ندیده مشکلی ندارد و همانجا می‌ماند! وقتی دلیل را پرسیدیم گفت: بر اساس نظر کارشناسان ما، دوره‌ی بازگشت این سیل 2000 ساله است؛ یعنی تا 2هزار سال دیگر در این منطقه شاهد چنین سیلی نخواهیم بود! به ایشان باید گفت کارشناسان شما که 2000 سال را اینطور دقیق پیشگویی می‌کنند، چطور دو ماه پیش همین سیل اخیر را در این حدّ پیش‌بینی‌ نکردند؟!!

مشخص است که چنین مسئولانی در افزایش خسارت بحران‌ها می‌توانند مقصر باشند! یا آن مسئولی که مسیل سیلاب در دروازه قرآن شیراز را تبدیل به جاده کرده، اگر مقصر نیست پس چیست؟ و یا آن مقامی که با عدم لایروبی رودخانه‌ها در گلستان، دست‌کم در بخشی از حادثه مقصر بوده، تکلیفش چیست؟ اینکه نقد را چه «زمانی» و با چه «روشی» باید گفت و به آسیب‌شناسی چه زمانی و چگونه باید پرداخت، بخشی از درایت و جزئی از «قول سدید» است، اما عده‌ای به هر حال معتقدند که اساساً همه چیز را به قضا و قدر طبیعی متصل و با آن توجیه کردن، بسیار برای جمهوری اسلامی کم‌هزینه‌تر است تا اینکه گناه یک مسئولی را هم بپذیریم و به آن رسیدگی کنیم! اینها احتمالاً متوجه نیستند که از این طریق بیش و پیش از آنکه جمهوری اسلامی را تبرئه کنند، خود خدا را بیشتر متهم می‌کنند! درحالیکه خداوند می‌فرماید: "ما أَصابَكَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَما أَصابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفسِكَ"(سوره مبارکه النساء آیه 79) (آنچه از نیکیها به تو می‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست)

دسته دوم، ویژگی اصلی‌شان ارتزاق از بحران به سود منافع شخصی و یا جناحی است. اینها همچون «مگس» که یک زخم را منبع خوبی برای تغذیه می‌بیند، بر روی آن می‌نیشنند و بی آنکه دغدغه اصلی‌شان کمک به حل مسئله و رفع آلام بحران‌زدگان باشد، درصدد بافتن کلاهی از این پشم‌اند. این منفعت، لزوماً مادّی یا سیاسی هم نیست؛ شهرت‌طلبی و یا انتقام‌‌جویی و یا پرده‌دری نیز جزئی از این منفعت‌طلبی می‌تواند محسوب شود؛ برای این گروه «دروغ‌»گفتن و یا آگراندیسمان و کوچک‌نمایی‌ها و بزرگ‌نمایی‌های مصلحتی کاملاً مباح است. مثلاً فردی که همه‌ی دغدغه و همتش طی این روزها چه در گلستان و چه در لرستان و حتی خوزستان این است که با دروغ شاخداری اینطور وانمود کند که سپاه سدّ کوچکی را در بالادست لرستان منفجر کرده تا پلدختر و شهرها و روستاهای بالا و پایینش را آب ببرد، چه تفاوتی از نظر بیولوژیکی با ماهیت یک مگس دارد که از زخم ارتزاق می‌کند؟ و یا آنچنان که  گزارش شده، برخی وهابیون که در خوزستان به سراغ مردم رفته و شیعه بودنشان را عامل بحران می‌دانند! در حالی که کشورِ پدرجّد وهابیت را همین چند ماه پیش سیل بزرگی دربرگرفت!

یا آن سلبریتی منفعت‌طلبی که از این فرصت برای پرده‌دری استفاده می‌کند و یا انتقامش را از سیستم می‌گیرد و یا هشتگی می‌زند تا نیّت‌های ارزشی و معنوی جهادگران را منتفی کند و دوگانه‌ی #حب‌_الایران - #حب_الحسین بسازد؛ چه نیّتی غیر از بهره‌گیری فردی از بدبختی یک جمع دارد؟

دسته سوم اما «کرکس‌ها» هستند؛ کرکس‌ها با مگس‌ها در آگراندیسمان و دروغگویی و ... مشترکند اما موضع روشنتر و بالاتری دارند؛ آنها در همه‌ی این بحران‌ها اولین نتیجه‌‌گیریشان این است که هربلایی که رخ می‌دهد، عامل اول و آخرش خود جمهوری اسلامی است؛ یعنی حتی خود زلزله‌ را هم جمهوری اسلامی می‌سازد تا مردمش را بکشد و ابرها را هم بارور می‌کند تا مردمش را آب ببرد؛ یا دست‌‌کم نفس حضور جمهوری اسلامی باعث شده که طبیعت هم با ملت ایران بجنگند! اینها از نظر تفکر شبیه کبک‌ها و از نظر عمل دقیقاً عکس‌ آنها هستند؛ اینها می‌گویند حتی اگر یک دهیار هم در جایی اشتباه کرد، باید گفت اصل جمهوری اسلامی زیر سوال است!

مثلاً در همین سیل اخیر، در استدلالی احمقانه عنوان شد علت اصلی سیل و مرگ جمعی از هموطنان این بوده است که مردم ایران 22 بهمن شعار مرگ بر آمریکا سر می‌دهند! این استدلال آنقدر احمقانه است که برایش ماه‌ها می‌توان طنز ساخت و خندید؛ چه آنکه نمونه هایی از طنزهای مبتکرانه در این باره را طی هفته‌های قبل شاهد بودیم؛ مثلاً طوفان مهیبی که چند ماه پیش در کالیفرنیا رخ داد هم احتمالاً به این دلیل بوده که خود آمریکایی‌ها هم دست‌کم یک روز در سال شعار «مرگ بر خودمان» سر می‌دهند! یا مردم ژاپن که زلزله و سیل بسیار وحشتناک‌تری تجربه کردند، کجا شعار مرگ بر آمریکا می‌دادند و قس علی هذا!

به هر تقدیر، هر بحرانی مصیبتی است و طبیعتاً قلب هر انسانی را رنجور می‌کند، اما خرد حکم می‌کند که از هر بحران و تهدیدی فرصتی برای اصلاح امور و پیشگیری در آینده ساخت؛ مثلاً مسئولان کم‌کار را از مسئولان کاربلد و فداکار بازشناخت و کم‌کاران و مقصران را به گونه‌ای تنبیه کرد که افراد کارنابلد و غیرمتخصص از این پس کمتر جرات  کنند مسئولیت‌های سنگین را پذیرفته و صرفاً از مواهب آن استفاده کنند و سفرهای خارجی بروند؛ امّا این سه‌دسته‌ی کبک‌ها و مگس‌ها و کرکس‌ها معمولاً در ایران فضایی را تولید می‌کنند که از یک سو بسیاری از ظرفیت‌ها و پتانسیل‌ها صرف چنین فرسایش هایی می‌شود و ثانیاً امکان تولید فرصت از این تهدیدات، کاهش یابد.

 


:: بازدید از این مطلب : 338
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 15 خرداد 1398

مشاور ارشد رئیس‌جمهور کشورمان، شهردار سابق تهران، همان که به دلیل بیماری از سمتش استعفا داد!! 
وزیر سال‌های گذشته آموزش و پرورش کشورمان، رتبه نخست کنکور و محصل دانشگاه شریف، در یک روز بهاری با ۵ گلوله همسر دومش را کشت! اما هم‌طیف‌های سیاسی‌اش به جای تحلیل چرایی ماجرا از پرداختن رسانه‌های رقیب به ماجرا تا حدی عصبانی شدند که شاهدیم کم‌کم جای قاتل و مقتول در حال تغییر است و دفاع از مظلومیت قاتل به حدی شدت گرفته که اگر اصل ماجرا را نمی‌دانستیم شک می‌کردیم استاد نجفی را کشته باشد تا نجفی استاد را! 
به همین سادگی ماجرایی که در چند روز گذشته رخ داده طوری سناریو نویسی می‌شود که قاتل در مقام مقتول نشسته و برایش دلسوزی می‌شود! این مساله به جز اینکه می‌تواند به شناخت جامعه از برخی از هم‌حزبی‌های نجفی کمک کند تا بهتر بتوانند باور کنند که چطور آنها برای رای‌گیری در انتخابات یکبار دیگر با ایجاد مظلومیت ساختگی برای منافقین اعدام شده جای قاتل و مقتول را تغییر دادند، می‌تواند زنگ هشداری را به صدا درآورد، زنگ هشدار به قهقرا رفتن انسانیت و نادیده گرفتن آن در مواجهه با منفعت! که این دیگر در آرمان‌های انقلاب و تعریفمان از انقلابی‌ها به هیچ‌وجه گنجانده نمی‌شود. 
این اولین باری نیست که از برخی اصلاحاتی‌ها دلسوزی برای قاتل و نادیده گرفتن حقوق مقتول را می‌بینیم، یادمان مانده که با چه وقاحتی از منافقین اعدامی حمایت کردند و قاضی را در مقام قاتل قرار دادند تا با ایجاد شبهه رای بخرند! از این جماعت که دست‌های خون‌آلود منافقینی که ۱۷ هزار شهید روی دست انقلاب گذاشتند را ندیدند و تا جایی از آنها حمایت کردند، که رهبری در سخنانشان توضیح دادند و خواستند جای مقتول و قاتل تغییر نکند، بعید نیست که اسلحه نجفی و دستان خون‌آلودش را انکار کرده و دنبال انگ جدیدی برای مقتولی که نمی‌تواند از خودش دفاع کند باشند، تا یک‌ روز او را خائن نامیده و روز دیگر به او پرستو بگوید!! برای آنهایی که عادت کردند طرف رفیق‌هایشان باشند حق یعنی رفیق و هم‌کیش و هم‌مسلک و ناحق یعنی اویی که نمی‌شناسیم و نتوانسته لابی‌گری کند! این چهره کریه و زشت همه رفیق‌بازهایی می‌تواند باشد که یادشان می‌رود منافع عمومی چیست و حق کجاست. 
درست است که این روزها و در چندین موارد این رویه را از برخی از اصلاحاتی‌ها شاهد بودیم که برای تبرئه رفیقشان تلاش‌هایی کردند که به تضییع حقوق دیگران منجر شده است اما آن اصولگرایی هم که بدون فکر از بازنشسته چندصد شغله دفاع می‌‌کنند تنها به این دلیل که رفیقشان است و رفتارهای مشابه ناحقی دارند نیز در این دسته‌بندی جای می‌گیرند. اصلا حزب و جناح‌بازی و نادیده گرفتن حق با انقلابی‌گری در یک ظرف نمی‌تواند قرار بگیرد، که اگر جز این بودحضرت امام خمینی(ره) در برخورد با نوه خاطی طوری دیگری رفتار می‌کرد، اگر رفیق‌بازی در آرمان‌های انقلاب جای داشت پسری به دست پدر به جرم تلاش برای نابودی انقلاب به جوخه اعدام سپرده نمی‌شد. 
کم نیستند متخلفانی که فامیل سرشناس دارند اما کم هستند آن فامیل‌هایی که چشمشان را روی تخلف فامیلشان می‌بندند و شاکی را به جای مجرم مجازات می‌کنند. تکلیف آنهایی که عناد دارند و منتظر بهانه هستند تا با انقلاب و انقلابی‌ها در هر جناح و سمتی مبارزه کرده و اینطور به مردم کشور القا کنند که افراد هر دو جناح کشور فاسد هستند و باید بروند مشخص است اما انتظارمان از افرادی که درون کشور هستند و دلشان برای خاکشان می‌تپد این است که جز به حق حرف نزنند و در مواجه بین دوراهی حق و رفیق طرف حق را بگیرند هر چند این جانبداری از حق رفیقشان را مجرم کند و تبعات آن به حزب و جناحش برسد. (که اگر حق گویند بعید است که تبعات جرم رفیق و هم‌مسلک به هم‌طیف‌های سالم دیگر برسد) 
انتظار زیادی نیست که از جناحین کشور بخواهیم از ناحق دفاع نکرده و اگر هنوز مطمئن به حق بودن نیستند موضعی نگیرند تا افکار عمومی را از رسیدن به پاسخ صحیح محروم کنند. انتظارمان این است که اگر یک اصلاح‌طلب قتل کرد و به کشور خیانت کرد و یا اگر فرار کرد و... بدون توجه به حزب و جناحش بلند خطای او را فریاد زده و به اشد مجازات با او برخورد کنند تا همه بدانند جمهوری اسلامی اهل تساهل و تتامع با هیچ کسی نیست. همانطور که انتظار داریم اصولگرایان از رفتارهای ناپسند و ناحق هم‌کیش‌هایشان حمایت نکرده و مردم را در مواجه با حق از انقلاب دلسرد نکنند. ژ
برای یک انقلابی ‌واقعی نباید فرق کند که نجفی جرم کرده یا ولایتی و یا... برای یک انقلابی ‌واقعی باید این مهم باشد که تشخیص دهد ملاک حال افراد است و هر فردی هر چقدر هم خدوم به انقلاب اگر کاری کرد باید مجازاتش را هم ببیند و به صرف رفاقت با جناحین از مجازات معاف نشده و طرف مقابلش به جرمی ناکرده مجازات نشود. امروز همانقدر که تهمت بی‌جا به نجفی گناه است دفاع بی‌جا و بی‌گناه خواندن او نیز تبعات سنگین دارد، امروز باید سکوت کرد و اجازه داد تا قانون مجرم و قاتل را شناخته و دلایل قتل را بازگو کند. 
امروز نباید اجازه داد حقی از یک مظلوم حتی به اندازه دانه گندم ضایع شود، امروز منتظریم تا آنهایی را که داعیه حمایت از زنان داشتند و برای استادیوم رفتن و دوچرخه‌سواری‌شان تلاش می‌کردند ببینیم که از زنی مقتول که دائم تهمت می‌خورد دفاع کنند، امروز جامعه خلا مولاوردی‌ها، ابتکارها و همه مدافعان تصنعی مبارزه با خشونت علیه زنان را حس کرده و می‌فهمد که این شعارها تا جایی برای این طیف درست است که علیه هم‌طیفشان به کار نرود! سکوت زنان اصلاح‌طلب بخصوص سیاستمدارانی که در این عرصه جزو تابلوداران این جریان هستند نیز بسیار قابل تأمل است. «معصومه ابتکار» یکی از همین سیاسیون زن است. در اینجا آنچنان سکوت کرده که گویی یکی از زنان اصلی اردوگاه اصلاحات نیست. حضور ابتکار در سمت «معاون زنان و خانواده» رئیس‌جمهور نیز این سکوت را بیشتر تأمل‌برانگیز کرده است.
شهیندخت مولاوردی هم از جمله کسانی است که در موارد مختلف خصوصاً حضور زنان در ورزشگاه‌ها و تقلیل جایگاه آنان به یک تماشاچی فوتبال تلاش فراوانی کرده است. در ماجرای اسیدپاشی مرموز به زنان نیز مولاوردی وارد معرکه شد. اما حالا معاون سابق زنان و خانواده رئیس‌جمهور هم سکوت کرده است؛ بدتر از سکوت. او توییت می‌زند «گاهی سکوت از سر رضایت نیست. گاهی سکوت سرشار از ناگفته‌هاست و شاید سکوت بره‌ها! همه سکوتها از یک جنس نیستند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...»!
به این لیست می‌توان زنان اصلاح‌طلب مجلس از جمله «پروانه سلحشوری»، «فاطمه حسینی»، فائزه هاشمی «طیبه سیاوشی» و... را افزود. این دایره سکوت به سلبریتی‌ها نیز می‌رسد. «مهناز افشار» از جمله سلبریتی‌هایی است که حاشیه‌های زیادی اخیراً ایجاد کرده است. وی که خود را به عنوان یک حامی دوآتیشه هم جنس‌های خود معرفی کرده حالا در برابر این موضوع تنها بیان می‌کند که نباید وارد بازی سیاسی شد. به این لیست زنان سلبریتی دیگر از جمله «ترانه علیدوستی» و... را نیز باید افزود.امروز جامعه می‌بیند، می‌شنود و قضاوت می‌کند که مدافع واقعی حق کیست و چه کسی تنها برای گرفتن دستخوش و پست ادای حمایت از حقوق فلان طیف را سر می‌دهد. یادمان نرود وقتی از اطلاعات سخن به میان می‌آوریم یکبار دیگر این جمله رهبری را بخوانیم که در دیدار وزیر و مدیران و کارکنان وزارت اطلاعات در ۲۹ فروردین ۹۷ بیان کردند: «جناح‌بازی در اطلاعات وجود ندارد، در وزارت اطلاعات یک جناح وجود دارد و آن، جناحِ انقلاب است.» 

***
درحالی که قاطبه اصولگرایان در ماجرای رسوایی اخیر شهردار اسبق تهران به جهت رعایت ملاحظات شرعی و اخلاقی سکوت کرده‌اند، بخشی از جریان اصلاحات با طرح ادعاهای عجیب تلاش دارند مطابق رویه این جریان، برای رسوایی اخیر شریک جرم پیدا کرده یا حتی‌المقدور آن را به جریان رقیبشان نسبت دهند. 
در همین رابطه یک کارشناس مسائل امنیتی با اشاره به شواهد موجود پرونده گفت: ادعاهای عجیب برخی افراد و جریانات که در ظاهر قصد حمایت از نجفی را دارند، به زودی به رسوایی بیشتر این افراد منجر خواهد شد. طرح مسائلی مانند دام گذاشتن برای سیاسیون توسط یک زن با معیارهای شرعی، حرفه‌ای و اخلاقی دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی مغایر است و چنین سناریوهایی توسط ذهن بیمار ضد انقلاب مطرح می‌شود. 
وی با اشاره با شیوه‌های غیرانسانی سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی صهیونیست‌ها و برخی کشورهای غربی گفت: متاسفانه در مواردی مشاهده شده که این سرویس‌ها با اجیر کردن زنان، سعی در سوء‌استفاده و تخلیه اطلاعاتی یا باج‌گیری از سیاسیون کرده‌اند. اما این روش‌های ناصواب با مبانی فکری جمهوری اسلامی در تضاد است و به هیچ عنوان دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی از این روش‌ها حتی برای دشمنان خود نیز استفاده نمی‌کند. 
این کارشناس حوزه امنیتی افزود: اگر مسئولین ذیربط به پاسخ استعلام‌های دستگاه‌های اطلاعاتی توجه می‌کردند شاید امروز شاهد این اتفاقات تلخ نبودیم. وی اخذ استعلام دستگاه‌های اجرایی از نهادهای قانونی برای واگذاری و بکارگیری مسئولیت‌های مهم را لازم و با هدف صیانت از دستگاه‌ها و نهادهای دولتی و مسئولین دانست و ابراز امیدواری کرد من بعد کمتر شاهد مقاومت‌های دولتمردان در این زمینه باشیم. 


:: بازدید از این مطلب : 332
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 7 خرداد 1398

در قرآن مجید آیات فراوانی داریم که به بیان و اثبات امامت حضرت علی (علیه السلام) و دیگر ائمه طاهرین دلالت دارد. و البته دلالت این آیات با توجه به احادیث بسیار زیاد (متواتر) است که از رسول گرامی اسلام صلی الله و علیه وآله در شأن نزول این آیات وارد شده است. احادیثی که مورد قبول شیعه و سنی است.

 در کتاب های اهل سنت روایتی آمده است که پیامبراکرم (صلی الله و علیه وآله) خطاب به حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند تو امیر مؤمنان، پیشوای باتقوایان، آقای جانشینان پیامبران، وارث علم 124 هزار پیامبر، بهترین صدیق، والا مقام ترین انسان خوب، همسر سرور تمام زنان جهانیان و چراغ بعد از من بر تمام مردم هستی و هر کسی تو را ولی خود انتخاب کند، بهشت بر او واجب می شود؛ کسی هم که تو را از زندگی خویش حذف کند، جهنم بر او واجب می شود؛ سپس پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) ادامه می دهند که «ای علی به حق کسی که مرا به پیامبری انتخاب کرد و من را به تمام جنبندگان عالم برتری داد، اگر انسانی هزار سال خدا را عبادت کند، عبادتش بدون ولایت تو و ولایت ائمه معصومین (علیهم السلام) قبول نمی شود؛ خدای متعال ولایت تو را هم از کسی نمی پذیرد مگر این که از دشمنان تو و دشمنان ائمه معصومین (علیهم السلام) برائت داشته باشد» [سیوطی در کتاب جامع الصغیر ج ۲ ص ۵۶]

در ادامه به آیاتی در باب ولایت امیر مؤمنان (علیه السلام) است اشاره می کنیم:

آیه ولایت

«إِنَّما وَلِیکم الله وَرَسوله وَالَّذِینَ آمَنوا الَّذِینَ یقِیمونَ الصَّلاةَ وَیؤْتونَ الزَّکاةَ وَهمْ راکِعونَ» [مائدة/55] تنها ولی شما خداست و پیغمبر و آن کسانی که ایمان آوردند و نماز را به پا دارند و زکات دهنده در حالی که رکوع می کنند.

«سیوطی» از دانشمندان اهل سنت در تفسیر «الدر المنثور» در ذیل این آیه از «ابن عباس» نقل می کند که: «علی (علیه السلام) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد، پیامبر (صلی الله و علیه وآله) از سائل پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ سائل به حضرت علی (علیه السلام) اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است»، در این هنگام این آیه نازل شد. [ الدرالمنثور، ج 2، ص 293.]

همچنین از دانشمندان اهل سنت «واحدی [اسباب النزول، ص 148]» و «زمخشری [تفسیر کشاف، ج 1، ص 649]» این روایت را نقل کرده و تصریح کرده اند که آیه «انما و لیکم الله ...» درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است.

فخر رازی در تفسیر خود از عبدالله بن سلام نقل می کند، هنگامی که این آیه نازل شد، من به رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) عرض کردم که با چشم خود دیدم که علی (علیه السلام) انگشترش را در حال رکوع به نیازمندی صدقه داد به همین دلیل ما ولایت او را می پذیریم!

وی همچنین روایت دیگری نظیر همین روایت را از ابوذر در شأن نزول این آیه نقل می کند.[ تفسیر فخر رازی، ج 12، ص 26.]

طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گویند: درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است. [ تفسیر طبری، ج 6، ص 186]

مرحوم علامه امینی (ره) در کتاب الغدیر، نزول این آیه درباره حضرت علی علیه السلام  را با روایاتی از حدود بیست کتاب معتبر از کتاب های اهل سنت، با ذکر دقیق مدارک و منابع آن، نقل کرده است.[ الغدیر، ج 2، ص 52 و 53]

در این آیه، ولایت حضرت علی (علیه السلام) در ردیف ولایت خدا و پیامبر (صلی الله و علیه وآله) قرار داده شد.

آیه اكمال دین

«أَكْمَلْت لَكمْ دِینَكمْ وَأَتْمَمْت عَلَیْكمْ نِعْمَتِی وَرَضِیت لَكمْ الاْسْلاَمَ دِیناً» (مائده، 3) امروز، دین شما را برایتان كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.

خطیب بغدادی با سند معتبر نقل كرده است كه این آیه بعد از معرفی امیرمؤمنان علیه السلام در غدیر خم، نازل شده است:روز غدیر خم، زمانی كه پیامبر دست علی بن ابی طالب را گرفت، سپس فرمود: آیا من سرپرست مومنان نیستم؟ گفتند: بله ای رسول خدا! فرمود: هركس كه من مولای او هستم پس علی مولای اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبریك تبریك بر تو ای فرزند ابی طالب؛ زیرا از این پس تو مولای من و مولای كل مسلمانان هستی، سپس این آیه نازل شد: امروز، دین شما را برایتان كامل كردم. (تاریخ بغداد ج8 ص284)

ابن كثیر نقل كرده است كه عمر خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام گفت:أصبحت الیوم ولی كل مؤمن. (البدایة والنهایة ج 7 ص350.) تو از این پس، سرپرست تمام مؤمنان شدی.

آیه ابلاغ

«یَا أَیّهَا الرَّسول بَلِّغْ مَا انزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه وَاللَّه یَعْصِمكَ مِنَ النَّاسِ» (المائدة: 67) ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور كامل (به مردم) ابلاغ كن؛ و اگر چنین نكنی، رسالت او را انجام نداده ای. خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، حفظ می كند.

ابن أبی حاتم در تفسیر خود از ابو سعید خدری نقل كرده است: این آیه درباره علی بن ابی طالب نازل شده است. (تفسیر ابن أبی حاتم، ج 4 ص1172)

آلوسی در تفسیر خود می نویسد: ابن مردویه از ابن مسعود نقل می كند كه ما در زمان رسول الله صلی الله علیه واله وسلم این آیه را این گونه می خواندیم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است كه «علی ولی مومنین است» را به طور كامل (به مردم) ابلاغ كن، و اگر چنین نكنی، رسالت او را انجام نداده ای. (روح المعانی، ج6، ص193)

و سیوطی این روایت را این چنین نقل كرده است: بَلِّغْ مَا انزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ علیاً مَولَی المؤمنین وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه (الدر المنثور ج2ص298 و فتح القدیر ج 2 ص60 والمنار: ج 6ص463) آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است كه «علی مولای مومنین است» را به طور كامل (به مردم) ابلاغ كن، و اگر چنین نكنی، رسالت او را انجام نداده ای.
 
استدلال به آیه «إنما ولیکم الله...» بر ولایت

حال پس از آنکه نزول آیه مبارکه درباره خاتم بخشی علی علیه السلام از طریق شیعه و سنی اثبات شد اکنون به چگونگی استدلال این آیه شریف بر ولایت امیر المؤمنین علیه السلام می پردازیم بنابر اینکه می گوئیم مراد از "والذین آمنوا" علی علیه السلام است و مراد از "یؤتون الزکاة و هم راکعون" صدقه علی علیه السلام در رکوع باشد.

ابتدای سخن اینکه مراد از مؤمنین در عبارت "والذین آمنوا" عموم مردم مؤمن و گروه مسلمین نمی باشد زیرا در ابتدای آیه شریفه در کلمه "ولیکم" خطاب به همه مؤمنین است چرا که ضمیر "کم" عمومیتش به قدری است که خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را هم شامل می شود ولی چون بلا فاصله می فرماید: "و رسوله" می فهمیم مراد از مؤمنین پیغمبر صلی الله علیه و آله نیستند و گرنه لازمه این مطلب آن است که پیغمبر صلی الله علیه و آله ولی بر خودشان باشند یعنی مثلا اطاعت امر خودشان بر خودشان واجب باشد و این مطلب از نظر عقل غلط است زیرا حاکم و محکوم باید دو چیز باشند ولی و مولی علیه باید از یکدیگر تباین داشته باشند تا یکی بر دیگری ولایت کند.

عبارت "الذین آمنوا"، گر چه به صورت جمع است؛ اما مقصود از آن یک فرد است و این کاربرد در محاورات عرفی صحیح است، چنانچه پادشاهان در فرامین خود می نویسند ما چنین گفتیم و چنان کردیم و به جهت تعظیم و بزرگداشت خود از افراد تعبیر به جمع می کنند .

همچنین در قرآن مجید این طرز استعمال زیاد است چنانکه می فرماید: «إِنَّا نَحْن  نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَه لَحَافِظونَ»[ الحجر/9] یعنی ما خودمان قرآن را نازل کردیم و ما خود حفظ کنندگان آن می باشیم، با آنکه قرآن کریم را فقط خداوند متعال نازل کرده است و حضرتش وحدت حقه حقیقیه دارد و همچنین حضرت سلیمان علی نبینا و علی آله و علیه السلام با آنکه خود به تنهایی زبان مرغان را می داند می فرماید: «علِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ»[نمل/16] ما زبان پرندگان را آموختیم و نیز شخصی که از دنیا رفت در فبر می گوید:« رَبِّ ارْجِعونِ»

 با این همه دلایل و براهین،داماد پیامبر(ص)، سردار بزرگ اسلام در بدرو احد و حنین و خیبر و انتخاب ایشان به عنوان وصی پیامبر(ص) در غدیر، اولین تبریک گویان این انتخاب عمرخطاب و ابوبکر بودند.با این وجود در ساعات آخر عمر پیامبر از وصیت کردنش جلوگیری نمودند و وقتی جنازه آن پیامبر عظیم (ص) هنوز به خاک نسپرده بودند به سقیفه رفتند و بدون اینکه حتی یک نفر از خاندان پیامبر حضور داشته باشد، ابوبکر خود را کاندیدا جانشین پیامبر نمود، و عمر مامور جلب رضایت مردم شد به شرطی که بعد از ابوبکر جانشین او با شد و با جعل حدیث دروغین و با ترفندهای مختلف و با نارضایتی بیشتر مهاجرین تنها کاندیداتور خلافت ابوبکر انتخاب شد. در این مسیر عیر الهی حکومتهای غصبی بوجود آمدند و باعث بدبختی جهان اسلام تا کنون گردیدند. امروزه بیش از یک ملیارد و هفتصد ملیون مسلمان در دنیا وجود دارد. آیا نباید پرسید علت ذلالت این یک ملیارد و هفتصد ملیون مسلمان چیست آیا این همه بدبختی برای مسلمانان ریشه در  سقیفه ندارد که باعث ذلالت و بدبختی جهان اسلام شده اند. و اقلیتی بر این تعداد مسلمین هم زور می گویند و هم به زن و کودک و مردم رحم نمی کنند، و تفکر سقیفه باعث گردیده است با ترفند های مختلف این اقلیت مسلمانان را به حان هم بیاندازد و خود به چپاول اموال مسلمین بپردازد. تنها ایران شیعه است که با تفکر علوی زیر بار ذلت نرفته و مانند امامشان علی (ع)و امام حسین (ع) مرگ را به دلت ترجیح می دهند. و برادران اهل سنت با دسیسه های روباه مکار انگلیس و فرزند نامشروعش رژیم غاصب کودک کش اسرائیل با حامیان شیطان بزرگ آمریکای جهانخوار خلیفه جعلی برای برادران اهل سنت مانند ابوبکر بغدادی درست می کنند، تا به راحتی خون همدیگر را بریزند، چه بسا در بین آن جوانان که اسیر این بیراهه می شوند حافظ قرآن باشند، متاسفانه هیجگونه بصیرت قرآنی هم ندارند و چه خونهایی که ریخته نشد، آیا داعش فرزند همان تفکر سقیفه نبود.


:: بازدید از این مطلب : 351
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 7 خرداد 1398
 

مرگ جامعه آمریکایی

با تولید انبوه نوزادان

نامشروع




نهاد خانواده سالم بدون تردید یکی از بنیادهای انکارناپذیر برخورداری از جامعه‌ای سالم و پیش‌رو است؛ برخورداری از روابطی تحت حمایت قانون و به تبع آن تولد نوزادانی که از ازدواج‌های قانونی حاصل شده‌اند، یکی از مصادیق نهاد خانوادگی سالم و به تبع آن سلامت اجتماعی است.
به نظر می‌رسد این مسئله در جامعه آمریکا به‌ویژه طی دهه‌های اخیر دست‌خوش چالش‌های قابل توجهی شده است.
به گزارش تسنیم، آمریکا با وجود پیشرفت‌هایی که به مدد استیلای قدرت نظامی و به عنوان یک ابرقدرت در حوزه علم و تکنولوژی داشته است اما در زمینه سلامت اجتماعی و نهاد خانواده با بحران عمیقی مواجه است؛ این بحران صرفا به افزایش نرخ تبهکاری، تبعیض علیه مناطق حاشیه‌نشین و مواردی از این دست محدود نمی‌شود بلکه «افزایش نوزادان ناشی از ارتباط‌هایی خارج از ازدواج» از جمله مهم‌ترین آسیب‌های اجتماعی در جامعه امروز آمریکا به شمار می‌رود.
بنا به آمار رسمی ایالات متحده آمریکا، میزان افزایش زادوولد نوزادانی که در اثر ارتباط‌هایی به غیر از ازدواج حاصل شده‌اند طی 50 سال اخیر به نحو قابل توجهی افزایش پیدا کرده است؛ در حالیکه نرخ تولد نوزادان ناشی از ارتباط‌هایی خارج از ازدواج در سال 1960 تنها 5 درصد بوده در سال 1995 به رقم 32 درصد و در سال 2008 به رقم حیرت‌انگیز 41 درصد رسیده است!
برخی از آمارهای دیگر حکایت از آن دارد که نرخ این زادوولدهای نامشروع در دو سال 2007 و 2008 به 51 درصد نیز رسیده است. هر چند که برخی تلاش‌ها برای کاهش این نرخ باعث شد تا کودکان ناشی از روابط غیر خانوادگی در سال 2017 به 35 درصد کاهش پیدا کند البته نباید فراموش کرد که نرخ کلی تولد در سال 2017 به نسبت سال قبل از آن 2 درصد کاهش پیدا کرده بود.
این تحقیق به صورت جامع طی دهه‌های مختلف و در همه ایالت‌های آمریکا انجام شده است و مهم‌ترین منبع آن نیز مدارک هویتی مادران بوده تا مشخص شود که آنها به طور قانونی ازدواج کرده‌اند یا خیر.
یکی از جدی‌ترین دلایل مربوط به افزایش زادوولدهایی خارج از ازدواج به افزایش ارتباط‌های غیر رسمی که از آن به ازدواج سفید یاد می‌شود، مربوط است؛ به همین دلیل در میان برخی از قومیت‌های آمریکایی که تمایل بیشتری به این نوع از روابط دارند، چنین تولدهایی بیشتر دیده می‌شود.
در سال 2017 تقریبا 37 درصد از زنان سیاه‌پوست هیسپانیک، کودکانی خارج از ازدواج به دنیا آورده‌اند این در حالی است که این رقم نزد زنان با تبار آسیایی و غیر هیسپانیک به ترتیب 27 و 13 درصد بوده است.
به طور کلی میزان زاد‌و‌ولدهای ناشی از ارتباط‌هایی به غیر از ازدواج در سال 2017 در آمریکا رقم یک میلیون و 533 هزار و 901 نوزاد بوده است؛ کل نوزدانی که در این سال در این کشور متولد شده‌اند، 3 میلیون و 855 هزار و 500 نوزارد بوده است.
در عین حال«سن» نیز نقش قابل توجهی در تولدهای خارج از خانواده داشته است؛ به این ترتیب، چنین تولدهایی آمار بالاتری در میان جوانان دارد و نشان‌دهنده آن است که هر چه جامعه آمریکا به سوی سنین‌ پایین‌تر می‌رود، این نوع از تولدهای نامشروع نیز در این جامعه رشد بیشتری دارد.
در سال 2017، 92 درصد نوزادانی که از مادران کمتر از 15 سال متولد شدند، ناشی از روابط غیر از ازدواج رسمی بودند؛ این رقم برای زنان 15 تا 19 ساله به 81 درصد می‌رسد.
زنان 20 تا 24 ساله، نرخ 59 درصد را به جا گذاشته‌اند؛ کمترین آمار نیز متعلق به زنان 35 تا 39 ساله است که 21 درصد نوزادان ناشی از روابط غیر ازدواج را به دنیا آورده‌اند.
 
 
 



 
 

:: بازدید از این مطلب : 401
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 1 خرداد 1398



رئیس جمهور در دیدار با جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر گفت: «بالاترین امتیاز هنرمندان خلاقیت است و این قدرت تخیل از فکر اندیشه و عقل بالاتر است. هنرمندان با این قدرت عجیب و سرمایه تخیل، آثار هنری خود را به جامعه عرضه می‌کنند.»
روزنامه رسالت در این زمینه نوشت: جناب رئیس‌جمهور، حرف دلشان را زدند و حکم به برتری تخیل بر عقل دادند و انصافا هم قول و فعل ایشان در این زمینه یکی است. این را می‌شود از تصمیم های سرنوشت سازی که برای کشور و مردم گرفتند تشخیص داد.
عقل می‌گفت وعده صد روزه دادن اشتباه است، اما تخیلات مؤید دادن این وعده ها بود، اما بعد از آنکه تخیل نتیجه نداد گفتند کسی که وعده ۱۰۰روزه بدهد عقل ندارد.
عقل می‌گفت به مذاکره با دشمن، بدبین باش، اما تخیل گفت به مذاکره خوش‌بین باشید و البته بعد از چند سال انتظار برای چیدن گلابی‌های برجام، شد آنچه شد.
عقل گفت دشمن را به دشمنی بگیرید، فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا اما تخیل گفت لبخند بزنید و نتیجه دیپلماسی لبخند را بعد از چند سال فرصت سوزی دیدیم.
عقل گفت با خدا ببندید، اوست قادر مطلق؛ اوست که عزیز و شکست ناپذیر است، ولی تخیل گفت با کدخدا می بندیم قدرت دست اوست. به زعم خودشان با کدخدا بستند و رفیق نیمه راهشان بزرگ‌ترین دستاوردشان را پاره کرد.
عقل گفت به تدریج و در فاصله‌های طولانی هم دشمن از دشمنی و تحریم دست برنمی‌دارد، اما تخیل گفت بالمره تحریم‌ها برداشته می‌شود. حالا اندرخم یک کوچه‌اند تا نفت‌شان را بشکه بشکه به این و آن بفروشند، چراکه هنوز سپیده صبح بدون تحریم، نزده است.
اصلا عقل چیست؟ بگذارید از لسان صادق آل محمد (ع) بخوانیم. از ایشان سؤال شد: «عقل چیست؟» فرمود: عقل آن است که به وسیله آن خدای رحمان پرستش شود و بهشت به‌دست آید. راوی گوید، عرض کردم: «پس آن‏چه معاویه داشت چه بود؟» حضرت فرمود: آن نیرنگ است، آن شیطنت است! آن نمایش عقل را دارد ولی عقل نیست.»تخیل اما خیال پردازی است؛ از واقع، بویی نبرده و شما و مُلک و ملت را به سرمنزل مقصود نمی رساند. شاید اشکال کار ما همین‌جا بوده که گمان کردیم برای غیرهنرمندان هم این خیال‌پردازی‌ها نقطه مثبت تلقی می‌شود. حالا هم بهتر است آقایان خیال‌پرداز به حرف عقلای کشور که دنبال مذاکره نیستند گوش دهند نه اینکه هنوز بگویند ما اهل مذاکره‌ایم.


:: بازدید از این مطلب : 371
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 26 ارديبهشت 1398

1- روان‌شناسان می‌گویند، ترس عامل «موثری» است. این عامل چون موثر است، همچون سایر عوامل تاثیرگذار طبیعتا از سوی عده‌ای مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرد، به ویژه وقتی پای «سیاست» در میان است. اصلا مگر آمریکا بیشتر سیاست‌های خود را در سرتاسر جهان با همین عامل پیش نمی‌برد؟ فلسفه اعزام گاه و بی‌گاه ناوهای غول‌پیکر این کشور به این نقطه یا آن نقطه از دنیا مگر چیزی جز ترساندن و امتیاز گرفتن است؟ ترامپ مگر در دیدار با رهبران کره جنوبی نگفت، بروید بگویید ترامپ دیوانه است و مذاکرات را پیش ببرید؟ یا آن یکی؛ خانم «نیکی هیلی»، نماینده مستعفی آمریکا در سازمان ملل طی کنفرانس شارلوت مگر نگفت، اصلا ماموریتش تند مزاج نشان دادن ترامپ برای ترساندن کشورها بوده:
«من همواره ترامپ را به عنوان فردی تندمزاج، و در مذاکرات غیرقابل پیش‌بینی به تصویر می‌کشیدم تا باعث ترس طرف دیگر شوم. این کار من در چارچوب سیاست و تئوری «مرد دیوانه در دیپلماسی» صورت می‌گرفت. این تئوری را قبلا «ریچارد نیکسون» (رئیس‌جمهور پیشین آمریکا) تعریف کرده است...
وقتی با همتای چینی خود درباره مسئله کره شمالی پس از پرتاب موشک توسط این کشور در سپتامبر 2017 چانه‌زنی می‌کردم، به او گفتم رئیس ‌من آدم غیرقابل پیش‌بینی است و من نمی‌دانم چه خواهد کرد. تهدید حمله آمریکا به کره شمالی آنقدر کافی بود که چین را وادار کرد تحریم‌های جدی علیه کره شمالی را در شورای امنیت سازمان ملل بپذیرد. من به رئیس‌جمهور(ترامپ) گفته‌ام که همواره این کار را انجام می‌دهم و او کاملا با این ایده من موافق بوده است.»
با وجود این همه شواهد، چرا برخی می‌ترسند؟ یا نه بهتر بگوییم، به دنبال ترساندن مردم هستند؟ برای یافتن پاسخ این سؤال باید دید، ضمن ترسیدن یا ترساندن، آدرس کجا را می‌دهند، پاسخ همانجاست. آنها آدرس «مذاکره با ترامپ» را می‌دهند آن هم وقتی تمام دنیا به این نتیجه رسیده که این آدم غیر قابل اعتماد است و روزانه چیزی بین 4 یا 5 بار دروغ می‌گوید.
 سؤال بعدی «مذاکره بر سر چه؟» است. پاسخ توان موشکی‌مان است! آن هم در بحبوحه اعلام این دروغ بزرگ که «ممکن است جنگ شود». دوباره دقت کنید! می‌گویند سایه جنگ آمده پس برویم بر سر سلاح‌هایمان معامله کنیم! کدام آدم ذی‌شعوری در آستانه جنگ بر سر سلاحش معامله می‌کند؟ در چنین شرایطی به قول رهبر معظم انقلاب، مذاکره سم است و هیچ ایرانی با شعوری دنبال مذاکره نمی‌رود.
2- یمنی‌ها که بیش از 4 سال است تحت شدیدترین و وحشیانه‌ترین حملات ائتلاف سعودی قرار دارند و تقریبا صد در صد کشورشان از سوی این ائتلاف به ظاهر سعودی و به واقع آمریکایی-صهیونیستی نابود شده، طی این مدت به توانایی‌های نظامی خوبی دست یافته‌اند. با 7 پهپاد هجومی بزرگ‌ترین و یکی از موثرترین حملات پهپادی انتحاری را به مراکز نفتی عربستان انجام داده و ترس! را بر اندام فرزندان ابولهب انداخته‌اند. شاید عملیات «فجیره» در امارات نیز کار همین انقلابیون یمن باشد، نمی‌دانیم. (تا این لحظه مسئولیت عملیات علیه نفت‌کش‌های این بندر مهم استراتژیک را کسی بر عهده نگرفته است). بیایید دوباره مرور کنیم: پس از 4 سال حملات شبانه‌روزی وحشیانه سعودی اماراتی به یمن، و شهادت صدها هزار زن و کودک، بیماری میلیون‌ها انسان به دلیل نابودی زیرساخت‌های اقتصادی و درمانی و محاصره کامل آن، حمله پهپادی بزرگی از سوی قربانیان این جنگ علیه این ائتلاف انجام شده است. بازنشر همراه با شادی این خبر، ترسوها را به لرزه انداخته است!
 می‌گویند خوشحالی فلان روزنامه یا توییت فلان خبرنگار منافع ملی را به خطر می‌اندازد! آری درست شنیدید از منافع ملی می‌گویند که با توییت زدن به خطر می‌افتد! چه کسانی اینگونه تحلیل می‌کنند؟ همان‌هایی که به دنبال مذاکره با ترامپ برای معامله بر سر منافع ملی‌اند. می‌گویند «سایه جنگ را نمی‌بینی؟ تحریم‌های نفتی را نگاه! برویم بر سر موشک‌هایمان مذاکره کنیم؟» این منطق یعنی، سایه جنگ که آمد سلاح را بردار و تقدیم دشمن کن! حالا که اصلا از سایه جنگ هم خبری نیست! امروز نه در وضعیت جنگی (نظامی) قرار داریم، نه زمان مذاکره است. اگر هم بود، آدم عاقل در وضعیت جنگی بر سر سلاحش مذاکره نمی‌کند. 
3- می‌گویند: هر چقدر دشمن جلو آمد و هر غلطی که کرد نباید تهدیدش کرد، اگر در کشور دیگری علیه دشمنان ما عملیاتی شد نباید خوشحال شد! باید مشکلات را تحت هر شرایطی با مذاکره و لبخند حل کرد. دنیا، دنیای گفتمان است. 6 سال است که این را می‌گویند. اسمش را هم گذاشته‌اند، «تنش‌زدایی، گفت‌و‌گو با زبان دنیا، دیپلماسی، فهم منافع ملی و...». زیباست. عقلانی و همه‌پسند است اما تا وقتی که، آن کشورهایی که «دنیا» جا می‌زنندش هم با همین دست فرمان حرکت کنند. اینکه ما لبخند بزنیم، به تعهداتمان مو به مو و بیش از آنچه وعده داده‌ایم عمل کنیم اما آنها تحریم‌مان کنند، تحقیرمان کنند، زیر تعهداتشان بزنند صحبت از دیپلماسی، شبیه به جوک است... و چه جوک تلخی!
استدلال می‌کنند، اگر از حملات انصارالله به بنادر نفتی امارات و پالایشگاه‌های نفتی عربستان ابراز خوشحالی کنیم، علیه کشور یک اجماع جهانی درست می‌شود. اما نمی‌گویند، چگونه با خوشحالی کردن اجماع جهانی درست می‌شود. صغری و کبری می‌چینند تا بگویند، موفق شده‌ایم بین اروپا و آمریکا اختلاف اندازیم اما نمی‌گویند خانم موگرینی همین دو سه روز پیش گفت اگر قرار باشد جنگی رخ دهد، ما قطعا در کنار آمریکا خواهیم ایستاد! کاری که امروز کاسبان ترس می‌کنند، دقیقا همان کاری است که نیکی هیلی می‌کرد. یعنی همصدا شدن با ترامپ برای ترساندن مردم برای دادن سایر مولفه‌های قدرت. 
4- وضعیت اقتصادی که امروز در آنیم، حاصل همین نوع تفکر است. 6 سال لبخند، 6 سال چشم دوختن به خارج از مرزها، انتظار کشیدن برای اینکه از فرانسه بیایند و مشکل بیکاری جوانان ایرانی را حل کنند. تعطیلی مسکن مهر و عدم جایگزینی آن با یک طرح -به قول خودشان- غیر مزخرف! جمع‌آوری کارت‌های سوخت، حمله به مراکز دینی و فرهنگی، تبلیغ کنسرت و تماشای مختلط فوتبال، حجاب اجباری اختیاری، مذاکره امام حسین(ع) با یزید، تقصیر دولت قبل بود، نمی‌گذارند و این روزها اختیار نداریم و جمهوری سوم... اینها بازخوردهای دست فرمان همین آقایانی است که از منافع ملی و سواد دیپلماسی می‌نویسند و مدتی است در حال تئوری‌بافی و نظریه‌سازی درباره جمهوری سومند! 
5- یک بیانیه برجامی نه چندان قوی اما نسبتا خوب از سوی شورای عالی امنیت ملی و پس از مدتها تاخیر علیه اتحادیه اروپا خوانده شد. نتیجه: وزرای خارجه و رهبران این کشورها به تکاپو افتادند. 
 نیروهای مقاومت یمن پس از 4 سال حملات شبانه‌روزی ائتلاف سعودی به کشورشان، یک حمله پهپادی درست و حسابی به مراکز نفتی و حساس دشمنانشان کردند نتیجه:
- زمزمه اخراج جان بولتون و خبر خروج دیپلمات‌های آمریکایی از عراق بلند شد که چه نشسته‌اید! دوستان ایران دست به کار شده‌اند.(انتشار خبر اخراج قریب‌الوقوع جان بولتون، ضدایرانی‌ترین مقام حال حاضر آمریکا در این شرایط، می‌تواند پیامی از سوی آمریکایی‌ها به ایران باشد. یعنی جنگ بی‌جنگ)
- ناوچه اسپانیایی از ناو عزیمت یافته آمریکا به سمت خلیج‌فارس جدا شد تا مبادا احیانا درگیر جنگی شود.(این یعنی هنوز اتفاق خاصی نیفتاده، اختلافات بین اعضای ناتو شروع شد.)
-پمپئو وزیر خارجه آمریکا و سفیر این کشور در ریاض که یک ژنرال کارکشته است هر دو گفتند قصد جنگ ندارند و جنگ به صلاح هیچ کس نیست، ترامپ خبر اعزام 120 هزار نیروی آمریکایی را کذب خواند، بورس کشورهای مرتجع عربی سقوط کرد، ریاض 31 میلیارد دلار خسارت دید و...
حالا پاسخ بدهید؛ وقتی دشمن می‌بیند با بدعهدی و ماجراجویی علیه کشورمان، هیچ هزینه‌ای نمی‌دهد، چرا به تعهداتش عمل کند؟ آیا وقتی در پوشش سواد دیپلماسی، پیام ضعف می‌فرستیم، دشمن برای ضربه زدن جری می‌شود یا وقتی با اقتدار پاسخش را بدهیم؟ کسانی که از روی جهل یا خیانت، در این مدت بر طبل «ترس از جنگ» کوفتند بدانند، نه شرایط ایران مثل شرایط عراق، افغانستان یا سوریه است نه آمریکا و نوچه‌های منطقه‌ای آن آنقدر احمقند که جنگی را علیه کشورمان شروع کنند پس نترسید! نه مذاکره می‌کنیم نه جنگ می‌شود.
 «ترس» زمانی موثر واقع می‌شود که «ترسویی» وجود داشته باشد وگر نه کسانی که «عقلانیت» و «جسارت» را توأمان داشته باشند، به این سادگی‌ها مرعوب نمی‌شوند.
 


:: بازدید از این مطلب : 403
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 24 ارديبهشت 1398

حجت‌الاسلام سید محمود نبویان نماینده سابق مردم تهران در مناظره خود با سید مصطفی تاج‌زاده فعال اصلاح‌طلب به بررسی وضعیت پرونده هسته ای و تحریم‌ها و مسائل پیرامونی سیاست خارجی کشور می‌پردازد.

 
مناظره|نبویان: برجام نتیجه تفکر غربگرای اصلاح‌طلبان است/ تحریم‌ها 5 برابر قبل برجام شده است

مناظره نبویان و تاجزاده؛ عصر امروز در دانشگاه شریف

وی اضافه کرد: آیات زیادی در قرآن داریم که با آمریکا رابطه داشته باشیم یا نداشته باشیم. آنان گفتند اگر توافق شود همه مشکلات حل می‌شود. چشم دوختن به دست دشمنان یک نوع تفکر است. اما ببینیم این تفکر برای ما چه آورده است؟ این تفکر دو دستاورد داشت. یکی برجام و یکی CFT که به دنبالش آمد. دولت مصمم است هیچ‌کس به‌ویژه دانشگاهیان و دانشجویان از متن برجام خبر نداشته باشد. تفکر غربگرا که اصلاح طلبان نمایندگی می‌کنند و دیپلماسی غرب‌گرا برای ما برجام آورده است.

نبویان گفت: من دبیر کمیسیون بررسی برجام بودم. آیا برجام برد-برد بود؟ این تفکر چه چیزی برای مردم آورده است؟ آقای ظریف به کمیسیون آمد و گفت اولین مذاکره سال 92 بود و من کری را دیدم و رهبری به من تذکر داد که چرا در سلام و علیک با کری آنقدر مکث کردید، آقای ظریف چند ساعت با کری صحبت کرد.

وی گفت: سایت نطنز ظرفیت 52 هزار سانتریفیوژ دارد. ملت ایران قبل از این دولت بیست درصد اورانیوم غنی‌سازی شده داشت اما تقریبا هرچه آمریکایی‌ها گفتند را آقایان پذیرفتند.

نماینده سابق مجلس با بیان اینکه آقای تاج‌زاده به این جلسه آمده‌اند که بگویند مردم از نظام زده شده‌اند و ولایت فقیه نباشد، مشکلات حل می‌شود، اظهار داشت: شما معاون سیاسی وزارت کشور بودید، اما می‌گویید بر اساس چرا براساس دین بررسی می‌کنید؟ شما می‌توانی بگویی اسلام را قبول نداری، اما اگر کسی اسلام را پذیرفت باید احکام اسلام اجرا شود. 

وی افزود: در نطنز ما قرار بود ده سایت دیگر بزنیم اما آقای ظریف در مذاکرات در هر بار یک قدم عقب آمد. در لوزان گفتند نطنز باید تنها مرکز غنی سازی ایران شود یعنی فردو را درش را گِل بگیرید. در نطنز 16000 سانتریفیوژ داشتیم و آمریکا گفت باید به 50،60 تا برسد و همه را جمع کردند. در نطنز بیست درصد غنی سازی می‌کردیم. در برجام غنی سازی ما  به 3.67  رسید. در فردو بیش از 2000 سانتریفیوژ داشتیم و آمریکا گفت سانتریفیوژها جمع شود. رهبری فشار آوردند که 1044 سانتریفیوژ باید باشد و ظریف رفت و به آمریکایی‌ها گفت. 

نماینده سابق مردم تهران در مجلس خاطر نشان کرد:  بین لوزان و برجام یکی از مذاکره کنندگان در مجلس آمد و گفت می‌خواهیم از آمریکایی درخواست کنیم که دانش غنی سازی بماند. تفکر غربگرای ضددین حل همه مشکلات را به دست آمریکا می‌داند. متخصصین ما رآکتوری در اراک تولیدکردند که سالانه می‌توانست 9 کیلو پلوتونیوم بدهد که مصارف مختلف دارد و یکی از دلایلی که اسرائیل جرات حمله به ما را نداشت همین بود اما در برجام این رآکتور را بتن ریزی کردند. 

حجت الاسلام نبویان اضافه کرد: می‌گویید اگر برجام بد است، چرا بیست دقیقه ای به برجام رای دادید؟ برجام در مجلس نیامد؛ طرح نه ماده‌ای آقای لاریجانی بیست دقیقه‌ای مصوب شد و این طرح هیچ ربطی به برجام نداشت و اصلا برجام به مجلس نیامد. 

وی افزود: برجام به شورای عالی امنیت ملی، مجلس و شورای نگهبان نرفت و برجام زیر سر علی لاریجانی، حسن روحانی، ظریف و شمخانی بود. می‌گویند در برجام حق غنی‌سازی حفظ شد، چرا به دروغ این حرف ها را می‌زنید؟

نماینده سابق مردم تهران تصریح کرد: ما دنبال بمب اتم نیستیم، به فتوای مقام معظم رهبری بمب اتمی برای ما حرام است، بلکه دنبال اقتدار ملت هستیم و باید امنیت کشور را حفظ کنیم. عامل دومی که اسراییل به ما حمله نمی‌کرد این بود که رآکتور بوشهر یک پس‌ماندی داشت و این یعنی امنیت برای مردم که از آن می‌توان پلوتونیوم استخراج کرد. از ما تعهد گرفتند ملت ایران حق نگهداری یک گرم سوخت مصرف شده را ندارد. آقای ظریف تعهد دادند که این کار را انجام دهند. 

نبویان ادامه داد: برجام را ذیل قطعنامه 2231 بردند و آقای ظریف در مجلس گفت کسی نمی‌تواند از آن خارج شود و دیدیم که آمریکا از آن خارج شد. در ضمیمه اول برجام در بند اول درباره سوخت‌های مصرف شده مطرح شده  و در متن آمده که ایران قصد دارد تمام سوخت‌های مصرف شده را به خارج از کشور ارسال کند. در متن آمده ایران تمامی سوختهای مصرف شده تمامی رآکتورهای حال و آینده ملت ایران را به خارج از کشور بفرستد. در برجام، تعهدات ده و بیست ساله نیست بلکه تعهداتی با زمان بی‌نهایت وجود دارد. چرا این تعهد را دادید؟ در برجام تعهد دادند ملت ایران تا ابد بازفرآوری نمی‌خواهند و متعهد شدند که ملت ایران تا ابد دانش بازفرآوری را نمی‌خواهد. 

وی در ادامه درباره اینکه چرا رهبری با برجام موافقت کرد، اظهار داشت: آقای روحانی گفت ای مردم اگر می‌خواهید مشکل آب و همه مشکلات  حل شود، چاره کار برجام است. با رونق کارخانه‌ها مشکلات حل می‌شود و نه با آمریکا. رهبری 28 شرط برای پذیرش برجام گذاشتند. آقای روحانی از برجام به عنوان آفتاب تابان یاد کرد. کدام شرطِ رهبری را اجرا کردند؟ رهبری گفت مذاکرات باید گام به گام باشد. آقایان کل تعهدات را انجام دادند، گفتند چون امضای جان کری تضمین است.

نماینده سابق مردم تهران اظهار داشت: رهبر انقلاب گفتند آنها باید امضای کتبی بر تعهدات خود دهند. برجام به ضرر ملت شد. آمریکا چرا از برجام خارج شد؟ ملت سه اقتدار داشت. اول هسته ای بود که رفت، دوم موشکی و سوم قدرت منطقه‌ای است. ترامپ گفت از برجام خارج می‌شوم و با اروپا ساخت و پاخت می‌کند که ایران در برجام بماند و به تعهدات خود عمل کند. عالم و آدم از برجام خارج شود ظریف و روحانی از آن خارج نمی‌شوند. 

نبویان خاطرنشان کرد: تاج زاده می‌گوید تمامی مشکلات در دولت قبل بود و پرونده ایران به شورای امنیت رفت در حالی‌که بهانه شورای امنیت این بود که ایران تعلیق را شکسته و روحانی می‌گوید من تعلیق کردم و آن را هم شکستم و در تمام قطعنامه‌ها آمده عامل اصلی به شورای امنیت رفتن پرونده ما، شکستن تعلیق‌هاست. 

وی تصریح کرد: آقای روحانی در کتاب خود آورده که تعلیق نطنز در دولت نهم ادامه یافته و می‌گوید عده‌ای که برای شش ماه تعلیق آن همه سروصدا کردند درباره هشت ماه تعلیق در دولت نهم حرفی نزدند. دولت نهم در هیچ موردی تعلیق را به انتخاب خود نشکست و تعلیق اصفهان در دولت هشتم شکسته شد. آقای جلیلی هسته‌ای را حفظ کرد و تحریم‌ها یک پنجمِ الان بود و آقای ظریف هسته‌ای را نابود کرد ولی تحریم‌ها پنج برابر شده است.

نبویان تصریح کرد: سیاست تدبیر و امید ارزش پول ما را از افغانستان پایین تر آورده است. خروجی برجام منجر به نابودی اقتصاد ما شد. اوباما خودش  می‌گوید من نمی‌توانم با ایران بجنگم.

وی گفت: ما قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم را بر اساس منافع ملی مان تصویب کردیم. 22 اسفند 94 آقای لاریجانی به اقای روحانی نامه زده که این قانون را اجرایی کنید. پنج روز بعد و در 27 اسفند 94 روحانی به دو وزارتخانه‌های دادگستری و اقتصاد نامه می‌زند که این قانون را اجرا کنید. مسئولین "اف ای تی اف" که اسراییل عضو آن است می‌گویند این قانون را دور اندازید و باید براساس چارچوب ما عمل کنید. علی‌طیب نیا خرداد 95 به اف ای تی اف تعهد «اکشن پلن 41 بندی» می‌دهد. طیب نیا در مصاحبه خود می‌گوید که اف ای تی اف درباره تعریف گروه‌های تروریستی ایراد می‌گیرد. اف ای تی اف گفته هر چه ما گفتیم را باید اجرا کنید.


:: بازدید از این مطلب : 364
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 21 ارديبهشت 1398
یک خبرنگار با بررسی لیست دریافت‌کنندگان ارز ۴۲۰۰ تومانی نکات جالب توجهی در مورد اختصاص ارز دولتی به واردکنندگان غذای حیوانات خانگی نوشته است. او در اولین توئیت خود نوشته است: «شرکت مانوک سبز دشت یکی از دریافت کنندگان پر شمار ارز دولتی است که مبلغ ۱۹۷ هزارو ۹۴۰ لیر ترکیه با نرخ معادل ٤۲۰۰ تومان دریافت کرده است. این شرکت وارد کننده لوازم حیوانات خانگی است.» و توئیت بعدی: «شرکت ساعی گل تهران که در سایت شرکت، خود را «یکی از شرکت‌های بزرگ در تأمین غذای حیوانات خانگی در کشور» معرفی کرده نیز توانسته در مجموع این شرکت یک میلیون و ۳۵۶ هزار و ۳۶۳ یورو دولتی و ۶۹۱ هزار و ۴۲۴ یوان دولتی دریافت دریافت کند.» شرکت نستله محصولات متنوعی از جمله غذای گربه عرضه می‌کنداین شرکت توانسته است در بازه مذکور، ۱۲۳ میلیون و ۱۱۲ هزار و ۴۲۸ لیر دولتی و ۱۰ میلیون و ۳۴۳ هزار و ۶۵۸ یورو دولتی دریافت کند.» 
این خبرنگار در ادامه می‌نویسد: «شرکت آراد طب سامان نیز ۱۶ هزار و ۸۴۵ یورو دولتی جهت واردات دریافت کرده است و ظاهراً تعداد شرکت‌های وارد کننده غذا و لوازم حیوانات خانگی که ارز دولتی دریافت کرده‌اند بیش از این‌ها است. تا کنون نه بانک مرکزی نه وزارت صمت حاضر نشده‌اند لیست کالا‌های وارد شده دریافت کنندگان ارز دولتی را اعلام کنند.» این در حالی است که رئیس جمهور روحانی سال گذشته گفت که در مقطعی در بهار ۹۷ ذخیره ارزی کشور به صفر رسیده است! با این حال هر از چندی اخباری مبنی بر اختصاص ارز دولتی به کالا‌هایی پخش می‌شود که نشان از اوج بی تدبیری در تخصیص ارز دولتی، خصوصاً در وضعیت نه چندان مناسب یک سال اخیر دارد. نکته قابل تأمل افزایش چند برابری قیمت غذای حیوانات خانگی در سال گذشته بود و همین نشان می‌دهد با آن ارز‌های دولتی کار دیگری غیراز واردات غذای حیوان انجام شده است.
 

:: بازدید از این مطلب : 352
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 2 ارديبهشت 1398

این شعاری بود که در فتنه 88 در تجمع طرفداران کروبی و موسوی در خیابان فریاد می زدند. آنها از یکطرف این شعار را می دادند و از طرف دیگر ثروت ایران را به اتش می کشیدند.

اصل خلق این شعار بین اپیسیوزیون خارج از کشور و معاندان داخلی همراه با خط و خطوطی که دشمنان دیزینه ملت ایران مانند آمریکا شیطان بزرگ و سران رژیم غاصب سهیونیستی بارها به شکلی دیگر عنوان کرده اند. آنها در خلق این شعار دو منظور داشتند، یکی بد بین کردن ملت از انقلاب و دومی مهار قدرت ایران که بر جان آنها وحشت انداخته است.

بیشتر منظور من از بیان این شعار که از زبان بعضی بی بصیرت در فتنه 88 بیان شد، این است که: ای منورفکران غرب گرا و این عاشقان اندیشمندان غربی که با اندیشه های ناب اسلامی آشنایی ندارید. بیایید و به این شعارتان جامه عمل بپوشید. الان قسمتی از کشور عزیزمان ایران که شما در شعارتان جان را فدای آن می کنید، دچار سیل زدگی شده اند . خانه و کاشانه و تمام اسباب زندگی شان را سیل خراب نموده است، هم در شمال و هم در غرب و هم در جنوب، چرا خبری از کمک شما به این مردم ایران نیست. فقط بلدید شعار تنظیم کنید و به خورد عده ای بی بصیرت بدهید. بروید و نگاه کنید و یاد بگیرید، آنهایی که شما در نوشته هایتان و شعارهایتان هر از پند یکبار مورد اهانت قرارر می دهید پطور برای همین مردم کشورشان لخت شده اند و سراپا لجن به سیل زدگان گمک می کنند. شما مردم را برای رسیدن به امیال خودتان می خواهید، شما آنقدر طرفدار غربیت طرفدار مردم ایران نیستید، اگر بودید ما الان شمار در بین این جماعت جهادی سر تا پا لجن می دیدیم. این جماعت جهادی در هر جبهه ای که احساس کند مردم کشورش در خطر قرار دارد حاضرند تا جانفشانی کنند و اهل شعار نیستند گمنام گمنامند.


:: بازدید از این مطلب : 395
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 23 فروردين 1398

سلامتی را مجموعه حالت رفاه وآسایش کامل جسمانی، روانی و اجتماعی تعریف کرده که هیچکدام بر دیگری برتری ندارد.

بر اين اساس تاثير متغيرهاي اجتماعي چهارگانه: اعتماد اجتماعي، تعهد اجتماعي، مسووليت اجتماعي و بيگانگي اجتماعي بر سلامت اجتماعي باید مورد بررسي قرار گیرد. همچنين تعيين ارتباط متغيرهاي زمينه اي هشت گانه مانند (جنسيت، سن، وضعيت تاهل، وضعيت شغلي، تحصيلات،  درآمد،  رابطه سرمايه اجتماعي و سلامت ) اگر مورد مطالعه قرار گیرد و شناخت درست، جهت کمی و کاستی هر کدام از عوامل و بارور نمون هر کدام از آن عوامل مارا به هدفمان یاری می رسانند. به طورکلي دو رويکرد در زمينه ارتباط بين  دو متغير سرمایه اجتماعی و سلامت اجتماعی وجود دارد: رويکرد اول، استقلال مفهومي دو متغير را مطرح مي کند که معمولا سرمايه اجتماعي به عنوان متغير مستقل و سلامت اجتماعي به عنوان متغير وابسته فرض شده است. و ديگري رويکرد تلفيق مفهومي که قائل به فضاي مفهومي مشترکي براي اين دو است.

    عوامل مهمی مانند سطح سواد والدین ، میزان ورزش ، دیدار اقوام ، رفتار والدین در منزل ، میزان مدیریت والدین در منزل ، میزان احترام به یکدیگر ، میزان رعایت حقوق دیگران در منزل ، اعتقاد به مسایل دینی و مذهبی ، میزان صمیمیت بین اعضای خانواده،  و امید به آینده شغلی با سلامت روانی هر فرد ، وضعیت شغلی والدین ،مدت زمان سپری شده با دوستان و ساعات تماشای تلویزیون با سلامت روانی هر فرد رابطه مستقیم دارد.

سالمتی یک مسئله چند بعدی است، حتی امروزه عالوه بر بعد جسمی ، روانی و اجتماعی ، جنبه معنوی را هم در نظر می گیرند و باید توجه داشت که ابعاد مختلف سالمتی و یا بیماری بر یکدیگر اثر کرده و تحت تاثیر یکدیگر قرار دارند . چنانچه مشکالت جسمی بر روان فرد، مشکالت روانی بر جسم او و نیز هر دوی آنها بر جامعه و اختالالت موجود در جامعه ، بر هر دو بعد دیگر سالمتی اثر می گذارند. لذا اقدامات انجام شده برای ارتقای سالمتی باید به تمام جوانب سالمتی فردی ) جسمی و روانی و معنوی ( و سالمت کلی جامعه توجه داشته باشد . در اینجا برای ساده کردن مطلب ، ابعاد مختلف سالمتی را جداگانه شرح می دهیم گرچه عمالً قابل تفکیک از یکدیگر نیستند . بعد جسمی معمول ترین بعد سالمتی ، سالمت جسمی است که نسبت به ابعاد دیگر سالمتی ساده تر می توان آن را ارزیابی کرد . سالمت جسمی در حقیقت ناشی از عملکرد درست اعضاء بدن است . از نظر بیولوژیکی عمل مناسب سلول ها و اعضاء بدن و هماهنگی آنها با هم نشانه سالمت جسمی است . به عنوان نمونه بعضی از نشانه های سالمت جسمی عبارتست از : ظاهر خوب و طبیعی ، وزن مناسب ، اشتهای کافی ، خواب راحت و منظم ، اجابت مزاج منظم ، اندام مناسب ، حرکات بدنی هماهنگ ، طبیعی بودن نبض و فشار خون و افزایش مناسب وزن در سنین رشد و وزن نسبتا ثابت در سنین باالتر بعد روانی : بدیهی است سنجش سالمت روانی نسبت به سالمت جسمی مشکل تر خواهد بود در اینجا تنها نداشتن بیماری روانی مد نظر نیست بلکه قدرت تطابق با شرایط محیطی ، داشتن عکس العمل مناسب در برابر مشکالت و حوادث زندگی جنبه مهمی از سالمت روانی را تشکیل می دهد ، نکته دیگری که باید در اینجا به آن اشاره کرد اینکه بسیاری از بیماری های روانی نظیر اضطراب ، افسردگی و غیره بر روی سالمت جسمی تاثیر گذار است و ارتباط متقابلی بین بیماری های روانی و جسمی وجود دارد . بعضی از نشانه های سالمت روانی عبارتست از :

سازگاری فرد با خودش و دیگران ، قضاوت صحیح در برخورد با مسائل ، داشتن روحیه انتقاد پذیری و داشتن عملکرد مناسب در برخورد با مشکالت . بعد معنوی : یکی از زمینه های عمده بیماری ها و مشکالت روانی و عوارض جسمی و اجتماعی آن احساس پوچی ، بیهودگی و تزلزل روحی است که ناشی از فقدان بعد معنوی در افراد است . ایمان ، هدفدار بودن زندگی ، پایبندی اخالقی ، تعاون ، داشتن حسن ظن و توجه بیشتر به مسائل معنوی زندگی باعث کاهش اضطراب ، تزلزل روحی و عوارض ناشی از آن می شود. بعد اجتماعی: بعد اجتماعی سالمتی از دو جنبه قابل بررسی است یکی ارتباط سالم فرد با جامعه ، خانواده ، مدرسه و محیط شغلی و دیگری سالمتی کلی جامعه که با توجه به شاخص های بهداشتی قابل محاسبه، می توان سالمت جامعه را تعیین و با هم مقایسه کرد که بعداً در مورد شاخص های سالمتی اجتماع بحث خواهیم کرد. بررسی مفاهیم نظری سالمت عمومی از دیدگاههای مختلف : در فرهنگ علوم رفتاری ، بهداشت روانی عبارتست از : 4 -علم و هنر نگهداری و به حداکثر رساندن سالمت روانی و پیشگیری از بیماریهای روانی . 0 -فراهم آوردن اوضاع و احوال محیطی ، نظرات هیجانی و عادتهای تفکر که از ناسازگاری شخصیتی جلوگیری می کند.

 


:: بازدید از این مطلب : 363
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 3 فروردين 1398

 تمام اقوام حسن روحانی که در دولت پست گرفتند 

 

گزارش: تمام اقوام حسن روحانی که در دولت پست گرفتند + جدول

به گزارش خبرنگار  سیاسی خبرگزاری تسنیم روز گذشته خبری در رسانه‌ها منتشر شد که نشان می‌داد "داماد رئیس‌جمهور" به‌عنوان معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت منصوب شده است. کامبیز مهدی‌زاده همان شخصی است که بر اساس حکم رضا رحمانی بر صندلی یکی از معاونین وزیر در وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت نشست.

به گزارش خبرنگار  سیاسی خبرگزاری تسنیم روز گذشته خبری در رسانه‌ها منتشر شد که نشان می‌داد "داماد رئیس‌جمهور" به‌عنوان معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت منصوب شده است. کامبیز مهدی‌زاده همان شخصی است که بر اساس حکم رضا رحمانی بر صندلی یکی از معاونین وزیر در وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت نشست.

وی متولد 1364 در اهر و دانشجوی دکترای زمین‌شناسی با گرایش نفت در دانشگاه آزاد اسلامی تهران شمال است. مهدی‌زاده همچنین عضو ستاد سیاست‌گذاری و مشاور شورای مرکزی دبیرخانه توسعه علوم و فناوری کشورهای اسلامی، مشاور فرماندار کرج، دبیر ستاد توسعه فناوری‌های حوزه انرژی معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری، برنامه‌ریز مالی پژوهشگاه صنعت نفت، مشاور مدیرعامل شرکت توسعه نفت، مشاور فدراسیون کاراته و عضو هیئت رئیسه ورزش‌های رزمی IMARO و مشاور سازمان ملی جوانان است.

سمت گرفتن داماد رئیس‌جمهور در دولت بار دیگر حواشی انتصابات فامیلی حسن روحانی در دولت‌های یازدهم و دوازدهم را تازه کرد چراکه یکی از شعارهای حسن روحانی در انتخابات 92 شایسته‌سالاری بود اما پس از چندی خبرهای ناخوشایندی از انتصابات اقوام و نزدیکان رئیس‌جمهور در دولت به گوش رسید.

در ادامه این گزارش به این انتصابات "فامیلی" در 2 دولت حسن روحانی به‌صورت گذرا نگاه خواهیم داشت:

  اسم  نسبت با رئیس‌جمهور سمت
1 حسین فریدون برادر رئیس‌جمهور دستیار سابق رئیس‌جمهور و همیشه جزو همراهان روحانی محسوب می‌‌شد
2 عبدالحسین فریدون پسرعموی حسن روحانی

مدیرکل سابق وزارتی وزارت علوم و آموزش‌عالی و سرپرست مرکز جذب اعضای هیئت علمی این وزارتخانه

3  اسماعیل سماوی خواهرزاده حسن روحانی

سرپرست سابق گروه مشاوران جوان، رئیس مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاست‌جمهوری و مشاور رئیس دفتر رئیس‌جمهور

4 غلامعلی خوشرو پدر داماد حسین فریدون (برادر حسن روحانی) نماینده ایران در سازمان ملل
5 اسماعیل نجار  پسرعموی شوهرخواهر روحانی  معاون وزیر کشور و رئیس ستاد بحران کشور
6 کامبیز مهدی‌زاده داماد رئیس‌جمهور معاون فعلی وزیر صنعت، معدن و تجارت و رئیس سازمان زمین‌شناسی

البته پیشتر از علی‌اصغر پیوندی و طاهره قیومی به‌عنوان بستگان رئیس‌جمهور یاد می‌شد که در دولت یازدهم و دوازدهم مسئولیت گرفته‌اند اما پس از مدتی خود این افراد وابستگی فامیلی‌شان با رئیس جمهور را تکذیب کردند.

گفته می‌شود غلامعلی خوشرو سفیر و نماینده ایران در سازمان ملل پدر داماد برادر رئیس‌جمهور نیز مشمول قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان شده اما سایت رسمی دفتر ایران در سازمان ملل او را همچنان به‌عنوان سفیر ایران در سازمان ملل معرفی می‌کند.

علی‌اصغر پیوندی گزینه نهایی ریاست هلال احمر و رئیس پیشین دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نیز فرد دیگری است که از وی به‌عنوان پسرعمه روحانی نام برده می‌شد. وی نیز اخیراً اعلام کرد که با رئیس‌جمهور هیچ نسبت خانوادگی نسبی یا سببی ندارد ولی «به او ارادت کامل داشته و دارد».

طاهره قیومی مسئول سابق روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری نیز فرد دیگری است که نسبت خود با حسن روحانی را تکذیب کرد. گفته می‌شد او با حسین فریدون برادر رئیس جمهور نسبت فامیلی دارد.

البته اسامی برخی افراد دیگر به‌عنوان اقوام و بستگان حسن روحانی مطرح می‌شوند که در دولت یازدهم یا دوازدهم سمت‌ داشتند اما این نسبت‌های فامیلی نه تکذیب و نه تأیید شدند.

گفته می‌شود حسینعلی عربی از اقوام همسر روحانی است که مدتی دبیری هیئت مرکزی گزینش کارکنان وزارت علوم را به‌عهده داشته است. همچنین اسدالله وطنی را شوهرخواهر رئیس‌جمهور معرفی می‌کنند که سمت دبیری شورای عالی گزینش ریاست جمهوری را به‌عهده دارد.

حسین بهشتی فرد دیگری است که از وی به‌عنوان پدر داماد روحانی یاد می‌شود و می‌گویند از واردکنندگان اصلی میوه در کشور است.


:: بازدید از این مطلب : 440
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 2 فروردين 1398

سید حسن نصرالله : هرگونه تهدیدهای اسرائیل سخنانی پوچ است. طرفی که می‌ترسد بسیار فریاد می‌کند و سعی دارد تا هول و وحشت را ایجاد کند اما به محض اینکه کسی به آن نزدیک می‌شود فرو می‌پاشد که این همان وضعیت اسرائیل است.


:: بازدید از این مطلب : 446
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 12 بهمن 1397

رهبر معظم انقلاب 14 خرداد 1395 در سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) تصریح کردند: «بعد از رحلت امام، هر جا انقلابی عمل کردیم پیش رفتیم؛ هر جا از انقلابی‌گری و حرکت جهادی غفلت کردیم عقب ماندیم. این یک واقعیت است...مخاطب این سخن نسل امروز و نسل فردا و نسل فرداهای بعد است. همه مخاطب این سخن‌اند؛ می‌توان این راه را با شیوه‌ انقلابی حرکت کرد؛ آن‌وقت پیشرفت قطعی است.»
شیوه انقلابی چیست که با عمل به آن می‌توان از بن‌بست‌ها خارج شد و موفقیت کسب کرد؟! بی‌شک اتکا به توانمندی‌های داخلی و در یک کلام «اقتصاد مقاومتی» مهم‌ترین نسخه است، نسخه انقلاب نسخه اقتصاد درون‌زا است، اقتصادی که اخم و لبخند دشمنان در بالا و پائین شدن آن اثری نداشته باشد نه نسخه‌های رنگارنگ لیبرال دمکراسی غربی که تکنوکرات‌ها گاه و بیگاه از آن سخن می‌گویند و در باغ سبز به ملت نشان می‌دهند.


:: بازدید از این مطلب : 594
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید